«آسوکا»؛در برخی از صحنه‌ها پرداخت خوبی ندارد

سریال «آسوکا »دارای مشکلاتی مثل بازی‌های بعضا خشک یا دیالوگ‌های کمی سطحی است و در برخی از صحنه‌ها پرداخت خوبی ندارد.


 

برخلاف فیلم‌های جنگ ستارگان که حال و روز خوبی بابت سه‌گانه دنباله آن ندارند، اما سریال‌های لایو اکشن «جنگ ستارگان» حداقل در وضعیت خوبی به سر می‌برند و روند خوبی را از اولین سال فعالیت دیزنی پلاس تا به امروز داشته‌اند. حالا نوبت به سریال «من تو را احساس می کنم»رسیده است که به‌نوعی دومین اسپین‌آف سریال مندلورین محسوب می‌شود و همچنین تمرکز آن روی شخصیت آسوکا تانو است. سوالات زیادی در مورد این سریال مثل این سؤال که آیا واقعا آسوکا پتانسیل داشتن یک سریال مستقل را دارد؟ وجود داشت.

اما دیو فیلونی و لوکاس‌فیلم چگونه به این سؤال پاسخ داده‌اند؟ سریال جدید جنگ ستارگان پس از حوادث فصل دوم سریال «ماندالوریان» و سریال« کتاب بابا فت »جریان دارد که حالا آسوکا تانو در حال پیگیری ردی از تلاش اعضای باقی‌مانده امپراطوری برای بازگرداندن ژنرال تراون است. این درحالی‌است که جمهوری جدید عمیقا مخالف این موضوع است و اعتقاد دارد که او و دوستانش مثل ژنرال هرا خیالاتی شده‌اند و صرفا از روی احساساتی که مبنی‌بر احتمال زنده ماندن ازرا بریجر وجود دارد، این فرضیه را مطرح کرده‌اند.

در یک توضیح کلی سریال«آسوکا» درواقع فصل جدید و لایو اکشن انیمیشن «شورشیان جنگ ستارگان» است که صرفا تگ سریال مستقل آسوکا تانو روی آن زده شده است و ادامه داستان شورشیان دوست داشتنی را دنبال می‌کند. این موضوع خود یک نکته مثبت و یک نکته منفی است. نکته مثبت جایی‌است که سازندگان دیگر نیازی به معرفی شخصیت‌های جدید یا خلق داستانی کاملا جدید ندارند و حالا می‌توانند با استفاده از شخصیت‌های این انیمیشن داستانی جدید در خط داستانی فعلی جنگ ستارگان خلق و روایت کنند.

 

اما نکته منفی ماجرا از جایی آغاز می‌شود که بسیاری اصلا آشنایی با شخصیت‌های انیمیشن «شورشیان جنگ ستارگان» ندارند و ورود بدون مقدمه شخصیت‌هایی مثل هرا یا سابین رن بدون شک می‌تواند بسیاری را گیج کند و حتی آن‌ها نتوانند به درستی با این شخصیت‌ها ارتباط برقرار کنند. اما دیو فیلونی به‌جای اینکه زمان خودش را برای معرفی دوباره این شخصیت‌ها تلف کند، به سراغ شکل دادن به داستان خود رفته است و در عوض شخصیت‌های شرور جدیدی را خلق کرده است تا به جلو بردن داستان سریال کمک کنند.

بااینکه سریال شروع آرامی دارد، اما با ورود شخصیت سابین رن و همچنین شخصیت‌هایی مثل بیلان اسکال و شین هتی عملا شاهد بهبود روند داستان هستیم. به‌صورت خلاصه تغییر شخصیتی آسوکا تانو یا هرا براساس افزایش سن و تجربه آن‌ها منطقی است و فیلونی صرفا سر اینکه آسوکا در انیمیشن کلون وارز شخصیتی شوخ طبع بوده، این موضوع را حفظ نکرده است. چرا که منطقی نیست آسوکا پس از این همه اتفاقات تغییری نکند و همان شخصیت سابق باقی‌ بماند. اگرچه این تغییرات شاید خیلی به مذاق همه خوش نیاید که این هم منطقی است.

