علیرضا رضاییان بازیگر ناشنوای فیلم «رابطه»:

سینما همیشه برای ما صامت است!

نخستین بازیگر ناشنوای ایران بیان کرد که همه فیلم‌سازها فقط با شنواها کار می‌کنند و ناشنوایان را فراموش کرده‌اند.


علیرضا رضاییان بازیگر فیلم رابطه نخستین بازیگر ناشنوای ایران است و تنها در یک فیلم بازی کرده! رضاییان که متولد ۱۳۵۰ است، سال‌ها پیش ازدواج کرده و دو فرزند دارد. رضاییان تنها فعالیت بازیگری خود را در سال ۱۳۶۵ و در فیلم سینمایی رابطه به کارگردانی پوران درخشنده و بازیگری زنده یاد خسرو شکیبایی انجام داده. او در رابطه با نحوه انتخاب شدنش برای این فیلم می‌گوید: سال ۱۳۶۴ خانوم درخشنده به مدرسه ما آمد و چند نفر را برای بازی انتخاب کرد و پس از صحبت‌ها و مشورت‌ها من رو برای بازی انتخاب کرد. به من گفت می‌تونی بازی کنی؟ و من هم جواب مثبت دادم و تقریبا یکسال تمرین کردیم. سپس فیلمبرداری را شروع کردیم که دو ماه طول کشید. آن‌چه در  ادامه می‌خوانید، مصاحبه‌ای است شیرین، با علیرضا رضاییان است که با همراهی ثمین سالاریه به عنوان رابط میان ما و برای فهم بهتر گفتگو حضور داشت و بار مهمی از مصاحبه را بر عهده گرفت.

«رابطه» یکی از فیلمهای نوستالژیک سینمای ماست. با وجود تلخی بسیار، اکثر مخاطبان با آن ارتباط برقرار کردند و دوستش داشتند. به هرحال «رابطه» اولین فیلم خانم درخشنده بود و از لحاظ کارگردانی، نقاط ضعفی داشت که به جرات میتوانم بگویم بازی بینظیر شما و خسرو شکیبایی آن ضعفها را پوشاند. نقطه قوت این فیلم و دلیل ماندگار شدنش، بازی شما دو هنرمند بود. با توجه به اینکه این فیلم اولین تجربه بازیگری شما بود، شخصیتی که در «رابطه» بازی کردید، چقدر به خودتان نزدیک بود که انقدر خوب آن را ایفا کردید؟

علیرضا رضاییان: کاراکتر «ناصر» و خانواده‌اش در «رابطه» خیلی به شرایط خودم و خانواده‌ام نزدیک بود. مشکلاتی که به تصویر کشیده شد، دقیقا مشکلاتی بود که آن زمان همه ما ناشنواها داشتیم و هیچ‌کس نمی‌توانست با ما ارتباط بگیرد. البته جدا از نزدیک بودن به شخصیتی که بازی کردم، تمرین‌های زیادی هم داشتیم که بی‌تاثیر نبود. اوایل تمرین‌ها، زبان اشاره‌ خسرو شکیبایی خیلی ضعیف بود. بعد کم‌کم با او تمرین کردم و به او اشاره را یاد دادم.

 

با توجه به اینکه تقریبا ۳۷سال از ساخت فیلم «رابطه» میگذرد، مردم هنوز چهره شما را میشناسند؟

(با خنده) بله چهره‌ام تغییر نکرده، فقط موهایم سفید شده! گاهی که فیلم از تلویزیون پخش می‌شود، فردایش مردم من را در خیابان نشان می‌دهند! بارها پیش آمده که بعضی‌ افراد در خیابان از من می‌پرسند که شما همانی هستید که در فیلم «رابطه» بازی کردید؟! من هم جواب می‌دهم بله امضا بدم؟! می‌خندند و می‌روند.

