در این گزارش مروری بر جریان انیمیشن تجاری ایران، در سالی که گذشت، داشتهایم.
سال ۱۴۰۱ برای انیمیشن ایران یک سال کلیدی است که به ناظران این میدان، نوید دهه درخشان پیشرو را میدهد. پیش از این، در دهه ۹۰ شمسی، شاهد تلاشها و تکاپوهای بیمانندی در تاریخ انیمیشن ایران بودیم برای نیل به «صنعت انیمیشن». صنعتی که بتواند به طور نظاممند و خودکار، تمام حلقههای زنجیره تولید تا مصرف انیمیشن را در بر بگیرد، مخاطب انبوه جذب کند، به سوددهی پایدار دست یابد و درهای صادرات فرهنگی را به روی خود بگشاید. در تاریخ هفتادساله انیمیشن ایران، شاید هیچگاه چنین عزمی برای پیوند دو مفهوم «انیمیشن» و «اقتصاد» در میان دستاندرکاران و فعالان این حوزه وجود نداشته. این البته متأثر از شرایط زمانه هم هست که در سالهای اخیر، با گفتمانهای اقتصادیِ معطوف به تولید عجین بوده است. این توجه به اقتصاد و مفاهیم آن در انیمشن ایران، با تغییرات مهمی در این حوزه همراه بوده؛ از رشد کمی و کیفی نیروی انسانی متخصص و کارآزموده تا افزایش تعداد نهادهای متولی انیمیشن ایران، از گسترش آموزش و پژوهش دانشگاهی تا تأسیس شبکههای تخصصی تلویزیونی برای پخش و توزیع انیمیشن، از ورود انیمیشن به اسناد بالادستی کشور تا اقبال عمومی به شبکه خانگی، از حضور روزافزون هنرمندان ایرانی در پروژههای جهانی تا ظهور متاورس و NFT. همه اینها (و بیشتر از اینها)، انیمیشن ما را در موقعیتِ اصطلاحاً استراتژیکی قرار میدهد که از یک سو با فرهنگ پیوند میخورد و از سوی دیگر با اقتصاد و تولید ثروت. البته هنوز با وضعیت مطلوب فاصله فراوانی داریم، اما به نظر میرسد که هماکنون در بالاترین نقطه از نمودار پر فراز و نشیب تاریخ انیمیشن تجاری ایران ایستادهایم. روندی که از حدود دهه هشتاد برای ساخت و اکران انیمیشنهای بلند سینمایی در ایران آغاز شده بود، حالا در سال ۱۴۰۱ به نقطه امیدوارکنندهای رسیده است. دو انیمیشن «پسر دلفینی» و «لوپتو» در این سال اکران شدند و با وجود وضعیت اسفبار سینمای ایران در دوران پساکرونا، توانستند به فروشهای خیرهکنندهای دست یابند و حتی در مقاطعی گوی سبقت را از رقیبان لایواکشن خود بربایند. در ادامه به بررسی انیمیشنهای تجاری امسال میپردازیم:
انیمیشن سینمایی «پسر دلفینی»
کارگردان: محمد خیراندیش تهیهکننده: محمدامین همدانی صداپیشگان:ناهید امیریان (پسر دلفینی)، مریم جلینی (سفید)، حامد عزیزی (هشتپا)، ثریا قاسمی (بیبی زار)، نادر سلیمانی (ناخدا)
خلاصه داستان:
یک هواپیما دچار سانحه هوایی میشود و به درون دریا سقوط میکند. در میان مسافران، یک نوزاد پسر زنده میماند و با دلفینها بزرگ میشود. او پس از مدتی متوجه میشود که با دلفینها فرق دارد و به دنبال یافتن هویت و خانوادهاش میرود. پسر دلفینی در این مسیر دچار مشکلاتی میشود، اما با سازماندهی هوادارانش به جنگ شریران و دشمنان خویش میرود.
