مهسا هاشمی:

زمان بازی در«سرزمین مادری» ۱۰ ساله بودم، زمان پخش آن ۲۶ ساله!

چون این نقش را در سن کم بازی کرده بودم، خیلی مشتاق دیدنش بودم. شوق و ذوق آن سن برای دیدن تصویر و نتیجه کار شکل دیگری دارد و برای من هم همین‌طور بود و در عالم بچگی مدام با خودم فکر می‌کردم که یعنی الان سریال چه‌طور شده است؟


سریال «سرزمین مادری» که پیش‌تر آن را با نام «سرزمین کهن» می‌شناختیم، درطی سال‌های ۱۳۸۷ تا ۱۳۹۶ ساخته شد و سال ۹۲ روی آنتن رفت. اما پس از پخش چهار قسمت، به دلیل مسائل قومیتی پخش آن متوقف و سریال از کنداکتور خارج شد. این توقیف سال‌ها ادامه داشت تا این‌که بالاخره در اواسط سال ۱۴۰۲ رفع و پخش آن از سر گرفته شد. طبیعتا این وقفه در موقعیت بازیگران سریال تاثیر بسیار زیادی داشته است. مخصوصا بازیگران کودک این سریال که بازی‌های چشم‌گیر و بی‌نظیرشان از امتیازهای فصل اول «سرزمین مادری» است و شاید اگر این وقفه گریبان سریال را نگرفته بود هرکدام این کودکان مستعد که حالا در دوران جوانی به سر می‌برند، جایگاه حرفه‌ای متفاوت‌تری می‌داشتند. آن‌چه در ادامه می‌خوانید گپ‌وگفت دوستانه‌ای است با مهسا هاشمی، از بازیگران کودکی که در سال ۱۳۸۷ ایفاگر نقش «نجمه» دختر اوس‌حسین بوده است:

 

یکی از امتیازها یا نکات مثبت سریال «سرزمین مادری» که از زمان شروع پخش آن، درموردش زیاد صحبت می‌شود،

بازی دیدنی بازیگران کودک این سریال است. شما هم یکی این بازیگران کودک توانمند هستید، هرچند که درحال‌حاضر جزو بازیگران جوان سینما و تلویزیون محسوب می‌شوید!

مهسا هاشمی: بله، من زمانی‌که در «سرزمین مادری» ایفای نقش کردم ۱۰ ساله بودم، الان که سریال پخش می‌شود، ۲۶ ساله!

به‌هرحال این اتفاق رقم خورده، به‌نظرم خوش‌بینانه به آن نگاه کنید. این که یک کودک در سریالی بازی می‌کند، زمان می‌گذرد، دوران نوجوانی‌اش را سپری می‌کند و بعد در ایام جوانی که سریال پخش میشود حاصل کارش را می‌بیند؛ تجربه‌ای است که هر بازیگری آن را ندارد!       

خب این قضیه ارتباط زیادی به سن بازیگر دارد. مثلا اگر الان یک نقشی را بازی کنم و آن اثر چندسال هم پخش نشود یا هر اتفاقی برایش بیفتد آن‌قدر ناراحت نمی‌شوم. ولی چون این نقش را در سن کم بازی کرده بودم، خیلی مشتاق دیدنش بودم. بالاخره شوق و ذوق آن سن برای دیدن تصویر و نتیجه کار شکل دیگری دارد. برای من هم همین‌طور بود و در عالم بچگی مدام با خودم فکر می‌کردم که یعنی الان سریال چه‌طوری شده؟ خیلی مشتاق و منتظر بودم و این انتظار مدام کش می‌آمد! چیزی که بیشتر اذیت‌مان می‌کرد این بود که هرچندوقت یک‌بار در خبرگزاری‌ها اعلام می‌شد قرار است مثلا در فلان تاریخ پخش شود، دوباره خوشحال می‌شدیم اما باز هم پخش نمی‌شد و دوباره انتظار ادامه داشت.

