بازی خیره‌کننده ساعد سهیلی در «شهرک»

ساعد سهیلی در فیلم «شهرک» با تکیه بر جزئیاتِ نقش بسیار پخته ظاهر شده است. گویی تجربه سال‌ها مقابل دوربین بودن و تنوع ژانریِ آثاری که در آن‌ها بازی کرده بسیار به خوب شدن‌اش کمک کرده است.


فیلم شهرک تولید ۱۴٠٠ به نویسندگی و کارگردانی علی حضرتی یکی از فیلم‌های شرکت‌کننده در چهلمین جشنواره فجر بود که هم‌زمان مورد انتقاد و تمجید منتقدان سینما و تماشاگران روزهای اکران قرار گرفت. فصل مشترک همه نقطه‌نظرات مختلف، ایده جذاب و متفاوتی بود که در مراحل بسط و گسترش داستانی به بن‌بست خورده بود. ایده‌ای بسیار چشم‌گیر و مملو از کشش‌های دراماتیک که مصالح کافی برای داستان‌پردازی نداشت.

فیلم شهرک در جشنواره چهلم در سه بخش بهترین جلوه‌های ویژه میدانی (آرش آقابیک) بهترین فیلمبرداری (علیرضا برازنده) و بهترین تدوین (ژیلا ایپکچی) کاندیدای دریافت جایزه شد. ساعد سهیلی، کاظم سیاحی، رویا جاویدنیا، شاهرخ فروتنیان، مهتاب ثروتی، همایون ارشادی، مرتضی ضرابی و ساقی حاجی‌پور در این فیلم نقش ایفا کرده‌اند. در این یادداشت تلاش کردیم به تحلیلی اجمالی درباره محتوای داستانی، بازیگران و فضاسازی فیلم بپردازیم.

داستان فیلم 

نوید (ساعد سهیلی) یک جوان فارغ التحصیل رشته بازیگری است که با یک تماس تلفنی مطلع می‌شود در تست‌های انتخاب بازیگر پذیرفته شده و حالا باید خودش را برای رقابتی دشوار آماده کند. نوید هرچند از این اتفاق خرسند است و در پوست خودش نمی‌گنجد اما مانع بزرگی سر راه او وجود دارد و آن هم مدتی دور ماندن از خانواده و دوستان و قرار گرفتن در محیطی ایزوله است. طی این مدت نوید باید با هم‌بازی‌های خودش برای واقعی به نظر رسیدن نقشش گفت‌‌گو کند. نوعی بازی که هم حقیقی‌ست و هم غیرحقیقی. نوید که چشم‌هایش از شوق کور شده است، شرایط حضور در مکانی که به‌ظاهر شهرکی مسکونی‌ست را می‌پذیرد و با ذوق فراوان مقابل این افراد حاضر می‌شود.

نوید که قرار است با نام ساختگی فرهاد مدبر نقش بازی کند، در ابتدای ورودش کاملا گیج و سرگشته است. او تا به حال در چنین موقعیت‌هایی حضور  نداشته و نمی‌داند چگونه خودش را با محیطی جدید و آدم‌هایش تطبیق دهد. او باید طی فرآیندی اجباری با والدینی جدید زندگی کند و در این مدت کوتاه خصوصیات اخلاقی‌شان را بیشتر دریابد. بنابراین باید همان رفتارهایی که در خانه واقعی‌شان نسبت به اعضای خانواده دارد را نیز در این‌جا پیاده کند تا حس‌ها طبیعی و غیرساختگی از کار درآیند.

نوید هرچه بیشتر پیش می‌رود با ریزه‌کاری‌های بیشتری در نحوه روابط آدم‌ها آشنا می‌شود. او حقیقتا آگاه نیست چه حد باید منطقی رفتار کند و چه اندازه نمایشی. گویی که واقعیت و تخیل طوری در هم تنیده شده که مسیر خروج از آن چندان ساده نیست.

نوید در این مکان با دختری به نام فرشته (مهتاب ثروتی) آشنا شده که یکی از بازیگران فیلم است و احتمالا عشقی جدید برای خودش. او حتی نمی‌داند چگونه این روابط عاشقانه و ازدواج غیرواقعی را باور کند و چه‌طور در دام عاشق شدنِ واقعی نیفتد. شکلی از عاشقی که فرشته آن را اساسا نمایشی تلقی می‌کند. مجموعه این موارد نوید را سردرگم کرده به‌طوری که فقط منتظر است روز فیلمبرداری فرا برسد و همه‌چیز تمام شود.