بررسی:
پسر دلفینی برآمده از حس بلندپروازی سازندگانش است؛ به طور خاص محمدامین همدانی در مقام تهیهکننده، و محمد خیراندیش در مقام کارگردان. همدانی با ارتباطات گسترده داخلی و خارجی خود توانست گروه بزرگی از برجستهترین هنرمندان انیمیشن ایران را گرد هم آورد و آرزوی دیرینه «ساخت انیمیشن جهانی» در ایران را تا حدودی محقق سازد. ما با یک انیمیشن بسیار بزرگ و پرخرج طرفیم که از کارگردانی و فیلمنامه و روایت تا طراحی شخصیت و مدلسازی و نورپردازی، درصدد است تا آموزههای فنی و هنری انیمیشنهای جریان اصلی هالیوودی را از آن خود کند، و در عین حال میکوشد تا مضامین بومی متناسب با فرهنگ ایرانی-اسلامی را در آن بگنجاند. پسر دلفینی با چنین ریسک بزرگی، ابتدائاً توانست در اکران خارجی روسیه، عملکرد موفقی به ثبت برساند (البته در مقایسه با بازار سینمای ایران)، و سپس از تاریخ دوم شهریور ۱۴۰۱، در سینماهای داخل کشور اکران شد و رکوردهای فروش انیمیشن در سینمای ایران را جابجا کرد و تبدیل به پرفروشترین انیمشن ایرانی شد. از طرفی این فیلم تا زمان تنظیم این گزارش، توانسته است جایگاه چهارمین فیلم پرمخاطب سال ۱۴۰۱ را با فروشی بالغ بر بیستویک میلیارد تومان، از آن خود کند.
همه این نقاط امیدوارکننده، البته به معنای چشمپوشی از ضعفها این انیمیشن نیست. بهطور ویژه کارگردانی و فیلمنامه پسر دلفینی، اشکالات جدی و ساختاری دارد. کارگردان نمیتواند در حوزه داستانگویی بصری و روایت سینمایی چندان موفق ظاهر شود و از برقراری ارتباط قوی و مستحکم با مخاطب اصلی خود -کودک و نوجوان- تا حدودی عاجز است. کارگردان بهدرستی فضاسازی نمیکند و جهان بلوغیافته و منسجم متناسبی نمیآفریند. در بسیاری از صحنهها، عملکرد شخصیتها گنگ و مبهم است و کل روایت کارگردان، لکنت دارد. از طرفی فیلمنامه، مضامین و خردهپیرنگهای متعدد و بزرگی را طرح میکند و از پس ساماندهی تمام و کمال آنها برنمیآید؛ گرچه تلاش برای نمایش نزاع خیر و شر ستودنی است. همچنین شخصیتهای دوستداشتنی و سمپاتیک و لحظات به یادماندنی و اثرگذار، به ندرت در انیمیشن یافت میشود. اما باید دقت کرد که این نقاط ضعف را نمیتوان (و نباید) در مقایسه با انیمیشن جهان یا سینمای لایواکشن ایران تحلیل و بررسی نمود. اگر از این منظر بنگریم و این انیمیشن را صرفاً با انیمیشنهای پیشین کشور مقایسه کنیم، روشن میگردد که در همین حوزههای مربوط به کارگردانی و فیلمنامهنویسی هم گامهای بزرگی به جلو برداشته شده و میتوان با سختگیری کمتری با کاستیهای آن برخورد کرد. ضمن این که صنعت انیمیشن، تنها محدود به مباحث فرمی و محتوایی نیست و حوزههای مهم دیگری را هم -از پیشتولید تا تبلیغات تا بازاریابی و بازارپردازی- در بر میگیرد. فیالمثل عوامل پسر دلفینی در همین حوزه اخیر -بازارپردازی- تجربههای ارزشمندی داشتهاند و محصولات جانبی انیمیشن را از نوشتافزار تا عروسک به بازار عرضه کردهاند. در مجموع ما شاهد اثری هستیم که آشکارکننده تلاش و عزم جریانهای مختلف انیمیشن کشور، برای دستیابی به یک صنعت خلاق پایدار فرهنگی و اقتصادی است و از همین رو، باید گرامی داشته شود.
خلاصه داستان:
داستان درباره یک کارگاه ساخت اسباببازی است. این کارگاه درواقع نوعی آسایشگاه برای درمان بیماران روانی و ذهنی است. این مجموعه توسط پدر علی -قهرمان کودک داستان- اداره میگردد. تا آنکه شخص مرموزی وارد کارگاه میشود و مشکلاتی برای پدر علی و کارکنانش پیش میآید. علی سعی میکند با کمک یک فرشته -که کسی جز علی او را نمیبیند- مشکلات پیشآمده را حل کند.
