• کد خبر: 12906
  • گروه : اخبار , ویژه ها
  • تاریخ انتشار:10 بهمن 1403 ساعت: 12:39
محمدرضا هلال‌زاده:

«طوبی»؛جان تازه‌ای به تلویزیون داد

در این گزارش از ماهنامه صبا به گفتگو با محمدرضا هلال‌زاده بازیگر سریال طوبی پرداخته‌ایم.


 


«محمد‌رضا هلال زاده» بازیگر با تجربه تئاتر و تلویزیون، با ایفای نقشی ماندگار در سریال «طوبی» توانست ارتباطی عمیق با مخاطبان برقرار کند. او با تأکید بر عشق به خانواده و احترام به ارزش‌های انسانی، این نقش را نه‌تنها بازی کرد، بلکه به گفته خودش آن را زندگی کرد. همکاری با کارگردان برجسته سعید سلطانی و مواجهه با چالش‌هایی همچون گرمای طاقت‌فرسای عراق، این پروژه را به یکی از ماندگارترین تجربیات حرفه‌ای او تبدیل کرده است. در ادامه به گفتگو با «محمد‌رضا هلال زاده» بازیگر نقش «ضیا» پرداخته‌ایم.

در ابتدا برویم سراغ این موضوع که چطور برای این نقش انتخاب شدید ؟

من و عادل سلطانی سال‌ها است که یکدیگر را می‌شناسیم و دوستان قدیمی هستیم. در واقع، وقتی عادل با من تماس گرفت، درگیر پروژه دیگری بودم. اما وقتی فهمیدم قرار است با آقای سعید سلطانی کار کنم، انگار دنیا را به من دادند. کار با ایشان یکی از بزرگ‌ترین آرزوهای هنری‌ام بود. بعد از تماس عادل، به دفتر آقای سلطانی رفتم و صحبت کردیم. از صمیم قلب می‌گویم که همکاری با آقای سعید سلطانی برایم افتخار بزرگی بوده است. البته، در آن زمان باید پروژه قبلی‌ام را تا اسفند ماه تمام می‌کردم. وقتی کار تمام شد، عادل دو سه روز بعد تماس گرفت و گفت بلند شو بیا سر لوکیشن.
فیلمنامه که به دستم رسید، وقتی خواندم، متوجه شدم نقش از نظر احساسی و عاطفی خیلی به خودم نزدیک است. شخصیت این نقش، خانواده‌ دوست بود و احترام در زندگی برایش اهمیت داشت، درست مثل من.

 

شخصیت «ضیا»؛ به چه اندازه به «محمدرضا هلال‌زاده» نزدیک بود و چه ویژگی‌هایی داشت که شما را جذب کرد؟

این نقش به احساسات و عواطف من خیلی نزدیک بود. او خانواده‌دوست بود و همیشه احترام خانواده را حفظ می‌کرد، حتی با وجود سختی‌ها. برایم جالب بود که این شخصیت، با وجود قدرت‌هایی که داشت، هرگز بی‌احترامی نمی‌کرد. او واقعاً شبیه به من بود، چون در زندگی‌ام همیشه دنبال احترام بوده‌ام. همین شباهت باعث شد که احساس کنم این نقش را زندگی می‌کنم.

صحنه یا سکانسی بود که با آن همذات پنداری کرده باشید؟

من بازیگر تئاتر هستم و از سال ۸۹ که وارد این حوزه شدم، نقش‌های مختلفی را کار کردم و تئاتر جوری من را پرورش داد که با احساسات و عواطف خودم به یک کاراکتر نزدیک شوم .
یکی از صحنه‌هایی که خیلی با آن همذات پنداری کردم، سکانس پایانی بود که من توسط پدرم کشته می‌شدم. آن سکانس حدود دوازده ساعت طول کشید و از نظر احساسی برایم خیلی چالش‌برانگیز و سنگین بود.

آخرین دیدار ما در سریال با ضیا و آخرین سکانسی که فیلمبرداری شد، پدر فرزندش را با دست‌های خودش کشت،سوال من این است که فکر می‌کنید در واقعیت چنین اتفاقاتی در ایران یا کشورعراق  افتاده یا در واقع این سکانس زاده ذهن نویسنده بوده ؟

ما نمی‌توانیم از واقعیت‌ها فرار کنیم. چرا نشود؟ شاید اتفاق افتاده باشد و ما خبر نداشته باشیم. شاید خیلی اتفاق‌های بدتر از این افتاده و ما خبر نداریم.
در واقع «سریال طوبی» دراقتباس از یک رمان نوشته شده و کلاً از روی واقعیت ساخته شده است. سید حسین امیرجهانی، نویسنده ما با قلم طلایی‌شان این داستان را به فیلمنامه تبدیل کردند. نمی‌دانم این ماجرا واقعاً در عراق اتفاق افتاده یا نه، ولی فکر می‌کنم چنین اتفاقاتی ممکن است در هر جای دنیا رخ بدهد. شاید ما خبر نداشته باشیم، اما واقعیت‌هایی در دنیا وجود دارد که از آن‌ها بی‌اطلاع هستیم.

