محمود گبرلو گفت که تماشاگر سینما پول بلیط نمی دهد که تماشاچی فرم و تکنیک باشد بلکه برای یک قصه ی خوب به سینما می رود تا سرگرم شود.
“پنهان ها را رو کردن !” این جمله تفسیری قابل تامل از “نقد”است. نقد مسئله ای ست که این روز ها در فضای مجازی و تریبون مدعیانش تبدیل به دکانی جهت سرکوب اعتراضات و احساسات شده است؛ گاهی تا حد اعلا تشویق و ترغیب و گاهی تا قعر و تخریب. این مساله حساس یعنی نقد و منتقد در سینمای ایران گاهی معنی اش قلب شده است و حالا دیگر مدتی است در سراشیبی سقوط افتاده است. نقد جدی و بدون پشتوانه و حمایت کم و یا نابود شده است و افراد با وابستگی ها دست به قلم میشود خواه این وابستگی ، رفاقت باشد و خواه وابستگی مالی. در این باره با “محمود گبرلو”،منتقد ، نویسنده و روزنامه نگار سینمایی به گفت و گو نشسته ایم که ماحصل آن را می خوانید.
به نظر شما نقد در سینما و تلویزیون ایران در چه جایگاهی است؟چقدر برای مخاطب حائز یا فاقد اهمیت است ؟
به نظر من در حال حاضر نقد تاثیری در تماشاگر ایرانی ندارد و درصد خیلی کمی از طرفداران سینمای ایران به سمت نقد گرایش دارند و کمتر از نقدهای منتقدین می آموزند،پیروی می کنند و یا شاید هم مطالعه ای در این باره داشته باشند .باید توجه شود منظور از مخاطب و تماشاگر چه کسانی هستند؟ یک قشر محدودی ،اهل مطالعه و فیلم دیدن هستند و احتمالاً به سمت نقد فیلم گرایش پیدا و همچنین سعی می کنند در این زمینه مطالعه کنند اما با این حال درصد کمی از جامعه مخاطبان را تشکیل می دهند. همین تعدادی که الان به سینما می روند ونسبت به جمعیت ایران بسیار کم هستند؛ همین تعداد هم گاهی به نقد توجه می کنند. متاسفانه، برخلاف روال سال های قبل که مجلات سینمایی تاثیر گذار بودند و برخی روزنامه ها منتقدین ثابت داشتند الان به دلایل متعدد مخاطب علاقه ای به مطالعه ی نقد منتقدین ندارد.
بله و شما فکر میکنید برای جذب نظر آنها مهم ترین مهارتی که یک منتقد باید داشته باشد از نظر شما چیست؟
مهم ترین مهارتی که یک منتقد باید داشته باشد آگاهی و دانش سینمای روز جهان است که بر اساس آن بتواند اطلاعات مفیدی به تماشاگر منتقل کند. وقتی یک منتقد در فیلم دیدن کاهلی می کند یا جریان سینمای دنیا را دنبال نمیکند نمی تواند در مورد سینمای ایران تحلیلی داشته باشد چون منتقدان و فیلم سازان ایرانی از لحاظ فکر و دانش فاصله بسیار زیادی با یکدیگر دارند. در حال حاضر فیلم سازان ما آپدیت و به روز هستند یعنی فیلم های روز جهان را خوب میبینند و فیلم سازان خوب جهانی را میشناسند، فرم فیلم سازی جهانی را مورد توجه قرار می دهند و در فیلم هایشان هم لحاظ می کنند اما منتقدین به واسطه ی این فاصله ی فکری بین منتقد و فیلمساز نمی توانند همراه او پیش بروند. من خیلی تاسف می خورم و تصورم این است که جریان منتقدان در حال شکست و نابودی ست و دلیل عمده آن هم این است که منتقد از لحاظ فکر، دانش وآگاهی به تکنیک و تسلط به سینمای جهان ، هم سطح فیلمساز نیست. اتفاق بزرگی در جهان در حال وقوع است وآن هم فاصله گرفتن نسل جدیدی از فیلم سازان از ساختار کلاسیک گذشته است؛ یعنی سعی می کنند با الهام از درام قدرتمند گذشته،فرم و ساختار خود را بسیارمدرن و جدید ارائه دهند و اگر فیلمسازان و منتقدین این شناخت را نداشته باشند در نقد و تحلیل یک فیلم ضعف جدی دارند. من معتقدم در حال حاضر دیگر ما نمی توانیم کلمه ی منتقد را خیلی به کار ببریم و تصور کنیم منتقدین تاثیر زیادی در سینمای ایران