یکی از دلایل ترغیبم به ساخت «بازپرس»؛متفاوت بودن آن ازآثار قبلیام و سوژه نابی که داشت.
سریال بازپرس داستان بازپرسی به نام «صدرا» است که در جریان سوءاستفاده اقتصادی بزرگی قرار میگیرد. وی در جریان حل یک پرونده اقتصادی به سرنخهایی دست پیدا میکند و ردپای یک آقازاده رانتخوار را در این پرونده آشکار میشود. سریال بازپرس به کارگردانی احمد معظمی، تهیهکنندگی محمدرضا شفیعی و نویسندگی حسین ترابنژاد با مشارکت مرکز رسانهای قوه قضائیه پخش خود را از روز شنبه دهم تیرماه آغاز کرده و محسن قصابیان، فرهاد قائمیان، محمدرضا شریفی نیا، مهدی فخیم زاده، فریبا کوثری، اندیشه فولادوند، سید جواد هاشمی، سوگل طهماسبی، فریبا متخصص، رسول نجفی، مجید پتکی و … در این سریال پربازیگر ایفای نقش پرداختهاند.
در ادامه گفتگوی ماهنامه صبا را با کارگردان و نویسنده این سریال میخوانید.
احمد معظمی کارگردان سریال بازپرس درباره این سریال میگوید: یکی از دلایل ترغیبم به ساخت «بازپرس» این بود که موضوع آن متفاوت از آثار قبلیام بود و سوژه نابی داشت. سریال قرار بود موضوع اختلاس را از زاویهای تعریف کند که برای تماشاگر جذاب و سرگرمکننده باشد. آنقدر مخاطب برایمان مهم بود که در طول فیلمبرداری، نویسنده اثر مشغول بازنویسی بود. به نظرم قصه در جذاب شدن هر اثری حرف اول را میزند و پس از آن اجرای درست توسط کارگردان است که میتواند مردم را پیگیر سریالی کند. البته در این مسیر مشاورانی که قوه قضائیه در اختیارمان گذاشته بود هم بسیار راهگشا بودند.
این کارگردان درباره شخصیتپردازی در سریال بازپرس میگوید: چه در مجموعههایی که قبلاً ساختم و چه سریال «بازپرس» همیشه سعی کردم شخصیت را به کاراکتر نزدیک کنم و دنبال تیپسازی نباشم. این موضوع در خود سریال واضح است؛ مثلاً نقش بازپرس حسینی را میشد طوری بازی کرد که به تیپ نزدیک شود اما بازپرس را طوری نشان دادیم که وارد زندگی شخصی او میشویم تا بیننده با بازپرس صدرا حسینی احساس راحتی کند. شاید اگر ۲۰سال پیش چنین سریالی ساخته میشد، بازپرس شخصیتی عصا قورت داده و خشن بود که با همه دعوا داشت یا اگر به خانهاش میرفت با همه قهر بود، چنین تصویری از بازپرس در آن دوره باورپذیر بود و در قاب تصور میگنجید اما امروز دوره اینبازپرسها گذشته و منسوخ شده است و اگر اینطور اجرا شود، شخصیتپردازی اشتباه است. همه شخصیتها از عباسعلی و عندلیب گرفته تا بازپرس سعادت و بازپرس حسینی و حتی نقش مهدی فخیمزاده -که همیشه یک بزن بهادر بود و در اینجا «هدایت» که پدری از خانوادهای فقیر است- برای مخاطب جذابیت دارند چون هر کدام قصه و ویژگیهای خودشان را دارند. از این رو میتوان گفت «بازپرس» سریالی است که تمام بازیگرها در آن نقشآفرینی باورپذیری دارند و کاراکترهایشان تبدیل به شخصیت شدهاست.
