• کد خبر: 9664
  • گروه : اخبار , ویژه ها
  • تاریخ انتشار:2 اسفند 1402 ساعت: 11:24
گفت‌وگو با امیرحسین ربیعی کارگردان فیلم ضد:

«ضد» محصول تعامل حداکثری همه عوامل با یکدیگر است

وقتی حداکثر ۴۰ تا ۵۰ بازیگر در سینمای ایران داریم که در تمام فیلم‌هایی که تولید می‌شوند، حضور دارند، وقتی رقابتی نباشد باید بگویم که انحصار فساد می‌آورد.


در عرصه سینما و تلویزیون به ویژه طی ۲ دهه اخیر بار دیگر پرداختن به مقطع سیاسی و اجتماعی دهه اول انقلاب اسلامی مورد توجه فیلم‌سازان و تولیدکنندگان سریال‌های تلویزیونی قرار گرفته است و آثاری با موضوع اتفاقات و حوادث رخ داده در این مقطع زمانی، به‌ویژه شرایطی که گروهک منافقین رقم زدند، ساخته، اکران و پخش شده‌اند. یکی از جدیدترین آثاری که در عرصه سینما با موضوع حوادث دهه ۶۰ که توسط گروه منافقین رقم خورد ساخته و در حال اکران بر پرده سینماهای کشور است، فیلم «ضد» به کارگردانی امیرعباس ربیعی و محصول سازمان سینمایی سوره است. فیلم «ضد» به نویسندگی حسین تراب‌نژاد و تهیه‌کنندگی محمدرضا شفیعی است که در سال ۱۴۰۰ تولید و بعد از ۲ سال در پاییز سال جاری به اکران رسید. «ضد» در چهلمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد و توانست سیمرغ بلورین بهترین نقش مکمل مرد را توسط نادر سلیمانی و سیمرغ بلورین بهترین طراحی صحنه را توسط محمدرضا شجاعی از آن خود کند.

امیرعباس ربیعی فیلم سینمایی «ضد» را به عنوان دومین تجربه کارگردانی فیلم بلند سینمایی در کارنامه کاری خود به ثبت رساند؛ کارگردانی که فیلم اول او با عنوان «لباس شخصی» در سی و هشتمین جشنواره فیلم فجر به نمایش درآمد ولی تاکنون موفق به کسب مجوز اکران نشده است. گفتگو با این کارگردان را در ادامه می‌خوانید.

در فیلم سینمایی ضد به سراغ موضوعی سیاسی رفتید. آیا این از دغدغه شخصی شما بر میآمد یا انگیزههای دیگری برای حضور در این پروژه وجود داشت؟

به دلیل زیست، پژوهش‌ها، افکار و دغدغه‌هایم بیشتر سینمای سیاسی و تاریخ معاصر را پیگیری می‌کنم و به این ژانر علاقه دارم. فیلم‌های کوتاهی هم که پیش از «لباس شخصی» و «ضد» ساختم، موضوع سیاسی داشتند؛ سال ۹۱ یا ۹۲ اثری کوتاه ساختم که درباره اشغال عراق توسط آمریکا است، سال ۹۳ فیلم «ولد» را با موضوع جنگ غزه در سال ۲۰۱۴ ساختم، بعد به بحث مدافعان حرم و جنگ سوریه پرداختم و فیلم «ماه در خانه» را تولید کردم. در سال ۹۶ نیز فیلمی با موضوع اتفاقات سال ۱۳۸۸ ساختم. در کل می‌توانم بگویم که تاکنون فیلم غیرسیاسی نساخته‌ام. ناگفته نماند که سال ۹۴ اولین فیلم سینمایی‌ام را به طور جدی با حوزه هنری شروع کردم که متأسفانه در پیش‌تولید متوقف شد و هیچ‌وقت ساخته نشد؛ موضوع فیلم درباره اتفاقی در استان سیستان و بلوچستان و بحث تکفیری‌ها و ترورهایی که در آن استان انجام می‌شود و همچنین دعوای بین شیعه و سنی، بود. سال ۹۶ شروع به مطالعه پرونده حزب توده کردم تا بتوانم فیلمی با این موضوع بسازم. بنابراین پرداختن به پرونده‌های سیاسی و رفتن به سراغ «لباس شخصی» و «ضد» دغدغه شخصی‌ام بود. اگر یک روز بخواهم فیلمی با موضوع اجتماعی یا اقتصادی کار کنم، بی‌ربط به سیاست نمی‌توانم بسازم زیرا من سیاست را به شدت در تمام شئون زندگی تأثیرگذار می‌بینم. من با تفکر زندگی جدای از سیاست یا متکی شدن به یک زندگی فردی که به دنبال رفاه فردی فارغ از رفاه و نفع اجتماعی است، مخالف هستم و اصلاً این زیست را قبول ندارم. در حقیقت معتقد هستم انسان، اجتماعی خلق شده است و نسبت به جامعه مسؤولیت دارد. به مذهب جدای از سیاست و فعالیت‌های فردی جدای از سیاست قائل نیستم. سیاست نقش به‌سزایی در جامعه دارد. ۹۰ درصد اختلافاتی را که در حوزه‌های مختلف کشور وجود دارد؛ ناشی از سیاست می‌دانم چه سیاست داخلی و چه سیاست بین‌المللی. سیاست نقش پررنگی بر خروجی فرد فرد جامعه دارد. وقتی این عقیده من است، طبیعی است حتی اگر یک مساله اجتماعی را پیگیری کنم، رگه‌های سیاسی آن را هم دنبال می‌کنم.

