در این گزارش ماهنامه صبا نگاهی به استقبال مخاطبان از اکران نوروزی انداختهایم.
اکران نوروزی ۱۴۰۴ با ثبت فروش حدود ۲۱۳ میلیارد تومان و جذب بیش از دو میلیون و ۴۰۰ هزار مخاطب، یکی از بحثبرانگیزترین فصلهای اکران سالهای اخیر بود. در حالی که به ظاهر، آمار فروش رشد داشته است، واقعیت این است که افزایش قیمت بلیت عامل اصلی این رشد بوده و در حقیقت، کاهش محسوس تعداد مخاطب نسبت به سالهای گذشته نشاندهنده افت نسبی استقبال عمومی از سینما در این دوره است.
سینمای ایران در فصل نوروز، همواره با نگاه امید به رونق، آغازگر سالی تازه بوده است. بسیاری از فیلمسازان و پخشکنندگان، این فرصت را بهترین زمان برای نمایش آثار خود میدانند، چرا که تعطیلات نوروزی زمینهای برای جذب مخاطب گسترده فراهم میکند. با این حال، اکران نوروزی ۱۴۰۴ بیشتر از آنکه نشانی از پویایی و موفقیت باشد، آینهای از چالشها، ناهماهنگیها و مشکلات انباشته صنعت سینما در ایران بود. در این گزارش، ضمن مرور آثار مهم اکرانشده، به تحلیل نقاط ضعف و قوت این دوره پرداختهایم تا تصویری دقیقتر از وضعیت فعلی سینما ارائه شود.
فیلم «دایناسور» به کارگردانی مسعود اطیابی و تهیهکنندگی سید ابراهیم عامریان، با فروش خیرهکننده ۸۱ میلیارد تومان و جذب ۹۳۷ هزار مخاطب، صدرنشین مطلق جدول اکران نوروزی ۱۴۰۴ شد. این فیلم که در ادامه مسیر کمدیهای عامهپسند کارنامه اطیابی همچون «تگزاس»، «انفرادی» و «دینامیت» ساخته شده، بار دیگر بر ترکیب آزمونشده طنز موقعیت، شوخیهای کلامی، شخصیتپردازی اغراقآمیز و بازی ستارههای محبوب تکیه دارد؛ فرمولی که اگرچه از دید منتقدان نخنما و قابل پیشبینی است، اما در گیشه همچنان کارآمد به نظر میرسد.
داستان فیلم دربارهی شخصیتی به نام رضا دایناسور (با بازی پژمان جمشیدی) است؛ کارمندی معتاد که در آستانه اخراج از محل کار، تنها راه نجاتش ارائه گواهی عدم اعتیاد است. او با ترفندها و روشهایی گاه خندهدار، گاه خطرناک و غیراخلاقی، تلاش میکند مواد را از بدن خود خارج کند. اما درست در روز آزمایش، زنجیرهای از اتفاقات غیرمنتظره رخ میدهد که نهتنها نقشههای رضا را به هم میریزد، بلکه اطرافیانش را نیز درگیر یک بحران خندهدار میکند. هسته داستان بر پایه طنز موقعیت، تضاد شخصیتی و اشتباههای پشت سر هم پیش میرود و در میان شوخیهای متنوع، به نقدهایی اجتماعی از وضعیت کاری، اداری و فرهنگی هم طعنههایی میزند.
پژمان جمشیدی در نقش اصلی، همچنان با همان الگوی بازیِ تیپیکالِ خودش ظاهر میشود؛ مردی بیدستوپا، سادهدل و عصبی که بهواسطه بدشانسیهای زنجیرهای در دردسر میافتد. در کنار او، هادی کاظمی بهعنوان دوست و همراه رضا، فضای کمیک فیلم را تقویت کرده و مکمل خوبی در صحنههای دو نفره شکل میدهد.
اگرچه بسیاری از منتقدان، فیلم را اثری تکراری و مبتنی بر شوخیهای تاریخمصرفگذشته میدانند، اما واقعیت این است که «دایناسور» توانست همان خلأ بزرگ نوروز امسال یعنی نبود یک کمدی پرفروش مردمی را پر کند. در شرایطی که اغلب فیلمها یا اجتماعی سنگین بودند یا محتوای کودکپسند داشتند، «دایناسور» با لحنی ساده، روایت خطی و فضایی پرتحرک، انتخاب بسیاری از خانوادهها در تعطیلات نوروز شد؛ بهویژه در شهرهای کوچک، شهرستانها و سالنهای خارج از تهران.
