در رابطه با سریال «زخمکاری» و کار کردن با کارگردانی مثل محمدحسین مهدویان با الهه حصاری به گفتگو نشستهایم که در ادامه آن را میخوانید.
“من تقریبا یک دهه و نیم است که دارم کار میکنم و به نظرم سعی کردهام تا پله پله جلو بیایم و درست انتخاب کنم که به ماندگاری کمک بیشتری کنم”؛ شاید بهترین جمله برای معرفی الهه حصاری همین باشد. بازیگری که در اواسط دههی هشتاد کارش را آغاز کرد و در تمام این سالها در سینما، تلویزیون و شبکه نمایش خانگی پله پله پیش رفت و برای رسیدن به جایگاه فعلیاش تلاش کرد. بازیگری که با حضور در سریال «زخم کاری» و بازی در نقش کیمیا بار دیگر مجال یافت تا هنر بازیگریاش را به نمایش بگذارد و شاید بتوان از این سریال به عنوان نقطه عطفی در کارنامهی کاری او یاد کرد. شخصیت کیمیا ظرافت و ریزه کاریهایی داشت که حصاری به خوبی از پس آن برآمده و نظر مثبت بسیاری از منتقدان را نیز با خود همراه کردهاست. در رابطه با این سریال و همچنین کار کردن با کارگردانی مثل محمدحسین مهدویان با او به گفتگو نشستهایم که در ادامه آن را میخوانید.
بعد از اینکه این نقش به شما پیشنهاد شد چقدر برایتان ملموس بود و دلتان میخواست آن را بازی کنید؟ بیشتر همکاری با محمدحسین مهدویان برای شما اولویت داشت یا نقشی که پیشنهاد شده بود باعث موافقت شما شد؟
من کارهای محمدحسین مهدویان را همیشه دنبال می کردم و به شدت دوست داشتم تا با ایشان همکاری کنم. هر دو اتفاق برای من مهم بود. اول اینکه پیشنهاد از طرف محمدحسین مهدویان خیالم را راحت میکرد که قطعا با یک فیلمنامهی درست مواجه هستم و از بابت نقشی هم که به من پیشنهاد شد آسوده خاطر بودم که قطعا نقشی است که شروع، وسط و سرانجامش درست خواهد بود و مطمئن بودم که اتفاق خوشایندی است. یعنی در این چند سالی که دارم کار میکنم جزو معدود کارهایی بود که از همه جهت آسایش ذهنی داشتم.
فیلمنامهی این کار با محوریت جواد عزتی دیده میشود و نقشی که شما دارید هم اتفاقا نقشی است که به مالک گره میخورد. حضور در «زخم کاری» چقدر پیامد مثبت برای شما داشت؟
پیامدهای خیلی مثبتی داشت. دیگر همه در جریان هستند و میدانند که خود سریال به شدت هر آنچه که باید، یعنی به طور جدی چه به لحاظ کیفی و چه به لحاظ مخاطب عام دیده شد و مورد استقبال قرار گرفت. یکی از افتخارات بزرگ من قرار گرفتن مقابل جواد عزتی بود، بازیگری که به نظرم کارش را به شدت بلد است و نمیتوانی جلوی او بد باشی؛ باید خوب باشی و هر کاری که میکنی باید به بهترین شکل باشد.
محمدحسین مهدویان روی میزانسی که میچیند، دکوپاژ و فیلمنامه (تعهد بسیاری دارد و به آن پایبند است؛ درنتیجه سختگیریها و جدیت خاصی در کار دارد. همراهی با این سختی و فرم کاری کارگردان چقدر برای شما به عنوان یک بازیگر ایجاد چالش کرد و چقدر خودتان با او هم نظر بودید؟ آیا فرصتی برای ابراز نظر داشتید که برای مثال بخواهید دیالوگ، اکت یا شکلی را تغییر دهید یا خیر؟
قطعا فرصت برای ابراز نظر بود. محمدحسین مهدویان کارگردان بسیار درجه یک و کار بلدی است و بعد از صدا، دوربین، حرکت در کار بسیار جدی است و اتفاقا جدیت ایشان به بازیگر خیلی کمک میکند. اینطور نبود که نشود تعامل کرد اما سکانسها، میزانسنها، دکوپاژها و حتی دیالوگهای فیلمنامه به قدری درست، اندازه و کافی بود که همهی ما تیم بازیگری شاید خیلی جاهای کمی احساس میکردیم که باید راجع به آن سکانس صحبت کنیم و یا نظر خاصی را ارائه بدهیم؛ حداقل در مورد من که اینطور بود. محاسبات درست بود و میدانستند که از صحنه چه میخواهند و درست پیش میرفتند.
