نگاهی به شخصیت زن در سینمای عرب؛

مظلومین همیشگی…

در این یادداشت به بررسی شخصیت‌های زن در پنج فیلم سینمای لبنان و فلسطین پرداخته‌ایم.


 

دو کشور لبنان و فلسطین، دهه‌هاست که هم با اشغالگری مواجه هستند و هم گرفتار اختلافات و جنگ‌های داخلی متعددی شده‌اند؛ این وضعیت پدیدآورنده نابسامانی‌های سیاسی و اجتماعی فراوانی است که در اغلب فیلم‌هایشان قابل مشاهده است. قربانی بخش مهمی از این نابسامانی‌ها، زنانی هستند که علاوه بر خود و زندگی‌شان، عزیزانشان را در وضعیت ناامنی سیاسی و اقتصادی در خطر می‌بینند. با بررسی شخصیت‌های زن پنج فیلم موفق دو دهه اخیر سینمای لبنان و فلسطین، مشخص می‌شود که در این فیلم‌ها اولا با زنانی بسیار رنج‌دیده مواجه هستیم، ثانیا هویت و کنش‌های این زنان در انفعالی حاصل از کنش‌های مردانه یا شرایط اجتماعی شکل می‌گیرد و کنش مستقل یا قهرمان زن در میان آنها دیده نمی‌شود. همچنین آنها بیش از مردان از جنگ و ناامنی ضربه می‌بینند. در این یادداشت به بررسی شخصیت‌های زن در پنج فیلم سینمای لبنان و فلسطین می‌پردازیم.

 

اینک بهشت؛ هانی ابواسعد (۲۰۰۵)

دو دوست به نام‌های سعید و خالد، قصد دارند در یک عملیات برنامه‌ریزی شده تشکیلاتی، عملیاتی انتحاری انجام دهند. به آنها از سوی گروه جهادی حامی‌شان، در ازای این کار، وعده بهشت داده می‌شود، اما در این میان، مشکلاتی پیش می‌آید: در حین اجرای عملیات، درحالی که آنها جلیقه انتحاری پوشیده‌اند و به سوی سرزمین‌های اشغالی روانه شده‌اند، مشکلی برنامه‌ریزی نشده پیش می‌آید که باعث می‌شود عملیات به تاخیر بیفتد و در ادامه، یکی از این دو جوان از عملیات منصرف می‌شود و دیگری خود را در اتوبوسی که پر از سربازان اسرائیلی است، منفجر می‌کند. در این فیلم یک شخصیت زن مهم وجود دارد که در تصمیم‌گیری‌های سعید و خالد بی‌تاثیر نیست.

سها، دختر یکی از مبارزان معروف فلسطینی است که قبلا شهید شده، مدتی در خارج از کشور زندگی کرده و اکنون بعد از سال‌ها به وطن بازگشته است. در ابتدای فیلم، سها بدون هیچ ترسی، چشم‌درچشم مامور اسرائیلی، از بازرسی عبور می‌کند او با آشنایی با خالد و سعید، سعی می‌کند آنها را از عملیات و کشته شدن منصرف کند اگرچه در نهایت حرف‌هایش فقط بر یکی از آن دو تاثیر می‌گذارد. سها معتقد است راه‌های زیادی برای مقاومت و زنده ماندن وجود دارد و کشته شدن تنها راه ممکن نیست. او در مقابل گفتمان «حالا که در زندگی با اشغالگران برابر نیستیم، پس باید با عملیات استشهادی در مرگ با آنها برابر شویم» گفتمانی دیگر را طرح می‌کند که عبارت‌ است از مقاومت به اشکال دیگر، شکل‌هایی که در آن مرگ عزیزی رخ ندهد؛ او می‌خواهد جنگ را از میدان جنگ مسلحانه به میدان جنگ اخلاقی ببرد.

سها، از منظر واژگانی، ستاره‌ای است که در قدیم برای آزمودن سوی چشم به کار می‌رفته است؛ ستاره‌ای به غایت ضعیف و بی‌نور که هرکسی آن‌ را نمی‌تواند به راحتی ببیند. در این فیلم نیز، اندیشه سها از طرف دیگران چندان مورد توجه قرار نمی‌گیرد و گفتمان‌های جنگ و انتقام مسلحانه، در نهایت بر گفتمان سها غلبه می‌کنند. سها در کنار دیگر شخصیت زن فیلم (مادر سعید)، نمونه‌ای از زنانی هستند که تمام تلاششان را می‌کنند برای اینکه عزیزانشان را در کنار خود داشته باشند اما سرنوشت چیز دیگری رقم می‌زند و آنها را داغدار می‌کند.

