«بعد از رفتن»؛داستانی عاشقانه که در آن مفاهیم اخلاقی مانند عشق و ایثار و فداکاری به شکل متفاوتی در آن عرضه میشود و کارگردان میکوشد از دل یک داستان تکراری روایت متفاوتی بیرون بکشد.
ملودرام همچنان مهمترین ژانر در سینمای ایران است. ژانری که از دیرباز مردم ایران به آن توجه ویژه داشتند و از تماشای آن لذت میبردند. این لذت زمانی دو چندان میشد که کارگردانان ایرانی داستانی عاشقانه را در بستر ملودرام روایت میکردند. این استقبال از سوی مردم باعث شد سینمای ایران انبوهی از فیلمهای عاشقانه و ملودراماتیک را تولید کند که هدف اول آنها برانگیختن احساسات تماشاگر بود. اما در سالیان اخیر و با تغییر در سینماگران ایرانی که باعث ورود کارگردانان جوان و خوش فکر به بدنه سینمای ایران شده است نگاه به ژانر پرطرفدار ملودرام هم تغییرات اساسی کرده است. حالا کارگردانان جوان سینمای ایران تلاش میکنند داستانهای عاشقانه و ملودراماتیک خود را به شکل متفاوتی روایت کنند.
به عنوان مثال آیدا پناهنده تلاش میکند به داستانهای عاشقانه خود ابعادی روانکاوانه ببخشد تا آثارش با فیلمهای ملودرام سوزناک دهههای قبل سینمای ایران فرق کند. به خاطر همین نگاه متفاوت است که در سالهای اخیر ژانر ملودرام ارج و قرب دوبارهای پیدا کرده و فیلمهایی که در این ژانر تولید میشود بیشتر از قبل مورد توجه منتقدان قرار میگیرد. در سالیان اخیر ما با فیلمهای ملودرامی مواجه هستیم که میکوشند با روایتهای تازه از داستانهایی قدیمی توجه تماشاگران جدیتر را هم به این ژانر ذاتاً جذاب جلب کنند.
بعد از رفتن یکی از تازه ترین تلاشهای سینمای ایران برای ارائه روایتی متفاوت از داستانی قدیمی است. داستانی عاشقانه که در آن مفاهیم اخلاقی مانند عشق و ایثار و فداکاری به شکل متفاوتی در آن عرضه میشود و کارگردان میکوشد از دل یک داستان تکراری روایت متفاوتی بیرون بکشد. روایتی که نه تنها ربطی به ملودرامهای سنتی در سینمای ایران ندارد. بلکه میتواند پیشنهادی تازه برای سینمای ایران باشد که عادت کرده با کلیشهها کار کند. به نظر میرسد اولین هدف نجاتی هنگام ساخت بعد از رفتن شکستن همین کلیشههای شکل گرفته در سینمای ایران باشد.
رضا نجاتی کارگردانی است که با ساخت فیلم کوتاه پلههای ترقی را طی کرد و به شهرت نسبی رسید. با ساخت فیلم کوتاه ارفاق بود که نجاتی مورد توجه قرار گرفت و توانست زمینه را برای ساخت اولین فیلم بلند داستانی خود مهیا کند. فیلم کوتاهی که از حضور بازیگران مشهوری مانند هوتن شکیبا و سیاوش چراغی پور بهره میبرد و با نمایش در جشنواره فیلم فجر توجه منتقدان را به خود جلب کرد. بسیاری از کارگردانانی که با ساختن فیلم کوتاه مشهور میشوند، تلاش میکنند که در اولین فیلم سینمایی خود هم اثری متفاوت بسازند. مانند شهرام مکری که بعد از سالها فعالیت در سینمای کوتاه با فیلم متفاوت اشکان، انگشتر متبرک و چند داستان دیگر ساختن فیلم بلند را آغاز کرد.
اما کارگردانان دیگری هم هستند که چنین داعیهای ندارند و به جای ساخت فیلمهای متفاوت در فرم و مضمون میکوشند جذب سینمای بدنه شوند. مانند سعید روستایی که بعد از ساخت چند فیلم کوتاه با ساخت فیلم داستان گو، جذاب و پرمخاطب ابد و یک روز موفق شد خیلی زود وارد سینمای بدنه ایران شود و فیلمهای پرفروشی بسازد. به نظر میرسد رضا نجاتی هم جزء کارگردانان دسته دوم باشد. کارگردانی که با بعد از رفتن نشان میدهد دوست دارد خیلی زود جذب سینمای بدنه شود و فیلمهای پرفروشی از جنس فیلمهای سعید روستایی بسازد.