از نظر تولید، فیلم استانداردی معمولی دارد. طراحی صحنه، نورپردازی و تدوین، در حد انتظار فیلمهای تجاری ایرانیست و چیز خاصی از نظر بصری یا ساختاری ارائه نمیدهد، اما ضرباهنگ خوب، شوخیهای عامهپسند و بازیهای هماهنگ، باعث میشود فیلم تا پایان برای مخاطب قابل پیگیری باقی بماند.
در نهایت، هرچند «دایناسور» از نظر منتقدان اثری خلاقانه یا مهم تلقی نشد، اما از نظر عملکرد در گیشه، بهعنوان موفقترین فیلم فصل، توانست انتظارات اقتصادی سینماگران را برآورده کند. این فیلم بار دیگر نشان داد که هنوز هم یک کمدی استاندارد، اگر درست بازاریابی و پخش شود، میتواند در ساختار رکودزده سینمای ایران نفس تازهای بدمد.
فیلم «موسی کلیمالله» به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا و تهیهکنندگی سید محمود رضوی، دومین فیلم پرفروش نوروز ۱۴۰۴ بود که با فروش ۳۴ میلیارد تومان و جذب ۴۴۵ هزار مخاطب، جایگاه درخوری در جدول گیشه بهدست آورد. این پروژه عظیم و پرهزینه، که سالها در مرحله پیشتولید و توسعه قرار داشت، نخستین تجربه حاتمیکیا در بازنمایی زندگی یکی از پیامبران اولوالعزم در قالب سینمایی است؛ روایتی که در عین وفاداری به خط کلی داستان قرآنی، تلاش میکند نگاهی دراماتیک، انسانی و حماسی به شخصیت حضرت موسی (ع) داشته باشد.
فیلم از کودکی موسی در دربار فرعون آغاز میشود و با تمرکز بر دوره بلوغ فکری، نزاع با دستگاه سلطنت، پیامبری، معجزات الهی و رهبری قوم بنیاسرائیل ادامه مییابد. برخلاف روایتهای کلاسیک مذهبی، این فیلم در پی آن است تا وجه انسانی شخصیت موسی را برجسته کند؛ انسانی گرفتار تردید، درگیر وظیفه، و در برابر آزمونهای معنوی، گاه خسته و شکاک.
در نقش والدین موسی، مریلا زارعی و علیرضا کمالی حضوری پررنگ دارند؛ نقشی که در سکانسهای بازگشت به گذشته و فضای عاطفی کودکی پیامبر، لحنی احساسی و باورپذیر به فیلم میدهد. بهاره کیانافشار در نقش آسیه (همسر فرعون)، با پرداختی ظریف و مادرانه، لحظاتی آرام و درخشان برای فیلم خلق میکند. از سوی دیگر، بهنام تشکر در نقش فرعون، یکی از متفاوتترین بازیهای کارنامهاش را ارائه میدهد: چهرهای خودکامه، بیرحم و متزلزل که در مواجهه با نشانههای الهی، نوسان رفتاری عجیبی دارد و اجرای او مورد تحسین گسترده مخاطبان قرار گرفته است.
از لحاظ فنی، «موسی کلیمالله» یکی از شاخصترین آثار تولیدشده در سینمای ایران طی سالهای اخیر است. طراحی لباس و صحنه با الهام از مصر باستان، استفاده از جلوههای ویژه ترکیبی، تصویربرداری در مقیاسی وسیع و موسیقی متن ارکسترال، تجربهای بصری و شنیداری خلق کردهاند که یادآور آثار تاریخی پرخرج است. استفاده از زبان رسمی در دیالوگها و وفاداری به متون دینی، فضای فیلم را جدی، باشکوه و در عین حال سنگین کرده است.
