اگر بخواهم امیر آقایی را با بازیگران قدیمی سینمای ایران مقایسه کنم، شباهت بسیار زیادی بین او و جمشید هاشمپور میبینم و از نظر من او در سینمای ایران میتوانست به تمام معنا بازیگرِ ژانر باشد.
بانیپال شومون از جمله هنرمندانی است که بازیگری را بیش از میل به دیده شدن، نوعی کشف و شهود درونی می پندارد که شکل کمال یافته آن را میتوان در صحنه نمایش و در مواجهه چهره به چهره با مخاطب معنا کرد، یعنی لحظاتی که احساس در عریانترین شکل ممکن منتقل میشود. در واقع، او بازیگری است که علاوه بر صحنه تئاتر، با انتخابهای خوب و نقشهای متفاوت مسیر رشد خود را در مدیومهای دیگری مثل سریال و سینما هموار کرده و به دلیل سختکوشی و پشتکار در راستای تجربهاندوزی و کمالطلبی در قالب فعالیت هنری خود، نویدبخش حضور یک هنرمند آیندهدار در عرصه بازیگری است.
مسیر طولانی و پرفراز و نشیبی است مسیری که امیر آقایی تا به امروز طی کرده نه یک شبه معروف شده و نه یک شبه به نقش یک رسیده ؛ تا تصور کنید نقش مکمل و کوتاه در کارنامه کاری اش دارد. نقش هایی که خودش معتقد است که روند قصه را دستخوش تغییر و تاثیر میکرد. کارنامه قطوری هم دارد و تا کنون در بیش از پنجاه فیلم و سریال ایفای نقش کرده ، سالهای زیادی در تلویزیون فعالیت داشت تا ریسک کارگردانان سینما شامل حالش شود برای ورود به سینما ، سالهایی در عزلت بود و بیشتر از همیشه درگیر نوشتن و عکاسی شد و چند نمایشگاه هم برگزار کرد و حتی مستند هم ساخت ، او جهان بزرگی در سر دارد و اهداف زیاد و این را میتوان از روندی که طی شده ، حس کرد. پس از تغییراتی که در ظاهر و تیپش به وجود آمد و حتی تجربه مدل شدن بیشتر به چشم کارگردانان سینما آمد و درخشش در «شنای پروانه» و حالا «آقازاده» موجب شد تا با امیرعباس صباغ؛ روزنامهنگار و منتقد سینما درباره روند و نقاط پررنگ و کمرنگ مسیر این بازیگر به تحلیل بنشینیم بازیگری که در سی و هشتمین جشنوارهی فیلم فجر مورد توجه قرار گرفت و سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل را از آن خود کرد. منهای سوالات برآیند این واکاوی را میخوانید.
از ریسک بازی در نقشهای کوتاه تا حرکت آهسته به سمت نقش های بزرگ
اگر بخواهم امیر آقایی را با بازیگران قدیمی سینمای ایران مقایسه کنم، شباهت بسیار زیادی بین او و جمشید هاشمپور میبینم و از نظر من او در سینمای ایران میتوانست به تمام معنا بازیگرِ ژانر باشد. یعنی بازیگری که تعدادی خصوصیتهای کلیشهای دارد و میتواند یک تیپ را به شکل جذابی مدام تکرار کند و در عین حال برای مخاطب هم جذاب باشد ولی همان اتفاقی که برای جمشید هاشمپور افتاد برای او هم تا حدودی رخ داد. آن دسته از نقشهایی که هاشمپور در آن خیلی موفق بود و مردم هم دوستش داشتند توسط رسانهها، منتقدان و بخش قابل توجهی از اهالی سینما خیلی دیده نشد و بیشتر روی نقشهای به اصطلاح متفاوت که از کاراکتر اصلی او دور بود زوم کردند. از مصاحبههایی که آقایی با فریدون جیرانی و رسول صدرعالمی در برنامهی هفت داشت، شاید بتوان این برداشت را کرد که خودش دوست نداشته در آن مسیر برود و علاقهمند بوده تا مسیرهای مختلف را طی کند و نقشهای کاملا متفاوتی را بازی کند و همین علاقه باعث شده تا به عنوان یک بازیگر نقش دوم و مکمل خودش را تثبیت کند.