داستان بعد از رفتن درباره مردی به نام آرش (با بازی صابر ابر) است که همراه فرزندش فرشاد در جنوب کشور زندگی آرامی را سپری میکند. یک روز دوست قدیمی آرش کاوه (پوریا رحیمی سام) نزد او میآید و به او خبر میدهد که همسرش مونا (با بازی سارا بهرامی) بعد از چند سال برگشته است. این خبر زندگی آرش را دچار تلاطم میکند. او تصمیم میگیرد به تهران و نزد خانوادهاش برگردد تا وضعیت مونا را پیگیری و او را پیدا کند. اختلاف آرش با پدر و خانوادهاش و رازهایی که در گذشته او وجود داشته باعث میشود پیدا کردن مونا شرایط پیچیدهای پیدا کند. به تدریج اوضاع از کنترل آرش خارج میشود و اتفاقاتی میاُفتد که آرش را هم حیرت زده میکند…
رضا نجاتی در بعد از رفتن فیلم را با آرش شروع میکند. ما هیچ چیز از پیشینه و گذشته آرش نمیدانیم. نجاتی تماشاگر را قدم به قدم با آرش همراه میکند تا از گذشته او مطلع شود. با ورود کاوه است که زندگی متعادل آرش به هم میریزد. او به تهران باز میگردد و با بازگشت او به تهران رازهای زندگیاش افشا میشود. رازآلود بودن فضای داستانی بعد از رفتن مهمترین سرمایه نجاتی برای روایت داستانی است که اگر قرار بود به سادگی تعریف شود فیلم اول این کارگردان را تبدیل به یک تله فیلم معمولی میکرد. درست است که این رازآلود بودن و مبهم بودن گذشته آرش باعث شده بعد از رفتن ریتم کندی پیدا کند و در لحظاتی تماشاگر را خسته کند اما به کارگردان کمک کرده تا داستانش را خارج از کلیشههای روایی رایج در سینمای ایران تعریف کند.
نجاتی تلاش کرده با توزیع درست اطلاعات در کل فیلم راهکاری برای ریتم کند فیلم پیدا کند. نجاتی آرش را شخصیت مرکزی فیلم قرار داده و تلاش کرده از او شخصیتی خاص و ویژه بسازد. مردی که بداخلاق، پراشتباه و بیحوصله است اما قدر عشقی که را در دلش زنده نگه داشته میداند و حاضر است برای حفظ و ترمیم خانواده آشفتهاش هر کاری بکند. اگر شخصیت آرش خوب از کار درنمیآمد تمام ایدههای دیگری که نجاتی در فیلم مورد توجه قرار داده از بین میرفت. اما نجاتی موفق شده تا حدودی انگیزههای آرش را برای رفتارهایش به تماشاگر بقبولاند. تماشاگر انگیزههای آرش را باور میکند و همین موضوع دست نجاتی را باز میگذارد تا ایدههای دیگرش را پیش ببرد.
هر چند ضعف در پرورش شخصیتهای فرعی مهمی مانند کاوه و مونا که انگیزه کارها و رفتارهایشان هیچ گاه برای تماشاگر مشخص نمیشود باعث شده داستان یک دستی لازم را نداشته باشد. اما انسجام نسبی فیلم هم بیش از هر چیز به درست از کاردرآمدن شخصیت آرش برمیگردد. شخصیتی که ویژگیهای متضادش به مدد بازی خوب و منسجم صابر ابر برای تماشاگر باورپذیر از کار در میآید. نجاتی در بعد از رفتن گام اول را مطمئن برمیدارد و بدون این که بخواهد کار بزرگ و متفاوتی در سینمای ایران انجام دهد، فیلمی استاندارد میسازد که به احتمال فراوان به او کمک میکند تا گامهای بعدی را در سینمای ایران محکمتر بردارد و فیلمهای بهتری بسازد.
بعید به نظر میرسد بعد از رفتن فروش رویایی و عجیب و غریبی را تجربه کند. هر چند با توجه به فضای فیلم و تیم بازیگرانش میتوان فروش معقولی را از فیلم انتظار داشت. میزان فروش بعد از رفتن البته ربط مستقیمی به حال و هوای تماشاگران دارد که آیا حاضر میشوند فیلمی ملودرام با داستانی تلخ و غمانگیز را برای تماشا انتخاب کنند یا خیر؟ درست است که تماشاگران ایرانی ژانر ملودرام را دوست دارند و همیشه از تماشای فیلمهایی که در این ژانر ساخته میشوند و داستانی عاشقانه دارند استقبال میکنند.
اما با توجه به فضای حاکم بر جامعه ایران به نظر میرسد فعلاً ترجیح مردم تماشای کمدیهایی مانند فسیل و شهر هرت باشد تا ملودرامی تلخ از جنس بعد از رفتن. اما با این احوال میتوان انتظار داشت که نخستین فیلم نجاتی جواب نسبتاً معقولی از گیشه دریافت کند و در حد بضاعتی که دارد بفروشد. فروش خوب بعد از رفتن میتواند به نجاتی کمک کند تا شرایط را برای تهیه فیلم دومش مهیا کند. اگر بعد از رفتن فروش خوبی را تجربه نکند این احتمال وجود دارد میان این فیلم و فیلم دوم نجاتی وقفه طولانی بیاُفتد و او نتواند به این زودی دومین فیلمش را بسازد.
منبع:سینماتیکت
There are no comments yet