با این حال، فیلم از نقدها بینصیب نماند. برخی منتقدان به ریتم کند روایت، طولانی بودن دیالوگها و ساختار خطی داستان اعتراض داشتند. همچنین تمایل حاتمیکیا به ارائه بیانیههای اخلاقی و اعتقادی، گاه انسجام درام را تحت تأثیر قرار داده است. با اینهمه، «موسی کلیمالله» در مجموع بهعنوان یک اثر بلندپروازانه، فاخر و پرچالش، توانست نگاههای زیادی را بهسوی خود جلب کند و جای خالی آثار مذهبی در سینمای ایران را تا حدی پر نماید.
در پایان، این فیلم اگرچه برای همه مخاطبان آسانهضم نبود، اما از نظر فرهنگی و تولیدی، یک رویداد سینمایی مهم محسوب شد که راه را برای تجربههای مذهبی مدرنتر در آینده باز میکند.
فیلم «کوکتل مولوتوف» به کارگردانی حسین امیری دوماری و تهیهکنندگی محمد کمالیپور، یکی از آثار متفاوت اکران نوروزی ۱۴۰۴ بود که با فروش ۲۹ میلیارد تومان و جذب بیش از ۳۱۲ هزار مخاطب، رتبه سوم جدول گیشه را به خود اختصاص داد. این فیلم در ژانر کمدی اجتماعی، با بهرهگیری از فضای تاریخی دهه پنجاه شمسی و درونمایهای سیاسی، سعی دارد نگاهی طنزآمیز به روابط فردی و اجتماعی در آستانه انقلاب بیندازد.
داستان دربارهی جوانی به نام پرویز با بازی امین حیایی است؛ مردی آسوپاس، خوشقلب اما بدشانس که بهطور اتفاقی بلیط بختآزمایی برنده میشود. اما دریافت جایزهای که سرنوشت مالی او را متحول خواهد کرد، مستلزم آن است که او به صورت علنی از بازگشت شاه حمایت کند. این موقعیت بحرانی، پرویز را در دل تضادهای سیاسی، اجتماعی و خانوادگی دوران انقلاب قرار میدهد و او تلاش میکند با روشهای مختلف، راهی برای فرار از این دوگانگی بیابد. فیلم از نظر فضاسازی و طراحی صحنه، موفق عمل کرده و با بازآفرینی دقیق خیابانها، لباسها و لحن گفتوگوهای آن دوران، تماشاگر را در یک حس نوستالژیک و البته کمیک غوطهور میکند. کارگردان با حفظ تعادل میان شوخیهای موقعیت، طنز کلامی و موقعیتهای اجتماعی، سعی کرده اثری سرگرمکننده خلق کند که هم مخاطب را میخنداند و هم تلنگری تاریخی به او میزند.
با وجود استقبال نسبی مخاطبان، برخی منتقدان فیلم را به استفاده از کلیشههای رایج در سینمای طنز انتقاد کردهاند و معتقدند که فیلم در برخی لحظات، به ورطه شلوغی و سطحینگری نزدیک میشود. اما در مجموع، «کوکتل مولوتوف» توانست با ترکیبی از داستان جذاب، بازیگران محبوب و شوخیهای گزنده، یکی از گزینههای پُرمخاطب اکران نوروزی باشد.
فیلم «هفتاد سی» به نویسندگی و کارگردانی بهرام افشاری و تهیهکنندگی سید ابراهیم عامریان، نخستین تجربه کارگردانی افشاری در قالب فیلم بلند سینمایی است که توانست با فروش ۲۳ میلیارد تومان و جذب بیش از ۲۵۳ هزار مخاطب، رتبه چهارم جدول فروش نوروز ۱۴۰۴ را از آن خود کند. اثری در ژانر کمدی اجتماعی که تلاش دارد با نگاهی طنزآمیز و در عین حال گزنده، به بحرانهای اقتصادی، طمع، طبقه فرودست و دوستیهای شکننده بپردازد.