دارند ما اکنون نیاز به “مفسر “فیلم داریم و نه منتقد فیلم! کلمه ی منتقد که به معنای نقد،تحلیل،ارزیابی و خوب یا بد بودن یک فیلم است باید کنار گذاشته شود و نیاز داریم یک فیلم توسط یک مفسر تفسیر و تحلیل شود و درون تحلیل و تفسیرش بتواند نگاه جدیدی به تماشاگر و حتی فیلمساز بدهد. الان منتقدان ما مسلط به دانش نقد نیستند بنابراین من نمی توانم کلمه ی منتقد را به کار ببرم اما در حال حاضر می توانند مفسرین خوبی باشند به شرط این که خودشان را نسبت به فیلمساز و سینمای ایران ارتقاء دهند. این که ما همیشه یک فیلم را بر اساس ساختار کلاسیک نقد بکنیم و بگوییم این فیلم اثر خوبی نیست و خروجی خوبی نداشته است یا در اصطلاح مقوایی ست برای تماشاگرهم پسندیده نیست ؛چون تماشاگرهمزمان و هم سطح فیلمساز، سینمای جهان را مرور می کند و فیلم های جهانی هم در ایران به سهولت در دسترس است. به نظر من سیستم کلاسیک آکادمیک دانشگاه ها که به فیلمسازان تدریس می شود در حال حاضر کار آمد نیست. متاسفانه همکاران من بر خلاف به روز بودن تماشاگر و فیلم سازان هنوز درگیر همان ساختار کهنه و قدیمی هستند که به حتم نیاز تماشاگر را پاسخ نمی دهد . من معتقدم اکنون فیلمسازان ایرانی انقدر پیشرفت کرده اند که خیلی تابع ساختار کلاسیک گذشته نیستند . برای مثال” اصغر فرهادی” در سطح جهانی فیلم ساز بزرگ و تحسین شده ای است،در حال پیشرفت است و با استقبال مخاطبان مواجه شده است. اگر منتقدین این فرمول جدید را درک نکنند نمی توانند تفسیر درستی از کار های اصغر فرهادی داشته باشند. الان تشخیص یک منتقد واقعی از بین انبوهی از منتقدین بسیار سخت شده است. الان به نظر من روانشناسان و جامعه شناسان فیلم بین ما خیلی بهتر می توانند یک فیلم سینمایی را تفسیر کنند. اگر منتقدین ما میخواهند تبحری به دست بیاورند باید فیلم را تفسیر کنند و در درون تفسیر هم نظریه مخالف یا موافق با استدلال علمی داشته باشند.
در دوره فعلی نقد شکل دیگری پیدا کرده است، به این مسئله توجه کرده اید که نقد خیلی به سمت ارتزاق رفته است و شاید کمتر کسی صرفا بخاطر هنر تحلیل بنویسد؟ فکر می کنید اگر نقد شغل شود انتظار تاثیر برای کار ها می توان داشت؟
این صحبت به نوعی آسیب شناسی نقد سینمای ایران است. اگر بخواهیم آسیب شناسی کنیم و نه تنها تحلیل معمولی داشته باشیم ،باید بگوییم نقد سینما دچار آفت های اقتصادی شده است و در حال گرایش پیدا کردن به سمت کسب سرمایه است وبرخی فیلمسازان و منتقدان به جای این که بتوانند تفسیر درستی از فیلم داشته باشند نوعی روابط پنهانی مافیایی دارند که تهیه کننده ها ایجاد کننده آن هستند و منتقدین بر اساس نگرش تهیه کننده قلم به دست میگیرند و درباره ی یک فیلم می نویسند. این از آفت های امروز جریان نقد سینمای ایران است که متولی آن،نشریات ،سردبیر ها و مجلات تخصصی و غیر تخصصی باید جلوی مافیایی راکه بر اساس اصول درست و واقعیت به تحلیل یک فیلم نمی پردازد بگیرند. در غیر این صورت بر اساس قراردادی که پشت پرده نوشته می شود برای فیلم نشست،جلسه و میز گرد می گذارند، به تحلیل می پردازند و نوشته هایشان را در مجلات خود نیز چاپ می کنند. متاسفانه رسانه هایی را داریم که هنگام اکران فیلم در مورد تبلیغ اثر با تهیه کننده قرارداد می بندند که جنبه های مثبت فیلم را منتشر کنند و یا حتی نقد هایی بنویسند که شاید به ظاهر اسم نقد را درون خود دارد اما تعریف و تمجید است یا اصلا اشاره ای به ضعف های جدی یک اثر سینمایی نمی کند.