دربارهی نقش مقابلتان یعنی جواد عزتی و رعنا آزادی ور بگویید که این تجربه چطور بود و همکاری آنها در همراهی با پارتنرشان را چطور دیدید و آیا از تعامل با آنها راضی بودید؟
من از همکاری با کل بازیگرهای این کار و کل گروه در پشت و جلوی دوربین لذت کامل را بردم. تجربهی بسیار جذاب و فراموش نشدنی برای من بود. در مورد کاراکترهایی که پارتنرم بودند باید بگویم که جواد عزتی بی نظیر بود و من بسیار از او یاد گرفتم. رعنا آزادی ور هم درجه یک بود و چیزی برای گفتن نمیماند چرا که مشخص است که سمیرا و لیدی مکبث قصه چطور بودهاست. به نظر من رعنا آزادی ور هر آنچه که باید را گذاشت و همان اتفاقی که در کلیت فیلمنامه باید میافتاد به بهترین شکل اتفاق افتاد و همان چیزی شد که کارگردان و ایشان میخواستند. هنگام پاسکاری ها که در حین ضبط احساس میکردیم که خیلی خوب است ؛ بعدتر هم در تدوین از سجاد پهلوان زاده تدوینگر کار میشنیدم که این پاس کاری در آمده و این مساله خیلی جای خوشحالی داشت. زمانی که سریال را با نور، تصویر، صدا و موسیقی جذاب آن – واقعا از موسیقی که حبیب خزایی فر کار کردهاست نباید بگذریم- تماشا کردم، دیدم که خدا را شکر کلیت کار خیلی دوست داشتنی است و آنچه که باید، درآمدهاست.
«زخم کاری» اثری است که بازیگرانش بیشتر و متفاوتتر از کارهای دیگر سهم بازی با صورت، میمیک و بازی در سکوت را دارند. شما به عنوان کسی که کارهای قبلیتان بیشتر دیالوگ محور بوده چقدر این نکته را اول کار فهمیدید که باید خیلی حواستان به صورتتان باشد و کارگردان چقدر در این مورد به شما کمک کرد و ایده داد؟
قطعا محمدحسین مهدویان که در راس کار حضور داشت بسیار کمک کرد و اینکه از همان اول مشخص بود و تکلیفم با کارگردانم معلوم بود که با کارگردانی مواجه هستم که نگاه برای او خیلی مهم است. درواقع برای ایشان نوع نگاه و نگاهی که حرف بزند بدون اینکه دیالوگ بگوید، خیلی قابل اهمیت بود و من هم جزو بازیگرانی هستم که خیلی این نوع بازیگری را دوست دارم. نمیدانم چقدر موفق هستم و میتوانم ، ولی دوستش دارم. همهی تمرین و تلاشم این است که این اتفاق در هر کاراکتری که بازی میکنم بیش از پیش بیفتد چرا که خودم هم خیلی به آن علاقمند هستم و به آن اعتقاد دارم.