فیلم داستان دو جوان به نامهای برات (با بازی بهرام افشاری) و پرویز (با بازی هوتن شکیبا) را روایت میکند که در حاشیه شهر زندگی میکنند. ماجرا از جایی آغاز میشود که همسایهی پیر آنها، یعقوب (با بازی سیاوش طهمورث)، بهطور تصادفی برندهی یک جایزه بزرگ میشود. پزشک محلی هشدار میدهد که یعقوب ممکن است بهزودی از دنیا برود. همین هشدار، سرآغاز تلاش طنزآمیز و گاه ابلهانهی برات و پرویز برای زنده نگهداشتن یعقوب میشود تا شاید از جایزه او منتفع شوند. اما حوادث پیچیده و تصمیمهای غیرمنتظره، مسیر آنها را به چالشهایی غیرقابل پیشبینی میکشاند.
الهه حصاری در نقش پروانه (خواهر پرویز)، صدف اسپهبدی در نقش کوکب (همسر برات)، مهدی حسینینیا، ناهید مسلمی و حسین پاکدل از دیگر بازیگران این فیلم هستند که هر یک با نقشآفرینیهایی دقیق، فضای داستان را تقویت کردهاند. فیلم از نظر لحن، ترکیبیست از موقعیتهای کمیک، شخصیتپردازی واقعگرایانه و نیش اجتماعی. استفاده از زبان محلی، طراحی صحنهای ساده اما باورپذیر، و فضاسازی صمیمی باعث شده مخاطبان جنوب کشور و طبقات متوسط و پایینشهری، ارتباط بهتری با فضای فیلم برقرار کنند. در عین حال، برخی منتقدان ساختار روایی فیلم را سادهسازیشده، قابل پیشبینی و متأثر از کلیشههای رایج ژانر طنز دانستهاند.
با این وجود، «هفتاد سی» با بازی روان و هماهنگ افشاری و شکیبا، لحظاتی ناب از همذاتپنداری، خنده، و در مواردی حتی اندوه انسانی را خلق میکند؛ و همین باعث شد که بسیاری از مخاطبان آن را یکی از صمیمیترین و متفاوتترین فیلمهای اکران نوروزی بدانند.
فیلم «رها» به کارگردانی حسام فرهمند و تهیهکنندگی سعید خانی، یکی از آثار اجتماعی متفاوت اکران نوروزی ۱۴۰۴ بود که با فروش ۱۸ میلیارد تومان و جذب ۱۹۳ هزار مخاطب، در جایگاه پنجم جدول فروش قرار گرفت. این فیلم که نخستین تجربه کارگردانی بلند حسام فرهمند محسوب میشود، با نگاهی انسانی و واقعگرایانه، به فروپاشی آرام یک خانواده طبقه متوسط میپردازد؛ روایتی تلخ اما ملموس که مخاطب را با پیچیدگی روابط خانوادگی، بحرانهای روانی پنهان و فروخوردگی احساسات درونی مواجه میسازد.
شخصیت اصلی فیلم، توحید (با بازی شهاب حسینی) مردی میانسال، آرام و درونگراست که در مواجهه با حادثهای پیشبینینشده، ناگهان کنترل زندگیاش را از دست میدهد. همسر او، مریم (با بازی غزل شاکری) زنی مهربان و مسئولیتپذیر است که سعی میکند خانواده را در شرایط بحرانی حفظ کند، اما خودش نیز درگیر تناقضهایی درونیست. میان این دو، فرزندان، والدین و اطرافیان هرکدام نقشی کلیدی در گسترش یا گسست این بحران ایفا میکنند.
در کنار حسینی و شاکری، بازیگرانی چون ضحا اسماعیلی، آرمان میرزایی، محمد اشکانفر، ماهنی مهرپرور، هادی افتخارزاده و محمدرضا سامیان ایفای نقش میکنند. ترکیب بازیگران حرفهای و کمتر دیدهشده، باعث شده فضای فیلم واقعیتر و بیواسطهتر به نظر برسد. فیلم از نظر ساختاری، به شیوهای مینیمال و واقعگرایانه پیش میرود. طراحی صحنه ساده، استفاده از نور طبیعی، کادرهای بسته و سکوتهای طولانی، فضایی آشنا و گاه خفهکننده خلق میکند که با موضوع فیلم همراستاست. تدوین روان، ریتم کنترلشده و موسیقی کمینه، در خدمت روایت قرار دارند و باعث شدهاند تا تمرکز تماشاگر بر کنشهای احساسی شخصیتها باقی بماند.
