گفت‌وگو با سید محمدرضا خردمندان؛ کارگردان سریال «از سرنوشت»

مشکلات مالی تلویزیون را تحت تاثیر قرار داده است

از روز اولی که کار حرفه‌ای را در فضای سینما شروع کردم، هیچ محدودیت و قاعده‌ خاصی برای این که در یک مدیوم مشخص کار کنم نداشتم.


محمدرضا خردمندان از کارگردانان جوانی است که چند سال قبل با فیلم تحسین‌شده‌ «بیست و یک روز بعد» بر پرده‌ نقره‌ای سینما حاضر شد و مدتی پیش با سریال تلویزیونی «از سرنوشت» باز هم به سراغ دغدغه‌های نوجوانان رفت و همین باعث شد تا با او درباره‌ مشکلات فعلی تولید سریال در تلویزیون، تفاوت‌های مدیوم سینما با تلویزیون و… صحبت کنیم که در ادامه مشروح آن را می‌خوانید.

«از سرنوشت»، اولین سریال شما بود که در پخش هم با استقبال مواجه شد؛ سختی‌های کار در کدام مدیوم برای شما بیشتر است و چقدر تفاوت در این پروسه وجود دارد؟

در ساخت یک سریال چون زمان طولانی‌تری را درگیر پروسه‌ ساخت هستید و حجم اطلاعات بیشتری در آن نسبت به سینما وجود دارد و از طرفی محدودیت زمانی تلویزیون و فشاری که به شما می‌آورد تا کار را به موقع برسانید و از طرف دیگر بحث کمبود بودجه‌ که در تلویزیون وجود دارد سختی‌های کار سریال بیشتر از کار کردن در سینماست. اما این نکته را هم باید در نظر گرفت که این سریال برای من یک تجربه‌ شروع بود. من از فضای فیلمِ کوتاه می‌آیم و چون در آن فضا فشار زیادی را متحمل شده‌ام و یاد گرفته‌ام تا کمبودها را ‌با خلاقیت‌ برطرف کنم، آن تجربه‌ها به من کمک کرد تا در ساخت سریال هم بتوانم هر جا که با کمبودها مواجه شدم برای جبران از خلاقیت بهره ببرم و همین موضوع باعث شد تا رشد کنم.

در مجموع تلاش کردم تا در آن مدت زمان اندکی که در اختیار داشتم و به لحاظ کیفی طبق استانداردی که لازم بود، کاری بسازم که مخاطب را هم درگیر کند و از این جهت به نظرم اثر خوبی شده‌‌است.

باتوجه به اینکه در مدیوم‌های مختلفی کار کرده‌اید، می‌توانید بگویید که به عنوان یک کارگردان، کار کردن در کدام مدیوم برای شما جذاب‌تر بوده است؟

از روز اولی که کار حرفه‌ای را در فضای سینما شروع کردم، هیچ محدودیت و قاعده‌ خاصی برای این که در یک مدیوم مشخص کار کنم نداشتم. اگر کارنامه‌ کاری من را مشاهده کنید؛ مستند، انیمیشن، کار کوتاه داستانی و سینمایی را تجربه کرده‌ام و در حال حاضر سریال کار می‌کنم. سعی کرده‌ام از همه‌ی مدیوم‌هایی که می‌شود با آن‌ها‌ کار کرد بهره ببرم. اما این‌که چه می‌شود به سراغ انیمیشن، مستند و یا فیلم کوتاه می‌روم بستگی به ایده و فکری دارد که می‌خواهم راجع به آن حرف بزنم و یا دغدغه‌ای‌ است که ذهن مرا به خود مشغول کرده‌است. مثلا اگر نتوانم حرفی را در فضای رئال بزنم، به سراغ انیمیشن می‌روم. نمی‌توانم به طور مشخص بگویم که کدام مدیوم برای من جذاب‌تر است؛ برای من همه‌ مدیوم‌ها جذابیت‌های خاص خودشان را دارند و بسته به فکر، حرف و آن مدلی که می‌خواهم یک ماجرایی را روایت کنم به سراغ این مدیوم‌ها می‌روم.

