بشکاف برو جلو!

 

پوریا بهرادکیان_ بسیاری از مخاطبین با چهره جواد عزتی برای اولین بار در سریال طنز «کمربندها را ببندیم»، به کارگردانی مهدی مظلومی در قالب کاراکتری نیمه‌خنثی آشنا شدند که از حضورش در راستای تقویت نقش‌های کلیدی و تکمیل زنجیره داستان استفاده می‌شد. اما این سریال برای بازیگر جوانی مانند او که از سال ۷۵ فعالیت خود را در تئاتر آغاز کرده بود، به مثابه پلی به حساب می‌آمد که توانایی و استعدادش را به شهرت پیوند می‌زد. به بیان دیگر، حضور در کنار بازیگران نام‌آشنای سریال‌های طنز تلویزیون معتبر آن سال‌ها و آشنایی با گروه نویسندگانی که سرپرستی آن‌ها را پیمان قاسم‌خانی برعهده داشت، نوید آینده روشنی را به جواد عزتی می‌داد و البته حضورش در سریال «باغ مظفر» و «مرد هزار چهره» به کارگردانی مهران مدیری در میانه‌های دهه هشتاد نیز تا حدی تحت تاثیر همین شناختی بود که بین گروه قاسم‌خانی و جواد عزتی شکل گرفت.

البته در میان آثار طنزی که جواد عزتی در دهه هشتاد در آن‌ها نقش‌آفرینی کرد، به آثاری مثل «قصه‌های شبانه»، «من یک مستاجرم»، «قرارگاه مسکونی» و… نیز می‌توان اشاره کرد که وجهه خیره‌کننده‌ای در کارنامه کاری او نداشتند. اما این پایان کار نبود و عزتی هم بنا نداشت خود را محدود به یک ژانر و گونه خاص کند و به گفته خودش آمده بود تا تجربیات متفاوتی را در بازیگری پشت سر بگذارد و کدام پیشنهاد بهتر از حضور در سریال «مثل هیچکس»، ساخته عبدالحسین برزیده که سریالی خانوادگی به شمار می‌رفت و این امکان را به جواد عزتی می‌داد تا در کنار بازیگرانی مثل پرویز پورحسینی، پروانه معصومی و حسین یاری به تجربیات بازیگری خود بیفزاید و البته خود را هم نشان دهد. در واقع، او پس از نقش‌آفرینی در این سریال نشان داد توانایی ایفای نقش‌های متفاوت را دارد، چرا که این از اولین بارهایی بود که دیگر عزتی بنا نبود کمدین باشد بلکه می‌خواست قدرت خود را در یک درام خانوادگی به منصه ظهور برساند.

بعد از آن با حضور نسبتا کوتاه اما تاثیرگذار خود در فیلم سینمایی «طلا و مس» به کارگردانی همایون اسعدیان، بر این حقیقت صحه گذاشت که توانایی بالایی در پرورش یک کاراکتر دارای ابعاد و پیچیدگی دارد.

اما نکته قابل‌تاملی که در ارتباط با جواد عزتی نباید از نظر دور داشت، جدیت و پشت کار او در تجربه‌کردن مدیوم‌های مختلف برای بارورکردن هنر خود است. او از معدود بازیگرانی است که هرگز تئاتر، تلویزیون و سینما را فدای یکدیگر نکرده و هر زمانی که با قصه و فضای ذهنی کارگردان فیلم، سریال یا نمایشی مانوس بوده، نقش را پذیرفته و با این ادراک هوشمندانه به موفقیت‌های فراوانی نیز دست یافته است.

جواد عزتی در مسیر کشف و شهود هنری‌اش در پایان دهه هشتاد و در آستانه سی‌سالگی به «قهوه تلخ» مهران مدیری رسید؛ نقطه‌ای که در آن یک بازیگر جوان باید نقش پیرمردی ناتوان را بازی می‌کرد که در نگاه اول پتانسیل تبدیل شدن به یک تیپ کلیشه‌ای و تهوع آور را داشته، اما با شکل‌گیری مثلث کارگردانی، نویسندگی و بازی درخشان جواد عزتی، تیپ تاثیرگذار و محبوب «بابا اِتی» خلق می‌شود که به جرات می‌توان گفت سرنوشت هنری عزتی را در ادامه فعالیت هنری‌اش تحت تاثیر قرار داد.