»رها» با وجود فضای آرام و دراماتیک خود، از جمله فیلمهاییست که بهواسطه پرداخت صادقانه به مسائل درونی خانواده، نزد مخاطبان خاص و منتقدان با استقبال روبهرو شد. این فیلم در جشنواره فیلم فجر نیز موفق ظاهر شد؛ شهاب حسینی برای نقشآفرینیاش نامزد دریافت سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش اول مرد شد و غزل شاکری نیز در فهرست نامزدهای نقش مکمل قرار گرفت. علاوه بر آن، فیلم موفق به دریافت جایزه بهترین فیلم اول شد و در بخشهای تدوین و طراحی صحنه نیز مورد تحسین قرار گرفت.
در مجموع، «رها» نمایندهی سینمایی است که با پرهیز از اغراق، بر تجربه زیسته تمرکز میکند و بدون شعار، درد را به تصویر میکشد؛ فیلمی که شاید مخاطب عام را بهراحتی نخنداند یا شگفتزده نکند، اما در دل خود، صداقت، جسارت و عمقی کمنظیر دارد.
انیمیشن «پسر دلفینی ۲» به کارگردانی محمد خیراندیش و تهیهکنندگی محمدامین همدانی، تنها انیمیشن بلند اکران نوروز ۱۴۰۴ بود که با فروش بیش از ۱۳.۴ میلیارد تومان و جذب ۱۴۲ هزار مخاطب، سهم چشمگیری از مخاطبان کودک و نوجوان را به خود اختصاص داد. این فیلم، دنبالهایست بر قسمت اول این انیمیشن که در سال ۱۴۰۱ با استقبال گستردهای در گیشه روبهرو شد و توانست نام خود را بهعنوان یکی از برندهای انیمیشن ایرانی مطرح کند.
«پسر دلفینی ۲» داستان رشد شخصیتی قهرمان نوجوانی به نام آرش را روایت میکند؛ پسری که در کودکی توسط دلفینها نجات داده شده و حالا با زندگی در میان انسانها، با پرسشهای وجودی، احساس تنهایی و مفهوم واقعی «خانه» روبهروست. در این قسمت، آرش دوباره با خطراتی بزرگ مواجه میشود که هم دوستان دریاییاش را تهدید میکند و هم او را به سوی انتخابهای مهمی در مسیر بزرگسالی میبرد. تمهای اصلی فیلم شامل دوستی، هویت، حفاظت از طبیعت و پذیرش مسئولیت است.
از نظر فنی، «پسر دلفینی ۲» نسبت به قسمت اول، ارتقای محسوسی در زمینههای انیمیشنسازی، نورپردازی، عمق میدان، طراحی صحنههای زیرآبی و روانی حرکات دارد. همچنین تنوع لوکیشنها و غنای تصویری در این نسخه چشمگیرتر است. موسیقی متن اثر توسط هومن نامداری ساخته شده و ترانهی تیتراژ پایانی با صدای شروین حاجیپور، بعد انسانی داستان را تقویت کرده و توجه مخاطبان نوجوان و حتی بزرگسال را جلب نموده است. صداپیشگان این انیمیشن نیز از ترکیب چهرههای با تجربه و نسل جدید تشکیل شدهاند که شامل ناهید امیریان، حامد عزیزی، مریم جلینی، ثریا قاسمی، ارسلان جولایی، تورج نصر، شراره حضرتی و ژرژ پطرسی هستند. اجرای روان و گویش طبیعی شخصیتها، ارتباط کودکان با شخصیتهای انیمیشن را تسهیل کرده است.
اگرچه «پسر دلفینی ۲» نسبت به قسمت اول در جنبههای فنی پیشرفت کرده، اما برخی منتقدان نسبت به روایت تکراری، فیلمنامه سادهشده و پیامهای مستقیم آموزشی انتقاد داشتند. با این حال، در نبود گزینههای کودکمحور در میان فیلمهای نوروزی، این انیمیشن توانست خانوادهها را به سینما بکشاند و لحظاتی امن و سرگرمکننده برای مخاطبان کمسن فراهم کند.