تولید یک سریال آن هم با شرایط مالی فعلی سازمان کار سختی است. چطور مجاب شدید که این ریسک را برای ساخت یک سریال طولانی برای اولین بار در سازمان داشته باشید؟

اولین چیزی که در این کار مرا جذب کرد، قصه‌ای بود که با آن مواجه شدم. به خصوص اینکه «از سرنوشت» یک فضای نوجوانانه‌ خیلی جدی داشت که من فکر می‌کنم سال‌هاست در فضای تلویزیون چنین فضایی تجربه نشده‌ و یا حداقل خیلی کم تجربه‌ شده‌است. یک تم رفاقتی در این قصه بود که من خیلی آن را دوست داشتم، یعنی تمی بود که در «بیست و یک روز بعد» هم آن را در یک اندازه کوچک‌تری اجرا کرده بودم و علاقه داشتم بتوانم آن را در بستر زمانی طولانی‌تری هم روایت کنم. بحث دوم امکانات مالی بود که به خصوص در سال‌های گذشته در تلویزیون محدود شده‌است. بله این مساله خیلی خیلی جدی است و ما از این نظر بارها و بارها با مشکلات عجیب و غریبی مواجه ‌شدیم ولی نکته‌ای که وجود دارد این است که من خودم را برای مواجه شدن با مشکلات آماده می‌کنم. یا باید تسلیم آن شوم یا بتوانم با خلاقیت‌های دیگری آن را جبران کنم. این در نهایت به رشد خود فیلم‌ساز کمک می‌کند. با این حرف موافقم که مشکلات مالی همه‌ پروژه‌های تلویزیون را تحت تاثیر قرار داده و این را من که در این یک سال درگیرش بوده‌ام به وضوح دیده‌ام. دوستان سریال‌ساز من هم این آسیب را دیده‌اند اما امیدوارم هر چه زودتر این مشکلات حل شود. به هر حال من همچنان اعتقاد دارم که در حال حاضر تلویزیون با وجود همه‌ این مشکلاتی که دارد هنوز هم پرمخاطب‌ترین رسانه‌ است و در شأن آن نیست که بخواهد با این مشکلات دست و پنجه نرم کند، چرا که این موضوع به کیفیت آثار لطمه می‌زند.

شما در سینما با «بیست و یک روز بعد» دست روی قصه‌ای گذاشتید که بسیار تاثیرگذار بود، در «از سرنوشت» هم همین طور بود و مخاطب زیادی را با خودتان همراه کردید . شما جزو آن دسته از کارگردانانی هستید که پیش‌تر از فرم؛ قصه و میزان همراهی مخاطب برایتان مهم‌تر از انجام کارهای تجربی‌تر است ، درست می‌گویم؟

از ابتدا حتی کارهای کوتاهی هم که می‌ساختم کارهای پر مخاطبی بودند. شاید این موضوع به شیوه‌ قصه‌گویی برمی‌گردد یا انتخاب سوژه‌ها در آن دخیل است. من معمولا علاقه‌مند به کار کردن روی دغدغه‌های اصلی و عمیق مردم هستم. شاید این موضوعی است که نمی‌شود خیلی آگاهانه راجع به آن صحبت کرد ولی به هر حال تجربه کردن در کارهای من وجود دارد و مدل کاری که در «از سرنوشت» انجام می‌دهم به لحاظ روایی و قصه‌گویی هم با «بیست و یک روز بعد» تفاوت دارد، حتی به لحاظ پرداخت کاراکترها و شخصیت‌ها نیز تفاوت‌های جدی در این بین وجود دارد. من تجربه‌های جدیدی را برای خودم رقم می‌زنم ولی وقتی به سراغ مدیومی مثل تلویزیون می‌آیم مساله‌ مخاطب برای من خیلی جدی می‌شود. وقتی از پول مردم هزینه می‌کنم تا یک سریالی را بسازم آن اثر باید در خور و در شأن مردم باشد و مخاطبان آن را دنبال کنند. درواقع مخاطب نباید احساس کند که به شعورش توهین شده و یا پولش دور ریخته شده‌است. مساله‌ قصه گویی در تلویزیون خیلی جدی و مهم است و در نتیجه برای من اهمیت فراوانی دارد. امیدوارم اگر باز هم بخواهم سریال بسازم به سراغ قصه‌ای بروم که مردم آن را دوست داشته باشند و جزو مسائل و دغدغه‌های جدی آن‌ها باشد.

