در این گفتگوی تحلیلی، جبارآذین نویسنده، منتقد و مدرس، شهرام خرازیها منتقد، کیوان کثیریان نویسنده، روزنامهنگار و منتقد و رضا درستکار نویسنده، منتقد حضور داشتند.
اگر بنای اولین نشریه سینمایی در ایران را «سینما و نمایشات» بگذاریم که در یکم مردادماه ۱۳۰۹ منتشر شد، حالا ۹۳ سال از انتشار مجلات سینمایی در ایران میگذرد و در این نه دهه، شاهد نشریات بسیاری بودیم که تنها تعداد انگشت شماری توانستهاند نامی ماندگار داشته باشند و اثرگذاری چشمگیر.
در این گفتگوی تحلیلی، جبارآذین نویسنده، منتقد و مدرس سینما و تلویزیون، شهرام خرازیها منتقد و کارشناس ارشد مدیریت رسانه، کیوان کثیریان نویسنده، روزنامهنگار و منتقد سینما و رضا درستکار نویسنده، منتقد و کارشناس سینما حضور داشتند.
کیوان کثیریان: در جوامع سالم و جوامعی که هر چیزی سر جای خودش هست، مجلات سینمایی قطعا یکی از ارکان صنعت سینما هستند. طبیعتا صنعت سینما به رسانههای سینمایی وابسته است و بسیاری از معادلات سینما بدون در نظر گرفتن نشریات، مطبوعات و رسانههای سینمایی ممکن نیست و یک رکن مهم در نقد فیلم، تحلیل، انعکاس اخبار سینما، شکلدهی به جریانهای سینمایی، شهرت سینماگران و فروش فیلمها هستند. ولی در جوامعی مثل ایران که هیچ چیز سر جای خودش نیست، مجلات سینمایی خیلی تاثیری در این ماجرا ندارند. در واقع ما صنعت سینما نداریم و مردم خیلی با مطبوعات رابطهشان را حفظ نکردهاند. در نتیجه مجلات سینمایی مانند سایر رسانههای کاغذی تیراژشان را از دست دادهاند و به نظر میآید که با این تیراژ و با این تعداد مخاطب مطبوعات و با این تعداد مخاطب سینما، عملا مجلات سینمایی جایگاهی ندارند.
شهرام خرازیها: مجلات سینمایی کشورهای توسعه یافته در توسعه و ارتقاء سطح کیفی سینما نقش تأثیرگذار و غیرقابل انکاری دارند. اما در کشورهای در حال توسعه از جمله ایران، از چنین جایگاهی برخوردار نیستند. زیرا سینمای کشورهای در حال توسعه بی اعتنا به خروجی مجلات سینمایی، به راه خود ادامه میدهد.
رضا درستکار: طبیعتا نقش مجلات در توسعه و ارتقاء سطح کیفی سینما بسیار بالاست. خاطرم هست در دهه هفتاد، رسول صدرعاملی در حال ساخت فیلمی به نام «قربانی» بود، در همان دوران مجله «فیلم» مطلبی در خصوص ملودرام نوشت. صدرعاملی در گفتگویش اذعان داشت که وقتی من این مجموعه مطالب را مطالعه کرده، دوباره به فیلمنامهاش مراجعه و بخشهایی از آن را تصحیح کرده است. بنابراین قطعا ادبیات و مجلات سینمایی جایگاه بسیار زیادی در ارتقاء سطح کیفی سینما دارد. در تمام دنیا اینگونه بوده است. به هرحال آن زمانی که تئوری مولف در فرانسه ظهور کرد، بچههای کایه دو سینما و همه نویسندگان سینمایی با تئوریهایشان، تاریخ سینما را ساختند و ذائقه سازی کردند. اینها همه نشاندهنده اهمیت این جایگاه است.
جبار آذین: سینما از بدو تولد در ایران و جهان مورد توجه دیگر رسانهها بوده و نشریات مختلف، جهت پوشش اخبار و رویدادهای سینمایی، صفحهها و بخشهایی را به سینما اختصاص دادهاند. در مسیر رشد و تحول سینما، همسویی و یاری تاثیرگذار رسانهها به حیات و قوام آن، زندگی و فعالیت هنرمندان و سینماگران، تا بدانجا گسترش یافت که ضرورت زایش و پیدایش نشریات هنری و سینمایی از سوی اهالی هنر و سینما و اصحاب رسانه احساس شد. حرکت موازی و تاثیر متقابل و سازنده سینما و رسانهها با تولد منتقدان و مطبوعات سینمایی، رنگ و بو و جلوهای تازه به فضای سینما بخشید و انعکاس رخدادهای سینمایی، اطلاع رسانی اخبار سینما و نگارش نقدهای مثبت و منفی و تند و کند، سینما را به میان تودههای مردم برد و گروهی از نویسندگان، مترجمان و منتقدان سینمایی که در ارتقای کمی و کیفی تولیدات سینما و تشویق هنرمندان نقش آفرین بودند، به جرگه سینماگران پیوستند و بر غنای مضمونی و محتوایی سینما افزودند. واقعیت مسلم این است که، سینمایی نویسی و نقادی حرفهای و تاسیس و انتشار نشریات سینمایی در قالبهای روزنامه، هفتهنامه، دوهفتهنامه، ماهنامه، گاهنامه و حتی جنگهای سینمایی، در تحکیم حیات سینما در ایران و جهان، اجتماعی نمودن سینما، ارتقای سطح دانش فرهنگی و سینمایی مردم و هنرمندان بویژه نسلهای جوان، تاثیرگذار بوده و به عنوان بخشی از محترمترین عضو پیشتاز خانواده فرهنگ و سینمای کشور تلقی میشوند. سینما منهای وجود و یاری رسانههای سینمایی، تنها و بدون یاوراست.