«پسر دلفینی ۲» در چهلودومین جشنواره فیلم فجر نیز مورد توجه قرار گرفت و موفق به کسب سیمرغ بلورین بهترین پویانمایی و جایزه ویژه تماشاگران شد. این موفقیت، نشان از ظرفیت بالقوه تولید انیمیشن در ایران دارد؛ ظرفیتی که در صورت توجه به فیلمنامهنویسی، تولید محتوای خلاقانه و شناخت روانشناسی کودک، میتواند به صنعتی قدرتمند بدل شود.
فیلم «پیشمرگ» به کارگردانی علی غفاری و تهیهکنندگی آرش زینالخیری، اثری در ژانر دفاع مقدس است که در اکران نوروزی ۱۴۰۴ با فروش حدود ۴ میلیارد و ۱۵۷ میلیون تومان و جذب ۷۲٬۶۳۰ مخاطب، در نیمه دوم جدول فروش قرار گرفت. این فیلم روایتی انسانی و درونگرایانه از بخش کمتر دیدهشدهای از تاریخ دفاع مقدس است و تمرکز آن بر زندگی یکی از شخصیتهای واقعی جبهه، شهید سعید قهاری، است که نقش مهمی در سازماندهی نیروهای پیشمرگ کرد مسلمان در غرب کشور ایفا کرده بود.
در این فیلم، برههای از زندگی شهید قهاری پس از پایان جنگ روایت میشود؛ جایی که او درگیر مسائل امنیتی، اجتماعی و اخلاقی پساجنگ است. فیلم سعی دارد تصویری متفاوت از یک فرمانده رزمدیده ارائه دهد؛ نه در میدان جنگ، بلکه در دل جامعهای که به ظاهر به صلح رسیده، اما زخمهای جنگ همچنان در آن جاریست. دغدغههای او نسبت به نسل جوان، ترمیم خانوادههای جنگزده، و تنهاییهای درونیاش، محور اصلی روایت فیلم را شکل میدهند.
مهدی نصرتی در نقش شهید قهاری، با اجرای آرام، عمیق و کمواکنش، چهرهای انسانی و آسیبپذیر از یک قهرمان را ارائه میدهد. از دیگر بازیگران فیلم میتوان به الناز ملک، عبدالرضا نصاری، مهیار شاپوری، بهرام ابراهیمی، سیروس سپهری، ساناز سعیدی و حسام منظور اشاره کرد. این ترکیب بازیگران باعث شده فیلم با تنوع چهرهها و لحنی رئالیستی، از کلیشههای مرسوم در سینمای جنگی فاصله بگیرد.
از نظر ساختاری، فیلم با ریتمی کند و فضایی تأملبرانگیز پیش میرود. استفاده از نماهای بلند، موسیقی ملایم، طراحی صحنه واقعگرا و گفتوگوهای اندک، فضایی از درونگرایی و سکوت را در سراسر فیلم حفظ میکند. هرچند این سبک مورد توجه برخی منتقدان قرار گرفت، اما بخشی از مخاطبان عام، فیلم را کند، خطی و فاقد کشش دراماتیک دانستند. همچنین نبود نقطه اوج یا کنشهای بزرگ داستانی، باعث شد فیلم در گیشه نتواند فراتر از محدوده مخاطبان خاص پیش برود.
«پیشمرگ» در چهلوسومین جشنواره فیلم فجر نیز حضور داشت و موفق شد سیمرغ بلورین بهترین فیلم از نگاه تماشاگران را از آن خود کند؛ جایزهای که نشاندهنده ارتباط فیلم با بخشی از مخاطبان دغدغهمند و وفادار سینمای دفاع مقدس بود.
در مجموع، «پیشمرگ» اثری آرام، انسانی و تأثیرگذار درباره قهرمانان فراموششدهای است که پس از خاموش شدن صدای گلولهها، با چالشهای تازهتری روبهرو شدند؛ چالشهایی که گاه در سکوتی غریب، سنگینتر از جنگ بودند.
فیلم «بامبولک» به کارگردانی آرش معیریان و نویسندگی امیرمحمد عبدی، در ژانر فانتزی-کمدی ساخته شده و از جمله آثار خاصپسند اکران نوروزی ۱۴۰۴ بود که با وجود طراحی داستانی متفاوت و محور کودکانه، تنها با فروش ۶ میلیارد تومان و جذب ۹۳ هزار تماشاگر، نتوانست موفقیتی درخور توجه در گیشه بهدست آورد.
