سریال «جیران» کاری میکند که مخاطبی که به بهانه داستان عاشقانه یا روایتی تاریخی به سراغ آن آمده است، مسخشده روی مبل خانه بکشاند و صحنههای مبتذل را در تخدیریترین حالت ممکن مصرف کند.
سریال «جیران» به کارگردانی حسن فتحی، روایت عشق ناصرالدین شاه به دختری روستایی به نام جیران است. در کتب تاریخی جز چند روایت نامعتبر درباره عشق پیری ناصرالدین شاه و عاقبت دختر روستایی چیز بیشتری نیامده است. ولی نکته مهم در ساخت آثار تاریخی، از این منظر قابل بررسی است که حسن فتحی از این چند سطر تاریخ، قصد داشته است تا چه وجوهی از داستان را پرورش دهد و از بازخوانی این داستان تاریخی در پی نشان دادن چه وجوه ناپیدای تاریخ است؟ بهعنوان مثال، بیضایی از روایت تاریخی بهمراتب کوتاهتر و لاغرتر، «سرانجام یزدگرد بهدست آسیابانی کشته شد»، یکی از بدیعترین روایتها و مدرنترین جلوههای مواجهه سینما با تاریخ را میسازد. بیضایی در این فیلم ذات تاریخ را بهعنوان عنصری متعین، قطعی و پیوسته زیر سؤال میبرد. یا بهعنوان مثال دیگر کیارستمی با یک خبر نه چندان مهم، شاهکاری مثل «کلوزآپ» را میسازد و فصلی جدید درباره مفهوم واقعیت در سینما و فاصله بین سینمای مستند و داستانی بهوجود میآورد.
سریال «جیران»، ابتدا با عشق پسری روستایی به نام سیاوش به دختری بهنام خدیجه آغاز میشود. ناصرالدینشاه، معشوق سیاوش را میبیند و عاشق چشمان سیاه دخترک میشود. پادشاه به پشتوانه قدرت خود، دختر را به چنگ میآورد و به حرمسرا میبرد. دختر که همچنان دلبسته سیاوش است با پادشاه سر ناسازگاری دارد. ولی به ناگاه داستان عاشقانهای که تاکنون پایهگذاری شده دچار سکته میشود. دختر به بهانه رهایی سیاوش به بند کشیده شده، با پادشاه آشتی میکند و ذرهذره عاشق شاه میشود و از سیاوش دل میبرد. سیاوش لباس نظامی دربار را میپوشد تا نزدیک جیران باقی بماند و جیران از او میخواهد برای آزادی مردم فرومایه از دست دربار فاسد به او کمک کند و با هم ترتیبی بجویند که فرزند او بهعنوان ولیعهد و پادشاه بعدی باشد. جنگ قدرت برای ولیعهدی پادشاه، پای صدراعظم و زنهای عقدی و سفارتهای مختلف را به داستان باز میکند.
اغلب فیلمهای خوب عاشقانه، بستری سیاسی دارند. ولی کارگردانهای خوب از فضای ملتهب سیاسی بهره میبرند تا داستان عاشقانه خود را بنا کنند و کارگردانهای بد، داستان عاشقانه خود را خراب میکنند تا روایت سیاسی خود را به تصویر درآورند. ولی در سریال «جیران» با کارگردانی روبهرو هستیم که داستان عاشقانه خود را شروع میکند، به سیاست پیوند میدهد و در انتها داستان سیاسی و عاشقانه خود را به ابتذال میکشاند.
روند تراکم خردهداستانها و تأکید روایت در سریال «جیران» بعد از ورود جیران به اندرونی پادشاه ناگهان بهنحوی است که سریال از یک داستان سیاسی یا عاشقانه به سمت یک روایت مبتذل از اتفاقهای حرمسرای سلطان پیش میرود. دقت و تأکید مثالزدنی کارگردان در به تصویر کشیدن جزئیترین اتفاقهای حرمسرا به قدری است که میتوان به صراحت اعلام داشت که کل داستان عاشقانه سریال و اشارههای سیاسی آن در حکم حواشی بیربطی است که پیرامون ماجرای حرمسرا قرار گرفته است. به همین دلیل در یک تغییر ژانری سریال «جیران» از داستان عاشقانه سیاوش و جیران و نمایش فساد سیاسی دربار بعد از امیرکبیر با سرعت به سمت موضوعاتی از قبیل عدمتمکین جیران، تلاش درباریان برای تشویق او به تمکین، و وادار کردن جیران به تمکین از طریق تهدید سیاوش پیش میرود و در ادامه بعد از تمکین جیران و حاملگی او مخاطب میبایست به داستان نوبتهای خلوت جیران با پادشاه گوش فرا دهد.
این تمایل کارگردان برای بیان صریح و دقیق اتفاقهای حرمسرا، ما را به این سمت رهنمون میکند که گویی بیهوده بهدنبال داستانی عاشقانه یا روایتی سیاسی اجتماعی بودهایم و از آن فراتر چه انتظار بیجایی بوده است که قصهای دراماتیک از سریال جدید حسن فتحی را طلب کردهایم. کل نمایش بدبختی مردم ایران و آن عشق آتشین سیاوش به جیران، تنها مقدمهای عبث برای داستانی مبتذل بوده است.
هر داستان دراماتیک در وهله نخست، غنای خود را از طراحی شخصیتها و کنشهای دراماتیک آنها مییابد. ولی کدام شخصیت محوری داستانی است که یک روز دلداده عاشق قدیمی است وبرای معشوق پاکبازی میکند و اندکی دیگر در مبتذلترین حالت ممکن خلوت پادشاه را جستوجو میکند و برای ولیعهدی جنین خود دسیسه میچیند و نقشه دزدی میکشد. اگر عمل دراماتیک را کاری در جهت افشای وجوه ناپیدای شخصیتها جهت زمینهسازی وقایع بدانیم، پس باید ادعا کرد که مطلقاً هیچ فرقی بین جیران و باقی زنان حرمسرا وجود ندارد و اساساً این مخاطب است که به اشتباه منتظر عملی قهرمانانه از کاراکتر اصلی داستان است. طبق اصول دراماتیک، اگر کشمکش را عنوان ستون فقرات هر داستان دراماتیک درنظر بگیریم که لایههای عمیق داستانی را به مخاطب عرضه میکند، کشمکش اصلی داستان سریال بین جیران و مادرشوهرش اتفاق میافتد که مادرشوهر مانع ملاقات خصوصی میشود. سؤال مهمتری که اینجا مطرح میشود این است که طبق نظر ژیژک، جایگاه مخاطب در معرفی بطئی شخصیتها و کنشها و کشمکشهای دراماتیک سریال کجاست. سریال «جیران» کاری میکند که مخاطبی که به بهانه داستان دراماتیک یا داستان عاشقانه یا روایتی تاریخی به سراغ آن آمده است، مسخشده روی مبل خانه بکشاند و این صحنههای مبتذل را در تخدیریترین حالت ممکن، بدون کوچکترین تعلیق، تفکر و هیجانی مصرف کند.
منبع: روزنامه همشهری/ ابوالفضل بنائیان
انتهای پیام/
There are no comments yet