درستکار: تعداد نشریات، همیشه جزو شاخصههای توسعه فرهنگی کشورها است و در واقع یونسکو مسئولش است و به آن رسیدگی میکند و طبیعتا تعداد نشریات سینمایی هم در آن لحاظ میشود. یک بخش مهمتر در این زمینه فراوانی صندلیهای سالنهای سینما در مقیاس وسعت و پراکندگی جغرافیایی و جمعیتی است. در هر کشوری اینها به عنوان شاخصههای توسعه فرهنگی، مورد ارزشیابی قرار میگیرد و جایگاه کشورها را مشخص میکنند. یکی از دلایلی که ما جزو کشورهای کمتر توسعه یافته در حوزه فرهنگ هستیم بخاطر همین است. بالای ۸۰میلیون نفر جمعیت داریم، اما تعداد سینماهایمان خیلی کم است یا تولیدات سینماییمان نسبت به مدعایی که به عنوان یک کشور فرهنگی داریم، خیلی کم است. بنابراین به نظرم مجلات سینمایی هم خیلی کم است. ما در گذشته همیشه دو، سه مجله سینمایی مهم در کشور داشتهایم. اما الان اینطور نیست. به نظر من تعداد مجلات سینماییمان کم است و متناسب با نیازهای کشور ما نیست.
شهرام خرازیها: تعداد مجلات سینمایی ایرانی از دیرباز تاکنون فوقالعاده اندک بوده است. در مقطعی از دهه هفتاد تعداد مجلات سینمایی ناگهان رو به افزایش گذاشت که بسیار شوقانگیز بود. اما این تب تند، زود به عرق نشست و بیشتر این مجلات یکی یکی از دور رقابت خارج شدند و چاپشان متوقف شد. در حال حاضر از نظر کمیت تعداد مجلات سینمایی به هیچ وجه کافی و پاسخگوی علاقمندان نیست. از نظر کیفیت نیز بسیار ضعیف هستند. حتی ضعیفتر از مجلات سینمایی قبل از انقلاب!
جبار آذین: تعداد وجود، حضور و جایگاه سینمایی و اجتماعی نشریات سینمایی، منوط به نیاز سینما، تاثیرگذاری فرهنگی و حمایت مادی و معنوی مسئولان فرهنگی از این نوع نشریات است. در طول حیات سینما از همان سالهای دور تاکنون، نشریات متعدد و متنوع به سینما پرداختهاند. تعدادی از آنها در این مسیر با پایمردی و حمایتهای مردمی و گاه دولتی توانستهاند تا به امروز سرپا بمانند و تعدادی هم در میان این راه پرپیچ وخم، قربانی فشارهای اقتصادی و بی اعتناییها شده و از قافله رسانههای سینما جا ماندهاند. دهههای شصت، هفتاد و هشتاد، به رغم تمام فراز و فرودهای اجتماعی، فرهنگی و سینمایی، گواه ولادتها و مرگ و میر برخی نشریات سینمایی بودهاند. بر این حیات و ممات، ظهور فنآوری و رونق و گسترش فضای مجازی و راه افتادن انواع شبکههای اجتماعی دامن زد و اقتضای مناسبات روز وکمبود اوقات فراغت، سبب فاصله یافتن تولیدات سینمایی از نیازها و خواستهای جامعه شد و سهلالوصول بودن دستیابی به اطلاعات سینمایی از طریق اینترنت و ماهواره و … بر ایستایی و کمتحرکی نشریات مکتوب سینمایی و هنری افزود. درحالیکه هر چیزی جای خاص خود را دارد و چنانچه حمایتهای بنیادین فرهنگی مسئولان از فعالیت نشریات سینمایی تداوم داشت و داشته باشد، میتوان شاهد تولد نوآور و خلاق و تاثیرگذار و تعیین کننده این سری از نشریات و سهم آنها در رونق و پیشرفت سینما و حوزه فرهنگسازی بود.
کثیریان: فکر میکنم که دیگر دو، سه مجله سینمایی بیشتر نداشته باشیم. در مورد کیفیتشان خیلی نمیخواهم اظهار نظر کنم. به هر حال بعضیها کمی بهتر و بعضیها کمی ضعیفتر هستند ولی در مجموع خیلی برای مجلات سینمایی، جایگاهی قائل نیستم. در خصوص کمیتشان؛ قبلا مجلات بیشتری بودند و الان خیلی کمتر شدهاند. به هر صورت مثل اینکه مجله «بیست و چهار» دوباره منتشر میشود، مجله «فیلم» هم با آن سرنوشت عجیب و غریب حالا دو تکه شده، آن تکه اول که عملا قابل گفتن نیست. کیفیتش اساسا از دست رفته و مجله «فیلم» امروز کماکان دارد با کیفیت قابل قبول ادامه میدهد ولی خب مشمول همان قاعده کلی که گفتم میشود. مجله صبا هم که تا حدودی منظم دارد منتشر میشود. در خصوص کمیت میتوان اینها را نام برد . البته فکر میکنم مجله «دنیای تصویر» هم گهگاهی منتشر میشود.