داستان فیلم درباره شخصیت خیالی و فانتزی بامبولک، نوه آخر بامبالاخان است که مأموریتی جادویی دارد: کمک به دختربچهای به نام نعنا تا آرزوی داشتن یک خواهر یا برادر را محقق کند. اما این مسیر بهسادگی طی نمیشود، چرا که شخصیتی شیطنتآمیز به نام شیطونک با نیتهای منفی وارد ماجرا میشود و داستان را به سمت موقعیتهای طنزآمیز و فانتزی سوق میدهد.
امیرحسین رستمی، شهره سلطانی، مهرداد ضیایی، نیلوفر شهیدی و دانیال نوروش از جمله بازیگران اصلی فیلم هستند. بازیگران تلاش کردهاند با لحنهای اغراقشده و اجرای فیزیکی، فضای کودکانه و فانتزی فیلم را زنده نگه دارند، اما به گفته بسیاری از منتقدان، این تلاشها به دلیل ضعف در فیلمنامه، ریتم کند روایت و طراحی ضعیف شخصیتها به نتیجه مطلوب نرسیده است.
فیلم «بامبولک» اگرچه از نظر ایده، تلاشی برای ارائه کمدی خانوادگی و کودکمحور بهنظر میرسد، اما از نظر ساختار، بهویژه در سطح جلوههای ویژه، طراحی صحنه و انسجام روایی، ضعیف ظاهر شد و به همین دلیل عمدتاً با واکنش منفی از سوی منتقدان و بیتفاوتی از سوی مخاطبان روبهرو شد.
در انتهای جدول، فیلم «عینک قرمز» به نویسندگی و کارگردانی حسین مهکام و تهیهکنندگی مرتضی شایسته، در ژانر کمدی-فانتزی قرار دارد که با رویکردی تجربی ساخته شده است و با فروش تنها ۴۶۱ میلیون تومان و ۵٬۵۰۰ مخاطب، عنوان کمفروشترین فیلم نوروز ۱۴۰۴ را به خود اختصاص داد. اثری که با هدف عبور از قالبهای مرسوم سینمای بدنه شکل گرفته بود، اما در اجرا، بهدلیل روایت پراکنده و لحن نامفهوم، نتوانست مخاطب عام یا خاص را جذب کند.
ماجرای فیلم درباره جوانی به نام محمود (با بازی حامد بهداد) است که پس از کشف وصیتنامهای از پدرش، همراه خواهرزادهاش پری (الناز حبیبی) راهی سفری پرماجرا میشود تا گنجی پنهان را بیابد. این جستوجو در قالبی آمیخته از طنز، خیال و فلسفه پیش میرود و در بستر موقعیتهای عجیب و گاه وهمانگیز شکل میگیرد.
فیلم از ترکیب بازیگران متنوع و مطرحی بهره میبرد: حامد بهداد، الناز حبیبی، هادی کاظمی، رضا ناجی، پانتهآ پناهیها، سروش صحت، نادر فلاح، سهیل مستجابیان و سمانه پاکدل. با این حال، حضور پررنگ چهرهها نیز نتوانست ضعفهای ساختاری فیلم را پنهان کند. روایت غیرخطی، فضاسازی شلخته، نبود مسیر مشخص برای شخصیتها و استفاده مفرط از نمادگرایی، باعث شد نه منتقدان با فیلم همراه شوند، نه تماشاگران.
«عینک قرمز» بهنظر میرسد در تلاش بوده اثری متفاوت و شبهفلسفی درباره مفهوم «دیدن» و «درک حقیقت» ارائه دهد، اما بهدلیل روایت گنگ و شخصیتپردازی مبهم، در سطح باقی مانده و عملاً در جذب مخاطب ناکام مانده است. حتی حضور حامد بهداد در نقش اصلی هم نتوانست فیلم را از شکست گیشه نجات دهد.
