باورناپذیری در یک روایت سطحی و شعاری

فیلم سینمایی «دو روز دیرتر» به کارگردانی اصغر نعیمی روز اول جشنواره فیلم فجر روی پرده رفت اما نتوانست انتظارها را برآورده کند.


فیلم سینمایی «دو روز دیرتر» به کارگردانی اصغر نعیمی یکی از فیلم‌های شرکت‌ کننده در چهل و دومین جشنواره فیلم فجر است که در شب نخست این جشنواره در برج میلاد به نمایش درآمد. این فیلم داستان مردی مسن به نام غلامحسین با بازی فرهاد آئیش را بیان می‌کند که عاشق داشتن نوه است. او در جشن تولد خواهر ۱۰۰ ساله‌اش برای بار چندم به دامادش سهیل با بازی سینا مهراد و دخترش مریم با بازی پردیس احمدیه اصرار می‌کند که مانند ۲ دختر دیگرش بچه‌دار شوند. عمه خانم در شب تولدش می‌میرد و مسئولیت اموال فراوان او به غلامحسین می‌رسد.

غلامحسین که با هر ترفندی نمی‌تواند سهیل که فیلمنامه‌نویس است را وادار به بچه‌دار شدن کند، اموال عمه را به نوه‌هایش داده و شرط می‌گذارد که با به دنیا آمدن هر نوه جدید مبلغ هنگفتی را به او بدهد. سهیل و مریم که قصد مهاجرت دارند، تصمیم می‌گیرند با پول نزولی کارهای مهاجرت خود را انجام داده و از سوی دیگر با بچه‌دار شدن این پول را از پدر مریم بگیرند. اما در این میان غلامحسین می‌میرد و ماجرا به نحو دیگری ادامه می‌یابد.

فیلم «دو روز دیرتر»، با پیام اهمیت داشتن فرزند و فرزندآوری، داستان عشق نسل قدیم به بچه و فراری بودن نسل جدید را با لحنی نسبتا کمدی و به گونه‌ای شعاری مطرح می‌کند. در گفت‌وگوهای سهیل و پدرزنش، سهیل بارها و بارها سعی می‌کند با بیان منطقی و البته گل درشت، به پدرزنش بفهماند که به بچه داشتن علاقه‌ای ندارد. و صد البته که این تمایل نداشتن، با بچه‌دار شدن و شنیدن صدای قلب بچه، همه این نخواستن‌ها به عشق تبدیل می‌شود. به نظر می‌آید که فیلم قصد دارد به شیوه‌ای سطحی پیام فرزندآوری را به مخاطبان القا کند، امری که آنقدر باورپذیر نیست که در پایان فیلم مخاطب را در زمینه فرزندآوری تشویق کند.

فیلمنامه با پرش‌های متوالی و روایتی کلی، از روی اتفاقات مهمی که ماجرای این ۲ جوان را رقم می‌زند، شبیه به پازلی می‌ماند که نه تنها از منطق‌ روایی بهره زیادی نبرده است، بلکه روابط عاطفی و انسانی را فدای روایت سطحی داستان می‌کند. شخصیت‌ها آنقدر درگیر اتفاقات درهم و برهم و بی منطق هستند که جایی برای واقع‌گرایی در شخصیت‌پردازی باقی نمی‌ماند، روابط انسانی میان آنها شکل نمی‌گیرد، نه پدر رابطه پدرانه‌ای با فرزندانش دارد و نه شخصیت‌ها رابطه‌ای واقعی را با فیلمنامه و دوربین به تصویر می‎کشند. همه آنها به مثابه عروسک‌هایی منفعل هستند که به دستور کارگردان تنها جلوی دوربین حرکت داده می‌شوند.

شخصیت دو جوان بیش از همه درگیر این انفعال هستند و شخصیت‌پردازی آنها به گونه‌ای است که گویی هیچ نقشی در زندگی خود ندارند. آنها هر کاری که به آنها امر بشود را انجام می‌دهند، به عنوان مثال آن دو که افرادی تحصیلکرده و گریزان از خرافات هستند، به ایده‌ای خرافاتی که مادر مریم به آنها می‎گوید، تن می‎دهند و برای باز کردن کلیدی که به قول مادر مریم، روز عقد برای آنها انداخته‌اند و مانع بچه‌دار شدنشان شده، نزد رمال می‌روند. رفتن نزد رمال یکی از لحظات بی‌منطق فیلم است که موقعیتی سطحی از باز کردن کلید را به صورت موازی با مرگ پدر مریم به نمایش می‌گذارد، آن هم صحنه‌ای که نمایانگر تهی‌مغز بودن این دو جوان تحصیلکرده است بدون که این دو شخصیت از خود اراده‌ای داشته باشند.

این بی‌ارادگی و فقدان عمق در شخصیت پردازی از یک سوی و بازی ضعیف و دم دستی بازیگران، به علاوه میزانسن‌های سطحی و فاقد تفکر، صداگذاری نامناسب و داستان قابل پیش‌بینی، شوخی‌هایی درباره بچه‌دار شدن و روابط غیرواقعی شخصیت‌ها، نوید این را می‌دهد که فیلم دو روز دیرتر تنها مناسب گیشه‌های کمدی و بفروش باشد هرچند که از عناصر کمدی این روزهای سینمای ایران که در فیلم‌های پرفروشی مانند فسیل استفاده شده، بهره نبرده است.

این فیلم که در سال گذشته ساخته شده اما در جشنواره فیلم فجر چهل و یکم شرکت نداشت، امسال با حمایت مالی سه ارگان به پرده نقره‌ای جشنواره فجر راه یافته است اما به نظر نمی‌آید که با وجود این حمایت مالی قوی، حرفی برای گفتن داشته باشد و انتظار مخاطب جدی سینما برای تماشای یک فیلم کمدی موفق را برآورده کند.

*سحر ناسوتی

کلید واژه:
گروه بندی: اخبار , ویژه ها

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است