«یادگار جنوب» بسیار بلندپروازانه، لبریز از ریسک و بسیار موفق در قصهگویی و ساختار است. فیلمی که نه برای خروج از تهران ترسی به دل راه میدهد و نه به یک روایت قصه عاشقانه بسنده میکند.
یادگار جنوب بعد از فیلم جاندار دومین تجربه کارگردانی حسین دوماری و پدرام پورامیری است. این دو کارگردان جوان با همان فیلم اولشان ثابت کردند در زمینه ساخت تریلرهای اجتماعی تسلط کافی دارند. داستان فیلم درباره عشق یک دختر و پسر است و ازدواج آنها در حالی که دختری در کما است و ازدواج آنها باعث میشود شرایط پیچیدهای رخ دهد.
«یادگار جنوب» بسیار بلندپروازانه، لبریز از ریسک و بسیار موفق در قصهگویی و ساختار است. فیلمی که نه برای خروج از تهران ترسی به دل راه میدهد و نه به یک روایت قصه عاشقانه بسنده میکند. این فیلم حتی وقتی به سینمای معمایی و جنایی نزدیک میشود نیز تغییر هویت نمیدهد. «یادگار جنوب» میتواند فیلم پرفروشی باشد، چه بسا یکی از پرفروشترین فیلم سینمایی ایران در سال جاری.
در شرایطی که بسیاری از فیلمهای سینمای ایران در بسط و گسترش طرح اولیه فیلمنامه دچار مشکل هستند و در بسیاری موارد فیلمنامهها پتانسیل کافی برای اجرا در یک فیلم بلند سینمایی را ندارند و مناسب ساخت در قالب فیلم کوتاه هستند، یادگارجنوب (با نام انگلیسی به نام عشق) با حجم وسیع رخدادها و اتفاقاتی که در فیلمنامه وجود دارد میتواند با بسط طرح اولیه و افزودن جزییات به فیلم، به مینیسریالی موفق و تماشایی تبدیل شود.
در واقع مشکل اصلی فیلم نیز در همین نقطه و بهواسطه نداشتن زمان کافی در تشریح بیشتر جزئیات داستان بهویژه بیان علل و عوامل اصلی اختلاف وحید (با بازی وحید رهبانی) با صالح (با بازی پژمان جمشیدی) و همچنین تفسیر و تشریح علل عشق وحید به شیدا بوده است.
دوماری و پورامینی، فیلمنامهنویسان یادگارجنوب که پیشترها سابقه موفقی در نگارش گروهی فیلمنامه شنای پروانه (به کارگردانی محمد کارت) و فیلم کوتاه نسبت خونی (به کارگردانی مشترک دوماری و پورامیری) داشتهاند و در کارنامه خود آثاری همچون یاغی، جاندار و … را نویسندگی کردهاند در آخرین فیلم خود، با نگارش فیلمنامهای پرهیجان در تریلری عاشقانه، به تعریف قصه مردی عاشقپیشه و دلباخته میپردازند که پس از درگذشت معشوقش تمام تلاشش را برای زنده نگهداشتن نام و یاد او و بازگشت به زندگی خیالی با همسر ازدسترفتهاش و انتخاب جایگزین برای او میکند.
فیلمنامه در روایتی غیرخطی و غیرقابل حدس، بخشهایی از زندگی وحید را همانند پازل در کنار یکدیگر میچیدند و با درگیر کردن مخاطب در دل تصاویری پر زرق و برق (از ماشینهای لوکس و خانههای مجلل گرفته تا شخصیتهای شیک و اتوکشیده) با فیلمی پرکاراکتر همراه میشود. در یادگارجنوب، ایده به اجرا برتری دارد و با وجود دقت عمل و رعایت نکات و جزییات فیلمنامه و اجرا (چه در مسائل فنی و چه محتوایی) ایده اصلی داستان و تریتمنت روایت، عامل مهمی برای جذب مخاطب تا پیگیری نهایی فیلم و علاقهمندی او به دنبال کردن داستان و پیشبینی عاقبت شخصیتها میشود.
همانطور که بدان اشاره شد علت اصلی این موضوع، زمان کم فیلم در راستای بسط دقیق جزئیات و رسیدن به داستانی واحد در کنار خردهپیرنگهای فیلم است. همین مهم علت اصلی ورود دیرهنگام فیلم به پرده دوم و ورود به جهان ذهنی بیشتر وحید و شکلگیری ارتباط او با شیدا و صالح است. هرچند که در این بین و به دلیل همین مشکل اشارهشده به شخصیت حرا (با بازی سحر دولتشاهی) به اندازه کافی توجه نمیشود و مجموع برآیند نظر مخاطب نسبت به او بهصورت الکن در دو سکانس تخلیه بار قایق و زندانی کردن صالح ختم میشود و به خروجی قابلقبولی از شخصیتپردازی و درک کامل شخصیت او منجر نمیشود.
پارسا آتش پر
There are no comments yet