بازی در «رابطه» چه تاثیرات منفی و مثبتی در زندگیتان داشت؟

علیرضا رضاییان: تقریبا می‌شود گفت که تاثیر مثبت اجتماعی داشت. «رابطه» واقعا فیلم تاثیرگذاری بود. بعد از اکران آن، تقریبا همه در مورد ناشنوا و مشکلاتش آگاه شدند و رفتار مردم با ناشنواها خیلی بهتر شد. ما ناشنواها این را کاملا در رفتار مردم احساس می‌کردیم. البته کم‌کم با گذشت زمان فراموش شد و آن مشکلات برگشتند سرجایشان و ادامه پیدا کردند و شرایط دوباره همان شرایط است.

 

شما از آن دسته از بازیگران نوجوانی بودید که مخاطب کاملا با شخصیتتان ارتباط برقرار کرده بود و توقع داشت در فیلمهای بعد هم تصویرتان را ببیند. خودتان چطور؟ بعد از «رابطه»، همچنان بازیگری را دوست داشتید و منتظر پیشنهاد بازی در فیلمهای بعد بودید؟

علیرضا رضاییان: بله بازیگری را دوست داشتم، خیلی دلم می‌خواست که دوباره آن را تجربه کنم، اما منتظر پیشنهاد بعدی نبودم. می‌دانستم که آن موقعیت دوباره تکرار نخواهد شد. به همین دلیل سعی کردم با آن کنار بیایم.

چطور؟ چرا تا این اندازه مطمئن بودید که پیشنهاد بعدیای در کار نیست؟

علیرضا رضاییان: خب از همان زمان‌ها هم می‌دیدم که اغلب فیلم‌ها، نقشی برای ناشنوایان ندارند که بخواهند به من بدهند. الان هم همین‌طور است. اگر هم فیلمی شخصیت ناشنوا داشته باشد، باز هم به ما پیشنهاد نمی‌شود. همیشه نقش ناشنوا را هم به بازیگران شنوا می‌دهند، به جای این‌که از خود ناشنواها استفاده کنند. بازیگرها می‌آیند پیش ما ناشنواها، اشاره را یاد می‌گیرند، آن‌وقت خودشان بازی می‌کنند. خب تا وقتی که ما هستیم چرا باید فرد دیگری نقش ناشنوا را بازی کند؟ ممکن است بقیه با تماشای آن فیلم‌ها متوجه نشوند، ولی برای ناشنواها کاملا پیداست که دارند ادا درمی‌آورند و اشاره‌هایشان درست نیست. به نظر من جدا از این‌که فیلم‌های خودشان مصنوعی درمی‌آید، یک جور سواستفاده از ناشنواها هم محسوب می‌شود. در این مورد به صدا و سیما هم اعتراض کردیم اما هیچ نتیجه‌ای نداشت.

ثمین سالاریه(رابط ناشنوایان): این که می‌گوید ادا درمی‌آورند را کاملا درست می‌گوید چون ما رابط‌ها هم، این موضوع را همیشه متوجه می‌شویم. مثلا برای فیلم سینمایی «جنگ جهانی سوم» که یک نقش خانم ناشنوا داشت، به من پیشنهاد همکاری شد تا به بازیگر آن نقش زبان اشاره یاد بدهم. من گفتم چه کاری است؟ خب با بازیگر ناشنوا کار کنید و قبول نکردم. نمی‌دانم با رابط دیگری کار کردند یا نه، ولی آن بخش فیلم کاملا  ایراد داشت.

 

دقیقا، من خودم بعد از دیدن «جنگ جهانی سوم»، گفتم فیلم خیلی خوبی بود به غیر از بخشهای مربوط به کاراکتر دختر ناشنوای آن.

ثمین سالاریه: حتی من که سال‌هاست در این کار هستم وقتی برادرم خواست که آن بخش‌های فیلم را برایش ترجمه کنم، گفتم هیچ چیزی از این نمی‌فهمم! حتی ناشنواها هم متوجه نمی‌شدند که او چه می‌گوید. ان‌قدر بد اشاره می‌کرد.

