عادل تبریزی در بخشی از گفتوگو با ماهنامه صبا گفت: جامعه ما در همه بخشها به زلال بودن انسانها احتیاج دارد.
عادل تبریزی، کارگردان جوانی که اوایل امسال مجموعه «جنابعالی» را در نوبت پخش از تلویزیون داشت و حالا در انتظار اکران اولین فیلم سینماییاش، «گیجگاه» است در گفتوگویی ماهنامه صبا در مورد «جنابعالی»، مشکلاتی که در راه تولید و پخش این مجموعه متحمل شد و بازخوردهای این سریال صحبت کرد. بخش اول این گفتوگو را در ادامه خواهید خواند.
نطفه این سریال چگونه شکل گرفت؟ از یک ایده بود یا از یک موقعیت، شخصیت یا مضمون؟
در مورد «جنابعالی»، ابتدا از سمت تهیهکننده (آقای مصطفی رضوانی) با من تماسی گرفته شد. او به من گفت قرار است سریالی بر اساس یک سریال قدیمی انگلیسی با عنوان «بله آقای وزیر» درست کنیم. دو قسمت از فیلمنامه نوشته خانم خسرونجدی و آقای حامد افضلی را برای من فرستادند. آن دو قسمت درست بر اساس سریال «بله آقای وزیر» نوشته شده بود. راستش آن فیلمنامه چندان با سلیقه شخصی من در طنز تطبیق نداشت. در پاسخ گفتم بهنظرم نباید سریالِ خود را بر اساس یک سریال دیگر بسازیم بلکه باید از زیر چتر آن سریال خارج شویم. بنابراین از همان ابتدا گفتم باید این کمدی بر اساس سلیقه خودم و در ضمن بدون هر گونه جناحبندی سیاسی باشد. یعنی نه تبلیغ جناح سیاسی خاصی را داشته باشیم و نه در جهت کوبیدن یک جناح سیاسی حرکت کنیم بلکه سریال ما فقط برای مردم باشد. یعنی بتوانیم از طریق کار خود حرف مردم را بزنیم. پیشنهادم این بود که خودم وارد مرحله نگارش شوم. گفتم حتی آن سریال را نگاه هم نمیکنم و اصلاً نمیخواهم بر اساس آن سریال جلو روم. در جلسهای که با تهیهکننده و خسرونجدی داشتیم پیشنهادهایی دادم برای اینکه از زیر چتر آن سریال انگلیسی بیرون بیاییم. خوشبختانه با آن پیشنهادها موافقت شد و همراه با خانم خسرونجدی وارد مرحله نگارش فیلمنامه شدم. در این مسیر سعی کردم بر اساس نگاه خودم و بر اساس مشکلات مردم و حالِ جامعه الآن بهسمت این سریال بیایم، نه برای بیان یک کار سیاسی. همکاری با خانم خسرونجدی همکاری درخشانی بود.
این ایده از ابتدا برای تلویزیون در نظر گرفته شده بود؟
نه. قرار بر این بود که حوزه هنری برای پلتفرم خودش بهنام «فیلمگردی» این کار را تولید کند. بعد از آن خودم پیشنهاد دادم که اگر این کار در ایام عید از تلویزیون پخش شود میتواند حرکتی روبهجلو در راه بیان یک نگاه تازه در طنز تلویزیونی محسوب شود. تهیهکننده و دیگران از این پیشنهاد استقبال کردند و با تلویزیون وارد مذاکره شدند.
پس از لحظه آغاز کار برای تلویزیون در نظر گرفته نشده بود. چون برای من این سؤال پیش آمده بود که در سینمای ایران شاید نمونههایی از کمدی سیاسی داشته باشیم ولی در تلویزیون ایران نمونههایی به این شکل خیلی کمیاب است. بنابراین برایم جالب بود که چنین ایدهای را برای تلویزیون در نظر گرفته بودید.