چرا قصه تا این میزان برای شما اهمیت دارد، آن هم در شرایطی که خیلی از همکاران شما بیشتر دست به تجربه‌گرایی در فرم می‌زنند؟

آن هم در واقع یک نیاز هنری است که ممکن است در هر کارگردان و یا هنرمندی وجود داشته باشد و از یک جایی احساس کند که دیگر مدل‌های مطلوب قصه‌گویی او را راضی نمی‌کند و علاقه‌مند است مدل‌های دیگری را اجرا کند. بحث فرم‌گرایی مساله‌ای نیست که همه‌ مردم بتوانند با آن ارتباط جدی برقرار کنند و یک بخش اندکی از مخاطبان، معمولا مخاطب آثار فرمالیستی هستند، در نتیجه اعتقاد شخصی من بر این است که ما زمانی می‌توانیم در ساخت آثار سینمایی و تلویزیونی به سراغ پدیده‌های فرمی برویم که از بودجه‌های دولتی استفاده نکنیم. من فکر می‌کنم تجربه‌گرایی برای ما باید در بخش خصوصی اتفاق بیفتد. زمانی که شما دست در جیب مردم می‌کنید و با آن فیلم می‌سازید، باید به طور جدی به مخاطب فکر کرده و او را درگیر کنید. بعضا دیده می‌شود فیلمسازی با پول مردم، فیلمی می‌سازد که کاملا بی‌مخاطب است اما می‌گوید که دوست داشتم یک تجربه‌ فرمی داشته باشم؛ من متوجه نمی‌شوم که چرا باید این تجربه‌ها و دغدغه‌های کاملا شخصی خودم را با پول مردم پیش ببرم. سعی کرده‌ام در کارهایی که در این سال‌ها انجام داده‌ام اگر اثر با پول مردم ساخته شده، به اصل قصه گویی وفادار بمانم.

شما تجربه ساخت انیمیشن‌های زیادی را در کارنامه دارید و شاید همین باعث شده که در سریال «از سرنوشت» درک درست‌تری از نوجوان در دهه نود داشته باشید و رفتارهای آن‌ها را درست‌تر و خواسته‌هاشان را واقعی‌تر نشان دهید. درست می‌گویم؟ چقدر تجربه انیمیشن‌سازی به شما کمک کرد؟