همکاری شما با گروه بازیگران و عوامل چگونه بود؟

به جرات میتوانم بگویم من در این چندین و چند ساله که کار می‌کنم، کار به این قشنگی و همدلی با این مدیریت درست ندیدم.

گروه این پروژه بی‌نظیر بودند، چه جلوی دوربین و چه پشت صحنه. آقای سعید سلطانی تاج سر همه ما بودند و مدیریت فوق‌العاده‌ای داشتند. آقای زرین‌دست، آقای حامد حسینی که واقعا نگذاشتند آب در دل ما تکان بخورد.
عادل سلطانی خودش شخصی بود که آنقدر بچه ها را همدل کرده بود، کسی مشکلی نداشت و همه عوامل، از تدارکات گرفته تا بازیگران، با عشق و همدلی کار کردند.

وجود بازیگرانی مثل امین زندگانی، شبنم قربانی، سودابه بیضایی، پرویز فلاحی‌پور و دیگران همگی عالی بودند.من  بیشتر با خانم شبنم قربانی،زهرا سزاوار و آقای زندگانی صحنه‌های مشترک داشتم، بنابراین ارتباطم با آن‌ها نزدیک‌تر بود.

از چالش‌هایی که  هنگام فیلمبرداری در عراق داشتید برای ما بگویید.

گرمای شدید تابستان عراق بزرگ‌ترین چالش ما بود. لباس‌های نظامی که ما باید می‌پوشیدیم خودش برزنتی بود و به قول معروف «تو زمستون بپوشی گرمت میشه» آن‌ها را هم باید می‌پوشیدیم با پوتین ، سنگین و گرم بود و شرایط را سخت‌تر می‌کرد. برخی بازیگران گرمازده می‌شدند و مجبور بودیم بین پلان‌ها به سایه برویم. اما عشق و همدلی بین گروه باعث شد این سختی‌ها را تحمل کنیم و کار را پیش ببریم.

ماجرای تلخ و شیرینی که در این پروژه داشتید، چه بود؟

در یکی از سکانس‌های این پروژه که پشت سر هم ضبط می‌شد این سکانس برای من چالش زیادی داشت، به‌ویژه به دلیل محتوای آن. در این بخش از فیلمنامه، پدرم همه‌جوره پرخاش می‌کرد، حتی به پریزاد سیلی زد، و من به‌عنوان کاراکتر، هیچ کاری نمی‌توانستم انجام دهم. همان شب که این سکانس را می‌دیدم، برایم سخت بود که چرا شخصیت من نمی‌تواند در آن موقعیت اعتراضی کند. این موضوع که او زیاد بلد نبود اعتراض کند یا واکنشی نشان دهد، از نظر روانی برایم تلخ بود.

البته این پروژه لحظات شیرینی هم داشت. اگر بخواهم درباره بخش‌های شیرین آن صحبت کنم، شاید سه صفحه هم کافی نباشد! اما یکی از بهترین و شیرین‌ترین سکانس‌هایی که بازی کردم، همان صحنه‌ای بود که پیش‌تر اشاره کردم. از نظر بازیگری این سکانس برایم بسیار ارزشمند بود.

من در پروژه‌ آدمی بودم که صبح زود با انرژی وارد صحنه می‌شدم. مثلاً اگر ساعت ۶ صبح آفیش داشتیم ، از ورودی شروع می‌کردم به گفتن و خندیدن و با همه صحبت می‌کردم. همیشه فضای خوبی ایجاد می‌کردم و بچه‌ها از بودنم انرژی می‌گرفتند. حتی یک روز که سر صحنه نبودم، بچه‌ها تماس گرفتند و گفتند جایم خالی است.

اما روزی که آن سکانس خاص را بازی کردم، وضعیت کاملاً متفاوت بود. قرار بود ساعت ۱ یا ۲ بعدازظهر جلوی دوربین بروم، اما من ساعت ۹ صبح خودم را به صحنه رساندم و از آقای سلطانی اجازه گرفتم زودتر گریم شوم و لباس بپوشم. از همان لحظه حال و هوای متفاوتی داشتم. شب قبل هم مدام به این فکر می‌کردم که چگونه این سکانس را بازی کنم. وقتی گریم شدم و لباس پوشیدم، ساعت حدود ۱۰:۳۰ بود و از آقای سلطانی خواستم که به من اجازه بدهند چند ساعتی در لوکیشن تنها باشم.

