فیلم «آتش عشق» فقط داستانی عاشقانه را روایت نمیکند،بلکه ساختار یک مثلث عشقی را دارا است.
فیلم آتش عشق، مستند آرشیوی سارا دوسا که سال ۲۰۲۳ نامزد جایزه اسکار بهترین مستند بلند شد، یک مثلث عشقی نامعمول را به تصویر میکشد – بینکاتیا کرافت و موریس کرافت، دانشمندان فرانسوی و علاقه مشترک آنها به آتشفشانها.
دوسا میگوید: «خیلی زود تصمیم گرفتیم “ آتش عشق” فقط داستانی عاشقانه را روایت نکند، بلکه ساختار یک مثلث عشقی را داشته باشد. به خاطر جملهای در یکی از کتابهای موریس بود: “برای من، کاتیا و آتشفشانها یک داستان عاشقانه است.” حالا این در پایان فیلم ماست، اما برای ما یک نقطه پیدایش بود، جایی که موریس ایده اصلی زندگی خود را با ما در میان میگذارد. عشق به کاتیا و آتشفشانها در قلب زندگی موریس است و عشق به موریس و آتشفشانها در قلب زندگی کاتیاست.»
کرافتها زن و شوهر و متخصصان علم علل طبیعی آتشفشان بودند که دو دهه برای بررسی فورانها و ثبت اکتشافات خود به نقاط مختلف دنیا سفر کردند. آنها در ۱۹۹۱ در انفجار آتشفشانی کوه اونزن در ژاپن جان خود را از دست دادند.
دوسا اولین بار در ۲۰۱۷ زمانی کرافتها را کشف کرد که در حال کارگردانی مستند بلند «غیبگو و نادیدهها» بود، درمورد زنی ایسلندی که مدعی است میتواند با ارواح ارتباط برقرار کند. دوسا به دنبال تصاویر آرشیوی از فورانهای آتشفشانی بود. او میگوید: «ما میخواستیم سرزندگی مناظر ایسلند را نشان دهیم… آتشفشانها بهطور فوقالعادهای سورئال هستند و بدون واسطه خود را در اختیار مضامین جادویی قرار میدهند.»
طولی نکشید او به چیزی بیش از آتشفشانها علاقهمند شد. دوسا میگوید: «وقتی بیشتر با کاتیا و موریس آشنا شدیم، داستان آنها من را شیفته کرد. تلاش کردیم اطلاعات بیشتری درمورد شخصیت آنها پیدا کنیم.»
تنها آرشیو خود کرافتها چیزی حدود ۲۰۰ ساعت فیلم ۱۶ میلیمتری را شامل میشود. دوسا اشاره میکند خط مشی او و گروهش برای پیمایش حجم عظیم تصاویر و اطلاعات موجود، نفوذ به امواج مغزی این دو نفر بود. او توضیح میدهد: «ما میخواستیم فیلم تا حد امکان به آنها وفادار باشد. مهم بود دقیق و وابسته به واقعیات باشد، اما در عین حال حقیقت والاتر روح آنها را منتقل کند. آنها آدمهایی با تفکرات فلسفی، سرزنده، شوخطبع و بسیار دانا بودند. ما واقعاً میخواستیم فیلم با شیوه زندگی آنها در این دنیا آغشته شود… کرافتها همچنین صدها ساعت فیلم ویدئویی گرفته بودند. ما میدانستیم این میتواند زمینه یک فیلم تماشایی باشد.»
هرچند ماهیت آرشیوی فیلم، داستان کرافتها را گذشتهنگر نشان میدهد، حس فیلم بهگونهای است که انگار در زمان حال اتفاق میافتد و ما با آتشفشانشناسانی روبرو هستیم که در داستان خود نقش فعالی دارند. «آتش عشق» از همان صحنههای آغازین که کاتیا و موریس را در برنامههای تلویزیونی گفتوگومحور مثل ستارههای راک نشان میدهد، پا بهپای ریتم منحصربهفرد کرافتها حرکت میکند.
ما شاهد تصاویری از این دو آتشفشانشناس هستیم که با بازیگوشی از بالا به تنورههای آتشفشانی نگاه میکنند و پیامد پس از فورانها را مورد مطالعه قرار میدهند تا از مقیاس و سرعت فعالیت آنها آگاه شوند. فیلمهایی که آنها گرفتهاند، هم از فعالیتهای آتشفشانی و هم از حرکت خودشان در مکانها حسی از شیطنت دارد. در تکتک نماهای این فیلمهای ۱۶ میلیمتری، کنجکاوی دو دانشمند درحالیکه محدودیتهای زمین طبیعی را آزمایش میکنند، همینطور ارتباط صمیمانه آنها با هم کاملاً قابل لمس است و این نکتهای است که این دو را چه به لحاظ شخصی و چه ازنظر کاری برجسته جلوه میدهد.
