وجود دو مشکل اساسی باعث شده که به سینمای اقتباسی کمتر بها داده شود. یکی از این مشکلات به حوزه ادبیات داستانی و نمایشی ما خصوصا در دوره معاصر، مربوط میشود. مشکل دوم این است که شاید خیلی از فیلمسازان حرفهای ما با ادبیات معاصرمان کمتر آشنایی یا ارتباط مستقیم دارند.
اقتباس کردن تعهد ادبی ایجاد میکند که بخشی طبیعی است و بخشی هم کاذب است، هرگز یک کتاب را نمیتوان به شکل کامل به تصویر کشید.
خیلی عجیب است که سینمای ایران با وجود داشتن یک پشتوانه ادبیات نسبتا قوی، از اقتباس استفاده نمیشود.
چگونگی اقتباس بستگی به این دارد که چه کاری میخواهی انجام دهی، در «شبهای روشن» من اصلا قصد ساخت این فیلم را نداشتم.
میتوان گفت دانش و برداشت سینما از کتاب، به نحو احسن نیست و این صدمه زیادی به سینما و سریالها زده است.
رضا میرکریمی: اگر میدانستم می خواهم چه بگویم دیگر فیلم نمی ساختم!
فرهودی معتقد است مهمترین کاری که در اقتباس باید انجام داد و بسیار کلیدی است، این است که فیلمنامهنویس یک ساختار سینمایی، برای آن خلاصه داستان پیدا کند.
پیوند بین سینما و جامعه نشر و ادبیات بسیار ضعیف و تعداد آثار اقتباسی به شدت محدود و ناچیز است .سینماگران معضل اصلی را در نگاه نویسندگان میدانند و نویسندهها آن را به فیلمسازان گره میزنند.
ادبیات تحول عظیمی در صنعت سینما و بخصوص سینمای جنگ در بخشهای مختلف ایجاد کرده است.
ابراهیم فروزش فیلمنامهنویس و کارگردان سینما و تلویزیون در یادداشتی درباره آثار کارگردانان و نویسندگان گفت.