نمی‌شود گفت انیمیشن‌هایی که من ساخته‌ام برای نوجوانان کار شده‌؛ بلکه باید گفت آثار من درباره‌ نوجوان‌ها بوده‌است. من یک دغدغه‌ جدی راجع به نوجوانان دارم که این مساله از ابتدای فیلمسازی‌ام، یعنی از زمانی که فیلم کوتاه می‌ساختم در من بوده‌است. به خصوص بحث کودکان کار که حداقل در چند کار کوتاه من به طور جدی و بعد از آن نیز در فیلم سینمایی من مطرح شد. در سریال «از سرنوشت» هم به نوعی، بحث کودکان کار جدی است و مسائل مربوط به حوزه‌ نوجوانان که می‌شود راجع به آن حرف زد، در این سریال آورده شده‌است. یک بخشی از آن هم دغدغه‌ ‌من است اما هنوز راهی برای روایت کردنش پیدا نکرده‌ام. بحث نوجوان، هم در سینما و هم در تلویزیون ما حوزه‌ مغفولی است. در حوزه‌ نوجوان هیچ ایده، فکر و سرمایه‌گذاری جدی وجود ندارد که ما یک برنامه‌ریزی بلندمدت برای تربیت نسل داشته باشیم و در حوزه‌ سیاست‌های کلان ما نیز چنین چیزی نیست. به همین دلیل است که کارهای ساخته شده در حوزه‌ نوجوان بسیار مقطعی، پراکنده و متکی به دغدغه‌های شخصی آدمی‌ است که علاقه‌مند به فعالیت در این حوزه‌ بوده‌ و محصول یک جریان، یک سرمایه‌گذاری و سیاست کلان نیست. به عقیده‌ من جای این حوزه بسیار خالی‌ست و من هم چون به مسائل نوجوانان علاقه‌مند بودم به صورت ناخودآگاه از ابتدا به سمت آن کشیده شدم. جدای از بحث دغدغه‌های محتوایی فکر می‌کنم که دوران نوجوانی یکی از دراماتیک‌ترین مقاطع زندگی است. در طول تاریخ سینما، فیلم‌های خوبی را می‌توان دید که کاراکتر آن‌ها نوجوان است؛ فیلم‌هایی که راوی آن‌ها نوجوان و مساله نیز مساله‌‌ نوجوان است اما متاسفانه در کشور ما خیلی به آن پرداخته نمی‌شود و من تا جایی که بتوانم و شرایط برایم فراهم باشد تلاشم این است که در این حوزه هم کار کنم.

یکی از تجربیاتی که حتما به شما در خلاصه گویی کمک کرده‌است، ساخت فیلم‌های صدثانیه‌ای بوده اما در تلویزیون و در سریال‌ها به اصطلاح خیلی آب بستن و کش دادن وجود دارد. شما چقدر از این کش دادن با وجود آن تجربیات قبلی فرار کردید و چقدر مجبور شدید به آن تن بدهید؟

اولین اصلی که در ساخت فیلم‌های کوتاه و به خصوص فیلم‌های صد ثانیه‌ای یاد گرفتم، اصل ایجاز و مختصرگویی بود. در ساخت این سریال نیز، آن لحظاتی را که احساس می‌کردم کمکی به قصه و درام نمی‌کند کوتاه‌تر و موجزتر ‌کردم. من این یادگاری را از فیلم کوتاه به تلویزیون آورده‌ام و نمی‌توانم پلانی را بگیرم که در آن یک کاراکتر بی‌هدف در قاب حرکت کند و هیچ اتفاقی نیفتد. در زمانی که فیلم کوتاه می‌ساختم یاد گرفته‌ام کوچک‌ترین رفتاری که یک کاراکتر نشان می‌دهد باید یک هدف دراماتیک داشته باشد و تاثیری بر کلیت قصه بگذارد. حداقل در ساخت سریال خودم، تمام تلاشم را کرده‌ام که چنین اتفاقی نیفتد و آن چیزی که موسوم به آب بستن است و گاهی وقت‌ها در تلویزیون شاهد آن هستیم، در کار من اتفاق نیفتد.

در شخصیت پردازی باتوجه به باید و نبایدهای تلویزیون چقدر دستتان باز بود؟

یکی از مواردی که باید روی آن کار شود، همین مساله است. این موضوع احتیاج به فرهنگ‌سازی و ریسک بیشتری از سوی مدیران تلویزیون دارد و مساله‌ای است که ما با آن دست و پنجه نرم می‌کنیم. به طور مثال ما در سریال دو کاراکتر به نام‌های سهراب و هاشم داریم که این دو در کودکی از هم جدا می‌شوند و از اینجای قصه سهراب وارد یک خانواده می‌شود، اما هاشم همچنان بی‌خانواده می‌ماند. ما برای اینکه بتوانیم درباره‌ ارزش‌های خانواده صحبت کنیم باید وضعیت هاشم و شرایط بی‌خانوادگی او را ترسیم کنیم؛ یعنی آسیب‌ها، آفت‌ها و خطراتی که به دلیل بی خانوادگی متوجه هاشم هست را نشان دهیم. این‌ها نیازمند قدری جسارت از سمت تلویزیون است که اجازه دهد تا ما این فضاها را به تصویر بکشیم.

