در این گزارش ماهنامه صبا به مهمترین چهرههای خاطره انگیز و ماندگار سریالهای عاشورایی پرداختهایم.
نقشهای سبز
یک موضوعی که اهالی سینما و تلویزیون با آن درگیر هستند و بالاتر نیز به آن اشاره شد عدم توانایی در نشان دادن چهره اولیایی از قبیل چهره حضرت عباس است. حتی کارگردانانی هم قصد داشتند تا سنت شکنی کنند و این کار را انجام دهند اما در نهایت موفق به نشان دادن چهره آن حضرت نشدند. مانند داوود میرباقری در سریال «مختار نامه» میرباقری تلاش کرد تا تصویری از این حضرت را به نمایش بگذارد که با مخالفت فراوان از جانب عدهای مواجه شد و در نهایت سکانس مربوط به حضور آن حضرت را که کاوه فتوحی بازی میکرد از سریال حذف کرد، همچنین در فیلم سینمایی «رستاخیز» نیز چنین اتفاق مشابهی رخ داد و پس از گذشت چند روز از اکران این فیلم سینمایی به دلیل به نمایش گذاشتن چهره حضرت عباس(ع) با بازی بهادر زمانی و به نمایش گذاشتن چهره علی اکبر(ع) با با بازی سعید علیپور اکران این فیلم متوقف شد.
همین چالشها باعث شد تا مدتها کمتر کارگردانی به سمت سریالهای تاریخی برود. اما اتفاق خوب دقیقا در سال ۸۰ و زمانی افتاد که ماه محرم با نوروز مقارن شده بود و اینبار «حسن فتحی» دست به کار ساخت سریالی برای محرم و نوروز شد. سریالی که باعث شد نقش اولش برای همیشه در تاریخ سریالسازی مناسبتی ما بماند. اما حیدر داستان فتحی تنها کاراکتری نبود که ماندگار شد. اگر کمی تمرکز کنید حتما «شوذب» را هم به خاطر میآورید. شاید در آن میان، ماریا را هم به خاطر داشته باشید. اما اگر کمی بیشتر فکر کنید میبینید کاراکترهای بیشتری در خاطرهتان ماندهاند. شخصیتهایی که هر کدام به نوعی در حافظهها ماندند. در این گزارش به مرور مهمترین نقشهای محرمی میپردازیم.
سال ۶۴
انوشیروان ارجمند/ روایت عشق/علاءالدین رحیمی
این سریال در دهه ۶۰ به نمایش درآمد و البته تا سالهای سال همزمان با ایام محرم بازپخش میشد. روایت عشق در واقع اولین سریال تلویزیونی است که بعد از انقلاب اسلامی درباره حوادث قیام عاشورا و نبرد کربلا ساخته شد. در این سریال افرادی چون: زنده یاد انوشیروان ارجمند، روانشاد مهین دیهیم، علی اوسیوند و… به ایفای نقش پرداختند.
روایت عشق در کنار روایت حوادث کوفه تا پیش از قیام عاشورا حرکت کاروان امام حسین(ع) به سمت کربلا و فجایع روز عاشورا و ستمی که به خاندان پیامبر اسلام(ص) و فرزندان آن حضرت وارد شد را در قالب تلویزیون آورد و به تناسب بضاعت آن روز این مجموعه اثر قابل توجهی در زمینه به تصویر کشیدن حماسه حسینی به شمار می رفت.
این مجموعه تلویزیونی همراه با مجموعه وقایع منتهی به عاشورا شده و داستان عهدشکنی مردم کوفه و ظلم و جور یزیدیان علیه خاندان پیامبر اسلام دستمایه روایت خود قرار میدهد و در کنار روایت حوادث کوفه تا پیش از قیام عاشورا، حرکت کاروان حسین بن علی به سمت کربلا و فجایع روز عاشورا در آن به تصویر کشیده میشود. سازندگان این مجموعه که در بیدخت شهرستان گناباد از توابع استان خراسان رضوی مراحل فیلمبرداری و فنی آن به انجام رسید، از گروهی از بازیگران تئاتر بومی خراسان با همراهی مجموعهای از بازیگران خبره تئاتر؛ سینما و تلویزیون برای ایفای نفش استفاده میکنند.
از جمله ویژگیهای بارز و چشم نواز این مجموعه تلویزیونی بازیگری خیره کننده مرحوم رضا سعیدی در نفش ابن زیاد است که البته با تمهید دوبلاژ سریال و استفاده از صدای صداپیشگان نامی ایران، این مجموعه جزء یکی از نوستالژیکترین سریالهای تلویزیون لقب گرفت.