شهرام خرازیها: دهه پنجاه به دلیل انتشار مجله «ستاره سینما» و دهه شصت به خاطر کم رقیب بودن ماهنامه سینمایی «فیلم» و توی چشم بودن این ماهنامه، مهمترین دوره تاریخی انتشار و تأثیر مجلات سینمایی در ایران محسوب می شوند.
کثیریان: مهمترین دوره تاریخی مجلات سینمایی، دورهای است که مجلاتی که نام بردم با قدرت و با کیفیت بالاتری منتشر میشدند، چرا که در آن دوره سینما کیفیت بهتر و رونق بیشتری داشت. فکر میکنم اوایل دهه نود، دوره خوبی بود. در دهه شصت و هفتاد، تعداد مجلات خیلی کم بود و به نظر میآمد که انحصار وجود دارد. با آمدن «دنیای تصویر» و بعدها «بیست و چهار»، این رقابت هم به نفع مخاطب، رقابت جدیتری شد. مخاطب حق انتخاب داشت. یک سری مجلات دیگر هم درمیآمدند و مخاطب خودشان را داشتند. مثل «فرهنگ و سینما»، «سینما ویدئو» یا روزنامه «سینما» که بعدا هفتهنامه هم شد و یا «بانیفیلم». اینها بعضیهایشان متوقف شدند، بعضی هم دارند منتشر میشوند. هر چند که عملا کارکرد، تیراژ و کیفیت خودشان را از دست دادند. خود صبا هم در ابتدا روزنامه بود، محتوا تولید میکرد، تحریریه یک روزنامه را داشت. به هرحال افول نشریات و رسانههای مکتوب یک اتفاق جهانی است ولی در ایران به طرز افراطی این اتفاق افتاد. به نظرم عملا تیراژ بسیار پایین نشریات سینمایی و مجلات دارد به ما میگوید که چه خبر است.
جبار آذین: بازار رونق تجارت و تولید در سینما با آنکه در دوران پهلوی، در مسیر تخریب و انحطاط جریان داشت، از بازار امروز داغ تر بود. در حالیکه در ایران امروز همه نوع امکانات، برای فعالیت متنوع، جذاب و اثرگذار فرهنگی مهیاتر است. با این همه در دهههای مورد اشاره، حال و احوال نشریات سینمایی بهتر و امیدوارکنندهتر بود. امیدآفرینی در سینما و تولیدات سینمایی به امیدواری زندگی و حیات محترم نشریات سینمایی وابسته است.
درستکار: یکی از مهمترین دورههای ادبیات سینمایی برمیگردد به دوران فعالیت پرویز دوایی در اواخر دهه چهل و اوایل دهه پنجاه. به نظرم آن زمان، دوره خوبی بوده، چند نویسنده خوب نیز در آن دوران ظهور کردند که شاخصترینشان آقای پرویز دوایی بوده است. در سالهای بعد از انقلاب، تولد و تبلور مجله «فیلم» در دهه شصت بوده و به نظرم مهمترین اتفاق در این حوزه بوده است. مجله «فیلم» تماما دهه شصت را به نام خودش ثبت و ضبط کرد. ذائقهسازی کرد و نسلهای جدید را به سینما معرفی کرد، هم به عنوان فیلمساز و هم به عنوان نویسنده و خیلی کارهای زیادی را صورت داد. در دهه هفتاد به نظر من اهمیت مجله «دنیای تصویر» بیشتر بود چرا که مجله «دنیای تصویر» بوجود آمد، آن حالت منوپول «مجله فیلم» را شکست و یک حالت توسعه یافتگی نهتنها در تعداد نشریات بوجود آمد، بلکه اساسا یک رویکرد جدید در نقد فیلم بوجود آورد و به نظر من سینمای ما مرهون توجهی است که نویسندگان مجله «دنیای تصویر» در دهه هفتاد، به سینما داشتند. در دهه هشتاد این موضوع یک مقدار تحت تاثیر دولتها قرار گرفت. بخاطر اینکه به عقیده من مسائل معطوف به حوزه فرهنگ ما به طور کلی متولی ندارند. بنابراین من معتقدم که اصلا متولی فرهنگی در کشورمان نداریم و در دهه هشتاد این را به عینه میبینید. به این دلیل که مجلات سینمایی ضعیف شد، سینماها ضعیف شد و کسانی که بر سر کار آمدند، فرهنگ جزو مسائل اصلیشان نبود و بارها و بارها از فرهنگ به عنوان چرخ پنجم گاری یاد شد. به همین دلیل در دهه نود اساسا دیگر چیزی به نام فرهنگ و چیزی به نام مجلات سینمایی وجود نداشت، یا به عبارتی دیگر توسعه فرهنگی از طریق مجلات سینمایی نداریم. اگر هم داشته باشیم، خیلی کمرنگ شده است. دهه جدید هم که تازه شروع شده و نمیشود قضاوت کرد. هر چند که آنقدر مسائل اقتصادی بر روی زندگی مردم تاثیر گذاشته که بعید است، بتوان راجع به دوره جدید نگاه مثبتی داشت و مجبوریم با بدبینی به آن نگاه کنیم. امیدوارم با دوباره چاپ شدن مجله صبا این موضوع بهتر شود.
