نگاهی به نمایش بدل

اجبار در برجسته سازی بازی تیپیک!

روابط دو برادر بسیار پیچیده و عجیب نمایش داده شده، پیچیدگی که منطق قابل قبولی در آن مشاهده نمی‌شود؛ برادر بزرگتر بدلکار سینمایی است و تنها به دلیل گروه خونی اُ منفی، فقط از برادرش می‌تواند خون و عضو بگیرد.


در بروشور آگهی نمایش آمده است: « مهرزاد از کودکی زیر سایۀ برادر دوقلوی ناهمسانش مهران بوده است و به فرزند درجه دو خانواده بودن خو گرفته است. مهران با یک حادثۀ بدلکاری دچار مرگ مغزی می‌شود. خانواده متوجه می‌شوند پسرشان فرم اهدا عضو پر کرده است. حالا مهرزاد از فرصت استفاده کرده و تلاش می‌کند تا خودش را از سایۀ برادر نجات دهد»

صحنه باز می‌شود: اطاق عمل، بیماری روی تخت دراز شده است. دکتر و پرستاری مشغول جراحی بیمار هستند. تعداد بسیاری مجروح و مصدوم به اورژانس بیمارستان آورده‌اند. صدای همهمه و فریادِ همراهان و کادر درمانی بیرون از اطاق عمل به گوش میرسد. شاید تنها صحنه‌ای که نوعی تعامل بین بازیگران برقرار است همین صحنۀ آغازین باشد. دکتر و پرستار با هم کار می‌کنند و مریض هم بیهوش نقش خود را بازی می‌کند. بعد از این صحنۀ بسیار کوتاه، دکتر و پرستار بیحرکت می‌شوند و مریض (مهران) از روی تخت سرش را رو به تماشاگران بالا گرفته و شروع به صحبت می‌کند.

روند تکگویی ادامه یافته و هر بار با حرکت و بیان هر یک از بازیگران، دو نفر دیگر ساکت و مجسمه می‌شوند. منتهی به غیر از صحبت ابتدایی مهران(که رو به تماشاگران است)، دکتر و پرستار بازیشان نمایش در مقابل دوربینی نامریی است که در جایگاه تماشاگران قرار داده شده و سوالات ناشنیدنی کارگردان فیلمی که ساخته می‌شود را جواب می‌دهند.

نقد ساختاری

استفاده از تکنیک تکگویی، منجر به این شده است که نمایش، صحنۀ روایات گوناگون از یک ماجرا باشد. هر بار از زاویه‌ای متفاوت به موضوع نگاه شده است.  این روش وقتی برای مهران و مهرزاد (برادران دو قلویی که یک بازیگر نقشش را به عهده دارد) اجرا می‌شود، فهم ماجرا پیچیده‌تر می‌گردد. اساساً این سوال مطرح است که چه لزومی داشته یک بازیگر نقش این دونفر را بازی کند؟ به ویژه اینکه در پیشگفتار نمایش به غیر همسان بودن دوقلوها اشاره شده است! تفکیک این دو نفر در وحلۀ اول آسان نیست. علاوه بر آن اصرار بر مونولوگ بودن نمایش برای من مخاطب آزاردهنده بود؛ انگار در جهان نمایش، حضور فقط با تنهایی معنا پیدا می‌کند. هرکس تنها روایت خود را صحیح می‌داند و هیچ تلاشی برای دریافت و شنیدن روایت دیگری دیده نمی‌شود. تنها راوی خارج از موضوع اصلی نمایش، پرستار است که با زنگ‌های تلفنی که به او می‌شود، لحظاتی از ماجرای اصلی فاصله می‌گیریم و سرگرم مشکلات خانوادگی پرستار از طریق صحبت‌های تلفنی وی با همسرش می‌شویم( بهانه‌ای برای یادآوری مشکلات عدیدۀ این قشر زحمتکش و عمدتاً محروم جامعۀ امروز).

تعدد روایات از یک موضوع ثابت و متکلم وحده بودن  باعث شده تم اصلی مورد نظر نویسنده وکارگردان را نتوان به‌درستی تشخیص داد. در لابلای تکگویی‌ها این عناوین را می‌توان پیدا کرد:

دیگریِ سایه شده

دکتری که خانواده را قربانی حرف‌هاش کرده

مرگ مغزی و مشکل برخورد خانواده با اهدا عضو

روابط سلسله مراتبیِ خانوادۀ پدرسالار

فداکاری اجباری به منزلۀ وظیفۀ از پیش تعیین شده

مشکل پرستاران زن در جامعۀ مردسالار

وجود تنها یک دکتر و یک پرستار در نمایش، اجبار در برجسته سازی بازی تیپیک را دیکته می‌کند. کاری که بازیگر نقش پرستار آنرا نسبتاً خوب درآورده است. البته پرستار این نمایش تیپ بانو نایتینگل نیست بل نشانگر پرستاری است که جایگاه پایین خود را در سلسله مراتب اداری می‌داند و سعی بر رفتاری روتین، چه در محیط کار و چه در زندگی دارد.

بدلی برای برادر بدلکار

روابط دو برادر بسیار پیچیده و عجیب نمایش داده شده، پیچیدگی که منطق قابل قبولی در آن مشاهده نمی‌شود؛ برادر بزرگتر بدلکار سینمایی است و تنها به دلیل گروه خونی اُ منفی، فقط از برادرش مهرزاد می‌تواند خون و عضو بگیرد. به نحوی‌که آنها تبدیل به مشتریان ثابت بیمارستان برای مداوای مهران بعد از هر حادثۀ ناشی از بدلکاری شده‌اند. برادری که هیچ اشارهای به شغلش در زندگی عادی نمی‌شود. تو گویی وی تنها بدل و یدکی برادر بدلکار است و بس!

مشکل اهدای عضو در هنگام مرگ مغزی، در تمامی جوامع با تفاوت‌هایی کم و بیش، کماکان جدی است. و بر این اساس برای اشاعۀ فرهنگ اهدای عضو، حرکت‌هایی در سطوح ملی و بین‌المللی در جریان است. در نمایش بدل، این موضوع بیشتر جنبه شوخی به خود گرفته است. وجود برادری که در عین زنده بودن چندین عضو او را را به برادرش  پیوند زدهاند و برادری که با اصراری ابلهانه قصد پس‌گرفتن کلیۀ اهدایی به برادرش را دارد!

نمایش زمانی حدود ۷۵ دقیقه طول می‌کشد. متن اجرا حاوی مطالب بسیاری است به نحوی که بازیگران مجبورند روی دور تند صحبت کنند که در برخی صحنه‌ها (به ویژه لحظات ابتدایی نمایش) امکان درک مطلب برای تماشاگر سخت می‌شود. شاید به دلیل تک‌گویی صرف، ترفندی برای فرار از خسته‌کنندگی نمایش جلوه کند. ولی اگر بازیگران ازحرف‌های خود بکاهند و با لحظاتی سکوت فرصت اندیشیدن برای تماشاچی فراهم شود، امکان برقراری ارتباط بهتر با متن را به وی می‌دهند.

مشکل اهدای عضو در هنگام مرگ مغزی، در تمامی جوامع با تفاوت‌هایی کم و بیش، کماکان جدی است. و بر این اساس برای اشاعۀ فرهنگ اهدای عضو، حرکت‌هایی در سطوح ملی و بین‌المللی در جریان است. در نمایش بدل، این موضوع بیشتر جنبه شوخی به خود گرفته است.

ناصر بابایی

کلید واژه:
گروه بندی: اخبار , ویژه ها

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است

× برای درج دیدگاه باید وارد شوید