در این دوره زمانی، جواد عزتی در لبه پرتگاه عبور از یک تیپ موفق برای درک و تجربه نقش‌های متفاوت و سقوط در تیپ خلق شده بابا اِتی قرار گرفته بود، اما با هوشمندی و جسارت بالایی که در انتخاب نقش‌های متفاوت داشت، از سال ۸۹ تا ۹۱ همزمان با تولید و پخش سریال «قهوه تلخ»، حضور در پنج‌فیلم سینمایی را در ژانرهای گوناگون تجربه کرد و با بازی در نمایش «قاتل بی‌رحم؛ هسه کارلسون» به کارگردانی مسعود رایگان در تماشاخانه ایرانشهر روی صحنه رفت. در واقع، عزتی با این تجربیات گوناگون، برخلاف برخی بازیگران که پس از ایفای یک نقش خوب برای مدتی منزوی می‌شوند، خود را در مدیوم‌ها و ژانرهای گوناگون به محک آزمون گذاشت. او می‌خواست اثبات کند که «بازیگر» است و این از هرچیزی برای او مهم‌تر بود چراکه وقتی به کارنامه‌اش نگاه می‌کنیم، متوجه این بلندپروازی تعمدانه در انتخاب نقش‌های متفاوت می‌شویم که در به‌هم زدن تصوری ثابت از توانایی‌هایش بسیار کارآمد بود.

سال‌های ۹۲ و ۹۳ نیز با انتخاب‌های نسبتا خوبی برای جواد عزتی در تئاتر، تلویزیون و سینما همراه شد. حضور موفق او در نمایش «پسران آفتاب»، به کارگردانی سیامک صفری  که در سالن اصلی تئاتر شهر روی صحنه رفت و نمایش «شایعات»، به کارگردانی رحمان سیفی آزاد که در ایرانشهر با استقبال مخاطبین تئاتر مواجه شد، او را در میان اهالی روشنفکر تئاتر هم با پذیرش روبه‌رو کرد. عزتی با جرأت و جسارت در آن سال‌ها دست به انتخاب زد و سختی دو تئاتر با دو کاراکتر و تیپ بسیار متفاوت را به جان خرید تا خودش را به اهالی سخت‌گیر آن مدیوم هم بقبولاند. او می‌دانست که نظر شاخص‌های این طیف در کستینگ فیلم‌های مهم سینمای ایران نقش بسزایی دارد و حضور در کارهای تئاتری-سینمایی او را به هدف بزرگترش نزدیک می‌کند.

از هوشمندی‌های این بازیگر شاید بتوان به از دست ندادن مخاطبان عام که بیننده تلویزیون هستند، اشاره کرد. او با هدف دیده شدن و شهرت، دو مجموعه «دودکش» و «دردسرهای عظیم» را انتخاب کرد که مناسبتی بودند و در پیک پربیننده‌ترین زمان‌های کنداکتوری شبکه‌های خود پخش شدند و عزتی آن چیزی را که می‌خواست، از آن‌ها به دست آورد. کمااینکه او با بازی در فصل دوم «دردسرهای عظیم»،  نامزدی بهترین بازیگر مرد برای فیلم‌های کمدی را در جشن حافظ سال ۹۴ برای خود به ارمغان آورد و نهایتا، ایفای نقش در فیلم سینمایی «شیار ۱۴۳» به کارگردانی نرگس آبیار، توانایی عزتی در ایفای نقش‌های جدی را نیز به منتقدین سینمایی اثبات کرد.