 

گفتید چه زمانی به صدا و سیما اعتراض کردید؟

ثمین سالاریه: این‌ها هر سال که هفته جهانی ناشنوا می‌شود، این کار را انجام می‌دهند. چون من خودم کاملا در جریان کارشان هستم، می‌گویم. سال‌هاست که اعتراضات هست، همین‌طور نامه‌نگاری‌ هست، ولی کیست که صدای ناشنواها را بشنود؟

 

گفتید که بعد از «رابطه» همچنان دوست داشتید بازیگری را ادامه دهید اما منتظر پیشنهاد بازی نبودید. با این وجود فیلمی هم  به شما پیشنهاد شد؟

علیرضا رضاییان: چندسال بعد یک نقش‌کوتاه در فیلم‌ «شمعی در باد» پیشنهاد شد که بازی کردم.

 

فیلمی هم به شما پیشنهاد شد که خودتان قبول نکنید؟

علیرضا رضاییان: نه

اغلب بازیگران کودکی که در سینما میدرخشند، به مرور زمان دچار مشکلات روحی میشوند. چرا که بعد از مدتی به فراموشی سپرده میشوند و این رها شدن درحالیاست که بازیگری و دوران تولید فیلم، تاثیری روی آنها گذاشته که دیگر حتی در زندگی شخصیشان هم آن آدم سابق نیستند. شما چقدر با این موضوع موافق هستید؟

علیرضا رضاییان: این موضوع کاملا درست است. اما شدت ناراحتی و آسیب دیدن بازیگران کودک و نوجوان شنوا بیشتر از ما است. چون من ناشنوا هستم و از همان کودکی همیشه شاهد این بوده‌ام که به ناشنوا اهمیت داده نمی‌شود. به همین دلیل دیگر عادت کرده‌ام که به من پیشنهاد کار نشود یا اگر کاری از قبل انجام داده‌ام و تمام شده، می‌دانم که دیگر تمام شده و می‌رود کنار. بچه‌های ناشنوا دیگر عادت کرده‌اند. چون به آن‌ها توجه نمی‌کنند. شاید این موضوع باعث شد که من مثل دیگر بازیگران کودک و نوجوان فراموش شده، افسرده نشوم!

 

دلیل افسرده نشدنتان، چقدر حرف در خودش دارد... خب به قول خودتان فیلم «رابطه» آن‌قدر تاثیرگذار بوده که بعد از اکران آن رفتار مردم با ناشنوایان تغییر کرد. قطعا بازی شما بیشترین نقش را در این تاثیرگذاری داشته، برای خودتان عجیب نیست که بعد از چنین دیده شدنی دیگر به شما پیشنهاد بازی نشود؟ این احتمال را نمی‌دهید که مانند غریب به اتفاق بازیگران کودک که مانع اصلی ادامه بازیگری‌شان حالا چه به صورت مستقیم چه غیرمستقیم، همان کارگردانی است که این کودکان برای اولین بار در مقابل دوربینش درخشیده‌اند؛ خانم درخشنده در این که دیگر به شما هیچ پیشنهادی نشده نقش داشته باشد؟

علیرضا رضاییان: نه فکر نمی‌کنم که این‌طور باشد. همان‌طور که گفتم در سینمای ما، نقش ناشنوا را هم به بازیگران شنوا می‌دهند. من به کارگردان خرده نمی‌گیرم. افراد دیگری باعث می‌شوند که ما ناشنواها نقش نگیریم و نتوانیم بازی کنیم.

 اغلب عدم داشتن شماره و نشانهای از بازیگر، برمیگردد به اولین پروژهای که با آنها کار کرده، که شماره بازیگر را در اختیار بقیه گروهها گذاشتهاند یا نه. شاید هیچکس هیچ نشان و شمارهای از شما نداشته که شما را برای بازی در فیلمهایشان دعوت کنند. خود من مدت زیادی طول کشید تا توانستم شمارهای از شما پیدا کنم و برای این مصاحبه دعوتتان کنم.