کارگردان مجموعه سارق روح با اشاره به مدیوم تلویزیون نیز توضیح میدهد: زندگی هنری خود را از سن ۱۷ سالگی با دستیار کارگردانی شروع کردم و با کارگردانان مطرحی که در آن سالها سریال ساز بودند کار کردم و تجربیات بسیاری در حوزه نمایش به دست آوردم. به دلیل اینکه ورودی خود هنرستان صدا و سیما بودم به خوبی درک میکردم که قاب جادویی تلویزیون، جایی است که مخاطب بسیاری را در بر میگیرد. یک سری از افراد میگویند تلویزیون نمیبینیم و حتی از هم صنفیها نیز این حرف را میشنوم ولی من میخواهم بگویم اتفاقا آنها میبینند و با دقت هم میبینند و عینا الگوبرداری میکنند. این نکات را دیدهام که بازگو میکنم و به جرات میتوان گفت از تلویزیون جمهوری اسلامی ایران الگوبرداریهای زیادی میشود. فرق رسانه ملی این است که شما با مخاطب میلیونی طرف هستید و چه بهتر که اثری که برای مخاطب ساخته میشود با کل کشور مواجه شود و حتی افرادی که خارج از ایران زندگی میکنند هم گاهی کارها را میبینند. اصولا رسانههای خانگی هر چقدر هم پر بیننده باشند مخاطبانش بالای سه میلیون نمیرسد اما کمترین بیننده کارهای تلویزیونی ۵۰ میلیون نفر هستند و چه چیزی از این بهتر که یک اثر هنری مخاطب داشته باشد. رسانه ملی ارزشی برای من دارد که در واقع باعث میشود یادم بماند برای رسانهای کار میسازم که خیلی از بزرگان حرفه ما که شاید الان در تلویزیون نباشند ولی با تلویزیون معروف شدند هم آثارم را میبینند. رسانه ملی اصالت و برای من ارزش دارد. میدانم خیلی از بزرگان با تلویزیون شروع کردند و در تلویزیون شناخته و معروف شدند برخی از دوستان بی انصاف هستند و مسیری که تلویزیون برای خیلی از هنرمندان بزرگمان چه کارگردان، تهیه کنندگان و چه بازیگران داشته را نمیبینند. تلویزیون جای مقدسی برای من است برای همین سعی کردم کارهای ارزشمند بسازم و پخش کارم از تلویزیون هنوز هم برایم احساس غرور میآورد.
کارگردان مجموعه سرجوخه با اشاره به مهمترین نیازهای رسانه ملی این گونه توضیح میدهد: اصولا تلویزیون باید سعی کند که از نیروهای جوان استفاده کند و بداند که استعدادهای جوان به جعبه جادویی خون تازه تزیق میکنند، اما نباید هیچوقت پیشکسوتهایی را که در تلویزیون کارهای زیادی ساختهاند، از یاد ببرند. به نظر من اصولا سریال سازی چه از لحاظ ساختار اثر و چه از لحاظ پیش تولید و نگارش یک فیلمنامه کار بسیار سخت و پیچیدهای است که به تجربه احتیاج دارد. کارهای تلویزیونی مثل پرورش و آموزش جوانهایی که تازه در حوزه کارگردانی سریال ورود میکنند، نیاز به فرمول و فوت و فن دارد. اصولا باید تلویزیون مدیریتی داشته باشد که خون تازه تزریق کند اما باید کارهایی را به جوانها واگذار کنند تا آنها به خوبی بتوانند تجربه کسب کنند.
وی اضافه میکند: با تجربه میتوانی ضریب خطاهایت را کم کنی چرا که اگر کارگردان باشی و همه بخشهای تولید را بلد نباشی نمیتوانی کارگردان خوبی باشی. معتقدم آرام آرام باید نیروهای جوان را به صداوسیما تزریق کرد و مهمترین کار نوشتن متن خوب و پرمغز است.
معظمی با اشاره به پیشنهاداتی که از شبکههای نمایش خانگی داشته، نیز میگوید: همیشه میگویم رقابت خوب است اما باید رفاقت در کنار آن باشد. در رسانههای خانگی پیشنهاداتی داشتم اما بستر مناسب و فیلمنامه خوب ندیدم. به عنوان کارگردانی که ۲۵ سال است برای تلویزیون کار میسازم حس غرور دارم که اثرم از تلویزیون پخش شود. چه چیزی از این ارزشمندتر است که با مخاطبانت حتی در دورترین شهرستانها هم ارتباط داشته باشید و هیچ چیزی از این برای هنرمند زیباتر نیست که اثرش دیده شود و مورد تشویق قرار بگیرد، اما یک سری از کارها در رسانههای خانگی یک مقدار عجولانه ساخته میشود و ماندگاری ندارد. برای من تلویزیون خانه امن است و جایگاه بالا دارد و این علاقهمندی از درونم میآید و همیشه برای کار در تلویزیون مشتاقتر از پیش میشوم.
There are no comments yet