حالا او اثبات شده بود و دیگر باید از بی‌محابا انتخاب کردن بیشتر از قبل دوری می‌کرد و همین شد که از سال ۹۴ به بعد در هجمه پیشنهادات سینمایی فراوانی قرار گرفته بود که از یک‌سو کار او را برای انتخاب فیلم مناسب دشوارتر می‌کرد و از سوی دیگر فضایی را برای افتادن به دام نقش‌های کلیشه‌ای و نخ‌نما فراهم می‌ساخت. عزتی اما چند انتخاب داشت که هوشمندی قبلی خود را زیر سوال برد اما به نظر می‌رسد پیشنهادات وسوسه‌کننده مالی بوده که او را در معرض این انتخاب‌ها قرار داد و احتمالا با توجیه مالی به آن‌ها پاسخ مثبت داده است. هرچند که یکی از آن فیلم‌ها، از پرفروش‌ترین فیلم‌های تاریخ معاصر سینمای ایران است؛ «هزارپا» که خیلی از منتقدان آن را هجو و بازی عزتی را گونه‌ای از لوده‌بازی و هزل دانستند. همان‌طور که «زاپاس» به کارگردانی برزو نیک‌نژاد و «پارادایس» به کارگردانی علی عطشانی به مذاق مخاطب جدی‌تر این بازیگر خوش نیامد و توفیقی هم در گیشه برخلاف آن دو فیلم به دست نیاورد. مشابه اتفاق «هزارپا» برای «آینه بغل» هم در گیشه افتاد و این باعث شد تصور اینکه جواد عزتی یک بازیگر پولساز است، جا بیفتد و سیل پیشنهادات به سمت او روانه شود. حضور عزتی در فیلم «آینه بغل» که در سه روز اول اکران با فروش یک میلیارد و دویست میلیون تومانی رکورد فیلم‌های «فروشنده» و «ساعت پنج عصر» را شکست، در کنار بازی او در فیلم «اکسیدان» جواد عزتی را به پرفروش ترین بازیگر سینمای ایران تبدیل کرد.

توقفی که این بازیگر به خود و به کارنامه گیشه‌پسندش داد، موجب تثبیت دوباره او در ذهن فیلمسازهای جدی و مهم سینمای ایران شد؛ تا جایی که محمدحسین مهدویان به او اعتماد کرد و دو نقش بسیار درخشان در «لاتاری» و «ماجرای نیمروز» را به او بخشید و همین طور بهرام توکلی با «تنگه ابوقریب» به او اعتماد کرد و عزتی به زحمت لوگوی کمدین پرفروش را از پیشانی‌اش جدا کرد.

در اصل او حالا از تیپ به شخصیت رسیده و از آن بالاتر اینکه می‌تواند با نگاهش احساسات و خصوصیات فرامتنی شخصیت اثر را به مخاطب القا کرده و مخاطب را با داستان فیلم درگیر کند؛ یعنی ترغیب مخاطب به همذات پنداری با کاراکتری که شاید قرابت چندانی با زمینه ذهنی یا ادراکی‌اش نداشته باشد.

جواد عزتی در دو سال گذشته نیز با حضور در هشت‌فیلم سینمایی ضمن کسب عنوان پرفروش‌ترین بازیگر سینمای ایران، به رکورد پرکارترین هم دست یافته که در نوع خود جالب‌توجه است. اما نکته قابل‌تامل، گزینشگری هوشمندانه‌تر این بازیگر در انتخاب نقش‌هاست که بلوغ فکری عزتی  را در این مقطع زمانی نشان می‌دهد. آفتی اساسی که دامنگیر سینمای ایران در حوزه کستینگ و انتخاب بازیگر است، نام او را به هر پروژه‌ای در پیش‌تولید الصاق میکند و عزتی هرچند با وسواس اما بالاخره دست به انتخاب می‌زند و همین می‌شود که ما می‌بینیم همزمان از او سه فیلم هم اکران شده است. نکته‌ای که خرده‌اش را باید به انتخاب بازیگر و عدم خلاقیت در پروژه‌ها گرفت اما در لایه بعدی می‌توان به این بازیگر آفرین گفت که با تمام تلاش سعی می‌کند تکراری نباشد. این که می‌شنویم او دستمزدهای نجومی طلب می‌کند که گاهی (بدون تایید رسمی) به بالای میلیارد می‌رسد، هرچند عجیب است اما شاید باعث شود از میزان پرکاری و پیشنهادات زیاد به او جلوگیری شود تا توانایی این بازیگر را در طول زمان بیشتر اثبات کند نه با بازی همزمان در چند پروژه!