خسرو نائبیفرد، بازیگری که در این سریال نقش یکی از یاران امام حسین (ع) به نام مسلمابنعوسجه را بازی کرده، درباره این سریال میگوید: قرار بود روایت عشق برای گروه کودک و نوجوان ساخته شود. اما بعد از اینکه این اثر ساخته شد تهیهکننده و کارگردان نظرشان تغییر کرد.
سال ۸۰
حسین یاری، کتایون ریاحی/ شب دهم/ حسن فتحی
محرم و نوروز با هم مقارن شده بودند و تلویزیون در صدد بود تا سریالی بسازد که هم به حال و هوای محرم بخورد و هم به نوروز. اولین کسی که دست به کار شد، «حسن فتحی» به همراه تهیهکننده همیشگی آثارش، «حسن بشکوفه» بودند. آنها طرحی ارائه کردند با درامی عاشقانه درباره عشق جوانی لوطی مسلک به نام حیدر به دختری اشرافزاده از خاندان قاجار. دختر؛ شرط ازدواج را اجرای ۱۰شب تعزیه در زمان ممنوعیتی که از سوی رضاخان برای اجرای مراسم مذهبی معمول داشتند، قرار میدهد. حیدر هم به اتفاق دوستانش این ۱۰شب را برگزار میکند.
او در جریان این ۱۰ شب از عشقی زمینی به عشقی بالاتر میرسد و در آخر هم کشته میشود. اکثر منتقدان معتقدند این سریال بهترین سریال محرمی است، اما دو شخصیت اصلی این سریال یعنی حیدر خوشمرام با بازی «حسین یاری» و فخرالزمان با بازی «کتایون ریاحی» دو بازی ماندگار این سریال بود. به طوری که تا سالها مردم هنوز نام حیدر خوشمرام را بر سر زبانها داشتند. البته نباید از بازی خوب «پرویز فلاحیپور» در نقش «یاور» رفیق جانی حیدر غافل شد.
یاری بازیگری را از تئاتر و در سال ۱۳۶۰ آغاز کرد؛ او در واحد دوبلاژ صدا و سیما به عنوان گوینده هم فعالیت کردهاست. با فیلمهای دفاع مقدس شناخته شد که در این ژانر موفق بود و برای بازی در فیلم «آخرین مرحله» جایزه سیمرغ بلورین بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را از چهاردهمین جشنواره فیلم فجر دریافت کرد. یاری با بازی در مجموعه شب دهم توانست با بازی در نقش حیدر در میان عموم محبوبیت زیادی کسب کند. حسین یاری در نقش عاشق مظلوم و صاف و صادق قصه، تسلط خوبی به جزئیات نقش داشت. او هنگام دیدار با «فخرالزمان» به عنوان زنی که از نظر جایگاه و طبقه اجتماعی فاصله بسیار زیادی با او داشت، حس شرم و خجالت را در عین هیجانزدگی، در چهره و چشمان خود نشان میداد. بازی تاثیرگذار او، کاملا حس دلسوزی و همدلی مخاطب را برمیانگیخت.
سال ۸۱
پارسا پیروزفر/ سفر سبز/ محمدحسین لطیفی
یک سال بعد از «حیدر خوشمرام» در شب دهم، محرم سال ۱۳۸۱ مجموعه تلویزیونی «سفر سبز» به کارگردانی «محمدحسین لطیفی» و نویسندگی «حسین پاکدل» روی آنتن شبکه ۳ رفت. برگ برنده سریال، بازیگران آن و داستان بدیعش بود. سریال، داستان «دنیل وسپرگ» جوانی خوشپوش با ظاهری آراسته است که در ایران متولد شده، ولی از همان کودکی به آلمان منتقل و تحت سرپرستی خانوادهای آلمانی قرار میگیرد. او بعد از دیدن خوابی مشکوک تصمیم میگیرد به ایران بیاید و خانواده واقعیاش را پیدا کند.
در طول مسیر پیدا کردن مادرش با ماجراهای فرعی زیادی روبهرو میشود تا اینکه نهایتا گذشته دنیل کشف میشود و معلوم میشود او فرزند زن و شوهری دانشجو و مبارز در زمان انقلاب بوده که توسط کسی به ساواک معرفی میشود و فرزندشان(که همان دنیل است) هم به آلمانیها فروخته میشود. این سریال هم مخاطبان زیادی داشت ولی درجه کیفیاش از شب دهم بسیار پایینتر بود. اما بازی «پارسا پیروزفر» در نقش دنیل برای همیشه در یادها ماندگار شد.