نقش شما به شکلی است که هم اغواگری در آن نمایان است و هم معصومیت؛ چقدر تمرین داشتید تا بتوانید روی صورت و اکتها طوری تسلط داشته باشید که نقش به درستی و غیر قابل حدس درآید؟
در هنگام کار تلاش کردم تا شبیه چیزی باشم که در فیلمنامه بود و کارگردان از من میخواست و درنهایت نمیدانم که خروجی چطور توسط مخاطب تحلیل میشود اما فکر میکنم با توجه به واکنش هایی که دریافت کردم کیمیا به دل همه نشسته و همان جور که دوست داشتیم دیده شدهاست. قطعا قبل از اینکه بخواهیم برداشت اصلی را داشته باشیم، تمرین داشتیم اما تمرینات زیادی که بخواهیم برای آن وقت بسیاری بگذاریم، خیر. چون به هر حال بازیگر باید آن موقعیتی که هست را درک کند و در لحظه آن حسی که نقش برای او ایجاد میکند را به درستی از طریق اکت و حس و دیالوگ به مخاطب منتقل کند و من دراین مسیر فکر میکنم تمام تلاشم را کردم. درواقع آن اتفاقی که قبل از آن سکانس (یعنی اتفاقی که قبل از آن سکانسی که میخواهیم بگیریم) افتاده خیلی مهم است و اتفاقی که بعد از آن سکانس افتاده خیلی مهمتر است. وقتی که تو بتوانی آن موقعیتی که در آن هستی را درک کنی و درک کامل داشته باشی که الان در کجای قصه هستی و قرار است که کجای قصه را بازی کنی و درواقع کدام راکورد حسیات را نگاه داری فکر میکنم آنجاست که یک مقدار میتوانی بگویی که موفق شدم و میتوانم این کار را انجام دهم.
در کاری حاضر شدید که بازیگران زن آن همگی درخشیدند و خوب ظاهر شدند. احتمالا حین فیلمبرداری هم که خصوصا با رعنا آزادی ور مواجه میشدید متوجه سطح بالای بازیگری در کل بازیگران این سریال شدهاید. چقدر تلاشتان را بیشتر کردید و آیا تمرینهای خاصی داشتید؟ آیا از حضور در این پروژه و همکاری با این بازیگران ترس و اضطرابی داشتید؟
خیر؛ اضطرابی سراغم نیامد چون پیش از این هم اینجور تجربیات را داشتم و در واقع فکر میکنم که وقتی کنار کسی قرار میگیری که اسم و رسم و برندی دارد راهی نداری جز اینکه خیلی خوب باشی. من تمام توانایی ام را وسط گذاشتم تا بتوانم کنار این اسامی درست ترن ورژن الهه حصاری باشم. این جور مواقع برای من به شخصه انگیزه کار کردن بیشتر میشود و ترسی وجود ندارد. خیلی باعث افتخار و خوشحالی است و من خیلی خوشحال هستم که در پروژهی «زخم کاری» با این همه آدم حرفهای و درجه یک چه در پشت صحنه و چه در جلوی صحنه همکاری کردهام.
آیا قبول دارید که بعد از «زخم کاری» دیگر نمیشود بی گدار به آب زد و این سریال به نوعی برای شما سکوی پرتاب است و احتمالا شکل پیشنهاداتتان را از این به بعد تغییر میدهد؟
قطعا این را قبول دارم . من قبل از «زخم کاری» یک فیلم سینمایی کار کرده بودم که «راند چهارم» به کارگردانی علیرضا امینی بود که آن هم اتفاقات خوبی را برایم رقم زد و همزمان با پخش سریال «زخم کاری»، یک جایزهی بین المللی برای این فیلم در جشنوارهی روسیه گرفتم که البته هنوز اکران نشدهاست. وقتی کار را از یک جایی شروع میکنی، خیلی نمیتوانی انتخاب کنی و انتخاب میشوی اما در حال حاضر و بعد از این یک دهه ونیم فعالیت به نظرم سعی کردهام تا پله پله جلو بیایم و درست انتخاب کنم که به ماندگاری کمک بیشتری کنم. فکر میکنم که با «زخم کاری» اتفاقی که دوست داشتم افتاد و قطعا از این به بعد کارم سختتر میشود.