وقتی کارنامهی کاری او را مرور میکنیم متوجه میشویم که نقشهای کاملا متنوعی از کاراکترهای مختلف دارد و شاید این یکی از ویژگیهای بارز او باشد که تقریبا همه جور تیپ را در سینما و تلویزیون ما بازی کردهاست؛ از کاراکتر پلیس گرفته تا کاراکتر شهید چمران در مجموعهی «راستش را بگو» و فیلمهایی مثل «سعادت آباد»، «بادیگارد» و… که مقداری متفاوت بودهاند. من فکر میکنم که در «شنای پروانه» او به یک تعادلی رسیده و در عین اینکه بهترین بازیگر نقش مکمل است، بازی تاثیرگذاری را هم ارائه میدهد. این نقش یک تیپ است که آقایی توانسته در این فیلم آن تیپ را مال خود کند. او بین ویژگیهایی که در بازیاش دیدهایم و کاراکتر وحید مرادی که نقشش را بازی میکند تلفیقی به وجود آورده و این شخصیت را شناسنامهدار کردهاست.
با توجه به کارنامهی کاری آقایی نکتهای که در بازی او قابل توجه هست این است که نشان داده هم میتواند بازی درونگرا ارائه دهد و هم میتواند بازی برونگرا داشته باشد. وقتی روی مجموعهی کارهای آقایی تامل میکنیم سبک بازیاش معمولا بازی درونگرایی هست که در لحظات و مواقعی برونگرایی خاصی را از او شاهد هستیم؛ یعنی یک بازی کنترل شده با چند نقطهی فوران احساسی که برونریزی دارد. برای این مساله فیلم «سعادت آباد» مثال خیلی خوبی است. کاراکتری که خودش را در یک جمع تقریبا غریبه میداند و نمیتواند با آن آدمها ارتباط برقرار کند. از ابتدا تا انتها یک بازی کاملا کنترل شده و درونی را از آقایی میبینیم ولی وقتی به آن راز پی میبرد و متوجه میشود که همسرش بدون اطلاع او بچهاش را سقط کرده، با یک فوران احساسی مواجه میشویم و یک بازی برونگرای فوق العاده قابل توجه را از او میبینیم. فکر میکنم بر پایهی همان تیپ و شخصیتی که در فیلم «کوچه بی نام» داشت توانست کاراکترش در «حریم شخصی» را بازی کند و به نظر من این شخصیت در ادامهی همان نقش کوتاه او در «کوچه بی نام» است.
شبه هیولا در «آقازاده» و «شنای پروانه»
همانطور که گفتم آقایی از نظر من میتوانست یک بازیگر ژانر باشد. یعنی یک کاراکتر بزن بهادرِ قهرمان که حتی به دلیل شمایل و استایلی که دارد میتوانست یک تیپ کلیشهای را در سینما داشته باشد. نمیتوانیم قضاوت کنیم اما من از مصاحبههایش میتوانم این را برداشت کنم که خودش علاقهمند نبوده تا به این مسیر برود و بخواهد یک تیپ یا کاراکتری را مدام تکرار کند و نمیتوان گفت که این بد است. ولی راجع به دو نقش اخیری که بازی کرده، از نظر من باید بین این دو تفاوتهایی را قائل شویم. «شنای پروانه» یک تیپ است، همانطور که خودش هم در نشست مطبوعاتی جشنواره فیلم فجر به این ماجرا اشاره کرد و گفت: من فقط خاطراتم در گذشته را مرور کردم، چون در آن محیط و با آن آدمها زندگی کرده بودم. در ادامه گفت که نیمی از بچه محلهای من مردهاند و نیمی دیگر زیر سایهی حکم اعدام هستند. او در این فیلم با قدرت بازیگریایی که داشته از تیپی که همه کم و بیش با آن آشنا هستیم یک نقش کوتاه خلق کردهاست. نقشی که در سریال «آقازاده» دارد به نسبت «شنای پروانه» کاراکتر پررنگتری است و تم منفی و وجههی شرش نیز بیشتر است. حداقل در این پنج قسمتی که ما شاهد این مجموعه بودهایم، شخصیتش اینطور بوده که شاید در ادامه سرنوشت دیگری پیدا کند. این نقش، نسبت به «شنای پروانه» تفاوتها و پیچیدگیهای بیشتری دارد و فکر میکنم که سرانجام این کار و بازیای که آقایی در این مجموعه داشته، میتواند در ادامهی مسیر بازیگری و نقشهایی که به او پیشنهاد میشود تاثیرگذار باشد. چون تقریبا برای اولین بار است که با این شمایل و با این صراحت چنین نقشی را در سینما و تلویزیون بازی میکند.