فضای مجازی بیشترین تاثیر را در ضعف جایگاه نقد داشته است؛خود شما چه تحلیلی از این موضوع دارید؟این فضا چقدر کمک کننده یا پس زننده بوده است،از این حیث که هر کسی می تواند در صفحه اش شروع به نوشتن با هر ساختاری که دوست دارد بکند؟
نظریه دادن با نقد خیلی متفاوت است.من فضای مجازی را رد نمیکنم بالعکس فکر می کنم فضای مجازی باعث شده ما این آسیب شناسی را خیلی جدی انجام بدهیم. تماشاگر سینما دیگر آن تماشاگر قدیم نیست؛فیلم های روز دنیا را می بیند ،ساختار را می فهمد و درک می کند و در مورد فیلم نظریه مطرح می کند. این نظریه پردازی در فضای مجازی توسط تماشاگر امری بدیهی و طبیعی ست اما کسانی که متنقد رسمی کشور هستند باید خیلی خوب از این فضا بهره ببرند و سرعت انتشار مطالب در فضای مجازی را متوجه باشند همچنین با انصاف و عدالت در مورد یک اثر ابراز نظر کنند. در دوره ی گذشته منتقدین وقتی یک فیلم را میدیدند سعی میکردند چندین بار همان فیلم را تماشا کنند و در خلوت خودشان با تفکر و اندیشه قلم به دست می گرفتند؛ روی کاغذ نقد هایی می نوشتند و می توانستن آن را اصلاح کنند واگر از مطلبی پشیمان شده اند آن را خط بزنند اما در فضای مجازی دیگر این گونه نیست. وقتی یک فیلم را در سینما تماشا میکنند و بیرون می آیند،همان لحظه می توانند در فضای مجازی نظریه پردازی کنند . با این تفاسیر اگر منتقد اطلاعات وسیعی از ساختار و داستان نداشته باشد و با سرعت عمل، تحلیلی بنویسد به خطا رفته است . من الان به سمتی پیش می روم که وقتی فیلم را تماشا می کنم قدری تحمل و تحلیل و ارزیابی کنم و بعد قلم به دست بگیرم و بنویسم.
ورود پلتفرم ها باعث شده است که به در خواست سازندگان خیلی از نام های سابق شروع به نوشتن رپورتاژ کنند؛ این اتفاق را چقدر در جهان رایج میدانید؟ و از نظر شما چقدر باعث تزلزل جایگاه منتقد نزد مخاطب و سینما گران می شود؟
روند کاری که پلتفرم ها در پیش گرفته اند در تولید سریال ها و فیلم های سینمایی،حرکت بسیار پسندیده ای است و واقعا می تواند نیاز های تماشاگر را بر آورده کند اما اگر بخواهند در کنار تولید آثار سینمایی و سریال های نمایش خانگی جریان نقد را در اختیار خود قرار دهند؛ آفتی ست که به جریان نقد وارد می شود و باید از طرق مختلف مانند انجمن نویسندگان و منتقدان سینمایی با آن مقابله شود اکنون هر کسی که مایل باشد می تواند قلم دست بگیرد و در فضای مجازی مطلب بنویسد و اسمش را نقد سینمایی نیز بگذارد. کسی نیست که به عنوان کارشناس و صاحب نظر تشخیص بدهد این نقد است یا خیر! آیین نامه ای در این زمینه نمی بینیم که نظارت و کنترل داشته باشد تا افراد سوء استفاده گر وارد این جریان نشوند؛ مثل جریان تهیه کنندگی یا پخش و به طبع در نقد هم این آفت وجود دارد. چون نظارتی وجود ندارد جریان نقد سخیف و مبتذل وارد می شود و به اسم منتقد نام خود را مطرح می کنند. نقد چهارچوب و اصولی دارد که باید رعایت شود تا کلمه ی منتقد معنا پیدا کند.