البته باید نکتهای را بگویم. در سینما هم ما مثلاً شاهد طنزهایی در مورد یک نماینده مجلس یا بهطور کلی در مورد اشخاصی که پستهای سیاسی داشتند بودیم. در سینمای بعد از انقلاب چنین طنزهایی را زیاد دیدهایم. ولی «جنابعالی» بهنظرم یک گام به این سمت است که طنزی مستقیماً در مورد سیستم دولتی و وزارتخانهای داشته باشیم و روابطی را به چالش بکشیم. یادم نمیآید چنین کاری را دیده باشیم. «جنابعالی» اصلاً در مورد «شخص» نبود بلکه – بر اساس نگاه مردم – نگاهی کاملاً انتقادی به ساختار اداری بود. تأکید من این بود که اگر این کار از تلویزیون پخش شود، اتفاق جذابی میافتد که بدون تبلیغ یا کوبیدن هیچکدام از جناحهای سیاسی، کاری تولید کنیم که شاید در پنجره دید اولیهاش سیاسی باشد ولی هدف منِ سازنده پرداختن به آن سیستم از نگاهِ مردم بوده است. در نهایت هم دیدید که مشکل به وجود آمد و جلوی پخش سریال را گرفتند.
در سینما و تلویزیون جهان، نمونههای زیادی از کمدیهای سیاسی را شاهد بودهایم. یک سری از این کمدیها ممکن است حزبی یا جناحی باشند و تعدادی هم کلّی. میخواستم بدانم، چه در مرحله نگارش فیلمنامه و چه در اجرا، بهجز «بله آقای وزیر» بهعنوان منبع الهام اولیه – که البته تأکید کردید که سعی در فاصله گرفتن از آن داشتید – نمونه یا نمونههای دیگری بود که از آنها الهام بگیرید؟
وقتی «بله آقای وزیر» به من پیشنهاد شد، همانطور که گفتم اصلاً به سمت دیدنش نرفتم. به هیچ عنوان این را مدّ نظر قرار ندادم که از فیلم یا سریالی الهام بگیرم. اتفاقاً طبق همان حال خود من، شاید از نظر حسّوحال و حتی شاید فرم کار، نگاهم به خود جامعه یا سینمای ایران بود. ولی واقعاً این بحث که بخواهم بر اساس اثر دیگری جلو بروم در کار نبود. شما اگر سریال «جنابعالی» را با «بله آقای وزیر» مقایسه کنید میبینید ربطی به هم ندارند. شاید هر دو در مورد یک وزیر باشند ولی سعی کردیم چالشها، و خط قصه و روایت را از زیر چتر آن سریال خارج کنیم.
این که گفتید ابتدا این سریال را برای یک پلتفرم در نظر گرفته بودید تا حدی پاسخ این سؤال را میدهد. اما شاید یکی از جنبههایی که «جنابعالی» را از سریالهای تلویزیونی متمایز میکند این است که در کمدیهای تلویزیونیِ ما معمولاً سطح کشمکشها محدود به روابط خانوادگی یا دوستانه است. یعنی اگر بحثِ مسائل عمومی یا مسائل سیاسی هم باشد در حاشیه است و چندان محور سریالها نیست – بهخاطر محدودیتها یا به هر دلیل دیگری. اما یکی از نکاتی که در «جنابعالی» برای من جالب بود این بود که انگار شما مسیر عکس را در پیش گرفتید. یعنی در قسمتهای اول – بهطور خاص تا جایی که پای امیرعلی به وزارتخانه باز میشود – نقش روابط خانوادگی پررنگتر است. ما زمان قابل توجهی با حضور امیرعلی در کنار خانوادهاش یا در کنار دختر مورد علاقهاش روبهروییم. نقشی که این روابط دارند بیشتر در حد انگیزهدادن به امیرعلی برای پیدا کردن کار است. ولی وقتی پای وزارتخانه وسط میآید، نقش این روابط کمرنگتر میشود. یعنی این تغییری که وجود داشت و پررنگتر شدن روابط کاری در وزارتخانه، نکتهای بود که با عمده کمدیهای تلویزیونی تفاوت داشت.