حالا کجابرویم؛ نادین لبکی (۲۰۱۱)

حالا کجا برویم اگرچه معروف‌ترین فیلم نادین لبکی نیست اما فیلمی متفاوت در سینمای لبنان است. داستان دهکده‌ای دورافتاده که ارتباطی با سایر مناطق کشور ندارد و در آن مسلمان و مسیحی در کنار هم زندگی می‌کنند و تنها راه ارتباطشان با جهان بیرون، دو جوانی هستند که مایحتاج آنها را از بیرون و با دشواری تامین می‌کنند. دهکده آنها یک مسجد و یک کلیسا، یک امام و یک کشیش و یک قبرستان برای مسلمانان و قبرستانی دیگر برای مسیحیان دارد. اگرچه اختلافات مذهبی در این دهکده از کاه کوهی می‌سازد اما به طور کلی، آنها در کنار هم زندگی صلح‌آمیزی داشته‌اند تا اینکه رفته‌رفته و در بحبوحه جنگ‌های داخلی بین مسلمانان و مسیحیان، اخبار این آشوب‌ها به دهکده نیز می‌رسد و بالتبع، شعله اختلافات جدی در بین مسلمانان و مسیحیان این دهکده نیز، به دلایلی واهی و طنزآمیز، برافروخته می‌شود. در این میان، زنان این دهکده، که از بروز اختلافات به شدت می‌ترسند، سعی می‌کنند با اتحاد با هم، اختلافات را به هر نحوی فیصله دهند. کارهایی که شخصیت‌های زن این فیلم برای ایجاد صلح انجام می‌دهند، از کارهایی ساده مثل خراب کردن تلویزیون روستا و پنهان کردن اسلحه مردان و… آغاز می‌شود و با بالا گرفتن اختلافات، حتی به پنهان نگه داشتن مرگ فرزند توسط مادر و تغییر دین توسط زنان دهکده نیز کشیده می‌شود. این فیلم نمونه‌ای از آمیخته شدن گریه و خنده، امید و نامیدی و تراژدی و کمدی است.

مهم‌ترین کاری که یکی از شخصیت‌های زن این فیلم انجام می‌هد، پنهان کردن مرگ فرزند است؛ زیرا او از انتقامجویی مسیحیان از مسلمانان می‌ترسد. این مادر که فرزند جوانش در بیرون از دهکده توسط گروه‌های مسلمان کشته شده، وقتی با جنازه او روبه‌رو می شود، برخلاف مادران دیگر، چندان فریاد و جزع نمی‌کند، بلکه به درد می‌گرید و خود فرزندش را غسل می‌دهد و کفن می‌کند و او را در چاهی پنهان می‌کند، حتی به فرزند دیگرش که قصد انتقام‌جویی دارد شلیک می‌کند تا خانه‌نشین شود؛ مبادا او و دیگر جوانان روستا در آتش انتقام‌جویی‌ها بسوزند. زنان روستا، صلح‌طلبی‌شان را با دفن‌کردن اسلحه‌ها و تغییر مذهبشان توام می‌کنند؛ مردان مسیحی ناگهان زنان خود را مسلمان می‌یابند و مردان مسلمان، زنانشان را به آیین مسیحی می‌یابند. اینجاست که دیگر جایی برای اختلافات مذهبی باقی نمی‌ماند. حالا مردم روستا وقتی که برای دفن جوان درگذشته مسیحی به قبرستان می‌‌روند، در دوراهی قبرستانِ مسلمانان و مسیحیان، می‌پرسند: حالا کجا برویم؟

 عُمَر؛ هانی ابواسعد (۲۰۱۳)

سه جوان فلسطینی، به نام های عمر، طارق و امجد، علیه نیروهای اسرائیلی عملیاتی را انجام می‌دهند؛ از این سه، ظاهرا امجد برای اسرائیلی‌ها جاسوسی می‌کند بنابراین اشغالگران خیلی زود آنها را تعقیب و عمر را دستگیر می‌کنند. در زندان با بازجویی‌های فنی، عمر ناخواسته اعتراف می‌کند و از سوی مامور مسئول پرونده مجبور می‌شود کاری کند که طارق هم به دام بیفتد. اینجاست که عمر تلاش می‌کند تا از این وضعیت کمینی بسازد تا بتواند تعداد بیشتری از نیروهای اشغالگر را نابود کند، غافل از اینکه امجد تمام برنامه‌ها را لو داده است؛ عمر یک‌بار دیگر به زندان می‌افتد و بار دیگر با اصرار و به بهانه به دام انداختن طارق از زندان بیرون می‌آید اما با اتهام خیانت از سوی دیگران و به ویژه نادیای محبوبش (خواهر طارق) روبه‌رو می‌شود. اینجاست که باید برای اثبات خودش بجنگد و برای اطمینان از خیانت امجد او را تحت فشار می‌گذارد اما امجد به او خبری تلخ می دهد مبنی بر ارتباطش با نادیا و طارق نیز در درگیری با امجد بر سر همین مسئله کشته می‌شود. امجد و نادیا ازدواج می‌کنند و عمر از مامور اسرائیلی انتقام می‌گیرد.

