«یاغی» مجموعه ویژگیهایی است که برای مخاطب جذابیت دارد؛ از قهرمانهای ملموس گرفته تا ضدقهرمانهای آشنایی که کلیشهای نیستند و عشق و نفرتی که برای مخاطب داستانها و سریالهای ایرانی قابل درک است.
یوسف حاتمیکیا در فیلم «شب طلایی» سعی کرده یک خانواده ایرانی را با تمام جزئیاتش به تصویر بکشد و تلاش کند تا یک تصویر بومی از خانواده را پیش چشم تماشاگر بگذارد.
در سریال «برف بیصدا میبارد» شخصیتها گرچه بعضاً در دو دسته سیاهوسفید قرار میگیرند و میتوان گفت جنگ تضادها در بینشان در جریان است اما دقیق پرداخت شدهاند.
فیلم «تی تی» عامدانه از احساساتگرایی اجتناب کرده و از موقعیتهای پراحساس به قصد درگیر کردن عاطفه و به دست گرفتن احساسات مخاطب، سوءاستفاده نمیکند.
الناز شاکردوست بعد از «خفهگی» تصمیم گرفت دور فیلمهای تجاری را تا حدی خط بکشد و روی آثاری تمرکز کند که ضمن به نمایش گذاشتن بازی هنرمندانهاش، حرفی برای گفتن دارند.
برادران کوئن در دل هالیوود فیلم عامهپسند میساختند اما در پایان همه قواعد ژانر را میشکستند و قصه را بر مبنای شانس و تصادف صورت بندی میکردند.
«پدر استو» به تعبیری تأثیر عمیق عنصر ایمان و نعمات رویکرد به مذهب را بر زندگی انسان به نمایش میگذارد.
به مناسبت سالگرد بازگشت آزادگان به کشورمان یادداشتی را درخصوص تصویر این حماسهسازان در سینمای ایران میتوانید در این خبر مطالعه کنید.
سریال «جیران» کاری میکند که مخاطبی که به بهانه داستان عاشقانه یا روایتی تاریخی به سراغ آن آمده است، مسخشده روی مبل خانه بکشاند و صحنههای مبتذل را در تخدیریترین حالت ممکن مصرف کند.
توجه دقیقی که به جزئیات در داستانهای «مگره» شده و روانکاوی استادانهای که در شخصیتپردازیها صورت گرفته، برای نویسندگان باکلاستر غبطهبرانگیز بوده است.