قسمت قابل توجهی از وزن سریال «صافر سبز» بر دوش پارسا پیروزفر افتاد. او به عنوان فردی که در فرهنگ آلمانی رشد کرده و تازه وارد ایران شده و هیچ شناختی از فرهنگ مردم ایران نداشت، عملکرد قابل قبولی از خود به نمایش گذاشت. در طول سریال توانستیم او را به طور کامل در نقشی که برایش در نظر گرفته شده بود بپذیریم و اجازه دهیم خودش را تحت تاثیر احساساتش قرار دهد تا مادر و پدری را که هرگز نمی شناخت پیدا کند. محمدحسین لطیفی در آن زمان تصمیم هوشمندانه ای گرفت و پیروزفر سال ها پس از «در پناه تو» و «در قلب من» توانست با نقش جدی تری و بازی پخته تری به این صحنه بازگردد. نکته مهم دیگر این است که پیروزفر به دلیل شباهت زیادی به چهره آلمانی ها و همچنین به دلیل اینکه می دانست چگونه در این نقش خوب به نظر برسد به موفقیت های بزرگی دست یافت.
سال ۸۲
امین تارخ، فریبا کوثری/ معصومیت از دست رفته/ سید داوود میرباقری
«معصومیت از دست رفته» به کارگردانی «داوود میرباقری» داستانی انتزاعی داشت که مربوط به عاشورای سال ۶۱ هجری قمری میشد. داستان درباره شوذب، خزانهدار کوفه است. همسرش ماریای نصرانی به خاطر عشق به او، مسلمان میشود و عاشق حسین(ع) و با شوذب ازدواج میکند. اما شوذب به خاطر عشق به دختری یهودی به نام حمیرا از اسلام فرار میکند و در آخر در آتش از دنیا میرود. در واقع کشمکش بین عقل و عشق و اعتقادات، محور داستانی میشود که ۲۰ سال بعد به جنون شوذب میانجامد. میرباقری پیشتر هم ثابت کرده بود میداند چطور سریال بسازد که مخاطب را راضی کند. این سریال هم بسیار مورد توجه قرار گرفت. اما از همه گذشته بازیهای خوب و ماندگار بازیگران اصلی کار، آنها را برای همیشه در تاریخ تلویزیون ماندگار کرد. از بازی خوب «امین تارخ» در نقش شوذب گرفته تا «فریبا کوثری» در نقش ماریا و «سارا خوئینیها» در نقش حمیرا. تارخ آنقدر آن نقش را واقعی بازی کرده بود که هرکس نمیدانست فکر میکرد، تارخ همان شوذب است!
امین تارخ توانسته به عنوان بازیگر و مدرس در طول سه دهه گذشته جایگاه مناسب و ارزشمندی را در عرصه سینما و تلویزیون کسب کند. بیشک نقشهای شیخ حسن جوری در سربداران، بوعلی سینا، طاهر در دلشدگان و نقشهای او در فیلمهای سرب، سارا، و باقی سریالهایش مانند «معصومیت از دست رفته» و «سفر سبز» در ذهنمان مانده است. او همانقدر که بر تکنیک کارش تسلط دارد. بازیگری تجربی، حسی و غریزی است. از آنجا که امین تارخ، تئوری و فن بازیگری را میداند میکوشد از تکنیک و حس به یک میزان در ایفای نقشهایش استفاده کند. او با تلفیق دو سبک بازیگری «فاصلهگذاری برشت» و «روش استانیسلاوسکی» به بهترین راه در رسیدن به نقش و خروج از آن دست یافته است. تارخ در شیوه بازیگری بر این نکته تاکید میکند که بازیگر هیچگاه نقشآفرینی و خلق شخصیت نمیکند.
سریال «در بخش چهارم جراحی» به کارگردانی مسعود فروتن نیز اولین تجربه بازی کوثری در عرصه سریالهای تلویزیونی بود.
کوثری پس از آن در مجموعههای تلویزیونی و فیلمهای سینمایی زیادی به ایفای نقش پرداخت، اما حضور او در سریال معصومیت از دست رفته و بازی در نقش «ماریای نصرانی» باعث درخشش و سکوی پرتابش در عرصه بازیگری شد.
