مخاطبان سریال «بازی مرکب» دقیقاً به همان نسبت که خودشان را شبیه آدمهای گرفتار در بازی مرگبار سریال میبینند، به همان نسبت هم علاقهمند تماشای شکلهای دیگری از این نبرد گلادیاتوری روزمره هستند.
«اینکه چیزی نبود، انگار «انگل»، «اسنوپیرسر» و«اُلدبوی»رو با هم قاطی کرده باشی»، «فقط به خاطر کلکهای نتفلیکس و شعارهای چپی دیده شده»، «اصلا چیزی رو که توده مردم خوششون بیاد، نباید جدی گرفت»، «فقط بچهها و نوجوونهایی رو که تازه شروع کردن به فیلم دیدن، میشه با این چیزها تحت تاثیر قرار داد» و…؛ میشود بازی را ادامه داد، با خیلی از گزارههای منتقدانه دیگری که احتمالاً در روزهای گذشته مشابهش را دیده یا خواندهاید.
در دورانی که اصولاً مخاطب خودش هویت پیدا کرده و میتواند سلیقه و نظرش را ابراز کند، این مدل نقد فیلم شده شبیه تلاش مذبوحانه برای فاصلهگذاری نخبهگرایانه با مخاطب و اثبات انگاره «شما حالیتون نیست». طبعاً تاثیری هم ندارد و در عصر شبکههای اجتماعی فحاشی به اثر فقط عصبانیت طرفدارانش را برمیانگیزد. اما جدای از تمام حرفها و حدیثها، واقعاً میشود بحث کرد درباره اینکه چطور «اسکوئید گیم» (یا همان «بازی ماهی مرکب/ بازی مرکب») به پدیدهای فراگیر در تمام دنیا تبدیل شده؟
بداعت و خلاقیت سازندگان موفقیت اثر را رقم زده، هوش گردانندگان نتفلیکس بوده یا نکند دسیسهای در کار است؟ در عمل بازی عوض شده و دنیای محتوا قواعد خودش را دارد. درست مثل آنچه در خود سریال میبینیم، خوب یا بد، کسانی میبرند که بازی را بهتر بلد باشند. هوانگ دونگ-هیوک که «اسکوئید گیم/ بازی مرکب» را ساخته، جزو فیلمسازان سرشناس کرهای در میان منتقدان نیست چون جایزه بینالمللی در کارنامهاش ندارد و فیلمهایش خارج از کشور خیلی سروصدا نکردهاند.
در عوض، به دلیل ایدههای روایی جذاب و حضور ستارهها، کارهای قبلیاش حسابی فروخته و دیده شده؛ حتی میان مخاطبان ایرانی که محصولات عامهپسند کرهای را تعقیب میکنند. مرور سریع و کلی کارنامهاش ثابت میکند که سرگرمیساز است و توانسته با حمایت نتفلیکس بزرگترین و سرگرمکنندهترین نمایشاش را به راه بیاندازد. احتمالاً تا الان در جریان داستان و فضای سریال قرار گرفتهاید. یک بازی زیرزمینی مرگبار به راه افتاده که هرکس در آن شرکت کند و زنده بماند، پول گندهای به جیب میزند.
هدف بازی آدمهای بدبخت و بیچارهای است که برای صاف کردن بدهی چارهای جز فروختن اعضای بدنشان ندارند. ۴۵۶ نفر وارد بازی شش مرحلهای میشوند و فقط یک نفر زنده و با چند میلیارد پول بیرون خواهد رفت. ایده که تازه نیست؛ به راحتی میتوانید چند تا از درامهای بقا (Survival) را ردیف کنید که هر کدام به شکل و فرمی بازی مرگبار خود را ترتیب دادهاند، از نسخه آلترناتیو و پیچیدهای مثل «مکعب» گرفته تا سری «هانگر گیمز» و بدلهایش.
برگ برنده «بازی مرکب» در همین است که یک ایده تکراری را در جایی و به شکلی پیاده میکند که انتظارش را ندارید. پیچیدگی در بازیها نیست، در موقعیت انسانی پیرامون آدمهای گرفتار در بازی است و تصمیماتی که باید بگیرند و همچنین بازی با قراردادهای ژانری و عادات فیلمبینی مخاطب آگاه به ژانر، البته نه در سطح و کلاسی که قبلا بونگ جون-هو و پارک چان-ووک با بهترین کارهایشان بهش رسیدهاند. «بازی مرکب» کاملاً حسابشده و با الگوی تماشای یکسره (Binge Watching) حوادث ریز و درشت را پشت هم میچیند و درست جایی به دستانداز میافتد که بعد از رسیدن به قله از نظر ایجاد همدلی و تأثیر عاطفی (اپیزود ششم) مجبور میشود در پرده پایانی دستش را رو کند و چرخه درام را ببندد.
اینجاست که از انتظار مخاطب عقب میافتد و هر آنچه بهش تفاوت و تشخُص میداد، مثل خیس شدن نقاشی گچی روی آسفالت زیر باران، رنگ میبازد. تا قبل از فصل پایانی، «بازی مرکب» به جای آنکه دنبال حرف و شعار باشد و درباره جهان امروز و مختصات ناعادلانهاش تز بدهد، از سرمایهداری فرسایشی و دموکراسی فرمایشی قصه بیرون میکشد و موقعیتهای فراگیر انسانی خلق میکند. ایده تبدیل کردن بازیهای کودکانه به موقعیتهای شکنجهوار آنقدر تاثیرگذار هست که عامه مخاطبانش را درگیر کند؛ از کابوس امتحانات دوران مدرسه گرفته تا نگرانی بابت دخل و خرج ماهیانه.
از جایی که مجبور میشود ماجرا را توضیح دهد و خط و ربط قصه به دنیای واقعی را نمایان کند، بهقدری در نمایش این پیوند و مناسبات سرمایهداری کلیشهای و باسمهای پیش میرود که دستاوردهای قبلیاش را هم به باد میدهد.در مجموع باید گفت که «بازی مرکب» یک شاهکار نمایشی نیست ولی پدیده عامهپسندی است که موفقیت آن ناگزیر به نظر میرسد، بس که روی طول موج زمانهاش حرکت میکند؛ مخاطبان سریال دقیقاً به همان نسبت که خودشان را شبیه آدمهای گرفتار در بازی مرگبار سریال میبینند، که هرروز ناخواسته برای بقا مجبورند به قواعد بازی دیگران تن بدهند، به همان نسبت هم علاقهمند و شیفته تماشای شکلهای دیگری از این نبرد گلادیاتوری روزمره هستند، بدون آنکه خودشان متوجه باشند.
استقبال گسترده به اندازهای بوده که ساخته نشدن فصل دوم دیگر دور از ذهن به نظر برسد، اگرچه در صورتی که جهان سریال در فصلهای بعدی گسترش پیدا نکند و بهرهوری حداکثری از موفقیت «بازی مرکب» به بهرهکشی استعماری تبدیل شود، به همان سرعتی که دنیا را تسخیر کرده بود، از ذهنها پاک میشود.
منبع: روزنامه هفت صبح/ کسری ولایی
انتهای پیام/
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است