کثیریان: در حال حاضر مجلات هیچ نقشی در فروش فیلمها ندارند. به هرحال وجود اینترنت، سایتها و فضای مجازی باعث شده که خبرها خیلی زود برسد و تحلیلها خیلی زود منتشر شود. هر کسی خودش یک صفحه مجازی دارد و سایتها هم در جا میتوانند هر چیزی را منتشر کنند. عملا روزنامهها و مجلهها نقششان خیلی کمرنگ و قدرتشان کم شده است. مگر اینکه بتوانند مصاحبه عجیب و غریب یا پرونده خیلی خاصی، چاپ کنند. ماهنامه شاید دیگر جوابگوی نیاز مخاطب نباشد، مگر اینکه با نویسندگان خیلی خوب و با یک رویکرد خیلی متفاوت ارائه شوند که من واقعیتش عملا این را نمیبینم و خب تیراژ مجلات هم دارد این گزاره را تایید میکند. در مجموع نقش مجلات در فروش فیلمها به نظرم خیلی خیلی کم، شاید نزدیک به صفر شده است.
شهرام خرازیها: مجلات سینمایی در کشورهای توسعه یافته در فروش فیلمها نقش تأثیرگذار و غیرقابلانکاری دارند، اما در کشورهای در حال توسعه از جمله ایران از چنین جایگاهی برخوردار نیستند. زیرا گیشه سینمای کشورهای درحال توسعه هیچ ربطی به خروجی مجلات سینمایی ندارد. کمتر کسی در ایران نقد فیلم میخواند و کمتر کسی منتقدان فیلم را به نام میشناسد. نقد فیلم یک فرایند ناشناخته و حاشیهای تلقی میگردد و از اهمیت والا و جایگاه محکمی برخوردار نیست. در ایران عده بسیار کمی قبل از رفتن به سینما، فیلمی را از روی پوستر و تبلیغات سینمایی مجلات و یا به واسطه خواندن نقد فیلم انتخاب و تماشا میکنند.
درستکار: اساسا مدیا که شامل سوشیال مدیا، تلویزیون، کتابها و مجلات سینمایی است، نقش آفرین هستند. حال نقش برخی از آنها ممکن است آنی باشد، برخی یک مدت معین و برخی در طولانی مدت باشد. قطعا در اینکه مجلات در نگهداری و پالایش فیلمها و همچنین در فضای سینما بسیار اثربخش هستند، شکی نیست، فقط باید در مقاطع مختلف به آنها نگاه کرد. مثلا مجله «فیلم» یک تداوم چهار دههای در ادبیات سینمایی دارد و این خودش اتفاق بسیار مهمی است. اینکه چیزی بتواند در چهار دهه کشور ما، تداوم داشته باشد آن هم یک مجله سینمایی، خیلی مهم است. بنابراین دلیل بوجود آمدن این تداوم، اثربخشی آن بر روی فیلمها، سینما و بر روی نسلهای نویسنده یا خود سینماگران است و این کاملا مشخص است.
جبار آذین: بدون تردید هرگونه واکنش مثبت و منفی نشریات سینمایی، پوششهای خبری و گزارشی، مصاحبه و نگارش نقد، برای یک اثر سینمایی تبلیغ محسوب میشود و تبلیغ، آن اثر را به میان مردم میبرد و با ترغیب علاقهمندان، آنها را روانه سالنهای سینما کرده و در فروش فیلمها ایفای نقش میکند. این روند و رویداد معمولِ اغلب نشریات سینمایی است و اگر تهیه و تولید مطالب رپرتاژ آگهی و آگاهیهای تبلیغاتی فیلم را هم به حساب آوریم، علاوه بر کسب درآمد نشریات، به فروش بیشتر فیلمها کمک میکند. رسانههای سینمایی، تریبونهای اجتماعی سینما و تولیدات سینمایی و سینماگران اند.
