محمود گبرلو:

مدیریتی متفاوت در شرایط بحران!

مدیریت سینمای ایران در وضعیت اسفباری دامن‌گیر دولت سیزدهم شد. طبیعتا این عوامل نیاز به مدیریتی متفاوت، مدبر و نوآور در شرایط بحران داشت.


تحلیل مدیریت سینمای دولت سیزدهم بدون توجه به حاشیه‌های اجتماعی و سیاسی آن دوران، تحلیلی دور از انصافی است. پدیده کرونا آسیبی جدی به کاهش مخاطب سینما زده بود و باعث ورشکستی اقتصاد سینما شد. پدیده اینترنت و گستردگی پخش فیلم در ابعاد جهانی نیز نوع رقابت و شیوه بازی و حکمرانی را تغییر داد. اتفاقات و اعتراضات اجتماعی ایران هم یک نوع قهر و کناره‌گیری برخی عوامل سینمای ایران را موجب شد که نمونه‌اش ایجاد بحران در جشنواره فیلم فجر بود. علاوه بر آن سیستم مدیریت کهنه  بازمانده از دوران قبل هم کارساز و کارآمد شرایط روز سینمای ایران نبود.

در چنین وضعیت اسفباری قرعه مدیریت سینمای ایران دامن‌گیر دولت سیزدهم شد. طبیعتا این عوامل نیاز به مدیریتی متفاوت، مدبر و نوآور در شرایط بحران داشت.

حدس و گمان اولیه این بود که تیم فرهنگی سینمایی دولت سیزدهم با اشراف بر این موضوعات وارد میدان می‌شود و شاید به همین دلایل «محمد خزایی» که مدیراجرایی خوبی بود و پیشینه‌اش، همیشه عامل وفاق و همراهی در سینمای ایران به شمار می‌آمد، به سمت ریاست سازمان سینمایی منصوب شود، اما علیرغم آن‌که احساس می‌شد تیم فرهنگی‌سینمایی دولت سیزده به آرمان‌ها و ارزش‌های انقلاب اسلامی نزدیک‌تر است و دل‌سوزانه قصد خدمت‌گزاری و رعایت عدالت و انصاف بدون حاشیه‌های رایج که سیستم را قفل مرده و به بن‌بست رسانده را دارند، با آغاز فعالیت‌ها و انتصابات و همچنین اظهارنظرها و ارائه تئوری‌های فرهنگی‌ سینمایی مشخص شد آن اشرافی که لازم است بر شرایط موجود و بویژه بحران‌هایی که اشاره شد ندارند و شیوه مدیریت اجرایی آنان، کارآمد و مناسب شرایط روز نبوده و متاسفانه با بالاگرفتن تنش‌ها و هنگامی که برخلاف تلاش‌های قابل تمجید اولیه، دیگر شرایط پذیرش گفتمان و اقناع‌پذیری را نداشتند، به سیستم توبیخ و تنبیه امنیتی متوسل شدند، آن‌چنان که نتوانستند از پرخاشگری، تنش، قهر و عصبانیت در میان اهالی سینما بکاهند و شاید به همین دلیل است طیف‌های مختلف سینما چه موافق و چه مخالف دولت سیزدهم، با این شیوه مدیریتی همراهی نکردند و دریغ از یک مراسم تقدیر و تشکر از این جمع در هنگام خداحافظی!!

عملکرد مثبت مدیران سینمایی در دولت جدید حرکت در راستای شفاف‌سازی است؛ اقدامی که گام بسیار مثبت و خوبی در راه بهبود وضعیت سینما در ایران است. هرچند این شفاف‌سازی از دوره‌های قبل شروع شده بود اما خوشحالم که آقای خزاعی همه هم‌وغمشان را برای رفع مشکلات سینما و تجمیع نظرات کارشناسی برای رسیدن به یک جمع‌بندی مطلوب می‌گذارند و در این میان تلاش در یک عملکرد شفاف دارند.

