تاریخ سینمای ما مدیون امثال منوچهر اسماعیلیهاست. شاید دیگر نتوانیم چنین کاراکترهایی را در سینما تجربه کنیم؛ چراکه دوبله فیلمهای ایرانی به حداقل رسیده است.
شاید مهمترین دستاورد «زالاوا» بهعنوان یک فیلم ترسناک آن باشد که وحشتآفرینی را نه به واسطه «هیولا»ی ناپیدا بلکه از همراهی تماشاگر با تردید و تزلزل قهرمان نسبت بهوجود هیولا استخراج میکند
فیلم «دوزیست» یک «آن» تا رسیدن به رده یک فیلم خوب کم دارد و آنهم بهنظر میرسد از فیلمنامهای نامتوازن نشات گرفته باشد.
«ابلق» در حاشیه شهرهای بزرگ میگذرد اما حاشیهنگاری آن با حاشیهنگاری فیلمهایی مانند «مغزهای کوچک زنگزده» و «ابد و یک روز» متفاوت است.
«کلوزآپ» فیلمِ دوران گذار کیارستمی است و ویژگیهایی از دورههای مختلف کاری او را در خود دارد؛ خصوصیتی که آن را به اثری کمیاب در کارنامه غنی کیارستمی تبدیل میکند.
یوسف حاتمیکیا در فیلم «شب طلایی» سعی کرده یک خانواده ایرانی را با تمام جزئیاتش به تصویر بکشد و تلاش کند تا یک تصویر بومی از خانواده را پیش چشم تماشاگر بگذارد.
فیلم «تی تی» عامدانه از احساساتگرایی اجتناب کرده و از موقعیتهای پراحساس به قصد درگیر کردن عاطفه و به دست گرفتن احساسات مخاطب، سوءاستفاده نمیکند.
الناز شاکردوست بعد از «خفهگی» تصمیم گرفت دور فیلمهای تجاری را تا حدی خط بکشد و روی آثاری تمرکز کند که ضمن به نمایش گذاشتن بازی هنرمندانهاش، حرفی برای گفتن دارند.
به مناسبت سالگرد بازگشت آزادگان به کشورمان یادداشتی را درخصوص تصویر این حماسهسازان در سینمای ایران میتوانید در این خبر مطالعه کنید.
فیلم «دوزیست» برخلاف ژست اسمگذاری خاصی که دارد و برخی دیالوگهای پرمفهومی که در آن گنجانده شده، یک طبل توخالی است.