ملاقات با جادوگر سطحی و بیقاعده است. زمانی که فیلمنامه انسجام حداقلی نداشته باشد و نتواند شخصیتها را معرفی کند قطعاً نمیتوانیم از فیلم انتظار زیادی داشته باشیم.
موضوعی که فیلم را به مرحله تعلیق میکشاند، ناپدید شدن فیروزه است و این نوع آبی یک رنگ ایرانی است و در تمام دنیا آبی ایرانی شناخته میشود و انگار درباره یک هویت ایرانی صحبت میکند.
فیلم «برگهای افتاده» فیلمی در ظاهر ساده است و تنها دو کاراکتر اصلی دارد و تماشاگر در طول ۸۰ دقیقه ، به شناخت از این دو کاراکتر میرسد و به ارتباط آنها پی میبرد.
«خالق» اثری علمیتخیلی استعاری با جلوههای ویژه قدرتمند است که تصویر دیگری از هوش مصنوعی ارائه میدهد.
حدود ۸ صبح، از آن دست آثاری است که میخواهد روایتگری ملتهبانهای را تجربه کند. فیلم چند نقطه عطف دارد که داستانکها، حلقه وصل آنها هستند تا مخاطب، در یک پروسه روایی، شاهد یک داستان فشرده باشد.
فیلم سینمایی«ترمینال»با الهام از زندگی واقعی یک مهاجر ایرانی؛ مسیر خاص خود را در به چالش کشیدن مفهوم هویت، زبان، وطن، خانواده و فاصله کوتاه میان وطن داشتن و بیوطنی طی میکند.
فیلم سینمایی«آدمکش»یک درام اکشن روانشناختی با محوریت آدمکشی حرفهای است که با یک اشتباه در موقعیت حذف قرار میگیرد.
فیلم «آتش عشق» فقط داستانی عاشقانه را روایت نمیکند،بلکه ساختار یک مثلث عشقی را دارا است.
فیلم«قفل شده»داستان پرستاری را دنبال میکند که در تلاش است تا راز یک قتل را کشف کند. روایتی از عشق، خیانت، قتل تا جستوجو حقیقت را نشان میدهد.
فیلم «خانم مسابقه» روایتی ماجراجویانه از دو خواهر را دنبال میکند که ضمن تلاش برای نجات سگشان باید رابطه خود را باید بهبود ببخشند.