تعامل شما با تهیه کننده و فیلمنامه نویس چگونه بود؟

قبل از اینکه به این سوال پاسخ دهم اول باید بگویم که خواهش می‌کنم تهیه‌کنندگان و سرمایه‌گذاران دولتی و خصوصی بدانند که هنرمند ربات نیست که کنترلش دست فرد دیگری باشد. مدیری که پشت یک میز نشسته است و قدرت تصمیم گیری دارد باید بداند این میز، به معنای این نیست که او از همه هنرمندتر است و از همه بیشتر می‌فهمد که بگوید من ریل‌گذاری می‌کنم و هنرمندان روی این ریل حرکت کنند. این غلط است و در فرهنگ انقلاب اسلامی و فرهنگ دفاع مقدس تعریف مدیریت این نیست، این تعریف در نظام سرمایه‌داری وجود دارد. «مدیر» در تعریف جمهوری اسلامی یعنی «خادم»، جایگاه نیست. ارزش مدیر به خدمتی است که می‌کند. فرمانده‌هان دفاع مقدس راه را برای رزمندگان هموار می‌کردند تا رزمندگان بتوانند به جلو حرکت کنند، هدایت صرفاً برای نظم بود. بعد از دفاع مقدس جایگاه عوض شد و مدیران تصور کردند که شایستگان مردم هستند. در فرهنگ این امر شدنی نیست و دور باطل است. کار فیلم‌ساز در مواجهه با مدیران بخش دولتی و خصوصی و حتی تهیه‌کننده‌ها خیلی سخت است. من معتقدم همان‌گونه که من به عنوان کارگردان نباید در کار تهیه و تولید دخالت کنم، تهیه‌کننده هم نباید در کار هنری فیلم دخالت کند بلکه باید اعتماد کند. البته در فیلم «ضد» تعامل خوبی از سوی آقای شفیعی به عنوان تهیه‌کننده و آقای تراب‌نژاد به عنوان فیلم‌نامه‌نویس با بنده وجود داشت و از این بابت از آن‌ها تشکر می‌کنم. من فیلم می‌سازم چون قصه‌گویی را دوست دارم. به سینما نیامده‌ام صرفاً فیلم بسازم و یک‌سری حرف‌ها را بزنم، فیلم می‌سازم تا قصه بگویم، مخاطب را سرگرم کنم و حرفم را هم بزنم. برای من مهم است حرفی که می‌زنم شعار نباشد و در جهان درام بنشیند. به همان اندازه برایم مهم است فیلمی بسازم که آئینه درونم باشد و برای خوشایند این و آن نباشد. وقتی می خوام فیلمی بسازم که اقتباسی از واقعیت است، خودم را نسبت به تاریخ و آن واقعیت مسؤول می‌دانم و هر آن‌چیزی را که می‌فهمم، در قالب روایت واقعیت و رئالیسم موجود بیان می‌کنم. البته این واقعیت و رئالیسم موجود در چیستی ماجرا است، چگونگی و جزئیات ماجرا را متناسب با ظرفیت درام تغییر می‌دهم.