علیرضا رضاییان: من خودم هم از دعوت شما تعجب کردم، واقعا بعد از سال‌ها شما اولین نفری هستید که از من برای مصاحبه دعوت کردید…  نمی‌دانم ولی سعی می‌کنم بدبین نباشم. فکر می‌کنم دلیلش همین باشد که نقش برای ما کم است، به مرور هم که زمان می‌گذرد و فرصتی برای دوباره بازی کردنمان پیش نمی‌آید، کم‌کم آن به قول شما درخشش خاموش می‌شود و ما هم فراموش می‌شویم و دیگر کسی سمت ما نمی‌آید.

 

بعد از «رابطه»، با پوران درخشنده یا سینماگران دیگری در ارتباط هستید؟

علیرضا رضاییان: نه با هیچ‌کس در ارتباط نیستم. فقط تا قبل از فوت پرویز پورحسینی، گاهی‌اوقات او را می‌دیدم، آن هم به دلیل این‌که مغازه مکانیکی‌ام در مسیر رفت‌وآمدش بود. خودم خیلی دوست داشتم که دوباره خسرو شکیبایی را ببینم که متاسفانه آن‌قدر این فرصت پیش نیامد تا این‌که خسرو شکیبایی فوت کرد و به مراسم ختمش رفتم. با خانم درخشنده هم رابطه‌ای نداشتم. فقط یک‌بار حدود ۱۵سال بعد از «رابطه» به منزل ما آمدند. آن زمان من ازدواج کرده بودم و بچه‌دار شده بودم. اتفاقا در آن دیدار من به درخشنده پیشنهاد دادم که ادامه «رابطه» را بسازد. گفتم «رابطه» فیلم موفقی بود و توانست مشکلات یک نوجوان ناشنوا را بهترین شکل به تصویر بکشد. حالا در این فیلم می‌توانید مشکلات یک ناشنوای بزرگسال را به تصویر بکشید. در مورد ایده‌هایمان صحبت کردیم. درخشنده ظاهرا استقبال کرد و گفت که حتما این فیلمنامه را می‌نویسد و تا یکی دو هفته آینده که طرح آن آماده شد، خبر می‌دهد. آن زمان که ما در مورد فیلمنامه صحبت کردیم، پسرم ۲ساله بود. خانم درخشنده قرار بود یکی دو هفته بعد خبر بدهد. الان پسرم ۲۳ساله شده، من نوه‌دار شده‌ام، اما خانم درخشنده هنوز خبر نداده! (باخنده) در واقع من بیست و یک سال است که منتظر جواب خانم درخشنده هستم که خب سرش خیلی شلوغ است و هنوز جوابی به من نداده‌.

 

یعنی بعد از آن، خانم درخشنده را ندید؟ دیگر به منزلتان نیامد؟

علیرضا رضاییان: (با خنده) هر وقت بمیرم میاد!

 

دور از جانتان! اگر الان پوران درخشنده بگوید که فیلمنامه را نوشته و میخواهد که آن را کار کند…

علیرضا رضاییان: من دیگر قبول نمی‌کنم.

چرا این پیشنهاد را به کارگردان دیگری ندادید؟

علیرضا رضاییان: کارگردان دیگری را از نزدیک نمی‌شناسم. زمان بازی در «رابطه» فقط ۱۵ سالم بود، کسی را نمی‌شناختم. آن دوران هم آن‌قدر مد نبود که کسی را پیگیری کنند و برای خودشان حالا یک کانالی بزنند.

 

از پوران درخشنده دلگیرید؟

علیرضا رضاییان: نه، قطعا نظرش عوض شده. من دلگیر نمی‌شوم از کسی.

 

در بین صحبتهایتان گفتید مغازه مکانیکی دارید، مکانیک هستید؟

علیرضا رضاییان: بله من مکانیک هستم ولی مدتی است که کمرم را عمل کرده‌ام و دیگر نمی‌توانم زیاد کار کنم، به همین دلیل در مدرسه «باغچه‌بان شماره۶» مشغول هستم و نامه‌نگاری‌های مدرسه را انجام می‌دهم.

 

فکر میکنم انتخاب شغل برای ناشنواها نسبت به بقیه سخت باشد، درست است؟

ثمین سالاریه: سخت است ولی معمولا کارهایی به این افراد پیشنهاد می‌شود که تواناییش را دارند مثلا مکانیک زیاد نیاز به ارتباط ندارد، سرش به کار خودش است.

