«شبکه مخفی زنان» با بازنمایی چند وجهی از زندگی میرزا، اهرمی است که قرار است ما را به پای درددل زنانی ببرد که در طول تاریخ نادیده گرفته شدهاند.
«شبکه مخفی زنان»، عنوان سریالی کمدی در بستر تاریخی است که پخش آن مدتی است از شبکه نمایش خانگی، رسانه نماوا آغاز شده است. این سریال به کارگردانی افشین هاشمی، نویسندگی محمد رحمانیان و محسن قرایی و تهیهکنندگی محمدحسن شانهساززاده و با نقشآفرینی سیامک انصاری، مهدی هاشمی، لیلا حاتمی، باران کوثری، حمید فرخنژاد، شبنم مقدمی، شقایق دهقان، مونا فرجاد و.. تولید شده است.
خلاصه داستان شش قسمتی که تا زمان نگارش این مطلب پخش شده به این شرح است: این مجموعه، حکایت مردی به نام میرزا محمود زنبورکچی، مدیر اداره سجل و احوالات است، که تنها ادامهدهنده اسم و رسم خاندان زنبورکچیهاست. میرزا، از سه همسری که اختیار کرده هفت دختر دارد. تا به اینجای داستان، زنها از وجود همسران دیگر اطلاعی ندارند، و اما ماجرا از جایی شروع می شود که کانونی برای احقاق حقوق بانوان در حال شکلگیری است، جامعه مردسالارانه اوایل دوره پهلوی احساس خطر کرده و قصد دارند با انتصاب میرزا محمود در رأس این کمیته بر فعالیتهای آنان نظارت داشته باشند تا از این طریق کنترل آنان را بهدست گیرند. میرزا محمود مسئول تشکیل کمیته زنان میشود و باید به دو گروه پر فشار پاسخ بدهد: رجال سیاسی پشت پرده که از او میخواهند تمامی اخبار تشکل را به آنها مخابره کند، و وزارتخانه فرهنگ به مدیریت مدبر الملک که قصد نظارت و کنترل تام و تمام کانون را دارد. همکار میرزا در کمیته بانوان، دختری به نام دلبر جان است که در رأس کمیته با او فعالیت می کند. میرزا بهسرعت دلباخته او میشود. این در حالی است که اولین فرزند همسر چهارم میرزا در شرف تولد است و قرار است برای میرزا فرزند پسر بیاورد.
این مجموعه روایت خود را از اوایل دوره پهلوی (سال ۱۳۱۰) آغاز میکند و در همان قسمت اول، بخش «آنچه گذشت» دارد تا اطلاعاتی از آن دوره تاریخی به مخاطبین امروزی بدهد. از همان ابتدا، ساختار شکنیهای خلاقانهای در مجموعه دیده میشود. تیتراژ که در آن معرفی عوامل با ترکیب زبان پارسی کهن و عباراتی طنزآمیز است؛ نحوه ورود و معرفی نقشپردازان در هر قسمت که ورود هر بازیگر را با چالشی هم سو با داستان هماهنگ کرده است؛ قاببندی متفاوت سریال که در آن سعی شده فضاسازی را به حال و هوای ایران قدیم نزدیک کند؛ و به تصویر کشیدن شخصیتهای تاریخی و فرهنگی با ارجاعات بینامتنی از دیگر نکات خلاقانه این سریال است که در خبر رسانیهای مختلف نیز به آن اشاره شده است. این مجموعه با عوامل تولیدی زبردستی همچون علیرضا زریندست بهعنوان مدیر فیلمبرداری و موسیقی گروه هنری ویلیام نیری تولید شده است که ماحصل آن تولید مجموعهای خوشساخت است که از پرخرجترین تولیدات شبکه نمایش خانگی محسوب میشود.
این مجموعه، با دستچینی از اتفاقات تاریخی، سیاسی، اجتماعی و فرهنگی، درامی طنزآمیز را به تصویر میکشد که بازتابی است از ضمیر خودآگاه و ناخودآگاه ملتی که با مصائب زیرمتنیاش هنوز زنده است و همچون آینهای تماموجهی، ایران معاصر را نمایش می دهد: از فرهنگها و خرده فرهنگهای عامیانه مردم کوچه بازار گرفته تا ادغام آن در مهمترین تصمیمات سیاسی و اجتماعی روز و تأثیر و بازتاب آن در زندگیهای خانوادگی. در این مسیر، عنصر محوری جنسیتِ حلنشده را، چون ترومایی پنهان، بهعنوان مسئله اصلی خود برمیگزیند و قصد دارد از این ترومای آسیبزا در زیرمتن فرهنگی ایران پرده بردارد و علیه یک تبعیض جنسیتی همیشگی قد علم کند: به این منظور به سراغ خاستگاه شکلگیری این تروما میرود که ریشهای تاریخی دارد.