از نظر شما به عنوان یک مخاطب که در این سریال بازی هم داشتید، گفتن از خشونت، چالشهای جامعه و بداخلاقیهایی که وجود دارد تاثیرگذارتر است یا اینکه دربارهی آنها سکوت کنیم؟ و اینکه اگر خودتان بخواهید در یک مقام نظارتی باشید به نظر شما «زخم کاری» نیاز به سانسور داشت یا خیر؟
یک مسائلی در هر جامعهای، نه فقط در جامعهی ما که در همه جای جهان وجود دارد و یک چیزهایی واقعیت است و باتوجه به چارچوبها و محدودیتهایی که ما داریم تمام فیلمسازان و همهی نویسندگان و فیلمنامه نویسان ما اصولا بر اساس همان چارچوبها مینویسند. بعدش که دچار سانسور میشود، قطعا هم به کار و هم به بازی بازیگر لطمه میخورد و درواقع کار باید خیلی قوی باشد. «زخم کاری» جزو کارهایی بود که از نظر من این قدرت را داشت که حتی با وجود این سانسورهای زیاد هم لطمه نخورَد و همچنان در صدر جدول باقی بماند و دوستش داشته باشند. یعنی همه منتظر باشند تا هشت صبح جمعه شود و دوباره آن را ببینند؛ با اینکه میدانستند ممکن است دچار سانسور شود. در مورد بخش دوم سوال باید بگویم که من در هیچ مقام و جایگاهی نیستم که بخواهم نظر بدهم که این سانسورها درست است یا خیر اما در کل چون همهی ما یک سری چارچوبها را داریم رعایت میکنیم، وقتی که یک دفعه یک چیزی سانسور میشود احساس میکنیم ممکن است که به بازی بازیگر و یا به کار آن کارگردان و کلیت فیلمنامه ضرباتی را وارد کند؛ فقط این مساله اذیت کننده است واگرنه همهی آنهایی که دارند کار میکنند حتما قوانین را میدانند.
آیا نقش شما هم دچار سانسور شد؟
بله، خیلی.
بیشترین سختی و چالشی که با سکانس یا پلانی در «زخم کاری» داشتید مربوط به کدام لحظه بوده و چطور درآمدهاست؟
سریال «زخم کاری» پر از چالش بود یعنی به نظر من هر پلان آن برای هر بازیگری چالش برانگیز بود چرا که فیلمنامهاش برای هیچ کدام از بازیگرها فیلمنامهی آسانی نبود و همه به بهترین شکل ممکن آن را اجرا کردند ولی برای من خیلی مهم بود که پایان قصهی کیمیا چه میشود و یک پایان درستی داشته باشد و رها نشود. محمدحسین مهدویان از همان ابتدا خیال من را راحت کرده بود که این پایان درست خواهد بود و من پایان قصهی کیمیا در قسمت پانزده را خیلی دوست دارم. شروع و پایان یک نقش خیلی مقوله مهمی است که نویسنده و کارگردان وقتی جای گذاری درستی داشته باشد ، بازیگر هم حس سازی بهتری خواهد داشت و با کیمیا این اتفاق برای من افتاد.
در پروسهی انتخاب چطور عمل میکنید و در انتخاب نقش چه چیز بیش از همه برای شما مهم است؟
اول از همه قطعا فیلمنامه خیلی مهم است و بعد کارگردان مهم میشود. مخصوصا وقتی که با کارگردانی مثل محمدحسین مهدویان کار میکنی بد عادت میشوی و سخت میشود. بنابراین به طور کلی اول فیلمنامه و نقش و بعد کارگردان مهم است اما ممکن است که در یک جاهایی کارگردان اولویت باشد. به موارد زیادی بستگی دارد و در مورد این مساله یک چیز قطعی نمیتوانم بگویم، چرا که در هر کاری متفاوت است. ممکن است که برای مثال سریال نمایش خانگی باشد و چهار، پنج قسمت از قصه را آماده داشته باشند که بتوانی بخوانی و آن وقت دیگر اعتماد تو، کارگردان و نویسندگان است. ولی یک موقع یک کار سینمایی است که صفر تا صدش مشخص است و تو فیلمنامه را میخوانی که یا دوستش داری یا نداری. به همین دلیل به طور قطعی نمیتوان گفت که معیار من دقیقا اول فیلمنامه است و یا موارد دیگر؛ یک بسته است و من خیلی دوست دارم در کاری که انجام میدهم حالم خوب باشد و مهمترین چیز برای من این مساله است.