ازطرفی یکی از افسوس‌ها و ناراحتی‌های خیلی زیاد من در طول این سال‌ها همیشه این بوده که اگر این سریال در زمانی که باید پخش می‌شد مطمئنا تاثیر خیلی بهتر و متفاوت‌تری داشت. شاید وقتی فیلمسازان دیگر، بازی‌ من و هم‌سن و سال‌هایم را می‌دیدند، پیشنهادهای کاری متفاوت‌تری می‌داشتیم. شاید مسیر کاری‌مان خیلی هموارتر می‌شد. البته همین الان هم خیلی‌ها وقتی متوجه می‌شوند که نقش «نجمه» را من بازی کرده‎‌ام، تعریف می‌کنند و کلی حس خوب به من می‌دهند. ولی خب من آن زمان ده ساله بودم و حالا ۲۶ ساله‌!

وقتی بعد از این همه انتظار برای اولین‌بار بازی کودکی‌تان در «سرزمین مادری» را دیدید، چه احساسی داشتید؟

درحقیقت این وقفه به ‌قدری طول کشیده بود که وقتی بالاخره سریال پخش شد و رسید به بخش‌هایی که من در آن بازی داشتم، انگار که خودم هم داشتم یک سریال جدید را تماشا می‌کردم! خیلی از سکانس‌ها را اصلا به یاد نداشتم، ذهنم یاری نمی‌کرد که اتفاقات مربوط به آن بخش‌ها را به خاطر بیاورم. مثلا با دیدن یک‌جاهایی از فیلم، می‌گفتم چه بامزه! اما به‌طورکلی موقع تماشای سریال، خودم از آن چیزی که بازی کرده بودم خوشم می‌آمد. البته با وجود این‌که از زمان ساخت آن سال‌های زیادی گذشته، اما این دیر پخش شدن هیچ تاثیری در بازخورد مخاطبان نداشت. همه مخاطبان آن را دوست داشتند و موردتوجه قرار گرفت. هرچند اگر در زمان خودش پخش می‌شد، اتفاق‎های چندین برابر بهتری می‌افتاد.

خوشبختانه شما در این فاصله ۱۶ ساله بازی تا پخش «سرزمین مادری»، بسیار پرکار بودید. از تفاوت‌های تجربه حضور در «سرزمین مادری» با دیگر تجربه‌هایتان بگویید، البته اگر تفاوت‌هایی وجود داشته و به یادتان مانده!

البته که تجربه بسیار متفاوتی بوده، «سرزمین مادری» واقعا یک سریال معمولی نیست، سریال بزرگی است. چون زحمت‌های بسیار زیادی پشت آن بود. من همیشه در تمام گفتگوهایم ابراز کرده‌ام که از انتخاب شدنم برای حضور در این سریال خیلی خوشحالم، واقعا برای من اتفاق خوبی بود. به‎نظرم حضور داشتن و بودن در یک پروژه بسیارمهم که تک‌تک عواملش درجه‌یک و حرفه‌ای‌اند با آن سن کم، اتفاق خیلی خیلی خوبی است. «سرزمین مادری» کلا حال و هوای متفاوتی با کارهایی که پیش از آن تجربه کرده بودم، داشت. نقشی که در این سریال بر عهده داشتم هم نقشی کاملا متفاوت بود چه در تجربه‌های قبل از آن و چه در تجربه‌هایی که درطول سال‌های بعد از آن داشتم. یک نقش تکرارنشدنی برای من بود. درواقع این کاراکتر یک شیرینی متفاوتی برایم داشت و یک چیزی را از خودش در من جا گذاشته که واقعا دوستش دارم. شاید همین نکته به شدت انتظارم برای پخش شدن سریال درطول این سال‌ها می‌شد.

شیوه انتخاب بازیگر «سرزمین مادری» خیلی پیچیده‌ و متفاوت‌ بود. مثلا در کارهای قبل از آن یک‌بار می‌رفتم، صحبت می‌کردیم، انتخاب می‌شدم و بعد که فیلمبرداری شروع می‌شد برای ایفای نقشم می‌‎رفتم. ولی پروسه انتخاب من و کلا تمام بچه‌های دیگر‌ این سریال چندین ماه زمان برد. روزهای اول بچه‌های خیلی زیادی برای انتخاب حضور داشتند دقیق یادم نیست شاید حدود ۳۰۰،۴۰۰ نفر بودند که خیلی‌هایشان هم بازیگر بودند. ما باید چندین مرحله را می‌گذراندیم که هر یک‌ماه یا دوماه یک‌بار چند نفرمان پذیرفته می‌شدند و به مرحله بعدی می‌رفتند و همین‌طور به مرور تعداد کاندیداها کمتر می‌شد.