با توجه به اینکه عنوان کردید سینمای قصه گو را میپسندید، ضد را در جایگاه فیلمنامه و قصه چطور ارزیابی میکنید؟

در فیلم «ضد» با سازمان مجاهدینی طرف هستم که ۳ طیف آدم دارد؛ طیف اول که همان شخصیت اول فیلم یعنی «سعید» است، شهوت جاه‌طلبی و قدرت او را تبدیل به یک آدم مریض می‌کند که تمام ارزش‌ها را زیر پا می‌گذارد و حتی رفتارهایی برای تثبیت جایگاه و یا ارتقای جایگاه خود انجام می‌دهد که به ضرر سازمان است. «سعید» در فیلم «ضد» حاضر نیست دکتر بهشتی را ترور کند و استدلال می‌آورد که به ضرر سازمان است، بخش اعظم این استدلال به این دلیل است که اگر ترور کند مرگ «سعید» را به همراه خواهد داشت کمااینکه وقتی محمدرضا کلاهی ترور را انجام داد، کارش در سازمان تمام شد. طیف دیگر افرادی هستند که تابع محض مرکزیت سازمان یا مسعود رجوی هستند؛ افرادی که عواطف و احساسات خود را ذبح می‌کنند و بت‌شان سازمان است که نماینده‌شان در فیلم «ضد»، کاراکتر «ناصر» است. این انسان‌ها دستور مرکزیت برای‌شان وحی منزلی بود که آن را مقدس می‌دانستند. مثال این امر «ابریشم‌چی» است. طیف دیگر آدم‌هایی هستند که با یک نگاه انسانی جذب سازمان شده بودند. یعنی هنوز فطرت انسانی در آن‌ها باقی مانده و تشکیلات هنوز بر عواطف و اعتقادات انسانی آن‌ها غالب نشده است؛ نمونه این طیف در فیلم «ضد»، کاراکتر «منیژه» است. این افراد از سازمان دل می‌کنند و یا شجاعت دارند که مخالفت خود را ابراز می‌کنند ولی برخی هم چون شجاعت این ابراز را نداشتند، سال‌ها در سازمان باقی ماندند. من این طیف را قربانی می‌دانم.

من سعی کردم با این کاراکترها و با زبان سینما در فیلم «ضد» به این نگاه و طیف‌ها بپردازم تا مخاطب در زیرمتن و ناخودآگاه خود این‌ها را بفهمد. برای من مهم است در سینما تمام نگاه‌های مدنظر تبدیل به درام و قصه جذاب بشود که مخاطب به صورت ناخودآگاه آن‌ها را بفهمد. سینما یعنی فیلم «فهرست شیندلر» که منِ ضدصهیونیست هم دلم برای کاراکترهایش می‌سوزد. وقتی این‌گونه فیلم بسازم، سینما تبدیل به زبان مشترک همه آدم‌ها می‌شود. آرزوی من این است که مخالف‌ترین آدم به ایدئولوژی من ناسزا بگوید ولی به احترام سینمایم کلاه از سر بردارد.

با توجه به همین جملات پایانی فکر میکنید در فیلم «ضد» چهقدر توانستهاید در جلب رضایت مخاطبان طیفهای مختلف موفق باشید؟ فکر میکنید «ضد» در شخصیتپردازی چقدر موفق بوده است؟