علیرضا رضاییان: همه فکر می‌کنند ناشنوا نمی‌تواند، ولی ناشنوا هوش خیلی خوبی دارد. مثلا من مکانیکی را خودم یاد گرفتم، جایی آموزش ندیدم. من عقل دارم، چشم دارم، دست دارم، پا دارم، می‌توانم کار کنم.

 

بازیگریتان هم عالی است، این را  نگفتید… خودتان به چه سبک فیلمهایی بیشتر علاقه دارید؟

بیشتر فیلم‌های اکشن نگاه می‌کنم

 

 چه جالب، منتظر شنیدن هر سبکی بودم بجز اکشن!

چون موقع تماشا کردن فیلم‌ها از صحبت کردن کاراکترها چیزی نمی‌فهمم، فقط از حالت‌هایشان حدس می‌زنم که موضوع داستان چیست. خب فیلم‌های اکشن نسبت به فیلم‌های دیگر، حرکت و اتفاقات بیشتری دارند تا دیالوگ. (با خنده) بقیه فیلم‌ها را در قسمت قبل و بعدشان می‌فهمم چه اتفاقی می‌افتد.

 

چقدر بد…. حتی تصور چنین موقعیتی آدم را  اذیت میکند. واقعا سوالهایی که میخواستم بپرسم از ذهنم پرید…

ثمین سالاریه: من در مورد این موضوع در صدا و سیما صحبت کردم، گفتم بیایید فقط یک هفته از سال را بگذارید مخصوص شنوا، بقیه سال برای ناشنواها باشد. ببینید شما می‌توانید تحمل کنید؟

علیرضا رضاییان: اصلا برای ناشنواها ارزش قائل نیستند.

ثمین سالاریه: راست می‌گوید، واقعا برایشان ارزش قائل نیستند. ناشنوا به خاطر معلولیتش خیلی مظلوم است. من به واسطه کارم همیشه شاهد این هستم که هرگز به خواسته‌های این افراد توجهی ندارند و چیزهایی که می‌خواهند را در اختیارشان نمی‌گذارند. چه چیزی می‌خواهند؟ یک رابط. ناشنواها فقط یک رابط می‌خواهند. مثلا این‌که صدا و سیما برای برنامه‌ها یک رابط بگذارد یا حداقل زیرنویس کند. به نظرم این کار سختی نیست ولی انجام نمی‌دهند.

 

من تا به حال  به این قضیه فکر نکرده بودم، ولی الان با شنیدن صحبتهایتان تازه میفهمم که رابط نیاز اولیه ناشنواست و اینکه ابتداییترین نیاز این افراد، بزرگترین دغدغهشان شده، جای تاسف دارد.

علیرضا رضاییان: همیشه تبعیض قائل می‌شوند.

ثمین سالاریه: بله. در شهرستان‌ها هم که اصلا رابط نداریم، خیلی کم است.

 

خب گفتید این مسئله را  در صدا و سیما عنوان کردید

ثمین سالاریه: ما درخواست‌ها را داده‌ایم نه این‌که فقط یکی دو بار درخواست داده باشیم و موضوع را رها کنیم. یعنی ما همیشه و مدام این درخواست را به سازمان می‌دهیم، مدام پیگیری می‌کنیم.

 

جواب این درخواستها و پیگیریها چه بوده؟

ثمین سالاریه: جوابشان این است که زیرنویس کل فضای تصویر را می‌گیرد و آن را خراب می‌کند، رابط هم همین‌طور و آن‌وقت دیگران نمی‌توانند ببنند. گفتیم پس برای بازپخش فیلم‌ها و برنامه‌ها این کار را انجام دهید. بعد از آن برای شبکه سلامت، سینما اشاره را درست کردند ولی بعد از یک مدت کوتاه، گذاشتند کنار و دیگر آن کار را نکردند. ما همچنان داریم نامه‌نگاری‌ها را ادامه می‌دهیم. البته خودمان می‌دانیم، در هفته ناشنوایان بچه‌ها را  همه‌جا دعوت می‌کنند. ما هم دعوت می‌شویم که اشاره کنیم و مترجم باشیم. در نهایت مثل بقیه سال‌ها، این یک هفته که تمام می‌شود دوباره صحبت از این موضوع هم تمام می‌شود.