کاملاً همین است. اولاً زاویه نگاه برای من مهم بود. فکر میکنم از وقتی کاراکترمحوری و قهرمان از تلویزیون – و حتی از سینمای ایران – رخت بربسته، ساخت فیلمها و سریالهای شلوغ با زوایای دید مختلف مد شده است. من الآن کاری به درست یا غلط این امر ندارم. اما حتی در فیلمهای اجتماعی میبینیم که یک خانواده به چالش کشیده میشود. همینطور در فیلمهای کمدی و سریال تلویزیون. در این موارد دوربین درون یک خانواده میچرخد. اما برای من بهچالش کشیدن یک انسان – یک کاراکتر محوری – مهم بود: چه در بستر خانواده، چه در بستر رابطه شخصیاش و حالا چه در بستر سیاست. شاید با کاراکترهای متعدد میشد کمدی بهتری هم خلق کرد. اما از این قضیه فرار کردم. سعی من بر این بود که با امیرعلی عالی بهعنوان یک انسان سلامت، خلاق و با ایده همراه شویم.
آیا در مرحله طراحی داستان یا نوشتن فیلمنامه، ایدهای بود که در ذهن داشته باشید – چه در فیلمنامه آمده باشد و چه قبل از آن حذف شده باشد – و به هر دلیلی مجبور شده باشید یا تصمیم گرفته باشید آن را کنار بگذارید؟ منظور من در حد یک یا دو سکانس نیست. منظورم یک ایده داستانی بهطور کامل است. موردی بوده که – مثلاً – خودتان به احتمال حساسیتزا بودنِ آن فکر کنید و به این دلیل کنارش بگذارید؟
صد در صد. البته اولاً باید واقعاً تشکری از آقای رضوانی داشته باشم. در همان مرحله نوشتن فیلمنامه «جنابعالی» خیلی از ایدهها را که با تهیهکننده مطرح میکردم پیش خودم میگفتم الآن میگوید این سکانس را ننویسم چون حساسیتزا است. اما آنقدر تهیهکننده پشت نگاه من ایستاد و از من حمایت کرد که میتوانم بگویم از لحاظ ذهنی خیلی به من کمک کرد تا بتوانم – تا جایی که میشد – کمی جسورانه در این سریال حرف بزنم. اما قطعاً محدودیت داشتیم. اگر میشد با نگاه بازتری کار کرد، هم این امکان وجود داشت که کمدی بهتری شکل بگیرد و هم چالشیتر شود. قطعاً در این شکل از فیلمنامهها، محدودیتهایی وجود دارد که گریبانگیر فیلمساز میشود.
یعنی الآن قسمتی از سریال هست که خودتان فکر کنید بهخاطر این تغییرات ضربه خورده است؟
در حذفیاتی که بعد از ساخت انجام گرفته؟
چه در مورد آن حذفیات و چه مواردی که در مرحله نگارش فیلمنامه حذف کردید.
حذفیات بعد از ساخت را که کنار بگذاریم، اولاً این نکته خیلی مهم است – چون به نگارش و تولید ربط مستقیم دارد – که «جنابعالی» با بودجه بسیار محدودی ساخته شد. کل بودجه «جنابعالی» شاید بهاندازه پول یک قسمت از برخی از سریالهای نمایش خانگی بود. کل سریال را در ۴۹ یا ۵۰ قسمت فیلمبرداری کردیم – آن هم تکدوربینه. اما با پتانسیلی که از لحاظ مادی داشتیم و با توجه به شرایط فکری و روحی خودم، بهعنوان شروع یک نوع کمدی سیاسی – اجتماعی، خودم از کار راضی هستم. اینطوری نیست که خیلی ناراحت باشم و بگویم «کاش میتوانستم فلان کار را بکنم». فکر میکنم استارت خوبی است که کاری تولید کنیم که بدون جناحگیری سیاسی حرف مردم را بزنیم. شاید اگر یک مسئول این سریال را ببیند، جور دیگری تلنگر بخورد. شاید حسرت من یک سری از حذفیاتی باشد که بعد از تولید رخ داد نه مواردی که در هنگام تولید اتفاق افتاد.
فیلمبرداری یک سریال ۶-۷ ساعته در ۵۰ جلسه اتفاق جالبی است. آن هم در سینما و تلویزیون امروز که زمان فیلمبرداری فیلمها بهشکل عجیبی بالا رفته است.
