پژمان جمشیدی در گفتوگو با ماهنامه صبا گفت: فیلم «علفزار» موجب شده است تا نگاه بعضی از مردم به قضات را عوض شود و برخی حتی به یک سری از قضات علاقهمند شدهاند.
عدم انتخاب صحیح بزنگاههای داستانی از یکسو و تقسیم نادرست زمان میان اتفاقات فیلم «ابلق» باعث کش آمدن و فشردگی متناوب فیلمنامه شده است.
فیلم «جنایتهای آینده» دارای کنایههای شدید و اعتراضی نسبت به شیوه زیست انسان روی کره زمین است و پرداختن به مفهوم پلاستیک خواری در فیلم امری مهم بر خود اثر است.
«شب طلایی» ضربه اصلی را از فیلمنامهاش میخورد: فیلمنامهای که - در مواردی - فاقد روابط علّی است و برخی از خردهپیرنگها با هیچ چسبی به حادثه محرک نمیچسبند.
تنوع ژانری فیلمهای هاوارد هاکس نمودی از اوج خلاقیت و هوشمندی این قصهگوی بزرگ است.
تاریخ سینمای ما مدیون امثال منوچهر اسماعیلیهاست. شاید دیگر نتوانیم چنین کاراکترهایی را در سینما تجربه کنیم؛ چراکه دوبله فیلمهای ایرانی به حداقل رسیده است.
شاید مهمترین دستاورد «زالاوا» بهعنوان یک فیلم ترسناک آن باشد که وحشتآفرینی را نه به واسطه «هیولا»ی ناپیدا بلکه از همراهی تماشاگر با تردید و تزلزل قهرمان نسبت بهوجود هیولا استخراج میکند
فیلم «دوزیست» یک «آن» تا رسیدن به رده یک فیلم خوب کم دارد و آنهم بهنظر میرسد از فیلمنامهای نامتوازن نشات گرفته باشد.
گرچه استقبال از سریال «سند من» زیاد است اما حاصل کار قابل مقایسه نیست با موجی که کامیکها به راه انداختند.
«ابلق» در حاشیه شهرهای بزرگ میگذرد اما حاشیهنگاری آن با حاشیهنگاری فیلمهایی مانند «مغزهای کوچک زنگزده» و «ابد و یک روز» متفاوت است.