• کد خبر: 7691
  • گروه : اخبار , ویژه ها
  • تاریخ انتشار:6 شهریور 1402 ساعت: 12:10

«قلب سنگی»؛ اثری صرفا اکشن و جاسوسی

سازندگان «قلب سنگی»صرفا با تماشای فیلم‌های اکشن جاسوسی مثل سری مأموریت غیر ممکن، یک داستان کلی نوشته‌اند و به‌خوبی نتوانسته‌اند ایده‌ها را کامل اجرا کنند.


فیلم «قلب سنگی» جدیدترین فیلم اکشن جاسوسی شبکه نتفلیکس است که داستان ریچل استون ، یک مامور اطلاعاتی، را دنبال می‌کند. ریچل استون باید مأموریت خطرناکی را برای محافظت از یک سلاح مرموز با نام قلب شناخته می‌شود، آغاز کند. حال ریچل استون وظیفه دارد تا این سلاح را از افتادن به‌دست دشمن در امان نگه دارد. تام هارپر پس از تجربه موفق کارگردانی فیلم«رز وحشی»و نسبتا موفق فیلم«هوانوردان»حالا برای یک فیلم اکشن بازگشته است تا انتظارات از این فیلم بالا برود، اما آیا نتیجه هم موفقیت آمیز شده است؟

از آنجایی‌که زمان نسبتا زیادی تا پخش نسخه خانگی فیلم «ماموریت غیر ممکن:حساب مرده قسمت اول» فاصله داریم، فیلم قلب سنگی می‌تواند یک فرصت طلایی برای خودنمایی داشته باشد تا بتواند هم جای چنین فیلمی را در بازار خانگی و استریم پر کند و هم به رقیبی برای آن تبدیل شود. فیلم پس از افتتاحیه اول آن که با شخصیت‌های فیلم آشنا می‌شویم، کم کم داستان اصلی خود را شروع می‌کند و آن هم نمایش تهدید و شخصیت شرور اصلی فیلم است که یک گروه اطلاعاتی و تروریستی است که درواقع نقطه مقابل سازمان اصلی فیلم هستند که ریچل استون برای آن‌ها کار می‌کند و حالا به‌دنبال نابودی سازمان استون هستند.
فیلم«قلب سنگی» در ابتدا به‌خوبی شخصیت شرور اصلی فیلم را مخفی می‌کند و این به برگ برنده فیلم تبدیل می‌شود. اما به‌طرز عجیبی این برگ برنده خیلی سریع فاش می‌شود. مشخصا رونمایی از بزرگ‌ترین غافلگیری فیلم در همان ابتدای داستان می‌تواند هم نکته مثبتی باشد هم منفی، اما در ادامه این رونمایی بزرگ خیلی قرار نیست به داستان و روایت فیلم کمک زیادی کند. سازندگان می‌توانستند به‌جای اینکه خیلی سریع هویت شخصیت شرور اصلی فیلم را فاش کنند، این شخصیت را حداقل تا پرده سوم فصل مخفی نگه دارند و مثل یک معمای بزرگ برای بیننده و ریچل استون آن را به نمایش بگذارند.

آن‌ها از همان ابتدا یک شخصیت شرور را معرفی کردند، اما به‌طرز ناشیانه‌ای خیلی سریع متوجه می‌شویم که او مغز متفکر این اتفاقات نیست و شخص دیگری پشت ماجرا است. این موضوع تنها یکی از مشکلات کلی فیلم است.

اما این موضوع در مورد شخصیت پارکر صدق نمی‌کند. او نه قرار است آن غافلگیری بزرگ فیلم باشد و نه شخصیت شروری که باعث هیجان بیننده شود. او از همان ابتدا معرفی می‌شود و در ادامه هم انگیزه‌های کلیشه‌ای و تکراری دارد و بیننده توانایی پیدا کردن یک ارتباط خوب با او را پیدا نمی‌کند. به‌صورت کلی در دوره‌ای زندگی می‌کنیم که بعضا هویت و شخصیت‌پردازی شخصیت شرور فیلم از قهرمان اصلی داستان هم بیشتر می‌شود که اینجا دقیقا نقطه عکس ماجرا است.

در مجموع داستان فیلم«قلب سنگی» به شکلی است که بیننده ممکن است تصور کند سازندگان فیلم صرفا با تماشای فیلم‌های اکشن جاسوسی مثل سری مأموریت غیر ممکن، یک داستان کلی نوشته‌اند و حتی نتوانسته‌اند آن ایده‌ها را به‌خوبی و کامل اجرا کنند. نتیجه هم نداشتن یک داستان پر کشش و جذاب است که در آن نه تهدیدی را شاهد هستیم که بخواهیم برای شخصیت‌های آن نگران شویم و نه شخصیت‌های جذابی که به بهتر شدن فیلم کمک کنند.

شخصیت پارکر در مجموع می‌توانست حکم بلیط نجات فیلم باشد، اما پس از اینکه ورود قدرتمندی دارد، خیلی پرداخت بیشتر و خاصی ندارد و صرفا می‌دانیم که او قرار است یک سازمان را به‌طور کلی نابود کند. فیلم در مجموع نمی‌تواند آن داستان و شخصیت‌هایی که انتظارش را داریم، به ما ارائه کند و نه در مورد شخصیت منفی داستان و نه ریچل استون که شخصیت اصلی فیلم است، شاهد شخصیتی که واقعا بتواند نظر ما را جلب کند، نیستیم.

