فصل دوم سریال خلاف سابق، با شروع بازیها و افتادن دوباره در ریتم تکراری فصل اول، افت شدیدی پیدا میکند.
حتی نتفلیکس هم با تمام آمار و ارقامش نمیتوانست پیشبینی کند که یک سریال کرهای به پربازدیدترین سریال تمام دوران این پلتفرم تبدیل شود. «بازی مرکب» در سال ۲۰۲۱ میلادی با بیش از یک و نیم میلیارد ساعت تماشا، به پربازدیدترین سریال تاریخ نتفلیکس تبدیل شد. نتفلیکس به سرعت آن را برای دو فصل دیگر تمدید کرد و حتی در فاصلهی سهسال تا آمدن فصل بعدی، یک مسابقهی واقعی هم مبتنی بر بازیهای همین سریال به راه انداخت. نتفلیکس تاکنون هم کمپین خود برای «بازی مرکب» را رها نکرده و فصل دوم سریال حتی پیش از انتشار روی نتفلیکس برای جایزهی بهترین سریال درام در گلدن گلوب نامزد شده است. اگر احیانا داستان «بازی مرکب» را نمیدانید، این سریال دربارهی یکسری آدم مستأصل است که بدهی زیادی بالا آورده یا به پول درشتی نیاز دارند و تصمیم میگیرند برای بردن یک جایزهی نقدی بزرگ، در مسابقهای شرکت کنند. اما خبر ندارند که باخت در آن، به قیمت جانشان تمام خواهد شد. فصل دوم هم به همین رویه پیش میرود و با رو کردن فوت و فنهای آشنا، به سرعت دوباره به همان سیستم سابق بازمیگردد و روز از نو، روزی از نو. در نقد فصل دوم «بازی مرکب» به فرمولیک بودن سریال و نیمهکاره رها شدن داستان آن اشاره میکنم.
داستان فصل دوم با گیهون (لی جونگ جه) آغاز میشود که پس از برنده شدن در بازی مرگبار، تصمیم میگیرد گروهی تشکیل داده و خودش را دوباره به محل بازیها برساند. او بالاخره موفق میشود به بازی بازگردد (با همان شمارهی خود، ۴۵۶، از فصل گذشته) تا افراد مسئول در راهاندازی آن را پایین بکشد و یکسری کاراکترهای تازه (که دقیقا نسخهی تکرای شخصیتهای فرعی از فصل پیشین هستند) در این راه با او همبازی میشوند. قوانین بازی از این قرار هستند: پس از شروع بازی هیچکس نمیتواند از آن جا بزند؛ هر کسی خودسرانه از بازی دست بکشد، حذف (کشته) میشود. با رأی اکثریت، امکان توقف بازی در هر زمانی وجود دارد. بعد از هر بازی، در صورت رأی اکثریت، میزان پول جایزه بین همه تقسیم خواهد شد. پس از گذشت دو سال از آخرین حضور گیهون در بازیها، این قانون چهارمی به تازگی اضافه شده است. البته داستان فصل دوم در کل با فصل اول سریال «بازی مرکب» تفاوت چندانی ندارد؛ فقط نقش اصلی، گیهون، الان آگاهانه پا به مسابقات میگذارد و میکوشد به سایر بازیکنان نسبت به خطرات مرگبار بازی هشدار دهد. اما شگفتا که طمع انسانها مانع عقل سلیم میشود؛ لعنت بر کاپیتالیسم!
در فصل پیشین با معرفی شماره یک، یعنی ایلنام (او یونگسو) به عنوان مغز متفکر پشت بازی، سریال چرخشی غیرمنتظره اما ناخوشایند پیدا کرد. حال در فصل دو، شماره یک، پیشرو، اینهو (لی بیونگ هون) یا همان برادر کارآگاه جونهو (وی هاجون) است که این بار به عنوان شرکتکننده در بازی حاضر شده؛ خود کارآگاه هم که لحظهی آخر از صخره پایین افتاد، از قضا تمام این مدت زنده مانده که البته آنقدرها هم شوکهکننده نیست. شاید تنها اتفاق غیرمنتظره در فصل دوم، این بود که بازاریاب (گونگ یو) دوباره سروکلهاش پیدا شد و با اینکه به سرعت او را از داستان کنار گذاشتند، اما صحنهی شکنجه دادن با سنگ، کاغذ، قیچی و رولت روسی بازی کردن او با گیهون از صحنههای برجستهی فصل دوم است.
