«بتمن» فیلمی سیاهتر از همیشه است که قهرمانهایش آنقدر به تاریکی خو گرفتهاند که به بخشی از آن تبدیل شدهاند.
تماشای نسخه مت ریوز از مجموعه فیلمهای «بتمن» برای طرفداران این ابرقهرمان پرطرفدار با یک غافلگیری بزرگ همراه است. چرا که برای اولین بار در تاریخ این مجموعه با اثری مواجهیم که بیش از هر چیز برای شخصیتپردازی خود بتمن سنگ تمام میگذارد و تماشاگر را بیشتر از همیشه به ذهن تیره و تار او نزدیک میکند.
در نسخه جدید اِلمانهای فانتزی محبوب تیم برتون کمرنگ شدهاند تا در دورترین فاصله ممکن با دو نسخه سالهای ۱۹۸۹ و ۱۹۹۲ قرار بگیرد. به همین دلیل موقع تماشای آن، اصلا با یک فیلم ابرقهرمانیِ تیپیکال طرف نیستیم که بشود موقع تماشایش با لذت پاپکورن خورد و در دنیای خیالی و دور از دسترس آن غرق شد. مهمتر اینکه این نسخه شباهتی به جهان سینمایی کریستوفر نولان در فیلمهای «بتمن آغاز میکند»، «شوالیه تاریکی» و «شوالیه تاریکی برمیخیزد» هم ندارد. در واقع، رویکرد نولان در ساخت یک محصول بصری جاهطلبانه با صحنههای اکشن و حرکت دوربینهای غیرمنتظره و جلوههای ویژه حیرتانگیز، در نسخه مت ریوز به هیچ وجه اولویت نداشتهاند.
گفتن ندارد که این نسخه با معجون ناهمخوانی که زک اسنایدر به اسم «بتمن علیه سوپرمن» روانه سینماها کرد هم هیچ سنخیتی ندارد. این بار با فیلمی مواجهیم که فارغ از اجرا، فیلمنامه در آن حرف اول را میزند؛ فیلمی که تعلیق و کششِ خود را نه صرفا وامدار ایدههای تصویری، بلکه مدیون تمهیداتی است که در «متن» به آنها فکر شده است.
شخصیت بتمن در نسخه مت ریوز مردی سرخورده و دلشکسته است غرق در عقدههای شخصی و خانوادگی؛ ابرقهرمانی که از همان ابتدای فیلم با نریشن ما را مخاطب قرار میدهد و از زندگی شبانهاش در دل تباهی و نیستی گاتهام سیتی میگوید. ایده استفاده از نریشن به فیلم کمک میکند زودتر از آنچه تصور میکنیم با این بتمن جدید با بازی رابرت پتینسنِ نه چندان دوستداشتنی ارتباط برقرار کنیم. میشود حدس زد که سازندگان فیلم مثل بسیاری دیگر از طرفداران این مجموعه بابت حضور پتینسن در فیلم نگرانیهایی داشتهاند.
پتینسن در مقایسه با بتمنهای دیگر تاریخ سینما (از مایکل کیتون و جرج کلونی گرفته تا کریستین بیل و بن افلک) فاقد کاریزمای لازم برای حضور در قالب این شخصیت بوده است. در نتیجه هر تمهیدی برای باورپذیرتر کردن او با آن شنل دست و پا گیر و نقاب نصفه و نیمه میتوانسته فیلم را نجات دهد.
به همین دلیل، سازندگان فیلم علاوه بر استفاده از نریشن به سراغ ایده مهمتری رفتهاند: مقاومت در برداشتن نقاب بتمن از صورت پتینسن و محدودکردن نمایش چهره بینقاب او در تمامی فیلم به تعداد انگشتان یک دست. بروس وین / بتمن در فیلمهای قبلی همواره شخصیتی دوگانه داشته که در مرز میان انسانی رنجور و قهرمانی تنومند در نوسان بوده است. در نسخه جدید اما علاوه بر تمرکز بر بحران هویت او، به راهی فکر شده که بتمن بیشتر از همیشه در قالب بتمن بماند. و صد البته که این ایده نسبت به فیلمهای قبلی با جهان داستانی این مجموعه سینمایی سازگاتر است.
در دنیایی که همه شخصیتهای شرور به دنبال برداشتن نقاب از صورت بتمن و پیبردن به هویت واقعیاش هستند، اصلا چرا باید بر نمایش چهره و یا بدن عریان او تمرکز شود و زندگی کسلکنندهاش در قالب بروس وین زیاد به چشم بیاید. در جهان سینمایی این مجموعه، بتمن قهرمانی نقابدار است و هر چقدر این نقاب روی صورت او بیشتر بماند نتیجه جذابتر و قابل دفاعتر از کار درمیآید.
مهمتر از همه این تمهیدات، موقع تماشای نسخه سال ۲۰۲۲ مجموعه «بتمن» با فیلمی معمایی مواجهیم که بیش از هر چیز ما را یاد دنیای سینمایی آثار دیوید فینچر به خصوص در فیلمهایی مثل «هفت» میاندازد. دست بر قضا ضدقهرمان فیلم هم با آن صورت گرد و نگاههای توخالی شباهت زیادی به شخصیت «جان دو» با بازی کوین اسپیسی در «هفت» دارد. البته که در نسخه جدید همچنان ردپای اِلمانهای مرسوم این مجموعه، از مرد پنگوئنی (با بازی جذاب کالین فارل) گرفته تا زن گربهای، وجود دارند. اما با بتمنی مواجهیم که به دلیل تشدید شدن بحران هویت و خدشهدارشدن منزلت اجتماعی خانوادهاش در دنیای تیره و تارتری روزگار میگذراند؛ دنیایی که کارگردان و فیلمبردار هم اصرار زیادی بر بازنمایی تصویری آن داشتهاند و به همین دلیل موقع تماشای فیلم، حتی روی پرده بزرگ سینما، از میزان تیره بودن صحنهها و محدودبودن منابع نوری در آن غافلگیر میشوید.
این همان بتمنی است که دنیای امروز ما به آن نیاز دارد. فیلمی سیاهتر از همیشه، که نه گذشتهای نوستالژیک در آن وجود دارد و نه آیندهای قابل اتکا. دنیایی که قهرمانهایش آنقدر به تاریکی خو گرفتهاند که به بخشی از آن تبدیل شدهاند. دنیایی که حقیقت در آن بیشتر از همیشه دور از دسترس است.
منبع: فیلیموشات
انتهای پیام/
There are no comments yet