کارگردان: عباس عسکری
تهیهکننده: محمدحسین صادقی سرمایهگذار/ مشارکتکننده: سازمان سینمایی سوره، مرکز تلویزیون و انیمیشن حوزه هنری استودیو: فراسوی ابعاد
فروش:
۱۵۱,۲۰۴,۳۴۲,۵۰۰ ریال (تا تاریخ ۱۱/۱۱/۱۴۰۱)
صداپیشگان:حسین عرفانی (محبوب)، سعید شیخزاده (فرشته)، شوکت حجت (علی)، اکبر منانی و جواد پزشکیان (توانیاب ذهنی)
مرور کوتاه:
انیمیشن لوپتو حدوداً دو ماه پس از پسر دلفینی روی پرده رفت تا شاهد یک موقعیت کمنظیر برای سینمای انیمیشن ایران باشیم: اکران همزمان -و پرفروش- دو انیمیشن تجاری. لوپتو توانست موفقیت تجاری پسر دلفینی را در گیشه تکرار و تثبیت کند و تا کنون، جایگاه هشتمین فیلم پرمخاطب سینمای ایران در سال ۱۴۰۱ را به خود اختصاص دهد و تبدیل به دومین انیمیشن پرفروش تاریخ انیمیشن ایران شود (با فروشی بالغ بر ۱۵ میلیارد تومان). اما شگفتیسازی لوپتو بیشتر برآمده از این نکته است که ما اساساً با یک انیمیشن غیرتهرانی مواجهیم. این انیمیشن محصول ۵ سال تلاش نیروهای انیمیشن شهر کرمان است؛ شهری که توانسته خودش را بهعنوان یکی از قطبهای انیمیشن ایران تثبیت کند و بدین ترتیب خط بطلانی بکشد بر ختم شدن همه مسیرهای انیمیشن کشور به تهران. این، البته نافی بیعدالتی فرهنگی و عدم توزیع متوازن امکانات در سطح کشور نیست، اما نشان میدهد که ابتکار و خلاقیت و عزم و اراده و تخصص نیروی انسانی، حرف اول را در صنایع خلاق -مانند انیمیشن- میزند. حتی برخی عوامل انیمیشن جایی گفتهاند که کار خود را بیست سال پیش از مسجد آغاز کردهاند و این خود، نشانهای است از بومیسازی روندهای مرسوم تولید؛ به نحوی که متناسب با شرایط و ظرفیتهای موجود باشد.
اما لوپتو از نظر فرمی و محتوایی هم حرفهای زیادی برای گفتن دارد. به نظر میآید ما با کمالیافتهترین انیمیشن تجاری ایران در حوزه کارگردانی مواجهیم. عباس عسکری -در مقام کارگردان- کاملاً به مدیوم خود مسلط است و میتواند جهان انیمیشنی بلوغیافته و منسجمی خلق کند و بدون ابهام، فیلمنامه را به تصویر بکشد. مسئله بازیگری در این انیمیشن، نه اغراقآمیز است و نه بیمقدار؛ بهاندازه و کافی است. صحنههای دشوار موزیکال و اکشن، بهخوبی کارگردانی شدهاند و بهخصوص با مخاطب کودک، ارتباط مژثری برقرار میکنند. در فیلمنامه هم، مشاهده میکنیم که دستاندرکاران انیمیشن به سراغ یک روایت سرراست و آزموده رفتهاند و با استفاده از یک ساختار ساده سهپردهای، داستان کوچک و جمعوجوری را تعریف میکنند. همچنین شوخیهای کلامی موفقی در این انیمیشن وجود دارد که پاشنه آشیل بسیاری از انیمیشنهای سابق است. خلق همزمان سه دنیای متفاوت (یعنی دنیای واقعی و روزمره، دنیای ماورایی فرشتگان، و دنیای اسباببازیها) به جذابیت اثر افزوده و باعث شده است که مخاطبان، تنوع فراوانی را تجربه کنند. البته شخصیتهای دوستداشتنی که موجب همذاتپنداری شوند، کمتر در انیمیشن دیده میشود و قهرمان کودک داستان -علی- تا حدودی منفعل است. اما در مجموع، همچنان میتوان به یک انیمیشن استاندارد که حد و اندازه خودش را میداند، افتخار کرد.