تاثیر استایل ، مدلینگ و رسانه
در دنیایی زندگی میکنیم که رسانهها نقش انکار نشدنی دارند و طبیعتا این مساله نمیتواند بی تاثیر باشد ولی آقایی بعد از چند فیلم ابتداییاش در سینما، شمایل خاصی را به خود گرفت و تا الان هم همان استایل را حفظ کرده و در گفتوگوهایش خواندهام که گفته علاقهی شخصی خودش هست و امیر آقاییِ واقعی این است. سر تراشیده و استایلهای خاصی که شبیه مدلها هست را از او میبینیم ولی طبیعتا اگر بازیگری بخواهد صرفا به این واسطه حضور داشته باشد، نقش بگیرد و ادامهی حیات بدهد قطعا در این سینما محو میشود. ما در سالهای دور بازیگری به نام دانیال عبادی داشتیم که اولین کارش فیلم سینمایی «غیرمنتظره» کار محمدهادی کریمی بود و در آنجا نقش یک مدل را بازی کرد. بسیاری به دلیل چهره، استایل، پوشش و تیپی که داشت، نظرشان این بود که یک ستارهی جدید به سینمای ایران معرفی شده اما دیدیم که بعد از یکی دو کار تقریبا از سینما محو شد. به نظر من علاقهای که آقایی به عکاسی، مدلینگ و خاص بودن دارد به او کمک کرده ولی بازیگری او صرفا در این مسائل خلاصه نمیشود. قابلیتهای بازیگری که دارد و تعادلی که در نقشهایش بین درونگرایی و برونگرایی میتواند داشته باشد وجه تمایز او و نکتهی قابل توجهش است که تا کنون او را سر پا نگاه داشته و در ادامه حتی میتواند به عنوان بازیگر نقش اول و یک تیپ قهرمان در سینمای ایران حاضر شود. اگر بخواهم از فیلمهای اخیر مثال بزنم شاید میتوانستیم آقایی را در فیلم «روز صفر» به عنوان یک قهرمانی که تماشاگر میتواند با او ارتباط برقرار کند، ببینیم.
تحلیل نقش و بنیان چارت ذهنی در ایجاد ساختمان نقش
از اولین حضور جدیاش در «ارتفاع پست» و نقش متفاوتش در «زن دوم» و حتی بعدتر «مرگ کسب و کار من است»، «سعادت آباد» و «زندگی خصوصی» که نقش کوتاهی در آن داشت و «چهارشنبه ۱۹ اردیبهشت»، «بدون تاریخ بدون امضا» که از فیلمهای قابل توجه او هستند تا به امروز نقشهای متفاوتی را بازی کرده که بدون مطالعه و تحلیل نقش قطعا نمیتوانست در این دایره از نقشها موفق باشد. او دو سال قبل در جشنواره فیلم فجر در «دیدن این فیلم جرم است» نقش آفرینی کرد که به نوعی ادامهی نقش او در مجموعهی «راستش را بگو» بود. بازیگری که در این مجموعه توانسته بود در نقش شهید چمران بازی کند، در نقش سرداری ظاهر شده که در زمان اکران شاید بتواند برای یک سری از مخاطبان، به نوعی تداعیکننده سردار قاسم سلیمانی باشد. اولین بازی او بعد از «دیدن این فیلم جرم است»، «شنای پروانه» بود و این یعنی او دو نقش کاملا متفاوت را در یک فاصلهی کوتاه بازی کردهاست. آقایی بازی ضعیف هم داشته و در بعضی نقشها خنثی و یا خیلی معمولی بوده اما وقتی در کل کارنامهی کاری او را مرور میکنیم میتوانیم بگوییم که بازیگر موفقی بودهاست. از نظر من یکی از شاخصهای این موفقیت تحلیل نقشی هست که برای بازیاش دارد.