من در گروه‌ها و پروژه‌های خیلی خوب دیگری هم بوده‌ام ولی کارگردانی کمال تبریزی و نحوه مدیریت کار او واقعا متفاوت بود. چیزی که در سن‌وسال آن زمان، به‌عنوان یک بچه یادم می‌آید این است که مثلا کمال تبریزی کارگردانی نبود که فقط پشت مانیتور بنشیند و بقیه همه کارها را انجام دهند یا نحوه ارتباطش با بازیگران کودک طور دیگری بود، درواقع خیلی دوست بود با بچه‌ها. به‌هرحال ارتباط برقرار کردن با بچه‌ها نسبت به بازیگران بزرگسال سخت‌تر است اما ارتباط او با ما خیلی صمیمی بود. برای هر سکانس، خودش می‌آمد و با ما تمرین می‌کرد. صبح‌ها قبل از این‌که کارمان شروع شود و وارد صحنه شویم، با بچه‌ها خیلی صحبت می‌کرد. درواقع از همان شروع کار، این ارتباط نزدیک را برقرار می‌کرد که این جریان به‌نظر من شیوه بسیار خوبی بود و طبیعتا نتیجه خیلی خوبی هم داشت. شاید آن زمان این تفاوت‌ها را خیلی متوجه نمی‌شدم ولی بعدها در کارهای دیگر می‌دیدم که نه واقعا شیوه همه کارگردان‌ها این‌طور نیست، آن‌قدر با بازیگرها مَچ نیستند. اغلب فقط پشت مانیتورشان می‌نشینند. درکل باید بگویم «سرزمین مادری» برای من که یک بچه ده‌ساله بودم، یک کلاس بازیگری بود و تجربه‌های بسیار ارزشمندی برایم داشت

جایزه‌هایی که تابه‌حال دریافت کرده‌اید بابت بازی در فیلم‌های ژانر کودک و نوجوان بوده، علاقمندی‌تان هم بیشتر به همین ژانر است؟

بله من علاقه زیادی به ژانر کودک و نوجوان دارم. جوایزم نیز مربوط به جشنواره کودک‌ و نوجوان است که یک‌بار در سال ۹۳ برای بازی در فیلم سینمایی «غریبه‌ها» به کارگردانی محسن یوسفی گرفتم، دومین جایزه هم در سال ۹۶ بود بابت بازی در فیلم سینمایی «آگوست» که یک نصف روز از فرار مادر و دختری را نشان می‌دهد که داعش به آن‎‌ها حمله کرده است. کل آن فیلم به زبان کردی کرمانجی هست.

چه زبان سختی، از قبل به این زبان مسلط بودید؟

بله واقعا زبان خیلی سختی بود ولی نه من اصلا بلد نبودم. یک مربی داشتیم که جدا از تمرین‌هایمان، در دوران فیلمبرداری هر شب دیالوگ‌ها را وویس می‌کرد و من هم تا وقتی که بخوابم مدام گوش می‌دادم و می‌نوشتم و به‌نظرم همه این سختی‌ها در این‌که همه‌چیز خوب از آب دربیاید و من جایزه بگیرم، تاثیرگذار بود.

در دوران نوجوانیِ خودم، خیلی به این موضوع فکر می‌کردم و دوست داشتم که فیلم‎‌های کودک و نوجوان بیشتری ساخته شود. چون کم‌توجهی‌هایی که نسبت به گروه سنی کودک و نوجوان وجود داشت را کاملا احساس می‌کردم و می‌دیدم که تنها زمانی که به سینمای کودک و نوجوان توجه می‌شود فقط همان یک هفته‌ جشنواره کودک و نوجوان است. در آن یک هفته بود که به بچه‌ها توجه می‌شد، با بازیگرهای آن سن گفتگو می‌کردند، به آن‌ها جایزه می‌دادند. به همین دلیل در آن سن از جشنواره و فضای آن خیلی احساس خوبی می‌گرفتم. چون در زمان‌های دیگر، در پروژه‌های دیگر و به‌طورکلی در حوزه فیلمسازی این اتفاق نمی‌افتد و هر چه‌قدر هم که یک بازیگر کودک یا نوجوان خوب باشد، اولویت با بازیگرهای بزرگسال است چه در تیتراژ چه در پوستر چه در همه چیز آن.