درستکار: من مجله سینمایی در نیاوردهام ولی میدانم انتشار مجله سینمایی چه مکافاتی است. چون شما به عنوان یک مجله سینمایی باید صفحات نقد داشته باشید، با مسئولین و مدیران صریح حرف بزنید، نظام فرهنگی و سینمایی را به چالش بکشید، مراقب ابتذال باشید و هزاران مسئله دیگر. از آن طرف آگهی شما از دولت، سازمان سینمایی و فیلمها میآید و اینجا یک مقدار دست شما بسته میشود. از طرفی بینظمی برخی از تولیدکنندگان فیلمها، به طور مثال فیلمسازی از فیلمش عکس ندارد یا به سختی میشود از آنها چیزی گرفت. خب مجلات سینمایی هم یک طرفشان کاغذ است، یک طرفشان آگهی و یک طرفشان هم متریالی ارائه شده از طرف تولیدکنندگان فیلم است و نویسندگانشان. بنابراین این کار بسیار پیچیده و چندوجهی است. همین اخیرا یکی از دوستان من راجع به فیلمی نقدی نوشته بود و به یکی از مجلات سینمایی داده، منتظر بود نقدش چاپ شود اما نقد او چاپ نشد. خب خود این نشان میدهد که در واقع آن مجله الان تحت فشار نویسندگانی است که مطالب بعضی نویسندگان را چاپ نمیکنند یا اگر چاپ کنند، ممکن است معضلاتی بوجود بیاید. بنابراین قطعا مجلات سینمایی مشکلاتشان زیاد است و ما میتوانیم سرنوشت مجله فیلم را، نه مجله «فیلم» امروز را که آقای گلمکانی و آقای یاری دارند درمیآورند، بلکه مجله «فیلم» را ببینیم که چه چیزی باعث شد این مجله با سی، چهل سال قدمت، یکدفعه از جریان خودش منفصل شده است؛ نبود و کمبود نویسنده یا نبود نویسنده تربیت شده. به همین دلیل کسی نرفت مجله «فیلم» را بگیرد و بالا بیاورد. البته مناسبات دیگری هم هست اما به هر حال خود سرنوشت مجله «فیلم» عبرتآموز است.
شهرام خرازیها: ممیزی و کمبود سرمایه، دو چالش اصلی مجلات سینمایی در ایران محسوب میگردند. عدم شناخت کافی از دانش روزنامهنگاری، توزیع نادرست و بیهدف مجلات سینمایی در دکههای فروش مطبوعات بالاخص در شهرستانها، پیشخوان چینی غیرحرفهای صاحبان دکههای عرضهکننده مطبوعات، بهرهمند نبودن برخی از مدیران مسئول و سردبیران از علم مدیریت رسانه، میدان دادن افسار گسیخته به خبرنگاران آماتور و منتقدنماها، آغشته کردن مطالب سینمایی به سیاست، اخلاقگرایی توی ذوق زننده سردبیران و نویسندگان، استفاده ابزاری از سینما برای شعارپراکنیهای ایدئولوژیک و… از دیگر چالشهای مجلات سینمایی در ایران است.
جبار آذین: مشکلات چاپ، نشر و کاغذ، نداشتن حامی در دولت و نهادها، غلظت حضور فضای مجازی، نبود و یا کمبود آثار سینمایی مناسب و پرمخاطب، قاطی کردن دوغ و دوشاب توسط برخی نشریات موسوم به زرد که باعث سلب اعتماد از نشریات حرفهای و متعهد سینمایی و جامعه میشود و همچنین اعمال نظرها و سلیقههای غیرسینمایی و ضعف نگاه خوشبینانه متقابل سینماییها و رسانههای سینمایی، بیتوجهی به مناسبات فرهنگی از سوی بعضی مدیران و هنرمندان و… از جمله چالشهای نشریات سینمایی و راه حل آن، همدلی و همراهی ملی و فرهنگی و اتخاذ راهکارهای مردمی و به نفع فرهنگ و هنرکشور است.
کثیریان: وجود اینترنت و رسانههای دیگری که محدودیت زمانی ندارند. یعنی هر خبری را میتوانند به سرعت منتشر کنند، بلافاصله تحلیل منتشر کنند، بلافاصله با آدمهای مختلف گفتگو کنند. چه شبکههای ماهوارهای، چه سایتها و بخصوص صفحات مجازی. این نیاز مخاطب به دانستن اطلاعات و دانستن مسائل پیرامون یک خبر و گفتگو با افراد را پوشش میدهد. یعنی نمیتوانند یک ماه منتظر بمانند تا یک مجله منتشر شود و مثلا یک گفتگویی را در آن بخوانند یا در مورد یک موضوعی که اتفاق افتاده، مطلع شوند. این موضوع مشکلی است که فقط مخصوص ایران نیست. مسئله دیگر این است که وقتی فشار اقتصادی به مردم وارد میشود، باعث میشود که نشریه خریدن را مثل خیلی چیزهای دیگر از سبد زندگیشان حذف کنند. الان دیگر مردم غذا، میوه و چیزهایی شبیه به این را از سبد خانوادهشان حذف میکنند، مسائل فرهنگی، فیلم، کتاب و مجلات که مدتهاست حذف شده است. حذف نه به معنای اینکه به صفر رسیده باشد، ولی دیگر اولویت بخش اعظم مردم، مجله خریدن نیست و این هم از چالشهایی است که مجلات با آن روبرو هستند. افت کیفیت و نبود نویسندههای قدر مثل سابق یکی دیگر از مشکلاتی است که مجلات سینمایی مثل سایر مجلات با آن روبرو هستند. کیفیتها به شدت افت کرده است.
درستکار: نقد نوشتن امر مهمی است و ما نویسندگان خوب زیاد داریم اما ترجیح میدهم از کسی نام نبرم. یک تعداد نویسنده و منتقد هستند که ادبیات و نگاه درستی دارند. چون نقد دو بال دارد؛ یک بال آن بال تئوریک است و یک بال آن، بال نوشتن. ما نویسندگانی داریم که نوشتن را بسیار خوب بلد هستند و نقدهایشان تئوریک است، به عبارتی بال تئوریکشان قوی است. بنابراین این نویسندگان شاخص هستند و همه آنها را میشناسند و نیاز نیست که من نام ببرم. خوشبختانه نسبت به فیلمها، بازیگران و سینماگران خوبی که داریم، در همان نسبتها حالا کمی پایینتر یا بالاتر منتقدین خوب هم داریم.