علیرضا رضاییان: آن زمان هم که در «رابطه» بازی می‌کردم، اصلا رابط ناشنوا نبود. هرچقدر هم که می‌گفتیم، صدا و سیما همکاری نمی‌کرد. این روند از آن موقع تا الان، همچنان ادامه داشته و دارد. به دلیل همین تبعیض‌ها، ما ناشنواها کلا خودمان را از جامعه عقب کشیده‌ایم. برای خودمان یک جامعه دیگری تشکیل داده‌ایم. چون در بین بقیه اذیت می‌شویم.

ثمین سالاریه: این‌ها وقتی در جمع خودشان هستند راحت‎ترند. با هم ارتباط می‌گیرند با هم به مسافرت می‌روند. دیگر زیاد به جامعه شنوا نمی‌آیند، اذیت می‌شوند.

خب حالا که به صدا و سینما امیدی نیست، اپلیکشن یا پلتفرمهایی مخصوص تماشای فیلم ناشنواها هم وجود ندارد؟

ثمین سالاریه: فقط می‌دانم که در حال حاضر دو پلتفرم نماوا و لیندو هستند که این کار را برای ناشنواها انجام می‌دهند و فیلم‌ها را هم با رابط و هم به صورت زیرنویس پخش می‌کند که بچه‌ها هر کدام را دوست داشته باشند، انتخاب می‌کنند. البته برای استفاده از این پلتفرم‌ها باید اشتراک بخرند و از طریق اینترنت ببینند.

 

میخواستم سوال دیگری مربوط به همین صحبتهایمان بپرسم، اما حرفهایمان انقدر تلخ شد که ترجیح میدهم بعدتر بپرسم. به نظرم برای اینکه فضایمان عوض شود، برگردیم به «رابطه»!

(هر دو می‌خندند.)

 

اگر زمان به عقب برگردد، به همان دوران  ۱۵سالگیتان؛ باز هم پیشنهاد بازی در فیلم «رابطه» را قبول میکنید؟

علیرضا رضاییان: اگر به عقب برگردم، بله باز هم در «رابطه» بازی می‌کنم. اما اگر الان برای بازی در فیلمی به من پیشنهاد شود، نه قبول نمی‌کنم.

 

دلیل اینکه الان پیشنهاد بازی را قبول نمیکنید چیست؟ الان دیگر حوصله بازیگری را ندارید یا از سینماگرها ناراحتید؟

علیرضا رضاییان: هر دو.

 

شما به قول خودتان از همه چیز زود میگذرید. با وجود تمام دلخوریهایی که به آنها اشاره کردید، همچنان اگر برگردید به عقب باز هم پیشنهاد «رابطه» را قبول میکنید. پس به نظرم اگر  الان هم پیشنهادی داشته باشید، قبول میکنید!

علیرضا رضاییان: الان سنم بالا رفته و توان ندارم…

 

ولی برق چشمانتان میگوید که هنوز بازیگری را دوست دارید

علیرضا رضاییان: (باخنده) بله، خیلی خیلی دوست دارم.

ثمین سالاریه: همه بچه‌های ما بازیگری را دوست دارند؛ من می‌دانم.