در مسیری که تا به امروز طی کردهاید چقدر همکارانتان همراه بودهاند یا چقدر برای شما سنگ اندازی کردهاند؟ آیا در این سالها شاهد زیرآب زنی و مانع تراشی بودهاید؟
خیر، اصلا و ابدا اینطور نبودهاست. خدا را شکر من هیچوقت چنین چیزی را نه در این کار و نه در هیچ کار دیگری تا به حال احساس نکردهام. در «زخم کاری» که آنقدر آدمها حرفهای و درجه یک بودند که هر روزی که سر صحنه حاضر بودم با همهی انرژی و کِیفم سر کار میرفتم و سکانسهایی که میگرفتیم هر چقدر هم که سخت بود، برای همهی ما لذتبخش بود.
ابتدای ورودتان به کار اینطور بود که در آن سالها خیلی گارد روی شما بود و این حرف در جمعهای خصوصی سینمایی و رسانهای به شما اطلاق میشد که شاید با پول وارد شدهاید اما شما خیلی تلاش کردید. آیا شده که از شنیدن این حرفها احساس غم یا خستگی کرده باشید یا اینکه برای شما خیلی مهم نبودهاست؟ چقدر برای اینکه این حرفها کمرنگ شود تلاش کردید و چقدر خواست خودتان بود که مسیری را طی کنید که به نقشهایی برسید که برای شما چالش برانگیز باشد؟
من فکر میکنم مسیری که طی کردهام کاملا مشخص است؛ یعنی خودتان هم میگویید حرف و حرف نه فقط برای من که متاسفانه برای خیلی از همکارانم که در این حرفه مشغول فعالیت هستند وجود دارد. شاید هم بتوان گفت خوشبختانه! چرا که میگویند وقتی زیاد راجع به تو حرف- حتی حرف منفی- میزنند، قطعا داری به سمت موفق میروی، البته این از نظر من جملهی تلخی است، چه حیف و چقدر بد که اینطور است. این حرف اصلا نمیتواند مصداقی برای کار من باشد چرا که من کارم را از دو یا سه سکانس شروع کردم و از مسیر کاریام مشخص است که یک چنین اتفاقی نمیتواند افتاده باشد. برای مثال من در یک سکانس در فیلم «انتهای خیابان هشتم» کار علیرضا امینی حضور داشتم و بعد یک دفعه خداوند کمک کرد و «زنها شگفت انگیزند» را بازی کردم و بعد از آن در «بی تابی بیتا» حضور داشتم. همانطور که گفتم این خواست خدا بودهاست، اینکه با حامد بهداد در اوج حامد بهداد بودنش هم بازی شوم که اینها میتواند یک چیزهایی را در ذهن هر آدمی بیاورد که بسیار هم طبیعی است و از نظر من اصلا اشکالی ندارد. به این دلیل که هر آدمی میتواند هر نظری داشته باشد و برای من محترم است اما مهم این است که خودم میدانم که چه کار کردهام و از خودم خبر دارم و این به من آرامش خاطر داده و میدهد. من به این دلیل که آن اتفاقات را کنار بزنم سعی نکردهام، بلکه به این خاطر که در این کار هدفی دارم تلاشم را بیشتر کردم.
