از ابتدا قصد داشتیم سویههای اجتماعی داستان پررنگ باشد و به واکاوی شخصیتهایی که ظلم میکنند، کاراکترهایی که به آنها ظلم میشود و شخصیتهایی که پروندهها را بررسی میکنند، بپردازیم.
حسین تراب نژاد، سابقه حضور در پروژه تولید آثاری همچون آبادان یازده ۶۰، خانه امن، ماجرای نیمروز ۲: رد خون، دارکوب، گیله وا، فوق سری، دختر گمشده، شوق پرواز و… را در کارنامه هنری خود دارد.
از جمله افتخارات حسین تراب نژاد میتوان به نامزدی دریافت تندیس حافظ برای سریال پرده نشین، دریافت جایزه یاس زرین از جشنواره فیلم یاس برای فیلم مردان آفتاب و دریافت دیپلم افتخار جشنواره یاس برای فیلم تلویزیونی یک نفر تا مرگ است. او همچنین نویسندگی سریال بازپرس را برعهده داشته است. گفتگوی این نویسنده با ماهنامه صبا را در ادامه میخوانید.
تراب نژاد در پاسخ به این سوال که طرح اولیه فیلمنامه بازپرس از کجا شکل گرفت، میگوید: حدود دو سال پیش محمدرضا شفیعی تهیهکننده این سریال قرار گذاشت تا با محوریت شخصیت بازپرس، سریالی تولید شود. از ابتدا سوژه مشخصی سفارش داده نشده بود و از این جهت، دست ما باز بود. به همین منظور ما با همکاری مرکز رسانه قوه قضاییه با تعدادی از بازپرسانی که در حوزههای مختلف فعالیت میکردند، به گفتوگو نشستیم و با آنها درباره مفاسد اداری، اقتصادی و پروندههای جنایی و… صحبت کردیم. در نهایت چند پرونده جذاب به دستمان سپرده شد که از آنها میتوان به پرونده بانک سرمایه، پرونده سلطان قیر و پروندههای اقتصادی از این جنس اشاره کرد. پیشنهاد دادیم که برای تولید سریال، روی پرونده مفاسد اقتصادی کار کنیم و قوه قضاییه نیز از پرداختن به رویکرد مبارزه با مفاسد اقتصادی استقبال کرد. سپس روی کار تحقیقی جدیتر متمرکز شدیم و نگارش فیلمنامه «بازپرس» شروع شد.
وی درباره تفاوتهای نگارش این سریال با سریالهای دیگری که در کارنامه دارد این گونه توضیح میدهد: تفاوت «بازپرس» با دیگر آثارم، این است که از ابتدا قصد داشتیم سویههای اجتماعی داستان پررنگ باشد و به واکاوی شخصیتهایی که ظلم میکنند، کاراکترهایی که به آنها ظلم میشود و شخصیتهایی که پروندهها را بررسی میکنند، بپردازیم. در سریالهای مذکور من به عنوان نویسنده خیلی این فرصت را نداشتم که جنبههای اجتماعی ماجراها را در حد توان خودم بررسی کنم، هر چند سفارشدهنده هم تمایلی به این جنس داستانها نداشت. همچنین در مورد شخصیتپردازیها هم در این سریال نسبت به سریالهایی که اشاره کردید، دست ما بازتر بود. در آن سریالها کمتر به زندگی خانوادگی و مسائل شخصی مأموران پرداخته بودیم. مثلا در «خانه امن» سعی کردیم کمی از این شخصیتپردازی را داشته باشیم ولی در دیگر کارها نیروهای امنیتی تبدیل میشدند به کاراکترهایی که دچار مسائل احساسی و خانوادگی نمیشوند که باعث ایجاد نقطه ضعف در فیلمنامه میشد. اما صدرا حسینی به عنوان قهرمان سریال بازپرس، میتواند عصبانی شود، شوخی کند، اشتباه کند و …
نویسنده فیلمنامه مجموعه رد خون در پاسخ به این سوال که برخی منتقدان نسبت به خردهروایتهای سریال نقد دارند و برخی موضوعات مورد تحقیق که رها میشوند و… میگوید: به جز نقدهای اصولی و دارای ساختار، این جنس نقدها را قبول ندارم. وقتی یک نفر به زعم خودش نقد مینویسد که یک سریال سی و چند قسمتی میتوانست در هشت قسمت تعریف شود، یعنی کمترین ورودی به عرصه نمایش ندارد و دنبال چیز دیگری است. شاخههای فرعی، حتما کارکردی دراماتیک در پیشبرد قصه دارند. اما سوای این نوع نگاهها، نقدهای اصولی را میپذیرم. خودم نقدپذیر هستم و خودم را نقد میکنم. مثلا اگر قابلیت بازگشت به عقب را داشتم، در قسمتهای ابتدایی تجدید نظر میکردم چرا که با دیدن سریال متوجه شدم که میشد دو قسمت اول به نحو دیگری طراحی شود و به موضوع اصلی از طریق و شکل دیگری ورود میکردیم.
وی در رابطه با جذابیت پروندههای امنیتی یا قضایی برای مخاطب نیز این گونه توضیح میدهد: مشخص است که فیلمنامهنویسی در زمینه پروندههای امنیتی و قضایی جذاب است. دلیلش این است که در این پروندهها به مسائلی پرداخته میشود که از تخیل در نمیآیند و مسائل واقعی هستند. همین واقعی بودن برای مردم ملموس و نزدیک به زندگی روزمره است. همچنین به نظرم همین که فارغ از کیفیت، وزارت اطلاعات تعداد زیادی سریال در حوزه پروندههای امنیتی و قضایی ساخته و به تصویر آورده، خوب است، اما تاکنون قوه قضاییه به صنعت فیلم و سریالسازی ورود نکرده بود.
به جز نقدهای اصولی و دارای ساختار، این جنس نقدها را قبول ندارم. وقتی یک نفر به زعم خودش نقد مینویسد که یک سریال سی و چند قسمتی میتوانست در هشت قسمت تعریف شود، یعنی کمترین ورودی به عرصه نمایش ندارد و دنبال چیز دیگری است
There are no comments yet