اول بگویم که فیلم «فهرست شیندلر» قله است و من در دامنه در حال تلاش هستم. از سوی دیگر فیلم‌نامه «ضد» متعلق به من نیست و به عنوان کارگردان فیلم‌نامه آماده‌ای را کار کردم اگرچه فیلم‌نامه بازنویسی شد و در این روند تغییر کرد. به گونه‌ای که فضای عاشقانه فیلم‌نامه اولیه پررنگ بود و در نسخه بازنویسی، غلبه بر فضای سیاسی بود.  البته این را هم بگویم که بعد از فیلم «ضد» تصمیم گرفتم که دیگر فیلمی را که فیلم‌نامه‌اش برای خودم نیست، نسازم زیرا معتقدم نمی‌شود یک خانواده ۲ پدر داشته باشد. اما درباره شخصیت‌پردازی «ضد» می‌توانم این ادعا را داشته باشم که بین دوراهی عشق و سیاست ماندن شخصیت «سعید» در این فیلم کاملاً شکل‌گرفته و تردیدش به خوبی درآمده است.

شیوه انتخاب بازیگر چگونه بوده است. منتقدان معتقدند که برخی نقشها کاملا نشسته و برخی از بازیگران انتخاب مناسبی نبودند.

طبیعتاً اگر نقصی هست بر عهده من به عنوان کارگردان است. انتخاب بازیگران فیلم «ضد» با تهیه‌کننده به صورت تعاملی انجام شد به غیر از مهدی نصرتی که شناخته شده نبود. من از روز اول اصرار داشتم که مهدی نصرتی کاراکتر اصلی را بازی کند. در نهایت آقای شفیعی گفتند که باید اتودی از یکی از سکانس‌های فیلم را ببیند. بعد ایشان یک سکانس را که روی آن مسلط شده بود، در مقابل آقای شفیعی اتود زد، ایشان پسندید و بلافاصله با مهدی نصرتی قرارداد بست. برای انتخاب بازیگر به صورت تعاملی با آقای شفیعی گپ می‌زدیم و گزینه‌ها را انتخاب می‌کردیم ولی تصمیم گرفتیم برای شخصیت «ناصر» به سراغ بازیگری برویم که تا به حال نقش جدی ایفا نکرده است و به نوعی یک ساختارشکنی انجام دهیم. ما یک جلسه با آقای سلیمانی صحبت کردیم و ایشان از من پرسید که چرا من را انتخاب کردید؟ من معتقد هستم کسی که می‌تواند مردم را بخنداند خیلی توانا است و قطعاً می‌تواند نقش جدی را ایفا کند. بعد از جلسه آقای شفیعی از من پرسید که گفت‌وگو چگونه بود و من به ایشان گفتم آقای نادر سلیمانی مانند هندوانه در بسته ولی بازیگری بسیار توانا و با بزرگان تئاتر و سینما همکاری داشته است. ضمن اینکه آقای سلیمانی به من گفت ۴۰ سال است که دوست دارد یک نقش جدی ایفا کند. آقای سلیمانی فیلمنامه را خوانده بود و در جلسه اول متوجه شدم که ایشان دقیقاً شخصیتی را که من مدنظر داشتم، فهمیده است. ایشان چیزی که تصور من بود از متن دریافت کرد بدون اینکه کلامی با ایشان در میان گذاشته باشم. بعد از پایان آن جلسه به مهدی نصرتی گفتم که نادر سلیمانی با نقش «ناصر» می‌درخشد و این پیش‌بینی درست از آب درآمد.

نادر سلیمانی خیلی هم در نقش نشست و جایزه بهترین بازیگر نقش مکمل را هم از جشنواره فجر گرفت.

معتقدم با مسیری که جلو آمدم، برایم باعث افتخار است کارگردانی هستم که بعد از ۴۰ سال به نادر سلیمانی اعتماد می‌کنم و نتیجه این اعتماد را هم دیدم. من تنها نباید به دنبال بالاکشیدن خودم از نردبان دیگران باشم بلکه وظیفه‌ام بالاکشیدن خودم، فیلم‌ام و ارتقای سینما است. باید بگویم که انحصار فساد می‌آورد. وقتی حداکثر ۴۰ تا ۵۰ بازیگر در سینمای ایران داریم که در تمام فیلم‌هایی که تولید می‌شوند، حضور دارند، وقتی رقابتی نباشد تا بازیگر برای رسیدن به نقش زحمتی متحمل شود، وقتی دستمزد آنقدر بالا و خلاف عرف است، این روند باعث متضرر شدن سینما می‌شود. از این جهت است که می‌گویم انحصار فساد می‌آورد. ما باید درها را باز کنیم تا سالانه چند بازیگر با استعداد و خوب وارد سینما شوند. وقتی رقابت ایجاد شود، سینما ارتقا پیدا می‌کند. ادعا می‌کنم که برخی از دوستان و همکاران آقای نادر سلیمانی با سیمرغ گرفتن ایشان خوشحال نشدند زیرا پایه‌های امنیت کاری‌شان را متزلزل می‌بینند.