دلایل عدم موفقیت سازمان سینمایی*

اینجا بار دیگر تاکید می‌کنم که شرایط را باید در نظر گرفت و بحران‌های پیش روی دولت را، اما چند دلیل را می‌توان برای عدم موفقیت تیم دولت سیزدهم برشمرد که طبیعتا می‌تواند برای تیم جدید دولت جدید مناسب و راه‌گشا باشد.

اول: ایجاد تعامل به‌جای ایجاد تهاجم در عرصه سینما! در یک شرایط بحرانی یک هنرمند برخلاف سایر قشرها و صنوف اجتماعی و سیاسی می‌تواند با روش‌های خود فضای ملتهب را تبدیل به آرامش کند. چون ابزار کار او با افکار و اندیشه عمومی سروکار دارد و می‌تواند در ایجاد بحران و یا کاهش بحران اجتماعی نقش‌آفرینی کند. در چنین موقعیتی، حاکمیت که معمولا در شرایط بحرانی متوسل به ایجاد قوانین محکم و مستبدانه برای آرامش بیشتر می‌شود به‌خصوص در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی می‌بایست عرصه تعامل و تحمل خود را بیشتر کند و با محبت و آرامش و صبوری و گذشت از برخی خطاها و اشتباهات جزیی، زمینه را برای همکاری و هم‌یاری بیشتر همه هنرمندان فراهم آورد.

دوم: استفاده بهینه از تمام صنفوف سینمایی یکی از راه‌کارهای مناسب است که در دولت سیزدهم کنار گذاشته شد.

سوم: روش دیگر ارائه فکر و اندیشه نوین و حمایت از جریان تفکر و اندیشه در سینماست که باعث رشد و توسعه فکری جامعه و طبیعتا  رشد فعالیت اجتماعی سیاسی و حتی اقتصادی جامعه خواهد شد اما در دولت سیزدهم لودگی آن هم با حمایت از فیلم‌های سطحی جای اندیشه و تفکر را گرفت و تماشاگر هم در این میان نیازهای فکری خود را از طریق دیگر تامین نمود. نمونه‌اش تعداد فیلم‌های به‌اصطلاح زیرزمینی از تعداد فیلم‌های شرکت‌کننده در جشنواره فجر بیشتر است. این افتخار نیست بلکه افتضاح است، کسی هم نمی‌گوید منفعلانه همه‌ی درب‌ها باز شود بلکه فیلم زیرزمینی همیشه وجود داشته و خواهد داشت اما نه آن‌که وقتی به آن‌ها مراجعه می‌شود متوجه می‌شویم همان فیلم‌هایی است که می‌توانستند در جشنواره فیلم فجر حضور داشته باشند!

چهارم: روش دیگر برخورد جدی با برخی کج‌اندیشان به‌ظاهر دلسوزی است که ناخودآگاه به تنش و بحران دامن زده و حاکمیت را دچار معضل می‌کنند‌. در چنین شرایطی تعامل و همدلی کردن با آنان و یا سکوت در قبال آنان روش غلط مدیریتی شجاع و آینده‌نگر است، به‌خصوص آن‌که آنان را در سمت‌هایی هم بگمارند و از آنان به عنوان سکان‌دار کنترل شرایط بحران استفاده کنند.

پنجم: روش دیگر اشراف داشتن بر حوزه مدیریتی دانا و متناسب با نیاز روز لازمه چنین سمتی است. کسی باید بر این سمت‌ها منصوب شود که افق و آینده را بر اساس ثبات حاکمیت و حفظ منافع ملی درک کند و آشنا بر روش‌های نوین مدیریتی کارآمد باشد.