البته به‌جز سریال «سرزمین مادری» که دقیقا برعکس این ماجرا بود یعنی کمال تبریزی و دستیار او جمال حاتمی، گروه کارگردانی هم و کارگردان دوم سریال، همه به بازیگرهای کودک خیلی توجه داشتند.

اما هنوز هم همچنان این دغدغه هست، یعنی من احساس می‌کنم که برای سینمای کودکان و نوجوان با این‌که به‌نظر من فضای خیلی قشنگ و مخاطب‌های خودش را دارد، آن‌قدری توجه و حتی آن‌قدری فیلم‌ و فیلمنامه‌های خوب نیست. من در همان دوران هم شاید فقط در چند پروژه کار کردم که مربوط به کودک و نوجوان باشد بقیه کارهایم اغلب فیلم و سریال‌های مربوط به ژانرهای دیگر بوده.

از آن‌جا که شما درحال‌حاضر در عنفوان جوانی هستید و بیشتر تجربه بازیگری‌تان مربوط به دوران کودکی و نوجوانی است. بزرگ‌ترین  دغدغه بازیگرهای این سن و سال را چه چیزی می‌دانید؟

چه در زمانی که خودم در این برهه سنی بودم و چه حالا، باید بگویم دغدغه اصلی بازیگران این سنین مربوط به دوران نوجوانی آن‌هاست. چون از یک زمان و از یک سنی به بعد مثلا زمانی که ۱۲،۱۳ سالگی را رد می‌کنیم یک‌باره همه‌چیز ۱۸۰ درجه تغییر می‌کند. دیگر آن پیشنهادات کاری را نداری، دیگر آن توجه‌ها را نداری، دیگر فراموش می‌کنند که تو بازیگر بودی، حتی اگر پیش از آن نقش‌های خیلی خاص و فوق‌العاده‌ای بازی می‌کردی.  خب در چنین شرایطی با توجه به روحیه و شرایط سنی، خیلی سخت است که تو بتوانی مسیر را همچنان ادامه دهی و این در سینما بارها بوده و دیده شده، بازیگرهای کودکی که مستعد بوده‌اند و خیلی خوب بوده‌اند و یک‌باره می‌بینی که دیگر نیستند.

اغلب هم دچار افسرگی می‌شوند.

خیلی خیلی و فکر می‌کنم هرچه‌قدر که آن‌ها مستعدتر باشند یا تجربه بازی دوران کودکی‌شان بیشتر باشد، افسردگی‌شان هم بیشتر خواهد بود. چون یک دوران شلوغ و پرهیاهویی را گذرانده‌اند، خیلی محبوب بوده‌اند بین آدم‌ها، خانواده، همه‌‎جا و یک‌باره همه آن انرژی قبل می‌خوابد. واقعا سکوت مطلق می‌شود.

شما هم تجربه این افسردگی را داشته‌اید؟

بله برای من هم کم و بیش پیش آمده البته این نکته را هم بگویم که به‌نظرم یکی از دلایل این اتفاق، این است که ما شخصیت‌ها و نقش‌های نوجوان خیلی خیلی کمی در سینمای‌مان داریم. به‌هرحال این دوره سن بلوغ بچه‌هاست هم چهره‌ها درحال تغییر است و هم صدا.

من هم مثل بقیه در این سن پیشنهادات کاری کمتری داشتم نسبت به دوران قبل از ۱۳،۱۴ سالگی‌ام که شرایط طوری بود که خودم باید انتخاب می‌کردم که کدام نقش را قبول کنم و به کدام پروژه بروم. به‌ همین دلیل برای من هم این احساس افسردگی کم و بیش پیش آمده اما شاید یکی از شانس‌هایم این بود که در آن دوران صدا و چهره‌ام زیاد تغییر نکرد و دچار تغییرات خیلی عجیب و غریبی نشدم، باز هم روند و تداوم کاری‌ام را داشتم و سالی نبود که در پروژه‌ای حضور نداشته باشم. کارم نسبت به قبل کمتر شده ولی سعی کردم که هر طور شده این مسیر را ادامه دهم و یک‌جایی یک‌باره ایست نکنم که بعد از آن ایست دیگر نتوانم با فضای کاری ارتباط بگیرم، سعی کردم در فضا بمانم و به کارم ادامه دهم.