موفق در بروز خشم و متفاوت با بازیگران اوراکت
کاراکترهایی که از نوید محمد زاده و حامد بهداد دیدهایم صرفا با بازیهای برونگرا مطرح شدهاند ولی امیر آقایی وجه ممیزهای با این دو بازیگر دارد. درست است که در بروز خشم تبحر دارد ولی بازی او صرفا در این برونگرایی خلاصه نمیشود. به واسطهی اینکه خشم و عصبانیت در نقش آفرینی او از یک بازی کاملا درونی برمیآید برای تماشاگر خیلی قابل توجه است و از نظر من علت اصلی که تماشاگر میتواند با او ارتباط برقرار کند همین مساله است. همانطور که گفته شد آقایی در «سعادت آباد» همین خصوصیت را داشت و راجع به فیلمهای قابل توجه دیگرش هم میتوان مثال زد که این مساله را چقدر خوب توانسته پررنگ کند. در مجموعهی «اولین شب آرامش»، که یکی از بهترین سریالهای تلویزیون بود نیز دقیقا همین تیپ را داشت. او در این مجموعه شخصیتی آرام و درونگرا بود و در لحظاتی مرموز و ترسناک میشد. کاراکتری که تلاش میکند تا به عشقش برسد اما با فاجعهای مواجه میشود و وقتی احساس میکند که بازی خورده، دچار یک فوران احساس شده و ما باز در آنجا هم خشم و عصبانیت را در بازی او میبینیم. فکر میکنم این سبک بازی یک ویژگی قابل توجه در نقش آفرینی آقایی باشد که با بهداد و محمدزاده وجه تمایز دارد. البته بهداد در ادامه نشان داد که در نقشهای درونگرا هم بازیگر قابل توجهی است که نمونهی بارزش فیلم «زندگی جای دیگری است» بود که در تمام طول فیلم یک بازی درونگرا از او میبینیم.
زیبا نباش اما باشکوه باش
در حال حاضر بازیگرانی که با زیبایی مطرح بودهاند اکثراً محو شدهاند. در این میان نمونهای داریم که به واسطهی زیبایی در سینما بوده، اما بازیگر خوبی هم هست و توانسته مسیر را ادامه دهد ولی به نظر من مخصوصا در شرایط فعلی برای بازیگر مرد، زیبایی ویژگی ماندگاری نیست که بخواهد به واسطهی آن در سینما بماند. بازیگرانی که صرفا بتوانند به مدت چند سال به دلیل این مشخصه در سینما باشند تعدادشان انگشت شمار است. در حال حاضر کسانی که جزو بازیگران محبوب سینما و تلویزیون هستند مثل حامد بهداد و یا نوید محمدزاده که اکنون به نوعی جوان اول سینمای ایران است؛ هیچکدام زیبایی آنچنانی ندارند که بخواهیم بگوییم به این دلیل در سینما هستند. به نظر من آن استایل و کاراکتری که میتواند نقش آفرینی کند در ذهن تماشاگر و طبیعتا ادامهی حیات او در سینما تاثیرگذارتر و ماندگارتر است.