پروژههای دیگر: «ببعی»، «بچه زرنگ» و «نامها»
اما کارنامه انیمیشن تجاری و پرمخاطب ایران، محدود به دو انیمیشن پیشگفته نیست. حداقل دو انیمیشن بلند سینمایی دیگر هم در سال ۱۴۰۱ خبرساز شدند. انیمیشن ببعی، به کارگردانی حسین صفارزادگان و تهیهکنندگی محمدمهدی مشکوری، سومین انیمیشن بلند سینمایی سازمان اوج است. این سازمان پیش از این، در ساخت «فهرست مقدس» و «پسر دلفینی» مشرکت داشته است. ببعی ابتدا یک سریال پرطرفدار تلویزیونی بود که در فصلهای متوالی از شبکه پویای سیما پخش شد و ظاهراً همین اقبال مخاطبان بود که عوامل کار را مجاب کرد تا نسخه سینمایی آن را هم بسازند؛ با این تفاوت که مجموعه تلویزیونی، دوبعدی بود و فیلم مورد بحث، سهبعدی ساخته شده است. بر اساس اخبار منتشر شده، قرار بود که انیمیشن ببعی به چهلویکمین جشنواره فیلم عرضه شود، ولی گویا عوامل نتوانستند کار را در مهلت مقرر تکمیل کنند و بنابراین این انیمیشن در جشنواره حضور ندارد و باید برای دیدنش، احتمالاً تا سال آینده منتظر ماند. اما در کنار ببعی، انیمیشن بلند دیگری هم در سال ۱۴۰۱ به مراحل پایانی تولید رسید و از قضا توانست به جمع فیلمهای اصلی جشنواره فجر حضور راه یابد. انیمیشن «بچه زرنگ» به کارگردانی بهنود نکویی و محمدجواد جنتی (و هادی محمدیان)، و تهیهکنندگی حامد جعفری، محصول مشترک استودیو هنر پویا و کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان است و ظاهراً استودیوی برجسته دیگر انیمیشن ایران، یعنی استودیو گنبد کبود، در ساخت آن مشارکت داشته است. زوج جعفری-محمدیان، پیش از این، تجربه همکاری موفقی در ساخت و اکران دو انیمیشن «شاهزاده روم» و «فیلشاه» داشتند. باید منتظر ماند و دید این انیمیشن با چه واکنشی از سوی مخاطبان و منتقدان سینما در جشنواره مواجه میشود.
پروژه درخشان دیگر انیمیشن ایران در سال ۱۴۰۱، سریال کوتاه «نامها» به کارگردانی رضا میرکریمی است. این مجموعه با تکنیک موشن کمیک ساخته شده است و چهار اپیزود دارد که هر اپیزود به روایت زندگی یک شهید میپردازد: مصطفی چمران، عباس دوران، حسن باقری و مهدی باکری. تجربههای درخشان میرکریمی در کارگردانی و فیلمنامهنویسی بهخوبی به مدیوم انیمیشن منتقل شده و او توانسته بهخوبی از پس کارگردانی و فضاسازی این مجموعه برآید. انتخاب تکنیک موشن کمیک بسیار هوشمندانه بوده و علاوه بر کم کردن هزینههای تولید، امکان ارائه یک روایت فشرده، جذاب و متنوع از زندگی این چهرههای برجسته جنگ و دفاع مقدس را فراهم آورده است. میرکریمی با همکاری کارگردان سرشناس انیمیشن ایران، یعنی امیر مهران، گروهی از کارآزمودهترین طراحان ایرانی را گرد هم آورده، و با استفاده از متنهایی پرجزئیات، زندگی اینجهانی و آنجهانی کاراکترها را به تصویر میکشد. میرکریمی مدام بین وقایع مختلف زندگی این شهیدان، رفت و برگشت میکند، دنیای درونی و دنیای بیرونی آنها را به هم پیوند میزند، احساسات متنوعی را در مخاطبش برمیانگیزد و شخصیتها و لحظات اثرگذاری خلق میکند. این مجموعه که محصول سازمان سینمایی سوره است، نمونه خوبی است هم برای استفاده از ظرفیتهای انیمیشن برای شکستن فضا و خلق تجربههای تازه، هم برای همافزایی بین سینما و انیمیشن ایران.
حامد میرزائی
There are no comments yet