انبوه سازی سالن به جای انبوه سازی فیلم*

این‌ها موضوعاتی است که نادیده گرفته شده یا کمتر به آن توجه کرده‌ایم. حال سوال من این است کسی که نمی‌داند شرایط روز سینمای جهان به کدام سمت می‌رود و یا این گونه می‌گمارد که آینده تکنولوژی ماهواره و اینترنت اتفاقات خطرناکی را رقم می‌زند، نمی‌تواند از پس بسیاری از معضلات و چالش‌ها به در آید. یا اینکه کسی که نمی‌داند چگونه می‌توان عزت‌مندانه در شرایط هجوم‌های مختلف نقشه راه مناسبی را برای آینده تبیین و تعیین کرد چگونه می‌تواند بر مسند سخت و دشواری بنشیند؟ نمونه‌های بسیاری را می‌توانم اسم ببرم اما یک نمونه‌اش روش غلط سالن‌سازی به‌جای فیلم‌سازی در شرایط حاضر است. در دنیای امروز دیگر حاکمیت به انبوه‌سازی سالن‌های سینمایی اهمیت نمی‌دهد بلکه انبوه‌سازی تولید فیلم که هویت ایرانی داشته باشد تا سکوها و موقعیت نمایش عرصه‌های جهانی را تسخیر کند مهم است و متاسفانه ما در این زمینه بسیار ضعیف عمل کردیم و سینمای ایران پر شده است از فیلم‌هایی با بن مایه طنز سخیف.

مهم‌تر از همه این‌که معضل اصلی سینما در ایران، نپذیرفتن تاثیر این قدرت برتر رسانه‌ای در برخی متولیان فرهنگی، مذهبی و سیاسی جامعه است که به نظر می‌رسد در دوره مورد بحث، نتوانستیم این متولیان را توجیه کنیم. گمان می‌رود برخی یا از درک قدرت این رسانه عاجزاند یا این‌که این رسانه را رقیب جدی می‌دانند و با روش‌های پنهان، در صدد حذف و یا تزئینی نگاه کردن به این پدیده مدرن یعنی تکنولوژی سینما هستند. در هر صورت ناخودآگاه و یا آگاهانه در صدد تیشه زدن به ریشه خود هستند، چون تکنولوژی روزبه‌روز در حال ترقی و پیشرفت است و مخاطب امروز ایرانی راه خود را انتخاب می‌کند.

چه بهتر آن‌که دولت جدید متناسب با تکنولوژی‌های روز، روش‌های نوین را جایگزین روش‌های کهنه کرده تا بهتر و مطلوب‌تر به اهداف متعالی و ارزشمند خود برسند.

در پایان باید بگویم نزدیک به ۵۰ سال مدیران مختلف (متعهد و انقلابی و نیمه متعهد و انقلابی!) در راس سینمای ایران قرار گرفتند و هر کدام مهارت و تخصص مدیریتی را در پیشبرد مبانی “سینمای ایران در جهموری اسلامی” ارایه دادند؛ از مهدی کلهر که شناخت وسیعی از فقه داشت تا محمدرضا جعفری‌جلوه که منش عارفانه‌اش کمک حال سینمای ایران بود تا مرحوم سیف‌الله داد که شیوه اجرایی نوینی را در سینما پایه‌گذاری کرد و جواد شمقدری که نگاهش همیشه قابل تامل بوده اما مبنای ایدئولوژی‌اش در روش اجرایی و مدیریتی‌اش مثل تثبیت قانونی خانه سینما مفید و موثر نبود، حتی محمد خزاعی که که اهل تعامل و گفت‌وگو و همدلی بود و انصافا در رونق بخشی اقتصاد سینمای ایران البته برای عده‌ای از اهالی آن گام مثبتی برداشت.

باید تاکید کرد که هر کدام از مدیران گذشته، ضمن موفقیت‌هایی در جایگاه خود، نتوانستند رضایت نسبی بین سینماگران و تماشاگران و توقعات و انتظارات جناح‌های سیاسی فراهم آورند و همیشه فضای مناقشه و جدل مهیا بود و الان پس از گذشت بیش از ۴۰ سال فضای سینمای ایران فضای مطلوب و مورد پسندی نیست!

 

کلید واژه:
گروه بندی: اخبار , ویژه ها

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است

× برای درج دیدگاه باید وارد شوید