دوسا اشاره میکند: «موریس و کاتیا تأثیر فوقالعادهای در خاطرات افرادی گذاشتند که با آنها کار میکردند، اعضای خانواده و کسانی که آنها را میشناختند و دوستشان داشتند.»
آنچه در تصاویر کرافتها مشهود است عشق این دو به هم و عشق مشترکشان به آتشفشانهاست. درحالیکه کرافتها در میدان با هم فیلمبرداری میکنند، اغلب یکی از آنها پشت دوربین است و دیگری یافتهها را نشان میدهد. مثلاً ممکن است کاتیا از موریس درحالیکه پاورچینپاورچین روی سراشیبی تند آتشین راه میرود، فیلم بگیرد. جای دیگر این موریس است که از کاتیا زمانی که او در حال مشاهده گدازههای جاری است، فیلمبرداری میکند.
احساس خیانت زمانی ظاهر میشود که شرایط کاری اجازه نمیدهد کرافتها با هم بهسوی ناشناختهها بروند. وقتی ویرانی ناشی از فوران آتشفشان نوادو دل روئیس، کاتیا را بهتنهایی به کلمبیا میآورد و تعهدات کاری باعث میشود موریس نتواند یک تور مطبوعاتی را رها کند، تعداد قربانیان و این که مقامات رسمی به هشدارهای قبلی دانشمندان برای تخلیه محل توجه نکردند، کاتیا را در موقعیتی قرار میدهد که انگار مورد آزار یک عاشق بدرفتار قرار گرفته است. او برای اولین بار هدف خود را در زندگی زیر سؤال میبرد، بخصوص که موریس در کنارش نیست. او بهتنهایی و درحالیکه خود را در غم روستائیان شریک میبیند، از میان گل و لای و ویرانیها میگذرد و به این فکر میکند که او و موریس همه عمر خود را صرف کردند تا ضربان قلب زمین را ثبت کنند و حالا احساس میکنند قلب خودشان از کار افتاده است.
نقش کووید
کارگردان اذعان میکند استناد به شجاعت کرافتها برای کند و کاو در ناشناختهها از همان ابتدای کار مسیر را برای او و همکارانش روشن کرد. درواقع، او و گروهش در آوریل ۲۰۲۰ در سیبری در حال پیدا کردن لوکیشنهای یک پروژه متفاوت بودند که همهگیری کووید-۱۹ ادامه پیشتولید را غیر ممکن کرد.
دوسا درمورد الهام گرفتن از کرافتها در بحبوحه کووید میگوید: «همه در گروه من و البته در کل کشور و در سراسر دنیا با ترس و فقدان و بلاتکلیفی و ناشناختهها دست و پنجه نرم میکردند. کاوش در زندگی آدمهایی که در جهتیابی در اوج بلاتکلیفی بسیار مهارت داشتند و با کنجکاوی و جسارت به سمت ناشناختهها رفتند، کسانی که نهفقط با احتمال مرگ آشتی کردند، بلکه میدانستند چه چیزی برایشان اهمیت بیشتری دارد، مسیر ما را برای عبور از آن دوران سخت روشن کرد… ما خوششانس بودیم که برای عبور از نادیدهها این راهنماها را داشتیم. آنها به ما کمک کردند در جهان متأثر از کووید خود حرکت کنیم.»
کارهای قبلی دوسا – کارگردانی «غیبگو و نادیدهها» و «فصل آخر» (۲۰۱۴) و تهیهکنندگی یا مشارکت در تهیهکنندگی مشترک فیلمهای مستند «آدری و دیزی»، «لبه دموکراسی» و «یک دنباله ناراحتکننده» – بیشتر به سبک سینما-حقیقت یا سینما-وریته نزدیک هستند و بر تصاویر آرشیوی تمرکز ندارند.