اما من فکر می‌کنم تلویزیون راجع به این مسائل یک مقداری محافظه کارانه برخورد می‌کند. در حال حاضر باید و نبایدهای زیادی در تلویزیون وجود دارد که باید یک فکر جدی برای آن کرد. در این بین مسائلی مثل لهجه نیز وجود دارد و می‌تواند به اتفاق بدی در کشور منجر شود؛ این هم جزو آن مسائلی است که باید فرهنگ‌سازی شود. یکی از مسائلی که از این سریال در دلم ماند، حسین شریفی بازیگر بسیار درخشان کرمانی بود که در فیلم «بیست و یک روز بعد» هم از او بازی گرفته بودم. او تنها بازیگر نوجوان کرمانی‌ است که در حال حاضر در سینما به طور جدی کار می‌کند و باعث افتخار کرمان است. چون این بازیگر در سریال نقش منفی داشت از ما خواستند لهجه‌ او را به طور کامل دوبله کنیم. به دلیل اینکه این نگرانی از طرف تلویزیون وجود داشت که مبادا در آینده منجر به یک تجمعاتی شود و واکنشی را از طرف این خطه به همراه داشته باشد. در صورتی که من به مدیران پیشنهاد کردم به جای این حرکت سلبی، این کاراکتر را در یک برنامه‌ پرمخاطب دعوت کنند تا راجع به نقشش صحبت کند. یک بازیگر شهرستانی می‌تواند نقش منفی داشته باشد و هیچ اتفاق بدی هم نیفتد اما به هر حال این نگرانی و محافظه‌کاری وجود داشت که بعضا می‌تواند درست هم باشد. خودشان می‌گفتند در کرمان واکنش‌های کوچکی اتفاق افتاده و ما می‌خواهیم جلوی یک اتفاق بزرگ را بگیریم و این باعث شد تا یک آسیب جدی به کاراکتر بیژن که من خیلی او را دوست داشتم، وارد شود. ما خاص بودنی که به واسطه‌ این لهجه در این شخص وجود داشت و خیلی به نقش کمک می‌کرد را از او گرفتیم و به عقیده‌ من این دوبله و صدای معمولی، آسیب جدی به کار وارد کرد. این موضوع جزو همان باید و نبایدهایی است که در تلویزیون داریم و اثرش را روی کار می‌گذارد.

در گروه بازیگران از نام‌های خیلی شاخص استفاده نکردید و اغلب همان چهره‌های تلویزیونی را آوردید؛ شما که در سینما امتحان خود را به خوبی پس داده بودید وسوسه کار با چهره‌های سینمایی را در سریالتان نداشتید؟ البته در برخی از بازیگران ریشه تئاتری داشتن لحاظ شده که دوست دارم بدانم این تاکید شما بوده‌است؟

یادم می‌آید زمانی که می‌خواستیم کار را شروع کنیم مسئله‌ی کستینگ به سختی جلو می‌رفت و همه‌ بازیگران ما درگیر کار بودند چرا که ما کار را در فصل زمستان شروع کردیم. سعی کردیم از چهره‌هایی که در دل مردم محبوب‌تر هستند استفاده کنیم. یک مسئله‌ دیگر هم وجود دارد و آن این است که تلویزیون علاقه‌مند به استفاده از چهره‌های شناخته شده‌تر است. من اساسا به چنین چیزی اعتقاد ندارم و نقش یک و دو و سه را متوجه نمی‌شوم؛ برای من حتی آن بازیگری که قرار است یک سکانس را بازی کند و به طور مثال در یک رستوران، گارسون است نیز اهمیت دارد و از او تست می‌گیرم و انتخابش می‌کنم. اما خود بازیگران ما چنین اعتقادی ندارند و به اندازه‌ نقش نگاه می‌کنند و این موضوع برای آن‌ها اهمیت زیادی دارد.