بخشی از این موضوع به فیلمنامه و کارگردانی باز می‌گردد، اما بخش بعدی دیگر این موضوع به مشکلات بازیگران فیلم مرتبط می‌شود. در ردیف اول گل گدوت را داریم که او را بیشتر برای نقش زن شگفت‌انگیز می‌شناسیم، اما فیلم قلب سنگی یک نکته بزرگ را به ما یادآوری کرد و آن هم استعداد بازیگری گل گدوت است. آیا او واقعا جز ظاهرش چیزی فراتر برای ارائه کردن دارد؟ جواب قطعا منفی است. نکته اصلی این است وقتی او در صف اول نگاه‌ها نیست، کمتر مشکلات بازی او به چشم می‌آید، اما وقتی نقش اصلی یک فیلم را به دوش می‌کشد تازه متوجه مشکلات بزرگ او می‌شویم.
گل گدوت واقعا در طول فیلم بازی بی‌روحی را ارائه می‌کند و توانایی اینکه باعث شود من بیننده به شخصیت ریچل استون علاقه‌مند و نگران وضعیتش شوم، از او نمی‌توانم مشاهده کنم. البته این بار اول نیست که شاهد چنین مشکلاتی از او هستم، اما اینجا موضوع به اوج خود رسیده است و بازیگر دیگری که بتواند مشکلات بازیگری او را پوشش دهد هم در فیلم حضور ندارد. اگر در فیلم‌های زن شگفت‌انگیز این موضوع بر دوش کریس پاین بود، اینجا شاهد این موضوع نیستیم.

درکل تیم بازیگر فیلم چندان قابل‌توجه نیست و ظاهرا بیشتر بودجه فیلم صرف استخدام گل گدوت شده است. البته جیمی درنان تا حدی بازی قابل قبول‌تری ارائه می‌کند، اما او که نقش پارکر را بر عهده دارد اسیر فیلمنامه فیلم شده است و جای خیلی زیادی برای درخشش ندارد. این مشکلات با صحنه‌های اکشن فیلم بیشتر می‌شود. کیفیت صحنه‌های اکشن فیلم به‌حدی سطحی و ضعیف است که واقعا به سختی می‌توان آن را تحمل کرد. این صحنه‌ها فاقد هرگونه هیجان هستند و کاملا به شکل ضعیف و حتی بعضا احمقانه‌ای به تصویر کشیده‌ شده‌اند.

حتی اگر فیلم نتواند داستان قابل قبولی ارائه کند و صرفا یک کلیشه تمام عیار باشد، اما باز هم زمانی‌که از یک فیلم اکشن صحبت می‌کنیم انتظار داریم که صحنه‌های اکشن نقطه قوت و برتری فیلم باشند. اما در مورد فیلم«قلب سنگی» این بخش به مشکل بزرگ فیلم تبدیل شده است و سازندگان کمتر خلاقیتی در اجرای این صحنه‌ها دارند. حتی اگر بگوییم استعداد بازیگری گل گدوت بسیار پایین است، اما باز هم آن‌ها می‌توانستند با استخدام بدلکار مناسب و کارگردان صحنه‌های اکشن این بخش را به مراتب پیاده‌سازی کنند.

در هر حال تام هارپر در تجربه ساخت یک فیلم اکشن شکست بدی خورده است و نتوانسته انتظارات را برآورده کند که بخشی از آن هم می‌تواند به‌خاطر نتفلیکس باشد که با انتخاب گل گدوت از همان ابتدا دیوار ساخت فیلم را کج بالا برده است. اما سازندگان فیلم به‌جای اینکه در بهتر به تصویر کشیدن صحنه‌های اکشن فیلم تلاش کنند، در ادامه تلاش کرده‌اند تا این مشکلات را با شوخی‌ها و صحنه‌های کمدی رفع کنند که خب تیر خلاصی به پیکره فیلم بوده است.

با اینکه صحنه‌های کمدی می‌توانست کمک زیادی به کاهش خشک بودن شخصیت‌ها در طول فیلم کند، اما در عوض باعث شد تا در طول فیلم بارها صحنه‌های کمدی را تحمل کنیم که حتی در برخی از صحنه‌های تحمل آن سخت و غیر ممکن است. در مجموع ظاهرا فیلم در هیچ بخشی نتوانسته خلاقیت کافی داشته باشد و درنهایت با اثری طرف هستیم که نه‌تنها نمی‌تواند جای خالی فیلمی را پر کند، بلکه خود به یک فیلم حوصله‌سر بر و خسته کننده تبدیل شده است که تماشا آن به‌طور کلی پیشنهاد نمی‌شود.

در مجموع فیلم Heart of Stone فرصت طلایی را داشت تا بتواند نقشی که دو فیلم«استخراج»برای نتفلیکس ایفا کرده‌اند، در اینجا اجرا کند، اما در عوض با فیلمی پر از اشکلات ریز و درشت در بخش داستانی تا صحنه‌های اکشن و بخش‌های کمدی عذاب‌آور طرف هستیم. پس اگر به‌دنبال یک فیلم اکشن جاسوسی هستید دو راه بیشتر ندارید، دوباره فیلم‌های مأموریت غیر ممکن را تماشا کنید یا اینکه به سراغ فیلم‌های جیسون بورن بروید و حتی به فیلم«میراث بورن»یک فرصت دوباره بدهید.

کلید واژه:
گروه بندی: اخبار , ویژه ها

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است