او توضیح میدهد: «ساختن اولین پروژه آرشیومحور هم بسیار هیجانانگیز و هم بسیار اضطرابآور بود، اما میدانستیم که میخواهیم فیلم آرشیوی باشد تا از تصاویر خود کاتیا و موریس برای روایت داستان خودشان استفاده کنیم. ما تلاش کردیم برای یک کار آرشیوی، روشهای فیلمسازی سینما-حقیقت را به کار ببریم که کمی دور از ذهن به نظر میرسد، اما درنهایت مفید بود. ازنظر من، فیلمسازی به سبک سینما-حقیقت در دل خود به معنای گوش دادن عمیق و ایجاد ارتباط با سوژههاست؛ بنابراین باید متوجه میشدیم این رویکرد برای یک فیلم آرشیوی چه معنایی دارد، بهخصوص برای سوژههایی که ۳۰ سال پیش از دنیا رفتهاند.»
تحقیق به معنای کاوش در فیلمهای خود کرافتها و همچنین گفتوگو با همکاران سابق آنها و مطالعه کتابهای متعدد این زوج بود. دوسا میگوید: «ما سعی کردیم راههایی پیدا کنیم تا در کنار گوش دادن به آنچه کرافتها در فیلمهایشان میگویند، حرف دلشان را بشنویم… از آنها خیلی چیزها باقی مانده است؛ نهفقط فیلمهای ۱۶ میلیمتری و عکسهای متعدد گرفتند، بلکه نزدیک به ۲۰ کتاب نوشتند.»
خوشبختانه، بیشتر فیلمهای کرافتها در ایماژ ئه، یک مکان آرشیوی در نانسی، فرانسه بهخوبی نگهداری میشود و این که یکی از تهیهکنندگان فیلم، اینا فیچمن از شرکت اینچوئیتیو پیکچرز، به زبان فرانسوی تسلط داشت به سازندگان پروژه کمک کرد. برتران، برادر موریس به نمایندگی از خانواده و با قیمتی مقرونبهصرفه برای یک فیلم مستقل با تولید «آتش عشق» موافقت کرد و در عین حال به ایماژ ئه اجازه داد تصاویر آرشیوی را در اختیار سازندگان مستند قرار دهد.
نانسی مارکوت، محقق تصاویر آرشیوی پروژه به دنبال فیلمهایی دیگری از کرافتها رفت، زمانی که در قالب برنامههای خبری در فرانسه یا در یک برنامه تلویزیونی در بلژیک بخشی از فیلمهای دیگران بودند. تیم تولید همچنین با مدیریت فیلمبردار پابلو آلوارز-مسا فیلمهای جدیدی مانند خانه کرافتها فیلمبرداری کرد تا بهعنوان تصاویر مکمل در پروژه به کار رود.
شرکت سندباکس فیلمز در نیویورک بهعنوان تهیهکننده اجرایی و سرمایهگذار اصلی وارد کار شد. یکی دیگر از شرکای اصلی، نشنال جئوگرافیک داکیومنتری فیلمز است که حق پخش «آتش عشق» را در اولین نمایش جهانی فیلم در جشنواره فیلم ساندنس ۲۰۲۲ به دست آورد؛ و ژوئیه سال گذشته با همکاری شرکای خود ازجمله شرکت نئون برای پخش در آمریکای شمالی روانه سینماها کرد.
ساختار روایی
روایت یک داستان بسیار ساختاریافته با استفاده از انبوه تصاویر آتشفشانی و جریان گدازه به یک انتخاب خلاقانه دیگر منجر شد. دوسا توضیح میدهد: «این یک فیلم بسیار ساختاریافته بود. باید از قطعات زیادی ساخته میشد. آنوقت بود که ما آن را بهعنوان یک فیلم کلاژ در نظر گرفتیم و سعی کردیم همجواریهای طنینانداز پیدا کنیم. به همین دلیل به نریشن یا روایتگری نیاز داشتیم. این به ما چارچوبی برای یک ساختار روایی داد.»
در اوایل کارشین بوریس، یکی از نویسندگان و تهیهکنندگان فیلم همراه با دوسا در یک نشست با نویسندگان شرکت کرد. دوسا میگوید: «ما یک طرح فیلمنامه نوشتیم با ایده دو انسان عاشق که بهواسطه عشق مشترکشان به آتشفشانها با هم آشنا میشوند، روابطشان مورد آزمون قرار میگیرد – و همهچیز به تجربه زیسته آنها و در عین حال سلسله وقایع زندگیشان وفادار بود.»
سازندگان مستند برای صدای روی تصویر سراغم یراندا جولای، بازیگر و فیلمساز رفتند. دوسا با اشاره به روایتگری «آتش عشق» که مضامینی مانند زمان، مکان، معنا و روابط را پوشش میدهد، میگوید: «ما برای بیان داستان به ابزار روایی متفاوتی نیاز داشتیم. ضمن این که ابزاری را میخواستیم که توضیح دهد ما همه پاسخها را نداریم، چون شکافهایی در آرشیو بود. آنطور که در نریشن میگوییم چیزهای در زمان گم شده است.»