اکران نوروزی ۱۴۰۴ اگرچه در ظاهر با ثبت فروش بیش از ۲۱۳ میلیارد تومان رکورد تازهای در گیشه به جا گذاشت، اما از منظر کیفی، تنوع ژانری، میزان رضایت عمومی و استقبال گسترده، یکی از فصلهای ضعیف و نگرانکننده سینمای ایران در سالهای اخیر به شمار میرود. ترکیب فیلمها نشان میداد که بخش قابل توجهی از نیاز مخاطبان اصلی سینما، یعنی خانوادهها و علاقهمندان به آثار سرگرمکننده و پربیننده، نادیده گرفته شده است.
در فقدان یک کمدی پرقدرت و جریانساز، مخاطبانی که بهطور سنتی در نوروز برای تماشای آثار مفرح به سینما میرفتند، با گزینهای مناسب روبهرو نبودند. فیلمهایی نظیر «دایناسور» و «موسی کلیمالله» اگرچه در صدر جدول فروش قرار گرفتند، اما بیش از آنکه نشاندهنده محبوبیت واقعی باشند، نتیجه تبلیغات سنگین، جلوههای بصری یا مضامین خاص خود بودند. استقبال نسبی از این آثار بیشتر از سوی مخاطبانی بود که به دنبال تجربهای متفاوت بودند، نه الزاماً راضی از محتوای آن. همین مسأله باعث شد تا فیلمهای صدر جدول با حجم بالایی از نقدهای منفی، بهویژه از سوی منتقدان و فعالان سینمایی مواجه شوند.
در عین حال، ترکیب آثار اکرانشده نشان از نبود تعادل در سبد ژانری داشت. سینمای کودک تنها با یک انیمیشن («پسر دلفینی ۲») نمایندگی شد که اگرچه بخشی از مخاطب هدف خود را جذب کرد، اما به دلیل ضعف روایی و شخصیتپردازی، نتوانست تجربهای ماندگار برای کودکان و خانوادهها رقم بزند. نوجوانان نیز در این فصل کاملاً نادیده گرفته شدند و هیچ فیلمی متناسب با دغدغهها، هیجانات و زبان این نسل در جدول اکران وجود نداشت. علاوه بر این، در فضایی که مخاطب ایرانی بیش از هر زمان دیگری با مشکلات معیشتی و اجتماعی درگیر است، ارائه فیلمهایی با زبان رسمی، لحن سنگین یا روایات فراملیتی، بدون پیوند عاطفی قوی، قادر به ایجاد ارتباط مؤثر نبود.
با این وجود، این فصل کاملاً خالی از نقاط قوت هم نبود. فیلمهایی چون «رها» و «کوکتل مولوتوف» با پرداختن به مسائلی چون مهاجرت، فقر، بیعدالتی و خشونت اجتماعی، توانستند نظر مخاطب جدی و منتقد را جلب کنند و امیدهایی برای بازگشت سینمای اجتماعی معنادار به جریان اصلی زنده کردند. حضور کارگردانان جوان و بازیگران نسل جدید در این آثار، نشانههایی از پوستاندازی در سینمای ایران بود. همچنین تلاش برای ارتقای فنی در برخی فیلمها، بهویژه در حوزه انیمیشن و جلوههای ویژه، قابلتوجه بود و نشان داد که ظرفیتهای فنی این حوزه اگر با محتوای قوی همراه شود، میتواند به تولیدات رقابتیتر منجر گردد.
در مجموع، نوروز ۱۴۰۴ نمودی از وضعیت متناقض سینمای امروز ایران بود؛ از یک سو فروش عددی بالا و از سوی دیگر، نارضایتی گسترده مخاطبان و منتقدان. همزمانی با ماه رمضان، افزایش قیمت بلیت، ضعف در چینش اکران، و فاصله گرفتن از سلیقه عمومی، از جمله دلایلی بود که موجب افت محسوس در میزان مخاطب نسبت به سالهای گذشته شد. سینمای ایران در شرایط کنونی بیش از هر زمان دیگری نیازمند بازنگری در سیاستهای تولید، تنوعبخشی به ژانرها، تقویت بدنه فیلمنامهنویسی و احترام واقعی به مخاطب است. در غیر این صورت، خطر از دست رفتن ارتباط بین سینما و جامعه، از یک پیشبینی صرف، به یک واقعیت نزدیک خواهد شد.