صدایی که بیشتر میماند
صدای آقایی جزو یکی از ویژگیهای قابل توجه نقش آفرینی اوست که میتواند بازی با لحن هم داشته باشد. برای مثال کاراکتر او در «کوچه بی نام» و «حریم شخصی» که در آن یک نوع خاصِ شخصیت را بازی کرده بود، یا حتی کارهایی که با ابراهیم حاتمی کیا داشته مثل سریال «خاک سرخ» و فیلمهای «ارتفاع پست»، «بادیگارد»؛ که در همهی این آثار یکی از اتفاقاتی که باعث باورپذیری کاراکتر برای مخاطب شده همان بازی با لحن است و در عین اینکه میتواند در لحظه شخصیت مهربان و دوستداشتنی داشته باشد که طرف مقابلش را آرام میکند روی دیگری هم دارد که این خصوصیت را در فیلم «زن دوم» خیلی پررنگ میبینیم. یک عاشق پیشه که برای کسی که دوستش دارد همه کار انجام میدهد و از طرف دیگر خشم، عصبیت و لحنی کاملا خشن و حتی وحشیانه به خود میگیرد و این بازیایی که با لحن و نوع ادای دیالوگها میتواند انجام دهد به او خیلی کمک کرده تا بتواند از پس نقشهای مختلف و گاهاً متضاد با یکدیگر سربلند بیرون آید.
احسان علیخانی نه ! امیرآقایی اصل جنس است
اگر گزینهی دیگر احسان علیخانی باشد، قطعا امیر آقایی انتخاب درستتری است. من این خبر را قبلا نشنیدهام و اگر هم، چنین چیزی مطرح شده احتمالا به دلیل بحث تبلیغات بوده، چرا که احسان علیخانی شخصیت شناخته شدهای هست و به واسطهی اولین حضور سینماییاش خواستهاند از او بهره برداری تبلیغاتی کنند. وگرنه بازی امیر آقایی به لحاظ کاراکتری که دارد به قول معروف اصل جنس است. نمیشود گفت علیخانی که هنوز بازی او را ندیدهایم و اصلا نمیدانیم که بازیگر هست یا نه، چقدر میتوانست در ایفای این نقش موفق باشد. اگر بخواهم بر اساس اجرای او نظر بدهم، شاید برای ایفای نقش در کاراکتر آقازادهی خوب که سینا مهراد نقشش را بازی میکند، انتخاب مناسبتری بود.
یک نقش اصلی خوب
قطعا آقایی این قابلیت و پتانسیل را دارد که به عنوان بازیگر نقش اول نقش آفرینی کند که مثالش را هم زدم. زمانی که فیلم «روز صفر» را در جشنواره دیدم به نظرم آمد که امیر آقایی برای بازی در آن نقش میتوانست انتخاب مناسب و جذابی باشد، که البته امیر جدیدی هم بازی خیلی خوبی در این فیلم دارد.
آقایی این قابلیت را دارد اما علت اینکه به عنوان بازیگر نقش مکمل تثبیت شده شاید تا حدودی به انتخابها و سلایق خودش بازمیگردد. به نظر من نه به عنوان یک سوپراستار که فکر کنیم اگر در فیلمی بازیگر نقش اول باشد تماشاگر حتما به سینما میآید ولی شاهد بودیم که ویدئوی کوتاه بازی او در «شنای پروانه» بازخوردهای مثبتی را گرفت. زمانی که خبر نقش آفرینی او در چنین کاراکتری به همراه بخش کوتاهی از بازیاش منتشر شد مورد توجه مردم قرار گرفت. به همین خاطر قطعا میتواند بازیگری باشد که با تماشاگر ارتباط برقرار کند و مردم علاقهمند باشند تا بازی او را بر پردهی سینما ببینند.
سیمرغ و آینده
سیمرغی که آقایی از جشنواره گرفته طبیعتا میتواند برای او یک اتفاق مثبت باشد و به او کمک کند و از طرفی نمیتوان گفت که کسب سیمرغ تهیه کنندهها و سرمایهگذارها را به سمت او میبرد. شاید کاربردش صرفاً من باب این است که انگیزهای به او داده شود و تشویق شده باشد. اینکه بعد از سالها و در آستانهی پنجاه سالگی سیمرغ بلورین گرفته بیشتر به لحاظ روحی و روانی میتواند برای خود او یک اتفاق خاص باشد وگرنه چنین نیست که بخواهد مسیرش را تغییر دهد. شاید این مساله به او دلگرمی و دلخوشی بدهد که برای انتخابهایش بیشتر وقت بگذارد و در فیلمهایی که انتخاب و رد میکند دقت بیشتری داشته باشد.
دنیا خمامی – پریساسادات خضرایی
There are no comments yet