شهرام خرازیها: ما در ایران «نقد فیلم» و «منتقد فیلم» نداریم. آنچه داریم «نقد فیلمنامه» و «منتقد فیلمنامه» است. بسیاری از منتقدان ایرانی قادر به نقد تکنیکی فیلمها و تحلیل بازی بازیگران نیستند و عمدتا ایده مرکزی و داستان فیلم را نقد میکنند. مسعود فراستی تنها منتقد ایرانی است که فیلمهای سینمایی را هم از نظر فرم، هم از نظر محتوا بررسی کرده و میکند. دانش سینمایی او منحصر به فرد و قابل تحسین است. البته این نکته را از یاد نبریم که فراستی این شانس را داشت که سالها از تریبون تلویزیون به عنوان فراگیرترین رسانه نقد و تحلیل خود درباره فیلمها را منتشر کند. به نظر من منتقدانی مثل دکتر هوشنگ کاووسی و مسعود فراستی با اتکاء بر دانش سینمایی خود اسم در کردند و معروف شدند. همچنین افرادی مثل طغرل افشار و پرویز دوایی در روزگاری پا به عرصه نقد فیلم گذاشتند که کسی نقد فیلم نمینوشت و شاید به همین خاطر شناخته و مطرح شدند. البته از نظر من افشار و دوایی، منتقد فیلم محسوب نمیگردند. آنها فقط مطلب نویس بودند و این احتمال وجود دارد که اگر در زمانی که نقد فیلم و مطلب سینمایی در مطبوعات چاپ میشد، ظهور میکردند احتمال مطرح شدن و شناخته شدنشان چندان زیاد نبود.
کثیریان: به نظرم منتقدانی هستند که صادقانه فیلمها را نقد میکنند و سواد کافی برای اینکه در مورد فیلمها نظر بدهند و نقد بنویسند، دارند. نقد خودش میتواند یک اثر ادبی باشد ولی در کشور ما خیلی ساده گرفته شده، هر کسی از راه میرسد یک چیزی مینویسد؛ این خوب است، آن بد است. بازی این خوب بود، بازی آن بد بود. اسم این را هم میگذارد نقد و چاپ میکند. این مشکل عمدهای است که عملا دوغ و دوشاب دارد قاطی میشود و همه دوستانی که مینویسند، فکر میکنند که سواد، دانش و نوشتن، نیازی برای نوشتن نقد نیست و احتمالا آنهایی هم که از قدیم دارند مینویسند با آنها فرقی ندارند و گاهی بعضیهایشان خیلی مدعی هستند و شما میبینید که دو جمله درست در یک مطلب، چه به لحاظ ادبی و نثر و چه به لحاظ دانش نقد فیلم و دانش سینمایی وجود ندارد و متاسفانه مطالبی هم که این دوستان مینویسند، چاپ میشود و اسم منتقد هم زیرش میخورد. واقعا این اتفاقات، این حرفه را زیر سوال میبرد، همچنین کیفیت نازل برخی مجلات سینمایی هم به این مسئله مربوط است. مهمترین منتقدان سینما کسانی هستند که سواد کافی دارند. در واقع دانش سینمایی و دانش ادبی لازم را دارند. قلم خوب و نگاه درستی دارند. زوایای متفاوتی را برای مواجهه با فیلم انتخاب میکنند و برای نوشتههایشان ارزش قائلاند. استدلال دارند و براساس دانشی که دارند فکت و دلیل میآورند تا مخاطب را قانع کنند و آنچه که از فیلمها کشف میکنند را با مخاطبشان به اشتراک میگذارند. از دیدن فیلم و از نوشتن در مورد فیلم لذت میبرند و به عنوان وظیفه روزانه به آن نگاه نمیکنند. به هر حال ما منتقد خوب هم زیاد داریم. در نسل جدید خیلی کمتر و انگشتشمار، ولی باز هم هستند و خب طبیعی است چون تعداد منتقدها دارد از تعداد فیلمسازان بیشتر میشود این باعث شده که قضیه سخیف شود.
جبار آذین: مهمترین و محترمترین منقدان سینمایی، کسانی هستند که به دانش سینما، سلامت، صداقت، شجاعت، صراحت، تعهدات اجتماعی و خواستها و نیازهای مردم مجهز و وفادار هستند و باشور، عشق و ایمان به فرهنگ، مردم و فرهنگسازی خدمت میکنند. یک منقد در جایگاه یک انسان فرهیخته فرهنگی، باید پرچم فرهنگ بر دوش گیرد و خود و قلم خود را به حراج شهرت، ثروت و شهوت نگذارد و خالصانه و خادمانه در جامعه، امیدآفرینی کرده و به هنرمندان فرزانه در این راه سترگ، امداد رساند. منقدان و سینمایینویسان، دوستان و همراهانِ سینماگران و سینمای ایران هستند. یافتن مصداقهای این تعریف را به مخاطبان سینمای کشور میسپاریم.