اما وجود شخصیتی مثل سابین رن همیشه یک نکته مثبت در چنین اثری است که باعث می‌شود خشک بودن رفتار آسوکا تانو بهتر به تصویر کشیده شود. اما باز هم چیزی که باعث می‌شود سریال در ابتدا کاملا سقوط نکند و تا نقطه مدنظر بتواند خود را حفظ کند، وجود شخصیت بیلان اسکال است. این نکته را باید گفت که ری استیونسون متاسفانه نتوانست نتیجه کار خودش را ببیند و او بدون شک ستاره بخش زیادی از فصل اول سریال آسوکا بوده است.

 

اجرا و بازی او نه‌تنها متفاوت و جذاب است، بلکه به خوبی می‌توانیم او را شخصیتی تصور کنیم که از دوران جدای‌ها کاملا ناامید شده و حالا راه متفاوتی را در پیش گرفته است. او کاملا به توانایی و هدف خود آگاهی دارد و شین هتی هم به مکمل جذاب او در طول اتفاقات سریال تبدیل شده است. رابطه او کم و بیش شباهت زیادی به رابطه آناکین و آسوکا در انیمیشن کلون وارز شباهت دارد که تفاوت آن سمتی است که آن‌ها ایستاده‌اند و شین هتی هم نسبت به آسوکا در اینجا شخصیت به مراتب بهتری است.

اما به‌صورت کلی روند داستان از قسمت چهارم تغییر بزرگی پیدا می‌کند. بی‌راه نیست بگویم که قسمت چهارم تا ششم سریال بهترین بخش آن هستند. قسمت چهارم اوج بازی ری استیونسون در نقش بیلان اسکال است. او نه‌تنها یک مبارزه جانانه را با آسوکا تانو دارد، بلکه بازی و همچنین نحوه متقاعد کردن سابین رن کاملا احساس می‌شود و بازی کاملا قابل لمسی را از او شاهد هستیم. بیلان اسکال را می‌توان یکی از بهترین شخصیت‌های جدید دوران دیزنی جنگ ستارگان معرفی کرد که متاسفانه آینده آن فعلا مشخص نیست.

اما چرا قسمت چهارم سریال«آسوکا» نقش مهمی در شکل‌گیری داستان دارد؟ یکی از نکاتی که همیشه می‌تواند آزار دهنده باشد این است که در دوران پس از امپراطوری عملا شاهد آن هستیم که هر تلاشی درنهایت به شکست گروه شرور فیلم یا سریال منجر می‌شود و پیروزی خاص یا چشمگیری در جبهه آن‌ها دیده نمی‌شود. حالا فیلونی به شکل آگاهانه یا تصادفی متوجه این داستان شده است و می‌داند که چقدر مهم است نقشه این گروه باید موفق عمل کند و آسوکا نباید اینجا پیروز شود.پ

با اینکه قسمت چهارم سریال را می‌توان از برترین قسمت‌های سریال‌های جنگ ستارگان دانست، اما پایان آن نوید قسمتی را می‌دهد که هم می‌توانست حکم خنجر از پشت به سریال را داشته باشد هم اینکه می‌توانست عملا همه‌چیز را برای آن تغییر دهد. خوشبختانه فیلونی این قسمت را به شخص دیگری واگذار نکرد و شخصا آن را کارگردانی کرد تا با بهترین قسمت یک سریال «جنگ ستارگان» طرف باشیم، جایی‌که بالاخره جناب آناکین اسکای‌واکر و هایدن کریستینسین فرصتی برای خودنمایی پیدا کردند.