آقای ربیعی فیلم «لباس شخصی» به عنوان اولین تجربه کارگردانی فیلم بلند سینمایی به اکران نرسید. به عنوان یک کارگردان چگونه میتوانید انگیزه ساخت و کارگردانی فیلم را در خود حفظ کنید؟

معتقدم هیچ فیلمی در قفس نمی‌ماند و روزی «لباس شخصی» هم اکران می‌شود. شاید شعار تصور شود ولی زیاد نگران نیستم زیرا وقتی انسان می‌خواهد روی پای خود بایستد باید هزینه آن را هم بپردازد. انسان در مبارزه و تحمل، بزرگ می‌شود. خیلی خوشحال هستم که فیلمی انقلابی ساختم که یک فرد یا نهاد انقلابی جلوی آن را گرفته است. متهم به سفارشی‌سازی می‌شوم ولی فیلمی را که در اوج ساختم توسط نهاد دیگری توقیف می‌شود. خوشحال هستم که برای خوشایند یا ناخشنودی هیچ فرد یا نهادی فیلم نمی‌سازم و مهم این است که نه برای پول و رفع بی‌کاری، فیلم نمی‌سازم. «لباس شخصی» یک مسیری را حتی بعد از خودش ایجاد کرده است. تمام بازیگران «لباس شخصی» تئاتری بودند و هیچ چهره‌ای در آن حضور نداشت ولی در تمام طول جشنواره حرف این فیلم بود. «لباس شخصی» در بخش فیلم‌اولی‌های جشنواره فیلم فجر بود ولی در سودای سیمرغ پذیرفته نشد و وقتی این اتفاق می‌افتد بازیگران و گروه دیده نمی‌شوند. در بخش فیلم‌اولی فقط یک جایزه بهترین فیلم وجود دارد که در آن سال کار سختی هم داشتیم زیرا فیلم‌های «شنای پروانه»، «روز صفر» و «پوست» هم حضور داشتند. آن فیلم‌ها به بخش سودای سیمرغ راه پیدا کردند اما برای «لباس شخصی» این اتفاق نیفتاد. یکی از اعضای هیأت انتخاب به من گفت ما بین انتخاب فیلم «لباس شخصی» و یک فیلم که دارای یک بازیگر چهره بود، برای حضور در بخش سودای سیمرغ مردد بودیم که ترجیح بر این شد تا آن فیلم و بازیگر چهره علیرغم این‌که همه هیأت انتخاب معتقد بودند «لباس شخصی» فیلم بهتری است، در بخش سودای سیمرغ حضور پیدا کند و بازی او مورد داوری قرار بگیرد زیرا برای جشنواره مهم است که بازیگران چهره مورد داوری قرار بگیرند.

برای کار آخرتان رویکردتان در خصوص گروه بازیگران چگونه است؟

همه بازیگران تئاتری هستند.

وضعیت ساخت فیلم سوم شما چگونه است؟

ربیعی: فیلم «احمد» به زلزله بم و نقش شهید احمد کاظمی به عنوان فرمانده نیروی هوایی سپاه در امدادرسانی به زلزله‌زدگان، می‌پردازد. «احمد» خیلی متفاوت از «لباس شخصی» و «ضد» است. موضوع اجتماعی است ولی به هر حال بی‌ربط به سیاست نیست. فرایند «لباس شخصی» برای «احمد» هم طی شده است. خودم فیلمنامه را نوشته‌ام، تهیه‌کننده، طراح صحنه و فیلم‌بردار هم از گروه «لباس شخصی» هستند.

کلید واژه:
گروه بندی: اخبار , ویژه ها

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است