او با بازی در فیلم‌هایی مثل «ما همه با هم هستیم» به کارگردانی کمال تبریزی،  فیلم «جان دار» به کارگردانی حسین امیری دوماری و پدرام پورامیری و درخشش در فیلم  «ماجرای نیمروز: رد خون» که به‌رغم بازی کوتاه و دیالوگ‌های اندکش کلیت فیلم را تحت‌الشعاع کاراکتر صادق قرار داده است، نامزدی بهترین نقش مکمل مرد را در سی‌وهفتمین جشنواره فیلم فجر برای خود به ارمغان آورده است. ضمن اینکه، حضورش در فیلم سینمایی جدید مجید مجیدی که «خورشید» نام دارد و همکاری‌اش با پروژه سینمایی «آتابای» به کارگردانی نیکی کریمی نیز می‌تواند فصل نوینی در کارنامه کاری عزتی رقم بزند و مخاطبین را با جلوه های جدیدی از توانایی او آشنا کند.

به بیانی دقیق تر، جواد عزتی از یک نابغه بازیگری رونمایی کرده است که اگر مراقب انتخاب‌های بعدی خود نباشد، حتما موقعیت فعلی‌اش را متزلزل و حتی دگرگون خواهد کرد و البته که سینمای ایران نشان داده به ستاره‌سوزی عادت دارد و نمی‌تواند مانند هالیوود یک ستاره را همیشه ستاره نگه دارد.

یکی از ویژگی‌های مثبتی که می‌توان در طول سال‌های فعالیت جواد عزتی به آن اشاره کرد، ظرفیت بالای او در مواجهه با شهرت و محبوبیتی است که به واسطه حضور دوگانه‌اش در نقش‌های کمدی و رئال نصیبش شده است. او برخلاف تعدادی از همکارانش حد خود را می‌داند، اسیر نقش‌آفرینی‌های اینستاگرامی و بیانیه‌های سیاست‌زده نمی‌شود، برای مخاطب خود ارزش قائل است و از جامعه فاصله نمی گیرد.

نکته مثبت دیگری که باعث شده است جواد عزتی در تمام این سال‌ها بی‌دغدغه به فعالیت خود ادامه دهد، حفظ حریم و رعایت نسبت حریم شخصی و حرمت مخاطب خود است، در حالی که عمده بازیگرانی که به شهرتی هم‌سطح او می‌رسند، فاصله بین حریم شخصی و ارتباط با مخاطب را نمی‌دانند و از این حیث، به شکل ناشیانه‌ای شخصیت هنری خود را زیر سوال می‌برند؛ اتفاقی که برای جواد عزتی تا این لحظه رخ نداده است.

در کنار ویژگی‌های مثبت جواد عزتی، نقدهایی نیز بر او وارد است که از آن جمله می‌توان به عدم رعایت قواعد پوششی از سوی این بازیگر در جشنواره‌های سینمایی اشاره کرد. حضور جواد عزتی  با پوششی غیررسمی در جشن‌های سینمایی نه‌تنها تصویری نخ‌نما از روشنفکرزدگی چپ‌گرایانه دهه شصت میلادی اروپا ارائه می‌دهد، بلکه شائبه عدم توجه و بی‌احترامی این هنرمند به اعتبار مراسم را به ذهن متبادر می‌کند و در صورتی که این نوع پوشش از جانب او و تعدادی از همکارانش که در طی سالیان گذشته با انتقاد‌هایی از سوی مخاطبین و منتقدین سینمایی مواجه شده‌اند، به یک رویه تبدیل شود، با گذر زمان نتیجه‌ای جز کاهش محبوبیت و کم‌فروغی در عالم بازیگری به همراه نخواهد داشت.

 

 

 

 

 

کلید واژه:
گروه بندی: دسته‌بندی نشده

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است