برای خود شما “نقد” چقدر پدیده ی جدی است؟ و آیا دوست دارید به عنوان منتقد شناخته شوید؟
می توانم ادعا کنم نزدیک سی سال است در این سینما حرف می زنم و نظریه می دهم .طبیعی ست که منتقد واقعی نمی توانم باشم ! من بیشتر یک روزنامه نگار هستم که در مورد فیلم ها و آثار نظریه پردازی می کنم و واقعا سعی می کنم اولا تخصصی حرف بزنم و دوما بر اساس انصاف و عدالت حس حرفه ای خودم را نسبت به فیلم بیان کنم ، در این بین ممکن است به یک منتقدی معترض باشم و یا از فیلمی تمجید کنم. چیزی که برای من خیلی مهم است محتوای فیلم هاست،چون من معتقدم تماشاگر در وهله ی اول با قصه ارتباط برقرار می کند نه فرم و تکنیک! اصلا تماشاگر با فرم تکنیک کار ندارد این یک تخصص برای سینما گر است نه مردم. تماشاگر پول بلیط نمی دهد که تماشاچی فرم و تکنیک باشد بلکه برای یک قصه ی خوب به سینما می رود تا سرگرم شود، اطلاعات خوبی به دست آورد یا بیاموزد. مشکل این است که منتقدین ما بسیار فرم گرا شده اند؛ یعنی تصور می کنند فقط فرم جزء تاثیر گذار است در صورتی که این تصور بسیار غلطی است، فرم تنیده شده در محتواست اگر محتوا خوب منتقل شود، فرم و ساختار هم درست از آب در آمده . من مدافع تماشاگرم نه مدافع فیلم ساز یا منتقد. به عنوان یک روزنامه نگار اگر بخواهم تحلیلی بنویسم در وحله ی اول به نیاز مخاطب توجه می کنم. ۹۹% مخاطبین فعلی سینما به قصه کار دارند . برای مثال تماشاگر عادی بلیط “قهرمان” اصغر فرهادی را نمیخرد تا فرم ببیند؛بلیط می خرد تا بفهمد حرف جدید اصغر فرهادی چیست؟ و در باره ی آن قهرمانی حرف می زند که ایثارگری می کند و همه با او مخالف اند و بحث می کنند. من در وحله ی اول توجه می کنم که آیا فیلم ساز توانسته قصه را خوب تعریف کند یا نه. جای برنامه ی تخصصی نیز در تلویزیون نیست! چرا که با مردم عام سر و کار دارد مگر این که از قبل اعلام کنند این یک برنامه ی تخصصی در مورد یک فیلم است و آنجا می توان از منتقد ،کارگردان و سایر عوامل دعوت کرد تا تخصصی برای مخاطب منتخصص تحلیل کنند . مردم عادی اصلا درکی از قاب بندی و تکنیک خاص فیلم ندارند و همچنان قصه حائز اهمیت است. من در برنامه ی” هفت” این تفکر را عملی کردم. در مرحله اول با بازیگر و کارگردان فیلم صحبت می کردم تا مردم فیلم را درک بکنند و قسمت دوم را به اهالی متخصص اختصاص می دادم. در برنامه های تلویزیونی و رادیویی این مورد باید رعایت شود تا مخاطب تکلیف خودش را بداند. متاسفانه جریان نقد به دست یک سری منتقد قدیمی افتاده است و آن ها هدایت کننده ی این اتفاق هستند به همین دلیل هم سینمای ایران نتوانسته در طول چهل سال مخاطب خودش را داشته باشد و ۵-۶% درصد از جمعیت ایران به سمت سینما کشانده شده اند.