فرم و محتوا
حال باید دید انتخاب سبک کمدی بهعنوان مسلطترین فرم این مجموعه، میتواند حامل مناسبی برای ارائه این محتوا باشد یا انتخاب این سبک، یک سیاست رسانهای در پیش تولید این مجموعه برای جذب مخاطب بیشتر است؟ ماحصل مجموعه «شبکه مخفی زنان» از لحاظ فرم، آش شله قلمکاری است که دائماً در حال تغییر فرم بیانی روایت است. روایتگری آشفته باعث میشود که مخاطب نداند هر بار با چه رویکردی قرار است با اثر مواجه شود: طنز است؟ تاریخی است؟ اجتماعی است؟ تخیلی است؟ ترسناک است؟ کارآگاهی است؟ خلاقانه و ساختارشکن است؟ گویا در حال تماشای نمایشی هنری از هنرمندان کارکشتهای هستیم که در حال کشف خلاقانه استعدادهایشان در زمینههای مختلف هستند و در این راه میخواهند ناجی صدای زنان ستمدیدهای هم باشند که تاریخ روی آن سرپوش گذاشته است، و آن صدا را با بلندترین صدای مردانه فریاد بزنند: صدای زمخت و بلندی که زنان را آزار میدهد و در ترکیب بازیهای اغراقشده مردانه گم می شود. در نهایت با طنزی که طناز نیست و هیچ گوشهای برای کشف ندارد مواجه میشویم.
جنگ روانی و درونی
قهرمان مجموعه، میرزا محمود، از دل تعارضی تاریخی و جهانشمول میآید، که همواره در حال جداسازی دنیای زنان از مردان است، این سریال با کابوسهای شبانه قهرمان شروع میشود. در طول سریال هم رؤیاهای قهرمان نمایش داده میشود: خوابهایی که معرف دنیای کودکی و علایق نادیده گرفته شده شخصیت است.
تعارض میرزا با ناخودآگاهش، ناشی از فشارها و سیاستگذاریهای غلط اجتماعی است و همین بستر تقابل او را با خود، اطرافیان و با جامعه فراهم میکند؛ تا جایی که کشمکشی از سطح درون به سطح بیرونی گسترده میشود. از نظر فروید رؤیاها افکار سانسور شده انسان در دنیای واقعی هستند. با این معیار، این دو سطح از کشمکش در تضاد با هم در دنیای داستان ادامه پیدا میکند.
میرزا، نمایش الگویی تمامعیار از شخصیتشناسی فروید است. در این داستان، تقابل زوایای پنهان و عیان میرزا در سه ساحت نمایش داده میشود. کابوسهای میرزا، ضمیر ناخودآگاه اوست که در تضاد با رفتار اجتماعی عیان میشود. میرزا در اعماق وجودش با جنس مؤنث در صلح است و از جامعه مردسالارانه وحشتی دائمی دارد، و با این کشمکش درونی در تقابل خود و وظایف اجتماعیاش قرار می گیرد که باید ادامهدهنده نسل و خاندان خود باشد. و مأموریتی که جایگاه نمود رسالت انسانیاش است، و برای تحقق آن باید از تقابلهای پیشین سربلند بیرون بیاید.
میرزا بستری است که حامل جریانهای مهم اجتماعی و حرکتهای ملی ایران دیروز تا به امروز است و کارزار این مجموعه تقابل و جنگ میرزا در میان سه ساحت شخصیتی خود است؛ و او که باید بین این دو نیرو از ساحتهای شخصیتیاش تعادل ایجاد کند. مأموریتی که از سوی وزارتخانه بر عهده میرزا گذاشته شده، این دو ساحت از شخصیت میرزا را به جنگی دیدنی بدل میکند. اینکه در نهایت کدام وجه از میرزا به پیروزی میرسد را باید در خوابها و رؤیاهای او جستوجو کرد، چرا که خواب و رؤیا سیطره وجودی ضمیر ناخودآگاه میرزا را نمایان میکند که در آن زنان حاکم هستند و مردان بهعنوان نیرو و دشمنانی متخاصم در صدد نابودی میرزا هستند، و داستان گویای تقابلی از امیال، ایدهها و آرمانهایی است که شخصیت را به مرز تحول و جنون میکشاند.
آرایش بینظیری از یک شخصیت
نویسنده با خلق کاراکتری ساختارمند هدف او را در تمامی لایههای روایت مستتر میسازد، اسکلت محکمی را برای روایتی هدفمند آغاز میکند، تمام هنر خود را بر پایهای علمی و روانشناختی بنا میکند و در این گام فاصلهای قابل توجه با دیگر شخصیتها و آثار کمدی ایران میگیرد: چیزی که در خلق آثار کمدی ایرانی به بیرحمانهترین شکل نادیده گرفته میشود. محمد رحمانیان در ارائه ساختمان شخصیت بیبدیل عمل میکند. در ادامه نیز گذر شخصیت از الگوی شخصیتی فروید تا تئوری نمادین شدن امر واقع از منظر لاکان، پیادهسازی میشود. امر واقع از منظر لاکان چیزی است واپسزدهشده که در ناخودآگاه عمل و به شکل اختلال و تروما در واقعیت نمادین بروز میکند.
