«ارفاق»حادثه و نقطه عطف اول فیلم ر ا که از برخورد شاگرد ضعیف با معلم رخ میدهد کاملا تصادفی و سوتفاهم برانگیز نشان میدهد،به نوعی کارما و بازگشت رفتارهای انسان را به خودش تداعی میکند.
«بعد از رفتن»؛داستانی عاشقانه که در آن مفاهیم اخلاقی مانند عشق و ایثار و فداکاری به شکل متفاوتی در آن عرضه میشود و کارگردان میکوشد از دل یک داستان تکراری روایت متفاوتی بیرون بکشد.
فیلمنامه آخرین تولد فیلمنامه به شدت ملتهبی است و این التهاب مدام اوج میگیرد. محمودی موفق شده این فیلمنامه ملتهب را با تکیه بر دکوپاژی دقیق به خوبی اجرا کند و تماشاگر را تا آخرین لحظه نگران وضعیت و فرجام شخصیتهای فیلم نگه دارد.
با نگاه طبیعی و اصیل، فیلمنامهی گولدهیبر، آریالا بارر و جردن سیول، بهجای اینکه به انفعال ریاکارانهی آثار بیمزهی این سالهای سینمای جریان اصلی آمریکا رو بیاورد و در انتها، از موضع مسئلهسازش عقب بکشد، با جمعبندی بسیار جسورانهای به پایان میرسد.
سازندگان «قلب سنگی»صرفا با تماشای فیلمهای اکشن جاسوسی مثل سری مأموریت غیر ممکن، یک داستان کلی نوشتهاند و بهخوبی نتوانستهاند ایدهها را کامل اجرا کنند.
جدیدترین اثر پنهلوپه کروز درامی خانوادگی و روانشناسانه است. نمایشی دربارهی بحرانهای ویرانکننده. کشمکشهایی بیرونی که به کشمکشهای درونی هولناکی تبدیل میشوند و اوضاع را از آنچه که هست، سختتر میکنند.
آنچه که از همان ابتدا در «تیغ پنهان» جلب توجه میکند ویژگیهای سبکپردازانهی بصری است.. از دو سکانس اول میتوان به برداشتی کلی از سبک بصری و زیباشناسانهی فیلم رسید.
ماوریک به دور از شوریدگی سَبْکی اثر مرجع، برای دستیابی به همان تعادلی که برلینر از آن حرف میزند، به الگوی جالبی رسیده: تا توانسته در داستانگویی محافظهکار بوده، و تا شده در اجرای فصول اکشن حساب خودش را از تولیدات همدوره جداکرده.
سازندگان «مبدل ها:ظهور جانوران» به شکلی سطحی به داستان و شخصیت پردازی پرداختهاند و صحنههای احساسی فیلم آنقدر قرار نیست تاثیر خاصی روی احساسات بیننده بگذارد.
«بشنو و عشق بورز»یک ملودرام ژاپنی است، اثری ساده، روان و قابل دسترس که با کمترین چالشهای روایی داستان عاشقانهای را پیش میبرد و فیلم از الگوهای همیشگی قصههای عاشقانهی با پایان خوش استفاده میکند.