کثیریان: به هرحال سینماگران از اینکه عکسشان چاپ شود و اسمشان بچرخد و از نشریات نقدهای مثبتی بگیرند، خوشحال میشوند. احتمالا یک درصد کمی، شاید برای رزومه و فروششان هم خوب باشد. بعضی از سینماگران به منتقدانی علاقمند هستند و دوست دارند که نظر آنها را بدانند که این قضیه، فی نفسه بد نیست. در مورد رسانههای سینمایی هم همینطور است. معمولا اینگونه است که اگر به فیلم یا فیلمساز و بازیگری انرژی مثبت بدهند و تاییدشان کنند، سینماگران خوشحال میشوند. افراد انگشتشماری نیز هستند که نقدهای منفی را هم دوست دارند. تحلیلها و نقدهای درست را حتی اگر به ضررشان باشد، دوست دارند. در کل رابطه سینماگران و رسانههای سینمایی بد نیست، به دلیل اینکه به هرحال یک بخشی از سینما، دیده شدن است و نشریات هم یک عامل و وسیلهای هستند، برای دیده شدن. حال بعضی از سینماگران، رابطه سالم و درستی با خبرنگاران، منتقدین و رسانههای سینمایی دارند و بعضیها رابطهشان با نشریات خیلی بد است که آنها هم دلایل خودشان را دارند.
درستکار: طبیعی است که فیلمسازان برخوردهای متنوعی دارند. یک فیلمساز ممکن است خودش علاقمند به مطرح شدن در مجله سینمایی باشد، برای یک فیلمساز دیگر ممکن است این موضوع اهمیتی نداشته باشد و یک فیلمساز ممکن است خودش را دست بالا بگیرد و به سختی گفتگو کند و… به هرحال این موضوع هم موضوع سادهای نیست. طبیعتا سینماگران به اندازهای که آن مجلهها از اهمیت و ارزش برخوردار هستند و بین مردم محبوبیت دارند، رغبت بیشتری برای حضور پیدا میکنند. ولی این الزاما مفهومش این نیست که همه دوست دارند با آن مجله گفتگو کنند. بعضی از نویسندگان هستند که خیلی کم با یک سینماگر گفتگو میکنند یا یک سینماگر دوست دارد الزاما یا فرضا با شخص خاصی مثل آقای گلمکانی گفتگو کند. خب اینها موضوعات خیلی ریزی هستند که باید به آن توجه کرد. ولی به نظر من عموما رابطه فیلمسازان با نشریات و ادبیات سینمایی خوب است، یعنی اغلب دوست دارند که به هرحال راجع به فیلمهایشان حرف زده شود. این یک مطالبهای است که از طرف آنها همیشه مطرح هست و بوده و خواهد بود.
شهرام خرازیها: به نظر نمیرسد که همراهی سینماگران ایرانی با رسانههای سینمایی، به خاطر ارتقاء سینمای ایران و دانش هنری مردم باشد، بلکه بیشتر به خاطر سودجویی شخصی از رسانه به عنوان ابزاری تبلیغاتی است. پروژههای سینمایی در سکوت خبری کلید میخورند. تهیهکنندهها از درز اخبار پروژه به رسانهها به شدت جلوگیری میکنند. عکسهای فیلم را در اختیار سردبیران و خبرنگاران قرار نمیدهند و فیلم در حال تولید را به هندوانه در بسته تبدیل میکنند! بسیاری از سینماگران ایرانی بالاخص هنرپیشهها، تشنه مطرح شدن هستند و به مجلات سینمایی به چشم ابزاری برای کسب، حفظ و افزایش شهرت مینگرند. آنچه در ایران بین سینماگران و رسانههای سینمایی در جریان است، بیشتر به بازار مکارهای شبیه است که هر کس میخواهد سود خود را از آن ببرد!
جبار آذین: از آنجا که سینماگران از طیفهای مختلف تشکیل شدهاند، هرکدام در قبال مسائل سینما و رسانههای سینمایی، مواضع خاص دارند و همین تفاوت نگاه در میزان ارتباط آنها با خانواده منقدان، سینمایینویسان و نشریات سینمایی، دیده میشود که سببساز ایجاد تعاملات قوی و ضعیف است. با این همه، اهالی سینما در کل، نگاهی مساعد، مطلوب و دوستانه به یاران خود، در نشریات سینمایی دارند که در کسب موقعیت و جایگاه سینمایی و اجتماعی آنها موثر است.
شهرام خرازیها: افراط و تفریط در ممیزی، خودسانسوری، حضور و فعالیت افراد غیرسینمایی در مجلات سینمایی، کمبود دانش و تجربه به طور همزمان در منتقدان، جایگزینی «حسادت حرفهای» به جای «رقابت حرفهای»، برخوردار نبودن خبرنگاران، عکاسها، مصاحبهگران، نویسندگان و منتقدان از مدرک تحصیلی مرتبط، به کارگیری افراد غیرمرتبط از خاله و دخترخاله و پسرخاله گرفته تا همسفر، همسایه و دوست دختر در مجلات، بی اعتنایی به فرایند پژوهش در تهیه مطالب سینمایی و مصاحبهها و هدایت میزگردها، عدم آشنایی کافی با ژورنالیزم زرد و قابلیتهای آن از جمله علل افول مجلات تخصصی سینما در ایران هستند.
