روایت ناتمام سیما از آن دسته ملودرامهایی است که کار سختی برای کشاندن تماشاگر به سالنهای سینما داشته اما در نمایش آنلاین میتواند موفقیت بیشتری کسب کند.
اخلاق از آن دسته حوزههایی است که به واسطه گستردگی و لایه لایه بودنش، قالب فوق العادهای برای سینما به نظر میرسدکه همین امر زمینهساز تولید آثار گوناگونی شده است. در حقیقت، سینماگران هر یک از زاویه نگاه خود به این حیطه وسیع پرداخته و تماشاگران را با خود همراه میکنند. سینمای ایران نیز به شکلی پررنگ به این مقوله پرداخته و بخش مهمی از ملودرامهای اجتماعی تولید شده در دو دهه اخیر مستقیم یا غیرمستقیم وارد حوزه اخلاق شدهاند.
تمهای اصلی و فرعی این آثار را مضامینی همچون: دروغ، پنهانکاری و … تشکیل میدهند. موفقترین آثار سینمای ایران در جشنوارههای معتبر و حتی مراسم اسکار را همین دسته از آثار تشکیل میدهند که از شاخصترین آنها میتوان به فیلمهای (جدایی نادر از سیمین) و (فروشنده) هردو از ساختههای اصغر فرهادی اشاره کرد که دو اسکار بهترین فیلم غیرانگلیسی زبان را از آن خود کردهاند.
گذشته انسان و پیوند خوردن آن به آینده، یکی از سوژههای جذاب برای خلق ملودرامهای ملتهب محسوب میشود که روایت ناتمام سیما نیز در این رده قرار میگیرد. داستان دکتر آرش سمین استاد موفق دانشگاه و برگزارکننده همایشها و سمینارهای انگیزشی پرتماشاگرکه تحت عنوان تد شناخته میشوند. حال بخشی از گذشته آرش درست زمانی که در اوج موفقیت قرار دارد، در فضای مجازی نشر داده شده و چالش بزرگی را برایش به وجود میآورد. صمدی که نویسنده فیلمنامه فیلم هم به حساب میآید، در سکانس نخست به خوبی آرش را به عنوان شخصیت محوری معرفی کرده و کدهایی را درباره او به تماشاگر میدهد. به موازات آن، با همسرش لاله به عنوان جراح زنان در سکانسی ملتهب آشنا میشویم.
ادعاهای مطرح شده در رابطه با گذشته آرش در فضای مجازی، نقطه عطف نخست فیلمنامه به حساب میآید که شوک خوبی به آن بخشیده و آرش را در مخمصه میاندازد. معمای شکل گرفته در رابطه با شخص افشاگر نیز ذهن تماشاگر را مشغول کرده و به دنبال یافتن پاسخی برای آن، تماشای فیلم را ادامه میدهد. در عین حال، صمدی نیم نگاهی هم به ماجرای می تو و افشاگریهای صورت گرفته در این باب در فضای مجازی داشته اما چندان روی آن مانور نمیدهد. صمدی در سومین فیلم سینمایی خود، از روشهای روایی معمول دوری کرده و الگوی آثار فرهادی را انتخاب کرده است. مخفی نگه داشتن بخش مهمی از داستان تا یک چهارم پایانی و ارائه اطلاعات به شکل قطرهچکانی و نقاط عطفی که آن کوبندگی لازم را ندارند.
در حقیقت صمدی از خلق قهرمان کلاسیک خودداری کرده و تلاش زیادی برای روایت ماجرا از زاویه دید آرش، لاله و سیما به خرج داده است. آرش پس از دوست و شریک کاری خود حیدری، خاکستریترین شخصیت روایت ناتمام سیما به حساب میآید که هیچ تلاشی برای پذیرش اشتباه هولناکی که در گذشته مرتکب شده نکرده و خود را بیگناه جلوه میدهد!
لاله هم که در ابتدا قربانی به نظر میرسد، نوسان زیادی داشته و تکبر بخش مهمی از لایههای درونیاش را تشکیل داده میدهد. اما شخصیت کلیدی فیلم که صمدی کمتر به او پرداخته و فیلماش نیز از این نقطه آسیب دیده، سیما است که زندگیاش را در گذشته باخته و تماشاگر را به همذاتپنداری با خود وادار میکند. شخصیت منفی کاسبکار و در عین حال خطرناک حیدری نیز با وجود آن که کلیشهها نقشی پررنگ در شکلگیریاش دارند، باورپذیر و کاملا امروزی به نظر میرسد. به ویژه در سکانس مواجههاش با دختر دانشجوی آرش که ذکاوت و پلیدی هولناکی را به نمایش میگذارد.
علیرضا صمدی در دو فیلم پیشین خود به ویژه صحنهزنی، نشان داده که اشراف خوبی به سینما و به ویژه کارگردانی داشته و قاب بزرگ سینما را میشناسد. چیزی که در روایت ناتمام سیما هم به چشم آمده و دکوپاژ فیلمنامه و قاببندیها با تله فیلمهای سینمایینما فاصله دارد. به ویژه در سکانس افتتاحیه فیلم و سکانسهای کلانتری که خوب از آب درآمدهاند. صمدی در انتخاب بازیگران چندان ریسک نکرده و از بازیگرانی همچون: آزاده صمدی، حامد کمیلی، مسعود کرامتی، مهران احمدی و غزل شاکری سود جسته است. بازیهایی نه چندان یکدست که به نقطه قوت فیلم تبدیل نشده و البته بخش مهمی از آن نیز به قصه و شیوه روایت آن بازمیگردد.
روایت ناتمام سیما از آن دسته ملودرامهایی است که کار سختی برای کشاندن تماشاگر به سالنهای سینما داشته اما در نمایش آنلاین میتواند موفقیت بیشتری کسب کند.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است