گره‌های اصلی فیلم اما، نه حول سه دوست و مبارز، بلکه در ارتباط با عمر و نادیا شکل می‌گیرد. نادیا دختری معصوم و مدرسه‌ای است که از جنگ و مبارزه چندان چیزی نمی‌داند. تمام آرزوی او رسیدن به محبوبش عمر و تشکیل یک زندگی معمولی است اما پیوسته، دیگران برای رسیدن به اهدافشان از او استفاده می‌کنند. طارق پاسخ مثبت به خواستگاری عمر از نادیا را منوط به انجام عملیات مسلحانه می‌کند؛ مامور اسرائیلی نیز از نادیا برای تحت فشار گذاشتن طارق استفاده می‌کند و امجد هم با دروغی که می‌گوید (اینکه نادیا از او باردار است) هم با نادیا ازدواج می‌کند و هم از انتقام عمر و طارق جان سالم به در می‌برد. نادیا در این داستان در بی‌خبری مطلق به سر می‌برد. او نمی‌داند که امجد و برادرش از او ابزاری ساخته‌اند برای آنکه به خواسته‌هایشان برسند. زندگی و عشق او بدون اینکه از چیزی باخبر باشد و بدون اراده‌اش به مسیری دیگر می‌رود: وقتی امجد به دروغ به عمر می‌گوید که نادیا از او باردار است، عمر برای حفظ آبروی نادیا، ترتیب ازدواج آن دو را فراهم می‌کند، خودش برای امجد به خواستگاری نادیا می‌رود و پس‌اندازش را نیز به امجد می‌دهد اما بعدها می‌فهمد که امجد بازهم به او خیانت کرده و دروغ گفته است و در این میان عشق و زندگی نادیا و عمر به خاطر آنچه دیگران خواسته‌اند به فنا رفته است.

 توهین؛ زیاد دویری (۲۰۱۷)

این فیلم داستان اختلافات مسیحیان لبنان با مهاجران مسلمان فلسطینی است. تونی، تعمیرکار خودرو و یک مسیحی متعصب به حزب سیاسی مسیحیان است و از تندروهایی است که نمی‌خواهد مهاجران فلسطینی در لبنان سکنی داشته باشند و از قضا یکی از همین مهاجران (یاسر) به او توهین می‌کند و گره‌های بعدی فیلم رقم می‌خورد. یاسر به همه بدبین است و فکر می‌کند دیگران او و دیگر فلسطینیان مهاجر را موجوداتی مزاحم تلقی می‌کنند. در این بین، برخوردی فیزیکی هم بین آنها در می‌گیرد و دنده‌های تونی می‌شکند. دادگاهِ بین این دو، لبنان را متشنج می‌کند و هواداران هر یک از این دو، دیگری را متهم می کنند.

با اولین برخورد و دیالوگ شخصیت زن (شیرین) در این فیلم متوجه می شویم که او با سیاست کاری ندارد؛ شوهرش، عکسی از چهره سیاسی محبوبش را در اتاقی که برای کودک آماده‌ کرده‌اند نصب کرده و زن می‌گوید دوست دارد که آن عکس را بردارد. در همان ابتدا می‌گوید نگران است که او بیاید و با آنها زندگی کند (منظورش می‌تواند این باشد که می‌ترسد مسائل سیاسی زندگی‌اش را تحت تاثیر قرار دهد)، اتفاقی که خواهد افتاد. او اصرار دارد برای زندگی به زادگاه خانوادگی همسرشان (دامور) بروند که با مخالفت جدی همسرش روبه‌رو می شود. در دعوای بین تونی و یاسر، شیرین پیوسته سعی دارد از تنش دوری کند. حتی در جایی که جان فرزندش به خطر افتاده می‌گوید «برایش برنده شدن اهمیتی ندارد»، فقط نمی‌خواهد به دنبال تنش باشد.