تا به حال  برایتان پیش آمده که هنگام تماشای یک فیلم، با خودتان بگویید کاش من این نقش را بازی میکردم؟

علیرضا رضاییان: بله

 

چه فیلمی؟

علیرضا رضاییان: (با خنده) ایرانی نبوده

 

برگردیم به صحبتهای قبل، در مورد کمتوجهی به ناشنوایان صحبت شد و دلگیری آنها از تبعیضهایی که وجود دارد؛ میخواستم بدانم که این کمتوجهیها فقط مربوط به صدا و سیما است یا نه؟

علیرضا رضاییان: نه تقریبا همه‌جا همین‌طور است. مثلا مدتی است که بابت کاری به شرکت بیمه می‌روم. کارکنان آن‌جا اصلا ناشنوا را که می‌بینند می‌چرخند، کارشان را انجام نمی‌دهند. وقتی می‌فهمند مراجعه‌کننده ناشنوا است حتی سرشان را بلند نمی‌کنند که لب بزنند تا ناشنوا متوجه حرفشان شوند. همان‌طور که سرشان پایین است، می‌گویند برو این ور یا برو آن ور. حتی یک روز برای یکی از کارکنان آن‌جا روی یک برگه نوشتم که برای چه کاری به بیمه رفته‌ام. او هم برایم نوشت که فردا بیا انجامش می‌دهم. فردای آن روز که به آن‌جا رفتم، کتمان کرد و گفت که من کِی چنین حرفی زده‌ام؟  یک‌سال و نیم است برای یک مهر به بیمه می‌روم و می‌آیم هنوز هم آن مهر را نزده‌اند. آخر کار ما را می‌اندازند در سطل آشغال، هیچ توجهی به ما نمی‌کنند…

 

باز برمیگردم به «رابطه». در بخشی از «رابطه»، خسرو شکیبایی از شما و همکلاسیهایتان میپرسد «ضعف نفس» چیست؟ حالا من بعد از ۳۷سال دوباره این سوال را شما میپرسم؛ «ضعف نفس» چیست؟

علیرضا رضاییان: ضعف نفس یا همان اعتماد به نفسِ پایین یعنی من توانایی انجام کارها را ندارم. آن زمان هم در «رابطه» منظور خسرو شکیبایی این بود که خجالت نکش، خودت برو جلو. نترس، این مسیر را ادامه بده. عقب‌نشینی نکن، رو به جلو برو. کاراکتر خسرو شکیبایی در «رابطه» از عدم اعتماد به نفس و درد و دل‌هایی که واقعا ناشنوایان داشتند، می‌گفت. کلا مضمون «رابطه» این بود که ناشنوایان باید اعتماد به نفس داشته باشند و بتوانند خودشان کارهایشان را انجام دهند، از این‌که ناشنوا هستند ناراحت نباشند.

 

به نظرم دفعه بعد که به بیمه یا هر کجا شبیه به آن رفتید، این دیالوگهای خسروشکیبایی را در ذهنتان مرور کنید.

با لبخند سرش را به نشانه تایید تکان می‌دهد.

 

تحصیلاتتان چیست؟

علیرضا رضاییان: لیسانس برق دارم. آن زمان هنوز دانشگاه «فرشتگان» تاسیس نشده بود و من با شنواها درس خواندم.

 

چه خوب، من از اینکه ناشنواها دانشگاه جداگانهای دارند، اطلاعی نداشتم.

علیرضا رضاییان: الان بله ولی در گذشته ناشنواها و شنواها در یک کلاس تحصیل می‌کردند. هر کس که می‌خواست می‌توانست به همراه یکی از اعضا خانواده یا رابط برود و همراهش سر کلاس کنارش بنشینند.

ثمین سالاریه: اساتید هم به طبع توجهی به این بچه‌ها نمی‌کردند. چون من خودم چندین بار به عنوان رابط همراه بچه‌ها در این کلاس‌ها حضور داشتم و از نزدیک شاهد بودم. الان چندسالی است که دانشگاه «فرشتگان» مخصوص ناشنوایان و معلولین در میدان صنعت، راه افتاده و رشته‌هایی مثل مهندسی، گرافیک و عکاسی در آن تدریس می‌شود. بعضی از اساتید دانشگاه اشاره بلدند، اگر هم بلد نباشند مترجم آن‌جا هست.

 

آخرین بار چه زمانی فیلم «رابطه» را تماشا کردید؟

علیرضا رضاییان: خیلی وقت است، یادم نیست… اما هنوز هم گاهی که از تلویزیون پخش می‌شود، فامیل‌ها به من پیام می‌دهند که فیلم را نگاه کنم.