آنچه که در شخصیت میرزا بهعنوان یک ترومای رنجآور توصیف میشود را میتوان در خاطرات کودکی او یافت: انتظار خانواده از او بهعنوان تنها پسری که باید نسل و خاندان آنها را حفظ کند، و خاطرات زجرآوری که مدام باید در آنها نقش یک مرد تمامعیار را بازی کند – بدون در نظر گرفتن امیال و خواستههای شخصیاش. عملکرد تروما در طولانیمدت، مانند خاطرهای است که در ذهن فرد تثبیت شده و باعث اختلال و رنج روانی شدید او میشود و فارغ از چگونگی تلاش فرد در توضیح عقلانی و بیان آن، مدام باز میگردد و رنج تکرار میشود. این مسئله بهعنوان یک بستر ترومازا در شخصیت میرزا محمود معرفی و با اختلال چند همسری بودنش نمادین میشود، و رویارویی میرزا با سه وجه از ساحتهای شخصیتیاش مسئله اصلی مجموعه میشود.
نظام روایی مردسالارانه در روایت زنانه
این مجموعه، با بازنمایی چند وجهی از زندگی میرزا، اهرمی است که قرار است ما را به پای درددل زنانی ببرد که در طول تاریخ نادیده گرفته شده و یا از حقوق اولیه خود محروم ماندهاند؛ و به جنبشی از دل تاریخ برود که قرار است نابرابریها و مشکلات زنان را در طول تاریخ بیان کند.
لورا مالوی، از شاخصترین نظریهپردازان نقد فمنیستی فیلم، به تأسی از آرای لاکان در زمینه درک و دریافت تماشاگر حین تماشای فیلم، از لذت مستتری سخن میگوید که در فرم روایی نظام مردسالارانه فیلم وجود دارد؛ فیلمی که برای نگاه خیره مرد تهیه و تولید می شود: به این صورت که جنس مذکر به سوژه فعال روایت و جنس مؤنث به ابژه منفعلی که برای جنس مذکر تدارک دیده شده، تبدیل میشود. در نظر مالوی تماشاگر زن در مواجهه با این جنس از روایت، یا باید با قهرمان مرد همذاتپنداری کند که صاحب آن نگاه خیره است و به همجنس خود به عنوان ابژه میل نگاه کند، یا باید موضعی خود آزارگرانه اتخاذ کند و خود را در جایگاه زنی در فیلم قرار دهد که ابژه میل و نیروی منفعل در روایت است.
در نگاه خیره مردانه، زن به مثابه یک منظره است که از نگاه مردانه تعریف می شود. با نگاهی به این مجموعه در چند قسمت پخش شده، زنان موجودات منفعل و عموماً در تیپیکالهای متنوع و جذاب معرفی میشوند که در شکلگیری روایت بیتأثیر هستند. البته این تحلیل دامنه شروع و مقدمهچینی جریان مجموعه را شامل میشود. شاید در قسمتهای بعدی این مجموعه روند دیگری در داستان رقم بخورد.
کورسوی امید
در این میان از دو شخصیت زنانه، که به درستی طراحی و اجرا میشوند، نباید چشم پوشاند: اولی شخصیت فرهنگی پروین اعتصامی و مواجههاش با میرزا است که فارغ از تجسد نگاه مردانه روایت می شود. دومی شخصیت مرموز و زیرک دختر همسایه، که نمایشی از یک موتیف معناساز در مجموعه است.
به طور کلی، در این مجموعه شاهد روایتی زنانه از زبانی مردانه هستیم: روایتی مردانه و گوشکرکن که مردان را به جنگ علیه مردان برای احقاق حقوق زنان فراخوانده است. بر اساس نظریات لورا مالوی مخاطب زن در مواجهه با این آثار، با قهرمان مرد که همجنس و صدای او نیست یا با کاراکتر زن بهعنوان نیروی منفعل، نمیداند کدام رویکرد را باید اتخاذ کند. البته این رویکرد از نظام روایتی مردسالارانه در تاریخسازترین فیلمهای جهان زیاد دیده میشود اما سؤال مهم این است که چگونه در مجموعهای که با مضمون زنان و حقوق آنها تولید شده است، به طریقه مواجهه زن با اثر توجهی نشان داده نمیشود. از نظر من، این مجموعه ساختمانی مستحکم و زیبا با فرمی خلاقانه را میسازد اما قابل سکونت نیست.
سمیه نجفی خاتونی
There are no comments yet