اگر بخواهید فیلم تان فاقد متن یا دیالوگی بوده و تنها بر مبنای تصویر باشد به نظر میرسد بسیار باید روی جزییات تصویر کار کنید. درست مثل کاری که داریا کاشچ ییوا در انیمیشن«دختر»موفق به انجام آن شد.
تولید در حوزه فیلم کوتاه امری سهل و ممتنع محسوب میشود. سهل از آن جهت که نگرانی برای بازگشت سرمایه چندان دغدغه مهمی نیست و به نظر میرسد همه چیز را در سادهترین شکلش میتوان سرهم کرد و ممتنع از این منظر که برای تولید یک اثر ماندگار در حوزه فیلم کوتاه شما در مقام کارگردان باید در زمانی فشرده و محدود بتوانید حرفتان را در غالب یک اثر به شکلی هنرمندانه به مخاطب منتقل کنید. گاه این امر در دو دقیقه اتفاق میافتد و گاه ممکن است در ۱۵ یا ۲۰ دقیقه موفق به انجام آن شوید. به هرحال بر خلاف آنچه که به نظر میرسد تولید یک اثر کوتاه به مراتب سختتر از تولید یک کار بلند داستانی است.در این میان اگر شما بخواهید فیلم تان فاقد متن یا دیالوگی بوده و تنها بر مبنای تصویر باشد به نظر میرسد بسیار باید روی جزییات تصویر کار کنید. درست مثل کاری که داریا کاشچ ییوا در انیمیشن«دختر»موفق به انجام آن شد.
«دختر»، داستان مردی میانسال است که در فقدان همسرش (در فیلم مشخص نیست که چرا همسر او در خانه نیست شاید مرگ و یا شاید هم به خاطر مسافرت و طلاق باشد که در روند داستان چندان علت حضور نداشتن مادر مهم نیست. آنچه که اهمیت دارد فقدان مادر است که در راستای درام اثر دیده شده است) برای ارتباط گرفتن با تنها دخترش دچار چالش میشود.
در وهله نخست آنچه بیش از هر چیزی با دیدن نخستین پلانهای فیلم «دختر» شاید به چشم آمده و حتی توی ذوق مخاطب بزند انتخاب و ساخت دو کارکتر اصلی یعنی پدر و دختر است. که هیچ چیز جذابی در طراحی چهره آنها دیده نمیشود حال آنکه در طراحی لباس این امر به زیبایی صورت گرفته است. تازه بعد از دیدن فیلم است که مخاطب به درک درستی از چرایی این امر میرسد. به نظر میرسد کارگردان تعمدی آشکار در زیبا نشان ندادن چهرهها داشته است.چرا که شاید این مساله باعث می شد تماشاگر تمرکز لازم برای پیگیری داستان فیلم نداشته باشد.در واقع کارگردان به طراحی فیلمنامه و خط داستانی جذاب و دلنشین فیلمش چنان ایمان داشت که می دانست مخاطب خیلی زود درگیر آن شده و نازیبایی صورت کاراکترهای اصلی فیلم «دختر» را فراموش میکنند. چرا که خیلی زود مخاطب در مییابد مساله اصلی فیلم چالشی است که ممکن است پیرامون هر یک از ما اتفاق افتاده باشد و یا اینکه در معرض آن باشیم. اتفاقی که به خوبی در فیلم افتاد و مخاطب هم داستان با باور کارگردان جذب پیام ارزشمند و چالشی «دختر» شد.
آنچه که در فیلم در انتقال احساس دختر و پدر نقشی مهم ایفا کرد انتخاب شیوه استاپ موشن بود. شیوهای که در آن کارگردان این امکان را مییابد با هر فریمی که به تصویر میکشد احساسات را در چهره و سیمای کاراکترهایش نقاشی کرده تا به باورپذیری آنها کمک کند. کافیست تماشاگر نگاهی دقیق به جزییات چهره دخترو یا پدر در حین انتقال پدر بیمار در راهروهای بیمارستان بیندازد. تا تمامی بار احساسی این سکانس را بیشتر و عمیقتر درک کند. فیلمبرداری درخشان فیلم که گویی دوربین روی دست دختر را دربیمارستان و یا در هنگام بالا رفتن از پلهها همراهی میکند تا فضای پراسترس و هیجان دختر را نشان دهد از نکات حایز اهمیت فیلم است.
استاپ موشن «دختر» را در تنهایی و سکوت ببینید تا متوجه شوید که چگونه چند عروسک بیجان میتوانند در قالب یک انیمیشن شما را احساساتی کنند.
There are no comments yet