نشانههایی در فیلم «در جهنم باران نمی بارد» هست که نگاه ما را به درون مرزهای جغرافیایی خودمان راهنمایی میکند.
لالایی قصه سرراست و سادهای دارد که باب میل مخاطبهای کم سن و سال خود بوده و در آن از عناصری بهره گرفته شده که توانایی همراه کردن مخاطبان یاد شده را دارد.
مجموعه گردن زنی یک درام جنایی است و در قسمتهایی که منتشر شده، در جذب مخاطب و انداختن قلاب مناسب موفق بوده است.
بازنده سریالی که جلوههای بصری آن برجسته بوده و مخاطب را در یک محیط و فضای تازهای قرار میدهد.
فیلم«دی دی»بهعنوان اولین تجربه کارگردانی شان وانگ با اینکه اثری بینقص و بدون مشکل نیست، اما با یک روایت آرام، منجسم و خوب تبدیل به یک فیلم کمدی درام جذاب میشود.
توجه به جزئیات و بروز احساس خالصی که در تمام اجزای انیمه جاری است به یک فانتزی قابلباور و مسحورکننده تبدیل شده که از غوطهور شدن در زوایای هنری، دغدغههای فکری و ابعاد حماسیِ الهامبخش آن نمیتوان بهسادگی عبور کرد.
مساله مهمی که به نظر میرسد «در آغوش درخت» میل زیادی به صحبت دربارهاش دارد، حرف زدن برای حل مسایل و مشکلاتی است که ممکن است آنقدرها که به نظر میآیند هم غیرقابل حل نباشد.
شخصیتهای سریال غربت یک اجتماع کوچک شبیه به رختکن بازندهها است که موفقیت در میان آنهایی جایی ندارد.
مسابقه گل یا پوچ به چند دلیل از جمله نو و بدیع بودن و همچنین پرداختن به یک بازی کاملا ایرانی میتواند مورد توجه و جذاب باشد چرا که بازی «گل یا پوچ» یک بازی تماما ایرانی است.
در سریال «داریوش» ترسو بودن کاظم و داریوش که برادر هستند چندینبار به اشکال مختلف نشان داده میشود و این تکرارها خط روایی اصلی داستان را مختل میکند. این اتفاق «داریوش» را به سریالی با ریتم کند تبدیل کرده است.