سال ۸۶
لیلا حاتمی و علی مصفا/ پریدخت/ سامان مقدم
«پریدخت» سامان مقدم را میتوان یکی از نمونههای قابل قبول در سریالسازی محرمی دانست که توانست گریزی به تاریخ معاصر ایران در سده اخیر بزند و در حقیقت روایتی عاشقانه – عامیانه در دل محرم و اعتراضهای مردم در زمان پهلوی بود. پریدخت داستان زندگی دختر حاج میرزا یکی از سرشناسان مومن شهر است. داستان در سال ۱۳۱۴ رقم میخورد، جایی که پریدخت در دو راهی انتخاب خواستگار قرار دارد؛ داستان با فراز و فرود زندگی پریدخت جلو میرود تا فاجعه مسجد گوهرشاد و کشف حجاب رقم میخورد. مرحله دوم زندگی پریدخت با تبعید رضاشاه و روی کارآمدن محمدرضا پهلوی آغاز میشود، قصهای که تا بعد از کودتای ۲۸ مرداد ادامه دارد. مثلث عشقی مبهم میان پریدخت، نادر و نصرت، جوهره داستان بود؛ نصرت که با همنشینی در خانه میرزا دلباخته دختر او میشود و نادر خانزادهای که از دختر مورد علاقهاش دور میشود. بازی «لیلا حاتمی» در کنار همسرش «علی مصفا» قابل تقدیر بود. حاتمی توانست نقش پریدخت را به خوبی ایفا کند. البته نمیتوان بازی خوب «کامبیز دیرباز» در نقش نصرت را هم در نظر نگرفت.
علی مصفا و لیلا حاتمی نقش های اصلی پریدخت را بازی می کنند این دو در کیف انگلیسی هم مقابل هم قرار گرفته بودندو دیدن این مجموعه می تواند خاطره خوش آن یکی را هم برای مخاطبان زنده کند.
محمدتقی فهیم منتقد سینما با اشاره به مثلث عشقی این سریال میگوید: روی این موضوع دقت بیشتری شده بود؛ این درحالیست که قصههای فرعی این سریال بسیار تکراری بود و فضاهای آن شباهتهایی با سریالهایی چون«کیف انگلیسی» داشت.
۱۳۸۹
فریبرز عربنیا/ مختارنامه/میرباقری
«مختارنامه» یکی از اولین پروژههایی بود که با آمدن عزتالله ضرغامی به صداوسیما کلید خورد. یک بیگپروداکشن از سیما فیلم و به تهیهکنندگی محمود فلاح برای باکس طلایی پخش. سریال جمعهها، ساعت ۱۰، شبکهی یک، که سالها ویترین صداوسیما بود. «مختارنامه» قرار بود از مهر سال ۸۹ جای خالی «امام علی» (علیه السلام)، «تنهاترین سردار»، «ولایت عشق» و «یوسف پیامبر» را پر کند.
داستان «مختارنامه» از شهر مدائن و قصهی صلح امام حسن (علیه السلام) شروع میشود. از کوشک سفید و تنهایی حسن بن علی (علیه السلام) در قضیهی صلح با معاویه. میرباقری بهخوبی از دریچهی «مختارنامه» وضعیت داخل خانهی امام دوم شیعیان را در جنگ با پسر ابوسفیان نشان داده است. قضیهای که کمتر در روایات تاریخی شاهدش هستیم. با این حال به نظر میرسد میرباقری در این اثر بیش از همه به یک چیز وفادار است؛ قهرمان داستانش.
یکی از چالشهای شیرین مخاطب با «مختارنامه» انتخاب بهترین بازیگر و همذاتپنداری با او در کنار بازیگر نقش مختار است. اول میگویی بیتردید بهترین بازیگر مختارنامه فرهاد اصلانی در نقش عبیدالله بن زیاد است که یکدفعه به رضا کیانیان در نقش عبدالله بن زبیر برمیخوری. حالا دیگر نمیتوانی بگویی بیتردید. در دوگانهی این دو در حال تجزیه و تحلیلی که یکدفعه یک شخصیت دیگر تو را محو خودش میکند: انوش معظمی در نقش حرمله. حرملهی «مختارنامه» آنقدر واقعی است که به شما اجازه نمیدهد صحنهی کشته شدن او را بهعنوان یک نقطهضعف به یاد بیاوری. آنقدر طلایی که به قول معظمی «مادرم مرا برای تیر زدن به گلوی علیاصغرِ مختارنامه نفرین کرد.» در کنار همهی اینها نباید از بازی رضا رویگری در نقش کیان ایرانی هم گذشت. عمرهی «مختارنامه» با بازی فریبا کوثری هم یک شخصیت بینظیر است.