 

احساس میکنم شما سینما را فراموش کردید؟

علیرضا رضاییان: سینما ما را فراموش کرده، همه فیلم‌سازها فقط با شنواها کار می‌کنند، ناشنواها را فراموش کرده‌اند…

 

اگر فرزندانتان در دوران کودکی میخواستند بازیگری کنند، اجازه میدادید؟

علیرضا رضاییان: خودشان هیچ‌وقت علاقه‌ای نداشتند.

 

فرض کنید همه چیز تغییر کرده، آنها هم علاقهمند شدهاند!

علیرضا رضاییان: اگر دوست داشته باشند، من مانع نمی‌شوم.

 

بقیه اعضای خانوادهتان هم ناشنوا هستند؟

علیرضا رضاییان: همسرم ناشنوا است. دخترم شنوا است. پسرم شنوا بود ولی در دوران نوزادی بر اثر بیماری تب کرد و نیمه‌شنوا شد.

 

(خطاب به رابط) شما در خانوادهتان فرد ناشنوا دارید؟

ثمین سالاریه: نه

 

چه شد که زبان اشاره را یاد گرفتید؟

ثمین سالاریه: دوست ناباب! سال‌ها پیش چند خانم ناشنوا در کارگاه پدرم کار می‌کردند. پدرم از من خواست که سرپرست کارگاه باشم. بلد نبودم با آن‌ها حرف بزنم. اوایل فقط نگاهشان می‌کردم و آن‌ها با اشاره صحبت   می‌کردند. یکی از آن‌ها به من گفت که تو لب‌خوانی خیلی خوبی داری. بیا ببرمت انجمن آن‌جا یاد بگیر. آن‌قدر از خوبی‌های این کار و پول زیادی که در آن هست گفت تا بالاخره قبول کردم و با او به انجمن رفتم! هیچ‌وقت روز اولی که بین بچه‌ها نشستم را فراموش نمی‌کنم، واقعا سردرد گرفتم. کلاس‌ها را ادامه دادم، در ترم دوم بود که اولین ترجمه فیلم سینمایی را انجام دادم که روی پرده سینما رفت. بعد که وارد کار حرفه‌ای شدم، دیدم نه تنها پولی برای من ندارد که من پول هم می‌دهم! الان سیزده سال است که به همین منوال دارم با بچه‌ها کار می‌کنم. نه بیمه‌ای داشتیم نه هیچ چیز دیگر، همه‌اش دلی بوده است. خلاصه اشاره را ادامه دادم تا الان که به همراه یک تیم در شبکه مستند صدا و سیما برای بچه‌ها کار می‌کنیم. خودمان داریم سعی می‌کنیم که یک پلتفرم مخصوص بچه‌های ناشنوا بزنیم که بتوانند رایگان با آن کار کنند. داریم این کارها را انجام می‌دهیم تا ببینیم خدا چه می‌خواهد.

 

خیلی هم عالی، امیدوارم که در این کار و همه کارهایتان موفق باشید، (خطاب به علیرضا رضاییان) خب حرف آخر؟ هر مطلبی که خودتان دوست دارید، بیان کنید.

علیرضا رضاییان: چیزی که همیشه ما ناشنواها را آزار می‌دهد، بی‌توجهی است. بگذارید نقش‌های ناشنوای فیلم‌ها را خود ناشنواها بازی کنند. ناشنواها بیکارند، نقش‌هایشان را هم شنواها می‌گیرند. این هم یک نوع بی‌توجهی است که ما ناشنواها را ناراحت می‌کند. الان چندسالی است که در فضای مجازی برای این‌که صفحه‌هایشان بازدید بخورد، فیلم‌های چند دقیقه‌ای طنز می‌سازند. این‌که در بعضی از این فیلم‌ها ادای ناشنواها را درمی‌آورند خیلی به ما برمی‌خورد. این کار قشنگی نیست که برای خندان بقیه، ما را مسخره می‌کنند. من خیلی ناراحت می‌شوم.

ندا روزبه

کلید واژه:
گروه بندی: اخبار , ویژه ها

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است