با وجود این میزان علاقه و اهمیتی که بازیگری برایتان دارد، چرا برای تحصیلات دانشگاهی رشته مهندسی عمران را  انتخاب کردید؟ با چنین علاقه و پشتکاری بیشتر تصور می‌شد که انتخابتان برای تحصیل در دانشگاه هم رشته بازیگری یا نهایتا یکی از شاخه‌های هنر باشد.

حقیقت ماجرا این است که بله من به حرفه بازیگری علاقه داشتم و دارم. اصلا یک نیاز اساسی زندگی من است. به‌خاطر این‌که از وقتی خودم را شناختم همیشه همراهم بوده ازطرفی واقعاً برایش تلاش کرده‌ام، از همان سن کم تمام سعی‌ام بر این بود تا بین آن و مدرسه رفتن و درس خواندن تعادل ایجاد کنم و چیزی نیست که هیچ‌وقت دلم بخواهد از آن دست بکشم اما همیشه سینما را یک عشق و یک هنر می‌بینم و هیچ‌وقت به جنبه شغل و منبع درآمد به آن نگاه نمی‌کنم. جدا از این، سینما حرفه‌ای نیست که شما در تمام فصل‌ها، در تمام سال‌ها و همیشه سرکار باشید، نه ممکن است مثلا دو سه سال پیشنهادهای خیلی خوبی داشته باشید و پشت‌سرهم کار کنید، یک‌سال بعد پیشنهادها اصلا باب‌میل شما نباشد و کار نکنید. بنابراین اگر بخواهید برای درآمد زندگی به آن تکیه کنید گاهی مجبور به قبول نقش‌هایی می‌شوید که شاید دوستشان نداشته باشید و صرفاً به‌خاطر هزینه مخارج زندگی آن را بپذیرید. درحالی‌که این قضیه برای من خیلی اهمیت دارد که وقتی متن کاری که قرار است در آن حضور داشته باشم را می‌خوانم حالم با آن خوب باشد و حس خوبی به آن پروژه داشته باشم. زمانی که این حس خوب را نداشته باشم، آن نقش را قبول نمی‌کنم. به‌همین دلیل برای داشتن یک شغل خوب در کنار کار در سینما، رشته مهندسی عمران را انتخاب کردم تا در کنار شغلم هر زمان نقش خوب و باب‌میلی پیشنهاد شد بپذیرم و کار کنم، زمانی هم که پیشنهاد کاری‌ که باب دلم باشد، دریافت نکردم صبر کنم و از روی اجبار کاری را قبول نکنم.

درواقع برای تحصیل، رشته سینما را انتخاب نکردم چون سینما برای من عشق و هنر است نه شغل و واقعاً بهترین ساعت‌های زندگی من، لحظاتی است که درحال ایفای نقش در هر کاری هستم. دلم می‌خواهد همیشه همین‌طور باشد و در تمام پروژه‌ها کارم را با لذت و حال خوب انجام دهم نه با اجبار و حسی دیگر.

الان در پروژه‌ای مشغول هستید؟

بله برای بازی در یک سریال نمایش خانگی قرارداد بسته‌ام که الان در مرحله پیش‌تولید است و هنوز فیلمبرداری آن شروع نشده. فکر می‌کنم از این‌جا به بعد که دیگر وارد سن جوانی شده‎‌ام، این مسیر جدی‌تر است و سعی می‌کنم در انتخاب شرایط، فضاها و نقش‌ها دقت بیشتری داشته باشم تا انتخاب‌های گزیده و سنجیده‌تری داشته باشم.

امیدوارم که در این مسیر همچنان بدرخشید. اگر صحبت خاصی برای حرف آخر دارید، بفرمائید.

دلم می‌خواهد سینمای ما به سمتی برود که به جوان‌ترها و افرادی که تازه می‌خواهند وارد این محیط شوند، فضای بیشتری داده شود. چون اگر توجه کنید در اغلب فیلم‌های ما، قهرمان داستان بین سی تا چهل‌وخرده‌ای سال سن دارد. همین! و از شما ممنونم بابت این‌که من را برای این گفتگو در نظر گرفتید.

ندا روزبه

 

کلید واژه:
گروه بندی: اخبار , ویژه ها

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است

× برای درج دیدگاه باید وارد شوید