فصل دوم سریال خلاف سابق، با شروع بازیها و افتادن دوباره در ریتم تکراری فصل اول، افت شدیدی پیدا میکند؛ نمیدانم چند بار در طی هفت اپیزود سریال لازم است که رأی دادن تکتک بازیکنان نشان داده شود؛ یا یک بازی «مینگل» چند دقیقه باید ادامه پیدا کند و تازه در این زمان با اسلوموشنهای فراوان خواستهاند تنش هر صحنه را بالا ببرند. اسلوموشن به کنار، با اینکه خشونت، صحنههای اکشن و اسلحه دستگرفتنها هم بیشتر شده، اما تنش سریال بالاتر نرفته است؛ چون میدانید گیهون زنده میماند و با بقیهی کاراکترها هم ارتباط برقرار نکردهاید که عاقبتشان برایتان مهم باشد؛ بالاخره آنها باید بمیرند تا گیهون بتواند بر شانههای آنها پا در خون گذاشته، به رأس هرم قدرت رسیده و عاملان بازی را پایین بکشد!
میتوان گفت این روند نزولی از قسمت دوم به بعد آغاز میشود. دو اپیزود اول گیهون و تلاشهای او برای بازگشت به بازی را دنبال میکنیم و این عملا بهترین بخش فصل دوم است که نتایج برد گیهون در فصل پیشین را نشان میدهد؛ بردی که از او نه یک مرد خوشحال، که مردی متفاوتی ساخته است. شاید اگر در فصل دوم به جای تمرکز روی خود بازیها، روی گیهون و تلاش او برای رو کردن دست سازندگان بازی تمرکز میکردند بهتر جواب میداد. داستان فصل دوم به جای آنکه روی توسعهی شخصیتی و رستگاری گیهون و کاراکترهای دیگر کار کند، دوباره درسهای اخلاقی را میدهد که در نقد فصل اول سریال «بازی مرکب»توضیح داده شد و همان ۳-۴ سال پیش هم زیادی توی ذوق میزدند و حالا با تکرارش، از شعاری بودن هم فراتر میروند.
بازیگران، به ویژه لی جونگ جه و لی بیونگ هون اجرا و رفتوبرگشتهای بسیار خوبی دارند؛ حیف که فیلمنامه آنها را یاری نمیکند و حتی مجبورند بار اجرای بازیگران فرعی را هم به دوش بکشند که بنمایهی قوی ندارند و به سرعت از یادتان میروند. با اینکه مدت زیادی فقط به همین کاراکترهای فرعی اختصاص داده میشود، ازآنجا که مطمئنیم قرار نیست زنده بمانند، فرقی هم نمیکند که این کاراکترها کیستند؛ از هر قشری هم در میانشان چپاندهاند: زن حامله، پیرزن و پسرش، نظامی سابق، یک رپر شرور به نام تانوس (تی او پی از گروه کیپاپ بیگبنگ) و کسی که قربانی کریپتو شده است.
یک خط داستانی فرعی هم داریم که به جای دنبال کردن بازیکنان، این بار یکی از نگهبانان را در مرکزیت قرار میدهد؛ زنی (پارک گیو یونگ) که از کره شمالی فرار کرده و مجبور شده بهخاطر پیدا کردن و آوردن فرزندش به کره جنوبی، بازیکنانی که میبازند را سربهنیست کند. آخر و عاقبت او البته در این فصل نشان داده نمیشود. فصل دوم «بازی مرکب» دقیقا در میانهی داستان تمام میشود و باید تا چند ماه دیگر منتظر آمدن فصل سوم، یا بهتر بگویم، بخش دوم فصل دوم باشیم.
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است