تحلیل مضمونی فیلم  

شهرک در این فیلم به تعبیری نمادی از یک خلوت ذهنی‌ست که افرادی جهت تسکین یافتن در آن سکنی گزیده‌اند. مکانی که ساکنان حقیقی‌ست در ملا عام ظاهر نمی‌شوند و شاید گاهی از پشت پنجره‌ها پنهانی دیگران را دید می‌زنند.

شهرک مکانی ساکت و دورافتاده از اجتماع است؛ جایی که بازیگران باید خودشان را در قالب شخص دیگری بگذارند و لحظاتی که بسیار به زندگی واقعی شباهت دارد را سپری کنند. آزمون برگزارشده در این محل نیز چندان ساده نیست و پذیرش نهایی بازیگرها منوط به موفق شدن در کنش‌ها و اعمالی‌ست که طی زمان معین شده انجام می‌دهند.

فضای شهرک که می‌تواند ساخته ذهن نوید باشد، خیابانی طولانی‌ست که آغاز و پایانش هرگز دیده نمی‌شود. انگار نوید هربار تصمیم می‌گیرد داستانی برای خودش ببافد و فردای آن روز در لوکیشن‌های مختلف اجرا کند. این داستان‌ها هر شب در قالب نامه‌ای توسط دستیار کارگردان (کاظم سیاحی) از زیر در ورودی واحدهای آپارتمانی به داخل فرستاده می‌شود. محتوای نامه‌ها وظیفه‌ای‌ست که نوید باید بر عهده گیرد و خوب یا بدِ آن را قبول کند. نقشی که برای او نوشته شده، نوعی محک  اخلاقی و جسمانی‌ست که به طریقی توانایی یک انسان مقابل وقایع مختلف را می‌سنجد. این آزمایش تعیین می‌کند چه کسانی می‌توانند از پس سختی‌ها سربلند و پیروز بیرون آیند. ذهن شرطی‌شده نوید هر شب منتظر است بداند چه برنامه‌ای برایش طراحی شده و او چگونه باید با قضا و قدری که چیزی از آن نمی‌داند روبرو شود.

بازیگرانی که هم‌زمان با نوید در این شهرک استقرار یافته‌اند، انگار سال‌هاست که در این مکان زیسته‌اند و راحت‌تر از او با ماجراها پیوند خورده‌اند. همین اتفاق نیز موجب شده که پرسش‌های بسیاری در ذهنش نقش بندد و مدام از دیگران پرس‌وجو کند. همه‌چیز در اینجا شبیه به سوالی بی‌پاسخ است و هر کسی به فراخور ادراک شخصی، تحلیلی درونی از آن انجام می‌دهد. تحلیلی که حاصلش گاهی چالش‌برانگیز و گاه مهیج است. شهرک به‌واقع فضایی برای تمرینِ زیستن روی مرزی باریک میان حقیقت و خیال است.

بازیگران

ساعد سهیلی در نقش فرهاد با تکیه بر جزئیاتِ نقش بسیار پخته ظاهر شده است. گویی تجربه سال‌ها مقابل دوربین بودن و تنوع ژانریِ آثاری که در آن‌ها بازی کرده بسیار به خوب شدن‌اش کمک کرده است. هرچند بازیگران کهنه‌کاری مانند  شاهرخ فروتنیان (در نقش پدر فرهاد) رویا جاویدنیا و مرتضی ضرابی در این فیلم حضور دارند اما سهیلی در مقابل آنان خیره‌کننده بازی کرده است.

رویا جاویدنیا در نقش مادر فرهاد بیش از گذشته بر وجوه درونی یک مادرِ احساساتی  طبق واقعیتی که وجود دارد متمرکز شده است. با وجود اول نبودن نقشش طبق دسته‌بندی‌های موجود اما بازی‌اش باورپذیر و دیدنی‌ست.

بازی خوب کاظم سیاحی در نقش دستیار کارگردان موجب شده از وجوه کمدی در نقش‌های پیشین‌اش فاصله گیرد. نگاه‌های خیره و بازی‌های در سکوتش عاملی شده که به‌هیچ‌وجه شبیه گذشته‌اش نباشد. سیاحی حقیقتا یک دستیار کارگردان واقعی و تاثیرگذار در این فیلم است.

مرتضی ضرابی با کوله‌باری از تجربه و البته نقشی کوتاه به‌اندازه‌ی بر نقشش تسلط یافته است که خاطره‌اش در ذهن می‌ماند. بازی او مقابل کاراکتر فرهاد که گاهی از روابط احساسی افراد سوال می‌کند، درنهایت به جدالی ختم می‌شود که ضرابی به‌درستی آن حالت‌ها را ایفا کرده است.

نویسنده :زهرا طاهریان

 

کلید واژه:
گروه بندی: اخبار , ویژه ها

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است