ما در سن شما کم کم داریم به یک صف میرسیم و بازیگران دهه هفتادی و اواخر دهه شصت زیاد شدهاند و انگار یک رقابت و پویایی شکل گرفتهاست. تلاشی میکنید تا در معرض انتخابها قرار بگیرید؟ و باتوجه به این مساله چقدر میتوانید انگیزه داشته باشید تا باتوجه به تلاشهای خودتان به جایگاهی که میخواهید برسید و چقدر لینکها و روابط تاثیر دارد؟
من شاید چون آدم مثبت اندیش یا خوشبینی هستم، دوست دارم اینطور فکر کنم که به نظرم هر کسی که تلاش کند میرسد و برای هر کسی در هر جایگاهی که باشد تلاش، تلاش و تلاش مهم است. در کنار تلاش؛ خواستن بی وقفه، یعنی خواستنی که از ته دل باشد و هدف مشخص، تو را به هر آنچه که میخواهی میرساند و نیازی به هیچ چیز دیگری نیست. به قول نوید محمدزاده که در مصاحبهای خیلی قشنگ گفت: خدا یک جوری میچیند که خودت نمیفهمی چطور چیده و فقط باید تلاش کنی. اینکه در درونت چه میخواهی خیلی مهم است و من همیشه دلم میخواهد که همه به هر آنچه که دلشان میخواهد برسند و اعتقادم این است که نه فقط یک نفر و یک عدهی خاص، بلکه همه میتوانند به بهترین اتفاقها دست پیدا کنند. مهم تلاش و خواستن است و اینکه به هر حال خواست خدا است. همهی اینها باید جمع باشد و یک پکیج است و بیشترین چیزی که تاثیر دارد تلاش و هدف تو است.
در بازیگران نسلهای قبلی فضای مجازی برای پرزنت کردن و بولد کردن بازیگران وجود نداشت اما در حال حاضر به نظر میرسد که این فضا نقش زیادی دارد. چقدر نقش فضای مجازی را در پیشبرد یک بازیگر، چه محبوبیت و چه گرفتن کار موثر میدانید؟
فضای مجازی چه بخواهیم چه نخواهیم و چه خوشمان بیاید چه خوشمان نیاید در حال حاضر بر روی هر چیزی تاثیرگذار است. یعنی درواقع برای هر اتفاقی میبینیم که آدمها عکس العمل نشان میدهند و در زندگی انسانها مسالهی مهمی شدهاست؛ اگر بخواهیم مثال بزنیم مخصوصا در ایران اینطور شده اما اینکه بخواهد در کار ما و مدل کار ما تاثیر بگذارد را نمیدانم. من بیشتر سعی میکنم که اگر هم چیزی در فضای مجازی میگذارم خبری دربارهی کارهایم و یا یک چیزی دربارهی کارم باشد. سعیام بر این است اما نمیگویم که همهاش اینطور است، به هر حال گاهی اوقات هم دوست داری یک عکسی بگذاری که هیچ ربطی به فیلمی ندارد اما سعی میکنم که اینطور باشد و به نظر من تاثیرگذاری این کار خیلی بیشتر است. در مورد پرزنت کردن هم باید بگویم که خیر، فکر نمیکنم که خیلی در مورد بازیگری تاثیرگذار باشد.
چقدر فیلمهای خارجی نگاه میکنید و تا چه حد سینمای اروپا و هالیوود را دنبال میکنید؟ فانتزی نقش و کاراکتر خاصی چه در سینمای ایران و چه در هالیوود در ذهنتان هست که بگویید کاش مشابه این نقش به من پیشنهاد شود؟
بله، فیلم که طبیعتا میبینم ولی در مورد اینکه فانتزی داشته باشم واقعیت این است که همیشه یک فانتزی داشتهام، اینکه بخواهم آن را بازی کنم یا نه را نمیدانم اما دوست داشتم که در آن زمان بودم و اگر میشد آن را بازی میکردم چرا که آن نقش را بسیار دوست دارم. من فیلم «بر باد رفته» و شخصیت اسکارلت اوهارا را بسیار دوست میدارم.
چقدر سریالهای شبکه نمایش خانگی را دنبال میکنید و نگاه شما به عنوان یک بازیگر به مدیومی مثل VOD و شبکه نمایش خانگی چیست؟
در هر صورت به نظر من هر بازیگری باید در آن فیلدی که کار میکند آگاه باشد و کارها را ببیند. من از آن دست بازیگرانی هستم که دوست دارم کارهایی که ساخته میشود را ببینم و تا آنجایی که بتوانم و وقت کنم سعی میکنم که آنها را ببینم.
انتهای پیام/
پریسا سادات خضرایی
There are no comments yet