به نظرشما ارتباط منتقد با سینماگران، تاثیری در نگاهشان دارد یا دوستی هایشان تاثیری در نظرشان نمی گذارد؟
من فیلمساز و منتقد را به چند دسته تقسیم می کنم؛یک سری فیلمسازان و منتقدان با هم رفاقت چند ساله دارند و کار هم دیگر را می پسندند، هیچ وقت هم آن منتقد به فیلم ساز دیگر توجهی نمی کند و اگر هم توجهی کند نمی تواند خوب بنویسد. فیلمساز هم توجهی به سایر منتقدان ندارد به همین علت همه ی فیلم هایش یک دست و یک شکل است. مثال خیلی روشنش ارتباط “مسعود کیمیایی” با “جواد طوسی “ست. جواد طوسی سبک کیمیایی را می پسندد، کیمیایی هر اثری بسازد از نگاه طوسی بهترین است چون فرم آثار کیمیایی را دوست دارد. اما استفاده از لفظ منتقد برای چنین فردی اشتباه است. چرا که اگر جواد طوسی بخواهد راجع به فیلم های دیگر حرف بزند نمی تواند و قدرت بیان خوبی برای تحلیل آن فیلم ندارد. به همین علت هر وقت تحلیل هایشان را می خوانی همان کلمات تکراری که در نقد های کیمیایی استفاده شده به چشم می آید در صورتی که این روند غلط است. در همه ی فیلم ها که جوان مردی و مروت نیست! یک جاهایی مسائل دیگر است. به هر حال رابطه ی برخی فیلم سازان و منتقدین این گونه است؛ خانه زاد یک دیگرند و کاری هم جز این بلد نیستند. گروهی دیگر از منتقدین نیز هستند که با هر اثر هنری به تفسیر یک فیلم می پردازند. منتقدانی داریم که سه الی چهارصفحه به تحلیل و تفسیر یک فیلم پرداخته اند. این ها منتقدان درست و منصفی اند؛ یک پاراگراف موافقت می کنند و یک پاراگراف مخالفت به عبارتی انصاف و عدالت را در قلم خودشان رعایت می کنند. من این منتقدین را می پسندم، خیلی لذت می برم و همیشه هم نظرشان را می خوانم. در گذشته تعدادی از منتقدین مجله فیلم این گونه بودند؛ مانند” جهانبخش نورایی” . در واقعیت نمیتوانیم بگوییم امثال جهانبخش نورایی منتقد نیستند؛ او یک فیلم را پنج صفحه تحلیل می کند و وقتی می خوانیم متوجه می شویم که همه ی زوایای فیلم را درک و کشف کرده است. این نوع منتقدان منصف هستند اما تعدادشان اندک است، بعید است به تعداد انگشتان دست برسد! به نظر من انجمن منتقدین در ارزیابی تخصصی و حرفه ای نقش کلیدی دارد اما مشکل این است هیئت مدیره انجمن هم درگیر مافیای اقتصادی ست، برای همین هم سعی می کند با همه راه بیاید . یک جریان دیگر هم فقط اسم منتقد را یدک می کشند و در اصل منتقد نیستند . این ها سیاسیون و جناح های سیاسی هستند که سینما را بر اساس مسائل روز خودشان یا منافع جناحی خودشان ارزیابی و مخالفت و موافقت می کنند . برای مثال کاری با قصه و فرم فیلم “منصور” ندارند . همین که در مورد شهید ستاری ساخته شده است همه تعریف و تمجید می کنند . من تا کنون برای فیلم منصور نقد تخصصی نخوانده ام . برای مثال “ابراهیم حاتمی کیا “یا “شهرام مکری” می دانند بعد از ساخت اثرشان با کدام منتقد صحبت کنند .الان متاسفانه فیلم سازان ،انجمن ها و منتقدین مبتلا به یک نگاه جناحی و شخصی شده اند و برای سینما دل نمی سوزانند؛ در صورتی که الان سینما در دنیا حرف اول را می زند . به قول سخن زیبای رهبری : “سینما قدرت برتر است” باید از این قدرت برتر برای پیشرفت استفاده کنیم.