 

نکته قسمت پنجم سریال آسوکا این است که می‌دانیم با یک قسمت کاملا فن سرویس طرف هستیم. بله ما به دوران جنگ‌های کلون بازگشتیم و خبر هم داریم که یجورایی سازندگان سریال تصمیم گرفته‌اند محبوبیت و توجه بیشتری از این بخش برای سریال به‌دست بیاورند. اما نحوه اجرای درست آن همیشه کلید ماجرا است و در اینجا همه‌چیز به‌خوبی اجرا شده است. در اینجا در چیزی زیاده‌روی نشده است و آناکین در حال دادن درسی به آسوکا است که سال‌ها او از تکمیل آموزش خود سر باز زده بود.

اما نکته جذاب داستان نه فقط برای بازگشت آناکین و همچنین دوران جنگ‌های کلون و بازگشت کاپیتان رکس است بلکه این جذابیت نمایش هر دو هویت آناکین و دارث ویدر به شکل همزمان است. منظور من البته صرفا نمایش تغییر ناگهانی ظاهر آناکین به دارث ویدر و بالعکس نیست؛ البته که صحنه شدیدا جذابی در سریال به همین واسطه خلق شده است. اما منظور من دقیقا جایی است که آناکین از نگاهی مثل یک استاد به نگاهی مثل یک شخصیت خبیث تغییر پیدا می‌کند و همین تغییرات باعث می‌شود تا عمل احساس کنیم آسوکا در حال سقوط در یک گودال تاریک بدون انتها است.

بازی هایدن کریستینسین در این صحنه‌ها بدون شک تاثیر زیادی روی این اجرای بسیار خوب داشته است. او قبلا هم در سریال اوبی وان کنوبی درخشیده بود و بازگشت دوباره او مثل یک فرصتی برای او بوده که از آن نهایت استفاده را برده است. نمی‌دانیم که دوباره هایدن کریستینسین را در نقش آناکین یا دارث ویدر خواهیم دید یا نه، اما همین حضورهای کوتاه او غنیمتی برای دیدن دوباره بهترین شخصیت جنگ ستارگان است که حتی تلاش دیزنی برای لکه‌دار کردن و نابودی میراث او بی‌نتیجه باقی‌ماند.

اما پس از این قسمت بالاخره وارد داستان اصلی می‌شویم. اصلا هدف سریال«آسوکا» چه چیزی است؟ یک سریال فن سرویس؟ ادامه داستان«شورشیان»؟ داستان شخصی آسوکا تانو؟ یا هدف مهم‌تری به‌نام بازگشت یک تهدید بزرگ به کهکشان در سر سازندگان است؟ خوشبختانه گزینه آخر در اینجا صحیح است. این بخش به عقیده من پتانسیل پرداخت بیشتری در داستان داشت، اما مشکل اصلی این است که فصل اول قرار بود تنها ۸ قسمت داشته باشد و ما همین الان ۵ قسمت سریال را تماشا کرده‌ایم و بدین ترتیب فقط ۳ قسمت فرصت باقی‌مانده برای پرداختن به بازگشت تراون وجود دارد.

 

بازگشت تراون مثل نمایش هیتلر و ارتش نازی به تصویر کشیده شده است؛ همانقدر تأثیرگذار و همانقدر هم ترسناک و خطرناک. این موضوع که سازندگان درک کرده‌اند بازگشت تراون باید به‌حدی کم نقص باشد که بیننده احساس کند یک تهدید بزرگ در حال بازگشت به کهکشان است. این تهدید نه فقط توسط شخصیت‌ها بلکه توسط بینندگان هم باید احساس شود و اینجا دقیقا جایی‌است که تفاوت سریال آسوکا با سه‌گانه دنباله جنگ ستارگان دیده می‌شود. این موضوع البته به بازی درخشان لارس میکلسن هم مرتبط است که با اینکه از نظر ظاهری حداقل به‌نظر نمی‌رسد در این سیاره گرفتار شده، اما در اجرا همان چیزی است که باید باشد.