به‌عنوان فردی که موزیک برایش اهمیت زیادی دارد، بیشتر شخصیت‌پردازی‌هایم را از طریق موسیقی انجام می‌دهم. شاید درک این موضوع کمی سخت باشد، اما برای من موسیقی یکی از ابزارهای کلیدی برای فهم و اجرای کاراکترهایم است. در آن روز، حدود دو یا سه ساعت فقط به موسیقی گوش می‌دادم و در این مدت اشک‌هایم سرازیر بود. وقتی بالاخره مرا برای فیلم‌برداری صدا زدند، دو ساعت پیش از آن هم در حال گریه بودم. این حس به‌قدری عمیق بود که از شروع فیلم‌برداری تا پایان آن، حدود هشت ساعت در حال گریه بودم و در تمام این مدت، احساس می‌کردم دگرگون شده‌ام.

این سکانس از نظر بازیگری برایم تجربه‌ای بسیار خاص و جذاب بود. گذر زمان را در این چند ساعت اصلاً حس نکردم. این لحظات ترکیبی از تلخی و شیرینی بود که هیچ‌وقت فراموش نمی‌کنم. به‌جرئت می‌توانم بگویم که بزرگ‌ترین خاطره‌ای است که از این پروژه برایم باقی مانده و امیدوارم دوباره چنین تجربه‌ای برایم پیش بیاید.

بعد از پخش سریال، پیشنهادی برای کار دریافت کردید؟

بله، تماس‌هایی دریافت کرده‌ام و پیشنهادهایی برای کار ارائه شده است. راستش را بخواهید، چون ما از فضای تئاتر وارد این عرصه شده‌ایم و کمی سخت‌گیر هستیم، همیشه سعی می‌کنیم در انتخاب‌ها دقت بیشتری داشته باشیم. کار کردن با انسان بزرگی مثل آقای سلطانی و دیدن این‌که مردم چقدر کار او را دوست دارند، مسئولیت سنگینی را بر دوش من گذاشته است. وقتی بتوانی اعتماد مردم را جلب کنی، نباید کاری کنی که این اعتماد از بین برود.

در حال حاضر، حدود شش یا هفت فیلمنامه برای من فرستاده شده است؛ هم سریال و هم سینمایی، برای تلویزیون و پلتفرم‌های مختلف. اما تصمیم دارم بدون عجله آن‌ها را بررسی کنم و انتخابی داشته باشم که با مسیری که تاکنون طی کرده‌ام، همخوانی داشته باشد. نمی‌خواهم با تصمیمی عجولانه این راه را اشتباه ادامه دهم. برایم مهم است که در جایگاهی قرار بگیرم که مناسب من باشد، نه این‌که صرفاً بخواهم به هر قیمتی حضور داشته باشم. آدم باید جایی باشد که شایسته‌اش باشد و بتواند مسیرش را به درستی ادامه دهد.

ممکن است نقش‌های کمدی هم بازی کنید؟

فعلاً ترجیح می‌دهم سمت کمدی نروم. قبلاً در تئاتر کمدی کار کرده‌ام، اما حالا می‌خواهم نقش‌هایی را تجربه کنم که بتوانم به سبک خودم آن‌ها را بازی کنم و چالش‌های جدیدی برایم داشته باشند.

به نظر شما، در فیلم‌نامه یا بازی‌ها کنش غیرمنطقی وجود داشت؟

بعضی چیزها به سلیقه برمی‌گردد. شاید چیزی که برای یک نفر غیرمنطقی است، برای دیگری کاملاً طبیعی باشد. به نظرم نمی‌توان قضاوت کرد که کدام کنش درست یا غلط است. این بیشتر به سلیقه بازیگر و چارچوب کار برمی‌گردد.

 سخن پایانی؟

مردم همیشه به ما لطف داشته‌اند و همچنان، از صمیم قلب قدردان محبت تک‌تک آن‌ها هستم. خدا را شکر که کارمان مورد استقبال قرار گرفت. سریال «طوبی» واقعاً دیده شد و به نظرم، تلویزیون بعد از سال‌ها با این سریال جان تازه‌ای گرفت. این مجموعه از پربیننده‌ترین آثار بود و تا جایی که اطلاع دارم، بازدیدها و بازخوردهای بسیار خوبی داشت. خدا را صد هزار مرتبه شکر که توانستیم رضایت مردم را جلب کنیم.

امیدوارم تلویزیون باز هم از این دست سریال‌ها تولید کند. تجربه نشان داد که مردم همچنان تلویزیون را دوست دارند، برنامه‌های آن را دنبال می‌کنند و منتظر آثار باکیفیت هستند. تنها چیزی که نیاز است، تولید کارهای خوب است که بتواند نظر مخاطبان را جلب کند.

کلید واژه:
گروه بندی: اخبار , ویژه ها

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است

× برای درج دیدگاه باید وارد شوید