روایتگری همچنین میتوانست از «زیباییشناسی سینمای موج نوی فرانسه» که دوسا آن را دوست دارد و بازتاب فیلمسازی خود کرافتهاست، استفاده کند. کارگردان اضافه میکند: «نوشتههای آنها غنی و سرزنده است و من را به یاد سبک روایتگری فرانسوا تروفو میاندازد.»
درحالیکه جولای در فیلم از عشق و دنیای طبیعی میگوید، صدای دیگری صفحات تکتونیکی را به هم نزدیک میکند: کاتیا. «آتش عشق» از کار کرافتها تجلیل میکند، اما دوسا علاقه خاصی به کاتیا نشان میدهد. او میگوید تبعیض جنسیتی آن زمان در تصاویر آرشیوی مشهود است، جایی که مصاحبهکنندگان مشهور از موریس بهعنوان «آتشفشانشناس بزرگ» نام میبرند و کاتیا را «همسر او» معرفی میکنند.
دوسا میگوید: «سهم کاتیا خیلی کمتر بود، بخصوص در فایلهای صوتی که ما را وادار کرد برای ورود شایسته او به فیلم و انتقال حسی از شخصیت، بینش و مشارکت عمیق او در علم راههایی پیدا کنیم. خوشبختانه، کاتیا نویسنده اصلی بسیاری از کتابهای آنها بود و او اغلب از نگاه اولشخص مینوشت.» آلکا بالبیر، بازیگر واژههای کنجکاوانه کاتیا را میخواند و صدای او به نیروی محرکه فیلم تبدیل میشود.
کارگردان میگوید: «مهم بود فیلم بتواند نابرابریها را یکسان کند و به حسی از او بهعنوان یک فرد برسد. کاتیا خیلی شجاع و بیباک بود، اما در عین حال درک عمیق و عاقلانهای از ترس داشت. یکی از جملات محبوب من در فیلم این است: “کنجکاوی از ترس قویتر است.” حرف او در این دوران نامعین که در آن قرار داریم برای من بهنوعی به یک مسلک تبدیل شده است.»
ارین کسپر و ژوسلین شاپو، تدوینگران «آتش عشق» – که همچنین فیلمنامه را با دوسا و بوریس نوشتند – همکاران کلیدی بودند. دوسا با اشاره به این که با توجه به سیر زمانی فشرده، از همان ابتدا قرار شد دو تدوینگر روی پروژه کار کنند، میگوید: «ما با کمک ژوسلین مبنای گرامر زیباییشناسی فیلم را کشف کردیم. وقتی لحن و صدای فیلم مشخص شد، همکاری دو نفری ژوسلین و ارین بهطور طبیعی شکل گرفت. ابتدا صحنهها را تقسیم کردیم، اما درنهایت یک گردهافشانی زیبا و روان رخ داد.»
«آتش عشق» یکی از موفقترین فیلمهای مستند سال گذشته بود و در فصل جوایز افتخارات زیادی به دست آورد. دوسا بهجز نامزدی اسکار فیلمش در بخش مستند بلند، همچنین نامزدی در جوایز بفتا، جایزه بهترین کارگردانی یک مستند بلند را از انجمن کارگردانان آمریکا دریافت کرد، اما او هنوز درمورد پروژه بعدی خود تصمیم نگرفته است. او میگوید: «من ایدههایی دارم. کار کردن روی موضوعات و داستانهای مشابه که با ماهیت غیر انسانی به رابطه انسانی نگاه میکنند، من را هیجانزده میکند.»
دوسا اذعان میکند «آتش عشق» او را بهعنوان یک فیلمساز تغییر داد. او میگوید «احساس میکنم کار کردن با تصاویر آرشیوی و بهویژه این نوع کلاژ و ترکیب روایتگری، قفل برخی احتمالات را برای من باز کرد؛ مثل خیلی از مردم در دوره همهگیری، زمانی که خیلی چیزها از هم پاشید، ما در حال پیدا کردن راههای جدید برای کار یا ادامه اتصال به چیزهایی بودیم که احساس میکردیم معنی دارند. این روند من را وادار کرد به روشی کاملاً متفاوت کار کنم و فکر کنم؛ و ازاینجهت سپاسگزارم.»
There are no comments yet