جمشید هاشمپور گزینه اول میرباقری برای نقش اول سریالش بود که از زمان بازی در نقش ابوعون مسافر ری چشمش را گرفته بود اما زمان طولانی سریال، دیالوگهای طولانی و موارد دیگر باعث شد تا هاشمپور نیاید و عربنیا با زدن یک دهه قید بازیگری در سینما، تمام وقت مختار سریال میرباقری شود.
عربنیا توانست در برابر بازیگران کارکشته مقابلش مثل اصلانی و کیانیان و رشیدی بازیهای خوبی نشان دهد و خودش را ماندگار کند.
فریبرز عرب نیا از نخستین روزی که برای بازی در سریال تاریخی «مختارنامه» با سیما فیلم قرارداد بست، حدود شش سال در هیچ پروژه سینمایی و تلویزیونی دیگری مقابل دوربین نرفت. او در تمام این روزها «مختار» داوود میرباقری باقی ماند، و پیشنهاد کارگردانان و تهیهکنندگان برای بازی در پروژهای دیگر، را رد کرد. خودش درباره این موضوع میگوید: من قبل از شروع «مختارنامه» میخواستم فیلم خودم را بسازم و مهمترین دغدغهام این بود که ساخت این فیلم چند سال به عقب میافتد؛ کمااین که این اتفاق افتاد. مجموعه قصهام را داشتم چاپ میکردم آن هم چند سال به عقب افتاد؛ اما الآن شکرخدا فکر میکنم که غلط پیشبینی نکرده بودم و «مختارنامه» ارزش تمام این سختیها و ریسکها را داشتهاست. خدا را واقعا شکر میکنم؛ به این دلیل که به راحتی میتوانست کار خوب از آب در نیاید؛ که شکر خدا اینطوری نشد.
۱۳۹۱
محمدرضا شریفی نیا/ یلدا/ داوود میرباقری
در میان سریالهایی که مستقیما به موضوع عاشورا پرداختهاند، سریالهای بسیاری هم به این موضوع مهم تعریض زدهاند و در روزگار معاصر اشارهای به داستان عاشورا داشتند. سریال ۱۱ قسمتی «یلدا» محصول سال ۱۳۹۱ بود که به کارگردانی «سیدداوود میرباقری» یکی از این سریالهاست.. «یلدا» داستان «حاج محمدعلی زاهدی» مشهور به «مندلی» بوده که سالها است سنت تعزیهخوانی را در شهرستان بسطام حفظ کرده است. وی با نزدیک شدن به زمان مرگش احساس میکند که خطا یا گناهی در گذشته باعث تنهایی و آشفتگی امروز او و دور افتادن فرزندانش از اصالتها شده است. «محمدرضا شریفینیا»، «کاظم هژیرآزاد»، «چنگیز جلیلوند»، «اسماعیل خلج»، «فریبا کوثری»، «الهام پاوهنژاد»، «حمیدرضا آذرنگ»، «سیدمهرداد ضیایی»، «حامد میرباقری»، مرحوم «بیژن افشار»، و «سحر افتاده» از بازیگران این سریال هستند.
قسمت ابتدایی این سریال با پخش گوشههایی از هنر تعزیه خوانی آغاز شد و آغاز گره افکنیها درست در چند قسمت نخست موجب شد تا اقبال عمومی به این سریال نیز بیشتر شود و مخاطبان تلویزیونی با اشتیاق داستان را دنبال کنند. آغاز خوب داستان تا مرگ مندلی پیش رفت و به دل تماشاگران نشست؛ با مرگ مندلی، شخصیتهای جدید به داستان وارد شدند و از این نقطه به بعد دعوای زرگری فرزندان مندلی بر سر تقسیم ارث و میراث و مشاجره بر سر اجرای وصیت پدر به محور اصلی داستان تبدیل میشود.
بهروز خوشرزم ـ تهیهکننده این سریال برای انتخاب نقش خانم نیز گفت: برای انتخاب نقش یلدا درصدد بودیم تا از چهرهای جدید برای این کاراکتر استفاده کنیم و پس از انجام مراحل مختلف تست بازیگری از میان بیش از ۵۰ نفر در نهایت سحر افتاده برای ایفای این نقش انتخاب شد.
محمدرضا شریفینیا ایفاگر نقش «علی» شخصیتی پولدار و پولدوست که در عین حال سعی میکند با تمسک به شعائر دینی و ظواهر اسلامی، پایگاه و وجهه اجتماعی خود را حفظ کند و از دین پوسته آن را برای پیشبرد دنیای خود میخواهد.
There are no comments yet