در سه‌گانه دنباله بیننده درواقع نمی‌تواند تهدیدی فرقه اول را خیلی احساس کند. این موضوع حداقل در قسمت هفتم جنگ ستارگان کمی دیده می‌شود، اما پس از آن فرقه اول آنطور که باید و شاید هرگز مثل یک تهدید خطرناک و مرگبار به تصویر کشیده نمی‌شود و در قسمت نهم نیز داستان کلا تغییر پیدا می‌کند. اما وجود سه قسمت باقی‌مانده در اینجا کمی باعث شده تا چیزهایی هم نادیده گرفته شود. حتی ظاهر استورم‌تروپرها در سریال آسوکا به مراتب جذاب‌تر از استورم‌تروپرهای سه‌گانه دنباله است.

درست است که قسمت ششم یکی از سه قسمت برتر این سریال محسوب می‌شود، اما ماجراجویی یافتن ازرا بریجر کمی مایوس کننده است. نکته این است که سابین رن خیلی اتفاقی ازرا بریجر را پیدا می‌کند و او به شکلی مخفی شده است تا تراون نتواند او را پیدا کند. مشکل اصلی که احساس می‌شود بیشتر این است که سابین رن خیلی با چالش عجیب و سختی مواجه نمی‌شود و او خیلی راحت‌تر از انتظار من بیننده به هدفش می‌رسد.

درحالی‌که برای رسیدن به تراون ما یک مقدمه نسبتا طولانی را تماشا کردیم که ارزش آن را داشت. حتی از این قسمت حضور بیلان اسکال و شاگردش کمرنگ‌تر می‌شود و ظاهرا برنامه اصلی سازندگان کاهش نقش آن‌ها و بردن خط داستانی آن‌ها به فصل دوم بوده است. اگرچه تا حدی قسمت هفتم و هشتم کمی احساس می‌شود اتفاقات بیش از حد سریع شده‌اند و جزئیات زیادی نادیده گرفته شده‌اند، اما درنهایت فصل اول سریال «آسوکا» پایانی قابل قبول ارائه می‌کند. این پایان شاید کمی پایین‌تر از انتظارات ما باشد، اما یک مقدمه درخشان می‌تواند برای ادامه داستان هم باشد.

 

اگرچه در قسمت پایانی برخی از شخصیت‌ها پایانی فراموش شدنی دارند یا برخی از تصمیمات خیلی به مذاق ما خوش نیاید، اما مهم‌ترین تصمیم که بازگشت تراون باشد بالاخره تکمیل می‌شود و صرفا قرار نیست با یک شکست سرهم‌بندی شده خط داستانی او بسته شود. آن‌ها به خوبی درک کرده‌اند که اگر تراون موفق نشود، هیچ دلیلی برای ساخت این سریال وجود ندارد و این می‌توانست یک ضعف بزرگ برای سریال باشد.

اگرچه سطح مبارزات در قسمت پایانی افت زیادی کرد و شاید بهتر باشد که فیلونی شخصا نظارت بیشتری روی این قسمت‌ها داشته باشد. البته ریک فامویا که تجربه زیادی تو سریال مندلورین دارد، انتظار بیشتری هم از او می‌رفت و شاید کمی هم با صحنه‌های اکشن و مبارزه با لایت‌سیبر غریبه است. در هر حال قسمت پایانی سریال آسوکا شروع یک داستان است و بالاخره کهکشان به تهدیدی که نیاز داشت رسید.

سریال «آسوکا »دارای مشکلاتی مثل بازی‌های بعضا خشک یا دیالوگ‌های کمی سطحی است و در برخی از صحنه‌ها پرداخت خوبی ندارد. همچنین تصمیمات بحث برانگیزی را هم در سریال شاهد هستیم، اما درنهایت یکی از بهترین سریال‌های لایو اکشن دنیای جنگ ستارگان می‌تواند لقب بگیرد. درست است که در مجموع و درنهایت به سطح دو فصل اول سریال مندلورین یا سریال «اندور»نمی‌رسد، اما بالاتر از فصل سوم مندلورین، سریال اوبی وان کنوبی و سریال بوبا فت قرار دارد. البته سریال«آسوکا»بهترین اپیزود در بین سریال‌های «جنگ ستارگان» را هم دارد.

 

 

کلید واژه:
گروه بندی: اخبار , ویژه ها

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است