به نظر شما منتقدین باید در جمع اصناف سینمایی باشند یا رسانه ای؟
از نظر من به لحاظ جشنواره ای باید با هم دیگر باشند. نباید تفکیکی بین سالن منتقدان و سالن هنرمندان باشد. همه ی هنرمندان باید در کنار منتقدان بیننده ی یک اثر هنری باشند . به این شرط که گاردی وجود نداشته باشد، به هر حال همگی بیننده ی جدید ترین اثر یک هنرمند هستیم و باید ببینیم این اثر هنری چه حرف جدیدی برای ما دارد؟ در چنین فضایی بسیار هم لذت بخش است که همه دور هم بنشینند. اگر منتقد منصف و عاقل باشد و تکنیکی حرف بزند، فیلم ساز و تهیه کننده هیچ گاه ناراحت نمی شوند اما وقتی تنش های زیادی بین فیلم ساز و منتقد به وجود می آید و درگیری می شود که اتفاقا مضحک و خنده دار است!مجبور می شوند سالن ها را جدا کنند. هیچ جای دنیا منتقدین و سینما گران جدا از یکدیگر به تماشای فیلم نمیشینند مگر جشنواره ی کن و مشابهش که به علت تعداد زیاد خبرنگاران و منتقدان سالن جدایی اختصاص می دهند و برای احترام و تماشای بهتر فیلم است . قطعا در ایران این گونه نیست. دو هزار کارت خبر نگاری صادر شده بدون آن که بدانند این فرد چقدر اعتبار سینمایی دارد . مگر می شود یک منتقد بیست- سی ساله که به طور طبیعی چند هزار فیلم دیده و شناخت درستی از یک فیلم ساز دارد کنار جوانی بنشیند که هنوز فیلم قبلی کارگردان را ندیده! ظبیعی ست که این افراد نمی توانند با هم گفت و گویی داشته باشند . می توانند در یک سالن بنشینند و فیلم ببینند اما تعاملی ندارند.جشنواره نمی خواهد این مسئله را حل کند اگر این فرایند درست انجام شود فیلم ساز لذت بیشتری می برد و بهتر می تواند شنونده ی نظرات راجع به اثر خود باشد. خبر نگارانی داریم که در نشست خبری درخواست می شود سوالشان را بپرسند اما احساسشان را بیان می کنند و با عصبانیت سالن را ترک می کنند. اصلا خبر نگار حق ندارد سالن را ترک کند! این خیلی بد است که تفاوت سوال و بیان احساس را بلد نیستند و مرتکب عملی اشتباه می شوند . اگر نظر منتقد تنها در چند کلمه ی تخریبی خلاصه شود جایگاه نقد را بسیار دچار تزلزل می کند و فیلم ساز نیز گرایشی به نظرات منتقدین پیدا نمیکند.
گاهی این طور به نظر می رسد که منتقدان واقعی ما بیشتر مردم را به ندیدن فیلم ها تشویق می کنند و حس می کنند نقد واقعی یعنی صریح گفتن نقاط ضعف. این چقدر درست است؟
منتقدین هیچوقت مردم را تشویق به ندیدن یک فیلم نمی کنند! اصلا منتقد کارش این است که در کنار آگاهی بخشی، مردم را تشویق کند به فیلم دیدن . در این بین برخی ناخوداگاه ( به تصور من ) به گونه ای حرف می زنند که حس مردم نسبت به سینما رفتن و فیلم دیدن منفی می شود . زمانی که من برنامه ی هفت را اجرا می کردم تاثیرات آقای فراستی در جذب تماشاگر به سینما را ارزیابی کردم؛” مسعود فراستی” شخصیت مشهوری است اما در جذب مخاطب به سینما بسیار منفی ست . یعنی تماشاگری که نظریه او را شنیده باشد آرام آرام سینما را از سبد تفریح خانواده خود حذف می کند . این آسیب است و آفتی برای منتقد . قطعا نباید چنین کاری کرد. تلویزیون خودمان در حال حاضر فیلم های سینمایی داخلی را پخش نمی کند اما جدید ترین فیلم های خارجی را با همه ی محتوای غلط یا فرم نادرستش پخش می کند . فقط به این علت که از موی مشخص بازیگر خانم اشکال میگیرد ! این ضرر بیشتری به سینمای ایران می زند. در درون این سیاست گذاری ها هنوز یک عده فهم درستی از تاثیر مثبت سینما ندارند یا شاید دارند و نمی خواهند بهره ببرند .
نگین خسروی
انتهای پیام/
There are no comments yet