من به شدت علاقه‌مند به کار کردن با بازیگران تئاتر هستم و حداقل تجربه‌ اولین کار من در ساخت سریال، این ایمان را در من به جود آورد که بسیار بیشتر از این چیزی که شما در سریال «از سرنوشت» شاهدش بودید، در کارهای آینده‌ام از بازیگران تئاتر استفاده کنم. بازیگران تئاتر بسیار همراه هستند و با تمام وجود به میدان می‌آیند و آن ادا و اصول‌هایی که گاهی وقت‌ها بازیگران شناخته شده‌ ما درگیر آن شده‌اند را ندارند. ما در سه قسمت اول سریال «از سرنوشت»، بازیگری داشتیم به نام میترا رفیع که نقش مه‌لقا را ایفا می‌کرد و برای اولین بار بود که در تلویزیون دیده و مطرح می‌شد. او تمام وجودش را برای ایفای این نقش گذاشت و بعد از اینکه این کاراکتر در قسمت سوم از دنیا رفت، تا یک هفته انتقادات ادامه داشت که این شخصیت چرا مُرد و از داستان خارج شد. خیلی‌ها انتظار داشتند که این بازیگر، نقش اصلی باشد و بار قصه را به دوش بکشد. شاید اگر یک بازیگر شناخته شده می‌خواست همین نقش را ایفا کند خیلی کمتر انرژی می‌گذاشت و به اندازه‌ این بازیگر تئاتر تاثیرگذار نبود. شخصا بیشتر از قبل به سمت تئاتر متمایل شدم و در حال حاضر بیش از قبل به سالن‌های تئاتر سر می‌زنم و امیدوارم که از دل این‌ها بتوانم استعدادهای تازه‌ای را برای تلویزیون کشف کنم.

از نظر شما عواملی که باعث جذابیت، موفقیت و دیده شدن آثار می‌شوند، در سینما و تلویزیون متفاوت از هم هستند؟

اتفاقی در سال‌های گذشته افتاده و آن این است که کار کردن در تلویزیون به دلیل مشکلات مالی که با آن دست و پنجه نرم می‌کند، سخت شده‌است. امیدوارم این سخت شدن باعث نشود نیروهای کیفی ما که در حال حاضر به نوعی مولف هم هستند، از کار کردن در تلویزیون دل زده و دل‌مرده شوند. عوامل پشت صحنه بر کیفیت ساخت یک سریال تاثیر جدی می‌گذارند. به طور مثال اگر یک طراح صحنه از کار کردن در تلویزیون حال خوبی داشته باشد، این حال خوب در صحنه‌اش جلوه می‌کند. اگر مدیر فیلمبرداری، گریمور، بازیگر، تهیه‌کننده، کارگردان و همه‌ عوامل با حال خوب کار کنند آثار این حال خوب در کار هم دیده می‌شود. من امیدوارم تلویزیون هر چه زودتر بتواند این چالشی را که در حال حاضر با آن درگیر شده‌است پشت سر بگذارد و بتواند نیروهای کیفی خود را حفظ کند. علاوه بر این‌ها، من تاکید بسیاری روی قصه دارم. اگر قصه‌ خوبی برای تعریف کردن در حوزه‌ مخاطب چه در سینما و چه در تلویزیون وجود داشته باشد، اثر قابل قبولی تولید خواهد شد. ما در حال حاضر در سینما هم به شدت مشکل قصه‌گویی داریم. امسال یا سال‌های گذشته چند اثر در سینمای ایران تولید شد؟ ما سالانه تقریبا حدود یک صد فیلم سینمایی تولید می‌کنیم و از این تعداد فیلم سینمایی معمولا سه یا چهار فیلم سروصدا می‌کنند که در آن‌ها هم بحث اجرا و قصه اهمیت دارد. یعنی دو مساله‌ وجود دارد، اول قصه و دیگری این که این قصه چطور اجرا شده‌است. این دو مساله اگر در کنار هم قرار بگیرند یک اثر را قابل قبول می‌کنند.

پریسا سادات خضرایی

کلید واژه:
گروه بندی: اخبار , دسته‌بندی نشده , ویژه ها

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است