دیگر شخصیت زن مهم در این فیلم، نادین وهب، وکیل یاسر؛ دختر وجدی وهب (وکیل تونی) است. در واقع وکلای مدافع دو طرف دعوا، پدر و دختر هستند؛ به نظر می‌رسد آنچه باعث شده این وکیل زن، علی‌رغم مخالفت جدی یاسر، وکالت او را به عهده می‌گیرد، تلاش به مقابله با پدرش برای جلوگیری از ایجاد یک میدان جنگ است. در واقع این دختر می‌داند که هدف پدرش که وکیل مشهور و کارکشته‌ای به شمار می‌رود، نه پیروزی در این پرونده به ظاهر کوچک و بی‌اهمیت، بلکه تبدیل کردن آن به یک دعوای حزبی و خودنمایی در سطح ملی است؛ به همین دلیل وقتی پدرش از او می‌خواهد از پرونده کنار بکشد، نمی‌پذیرد. کنش‌های این زن نیز در واقع تابعی از کنش‌های پدرش است. شاید اگر پدرش وارد این پرونده نمی‌شد، این زن هم با اصرار خودش، وکیل یاسر نمی‌شد؛ در واقع او با ایستادن در مقابل پدرش سعی دارد از بروز بحران جلوگیری کند.

کفرناحوم؛ نادین لبکی (۲۰۱۸)

پسری ۱۲ ساله (زین) به سبب ظلم و ستم مادر و پدرش از خانه محقرشان فرار می‌کند و با زن و کودکی آفریقایی‌تبار آشنا می‌شود؛ اتفاقاتی بعد از آن رقم می‌خورد که باعث دستگیری و به زندان افتادن زین می‌شود. او از زندان با برنامه زنده‌ای در تلویزیون تماس می‌گیرد و قصد خودش را مبنی بر شکایت از پدر و مادرش بیان می‌کند. فیلم با دادگاه زین که در آن از پدر و مادرش شکایت کرده، آغاز می‌شود.

در این فیلم، مشکلات مستقیم ناشی از جنگ، جای خود را به مسائل اجتماعی لبنان داده است؛ چالش‌هایی مثل حاشیه‌نشینی، ورود غیرقانونی مهاجران، فقر شدید اقتصادی و فرهنگی مردم، کودک‌همسری و … . طبیعی است که در چنین روایتی، شخصیت‌ متفاوتی از زنان ببینیم.

مهم‌ترین شخصیت‌های زن این فیلم مادر زین و زن آفریقایی است. مادر زین زنی است که از طریق فروش مواد مخدر در زندان روزگار می‌گذراند. از نظر زین، او زنی به شدت بی‌عاطفه و خودخواه است که حتی باعث مرگ دخترش (به سبب ازدواج زودهنگام) شده است. اما هرچه روایت پیش می‌رود، متوجه نقش جبر اجتماعی و اقتصادی در رفتارهای این زن می‌شویم. اگر او به فروش مواد مخدر مشغول است، برای سیر کردن شکم فرزندانش است؛ اگر دخترش را در کودکی وادار به رفتن به خانه شوهر کرده است، برای این است که سقف بالای سرشان را حفظ کند و… . این را بعدها وقتی زین هم مجبور می‌شود پای برادرخوانده سیاهپوستش را ببندد و از طریق او به تکدی‌گری بپردازد و یا وقتی که برای گذران زندگی مجبور به فروش مواد مخدر می شود، آشکارا می‌بینیم. در واقع متن، به این طریق، مسبب کنش‌های این زن را وضعیت اقتصادی و اجتماعی‌ای می‌داند که او در آن گرفتار است.

شخصیت زن دیگر این فیلم هم، مهاجری آفریقایی است که مجبور است به طور پنهانی با کودک خردسالش در بدترین وضعیت ممکن زندگی کند و حتی مبالغی را هم ماهانه برای خانواده‌اش در آفریقا بفرستد. این زن هم گرفتار وضعیتی است که راه برون‌رفتی از آن ندارد و فیلم با نشان دادن انبوهی از زنان مانند او وضعیت فاجعه‌بار این زنان را در لبنان امروز به تلخی به تصویر کشیده است.

در این فیلم‌ها، معمولا زنان در دعوای بین مردان یا جنگ‌هایی که بین آنان درگرفته فدا می‌شوند. آنها شخصیت‌هایی هستند که کنش‌هایشان را در انفعال در برابر کنش‌های دیگران انجام می‌دهند و تمام تلاششان این است که از بروز بحران‌هایی جلوگیری کنند که اغلب منجر به از بین رفتن عزیزانشان می‌شود. آنها در این راه از هیچ فداکاریی کوتاهی نمی‌کنند. اگر از جنگ و درگیری هم خبری نباشد بازهم این زنان، قربانی وضعیتی هستند که جامعه به آنها تحمیل کرده است و مجبورند که برای تامین ابتدایی‌ترین نیازهای انسانی، حتی از فرزندان خود هم بگذرند.

کلید واژه:
گروه بندی: اخبار , ویژه ها

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است