من نکتهای را از خیلی از فیلمهای تاریخ سینمای ایران یاد گرفتم. وقتی آقای فرحبخش – از تهیهکنندگان عزیز سینما – اعلام کرد که فیلم «قافله» را در ۱۷ جلسه فیلمبرداری کردند یا فیلم «نیش» در – مثلاً – ۱۸ جلسه یا فیلم «بهشت پنهان» در ۲۰ جلسه، به این فکر کردم که چطور با استفاده از نگاتیو و پروداکشن زیاد – هنرمند، تیراندازی، انفجار – فیلمهایی خوشساخت تولید میکردند. فهمیدم سینمای ایران از لحاظ شکل تولید دارد در مسیر غلطی حرکت میکند. ما میتوانستیم فیلمهایی خوشساخت و تروتمیز اما با جلسات کم و با تولید مدیریتشده و حسابی تولید کنیم. خیلی جالب است که بگویم همین فیلمهایی که نام بردم از لحاظ کارگردانی قابلبحث هستند. پلانها بهدرستی به هم کات میخورند و ریتم کار بهدرستی حفظ میشود. اثری از شلختگی در این فیلمها نمیبینیم. آن هم در حالی که با نگاتیو فیلمبرداری میکردند و خبری از مانیتور نبوده است. این نکتهای است که هم در فیلمهای کوتاهم و هم در سریال رعایت کردهام. برایم خیلی مهم است که طوری مدیریت کنم که همهچیز در خدمت کار باشد. اصلاً سعی نکردم از کیفیت کار بزنم. من چون تجربه دستیاری دارم، سعی کردم این مدیریت را جوری انجام دهم که زمان در خدمت پروژه باشد، نه اینکه پروژه در خدمت زمان باشد.
در مدتی که از پخش «جنابعالی» گذشته، چه بازخوردهایی گرفتید؟ چقدر از کار استقبال شده است؟
قسمت ۱ و ۲ «جنابعالی» که پخش شد، خودم در صفحهام در فضای مجازی با حجم زیادی از پیغامها از سوی مردم روبهرو شدم که پیغامهای بسیار جذابی هم بودند. بهنظرم رسید که خیلیها توانستند با این سریال ارتباط برقرار کنند. بازیگران سریال – مثل امیرحسین رستمی، حسین سلیمانی، بیژن بنفشهخواه، میرطاهر مظلومی و… که بیشتر در معرض برخوردهای عمومی هستند – همه با من تماس گرفتند که دارند بازخوردهای خیلی خوبی میگیرند. آنها هم از این بازخوردها هیجانزده شده بودند. میتوانم بگویم که از این بازخوردها بوی خوبی به مشام من رسید. یعنی حس کردم سریال توانسته مخاطبان خود را پیدا کند: چه میان مردم عادی و چه بین همکاران سینمایی. برخی از سکانسهای ما که خیلی در اینستاگرام چرخید و بهاصطلاح “وایرال” شد. صحبتهایی که در مورد این سریال شنیدم به من انگیزه داد.
جنبه، موقعیت یا ایدهای بود که – تا جایی که نظرات را دنبال کردید – بهشکل ویژهای با استقبال روبهرو شده باشد؟
این جمله را خیلیها به من گفتند که این سریال چقدر حرف مردم است. این را خیلی شنیدهام. علاوه بر آن، این بحث را شنیدم که انگار همه انسانها – بهخصوص جوانها – در ذات خود یک انسان درست و خلاق مثل امیرعلی عالی دارند. شاید بهدلیل شرایط چیزهایی در زندگی آنها تغییر کرده باشد اما انگار این امیرعلی عالی یک تلنگر برای همان سرشت سادگی و خوبی همه انسانها است که سعی کردم آن را در وجود او متجلی کنم: آدمی ساده و زلال که حتی بهعنوان پیک موتوری هم ایده برای کار دارد یا در نانوایی پدرش کتابخانه میچیند. او صاحب ایده است. این زلالبودن امیرعلی انگار بر همذاتپنداری مخاطب با این سریال تأثیر گذاشته است. جامعه ما در همه بخشها به زلال بودن انسانها احتیاج دارد.
سید آریا قریشی
انتهای پیام/
There are no comments yet