نسخ چاپی و کاغذی مجلات سینمایی به خاطر مقبولیت و گسترش فضای مجازی نسبت به ادوار گذشته کمتر مورد استقبال قرار میگیرند در حالیکه در روزگاری نه چندان دور مجلات سینمایی در رده نشریات پرفروش بودند و پوسترهای رنگی هنرپیشههای سینما که در صفحه وسط این مجلات به چاپ میرسید، کلی طرفدار داشت.
جبار آذین: ایستایی و افول بخشی از نشریات سینمایی، کمتر نشات گرفته از مسائل و مناسبات داخلی برخی از این نشریات و بیشتر متاثر از رویدادهای بیرونی و تغییر و تحولات اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است. در راس این رخدادها، چگونگی اداره سینما و تخصص مدیران امور سینمایی و بضاعت دانشی مجریان و مسئولان سینما قراردارد، درک جایگاه و نقش نشریات سینما در تداوم فعالیت سینمای ایران از سوی مسئولان، امری مهم است که اگر به درستی وجود داشته و اجرایی میشد، آنها تمامقد در خدمت سینما و سینماگران و یاریبخش فعالیت رسانههای سینمایی بودند. رخنه و نفوذ مستمر فضای مجازی در زندگیها و میان نسلها از دیگر عوامل کمرنگی، کمرونقی و تعطیلی رسانههای سینمایی است. در واقع شکلیابی مثلث تکاملی و تعاملی بین رسانههای سینمایی، سینماگران و مدیران سینما، راهی است که میتواند عملکرد مدیران را ثمر بخش کرده، سینما را متحول نموده و نشریات سینمایی را در جایگاه مهم فرهنگی و سینمایی خود قرار دهد. بدیهی اینکه، کاستی در هر کدام از اضلاح سه گانه، افول سینمای کشور را در پی خواهد داشت.
درستکار: همانطور که عرض کردم مسئله فرهنگ، برای کارگزاران و مدیران سینمایی و مدیران کلی کشور، مسئله مهمی نیست. اصلا ما سیاستهای فرهنگی و سیاستگذاری فرهنگی نداریم. سیاستگذاری فرهنگی ما عموما سلبی است؛ این کار را نکن، این کار را بکن. در این دوره که بدتر هم شده است. بسیاری از مدیران ارشد فرهنگی که در حال حاضر بر بستر کار هستند، حرفهای عادی خودش را هم بلد نیست بزند، چه برسد به اینکه بخواهد کاری کند کارستان، یا به قول معروف حرکتی کند که به نفع فرهنگ تمام شود. از طرفی وضعیت کاغذ هم خراب است. بنابراین دولت حمایتهای لازم را از مجلات نمیکند و عموما به نشریات و مجلاتِ هممسیر خودش توجه میکند. بنابراین اگر وضعیت مجلات خراب است، بخش مهم و اساسیاش به گردن دولت است. وضعیت اقتصادی مردم را منهدم کرده است خودش هم در حوزه فرهنگ، قدمی برنمیدارد. وزارت ارشاد هشتاد درصد بودجه خودش را صرف نگهداری خودش، یعنی صرف کارمندان خودش میکند. بنابراین شما دیگر چه انتظاری دارید؟ گردش مالی سینمای ایران بالای ۴۰۰الی ۵۰۰ میلیارد تومان است. یعنی کل پولی که در طول سال در گردش است، ۵۰۰میلیارد تومان است. با این بودجه میشود مثلا یک آپارتمان ۱۰۰تا۲۰۰متری در شمال شهر تهران خرید! این فاجعه است. بنابراین من اینجا دولت را مقصر میدانم و اگر نشریات تخصصی وضعیتشان خوب نیست بخاطر این است که هیچ برنامه فرهنگی و هیچ حمایت فرهنگیای نیست. هیچ تبلیغ و ترویجی هم نیست، آنها با سیلی صورت خودشان را سرخ نگه میدارند. البته مفهومش این نیست که چون این موارد را نداریم، مخاطب یا خواهنده نداریم. ما مخاطب و خواهنده داریم، حتی اگر نداشته باشیم هم وظیفهمان است که به عنوان متولی، ذائقهسازی کنیم. مجله «فیلم» این کارها را کرده است. در بدترین روزهای سخت کشور، در زمان جنگ، در زمان تغییر سیستم و در دورانی که در کشور مشکلات بسیاری بود، ولی مجله سینمایی هم بود و مردم از آن استقبال میکردند. یک زمانی یک مجله تبدیل شده به ده، دوازده مجله. بنابراین قطعا آن پتانسیل این ماجرا هست. یک مسئله ظریفی هم وجود دارد، اینکه ما قبلا یک مجله داشتیم و باید صبر میکردیم تا آن مجله ماهانه درمیآمد و مطالب را در آن میخواندیم، اما در حال حاضر تمام روزنامهها صفحات فرهنگی روزانه و صفحات سینمایی هفتگی دارند، تمام خبرگزاریها واحد یا بخش سینمایی فرهنگی جداگانه و مستقل دارند و هر روز خبر انتشار پیدا میکند. بنابراین یک کمی این مسائل در تعدد و تکثر درگاههای فرهنگی سرشکن هم شده است.
There are no comments yet