تحلیلی بر فیلم «نگهبان شب» و سبک فیلمسازی رضا میرکریمی.
«نگهبان شب» جدیدترین ساخته رضا میرکریمی، فیلمی جدید به سبک و سیاق همیشگی کارهای اوست. این کارگردان همواره از یک الگوی مشخص در کارهایش تبعیت میکند. این الگوی شناختهشده اگرچه دارای ضعف و نقصهای اساسی درشخصیتپردازی، سناریونویسی و قصهپردازی است اما ازآنجاییکه مدام در آثارش با تکرار بر آنها تأکید دارد میتوان گفت امروز به سبک فیلمنامهنویسی و فیلمسازی این کارگردان تبدیل شده است.
نگاه فرهنگی و انسانی آثار او در قالب آموزههای دینی تعریف میشود که البته وجه دینی و ایدئولوژیک آن بسیار غالب بر دیگر وجوه آثارش است. ازاینرو میتوان گفت که این وجه مهم همواره ویژگی متمایز آثار میر کریمی را تشکیل میدهد. نگاه دینی، اشارات خانواده، جامعه، روابط درست اجتماعی و دیگر وجوه انسانی درکارهای او پررنگتر و برجستهتر است. در فیلمهای مهم او مانند «یک حبه قند»، «خیلی دور خیلی نزدیک»، «امروز» و نیز فیلم جدید او «نگهبان شب» نیز میتوان این اشارات را دید. از منظر او نگاه دینی و سنتی به خانواده عنصر مهم تشکیل دهنده اجتماع است.
در فیلمهای این سازنده ازجمله «نگهبان شب» شخصیتهای مثبت یک سرنوشت محتوم دارند، آنها به ذات خوب هستند. آنها در کوران تحولات و مسائل و مصائب زندگی قرار میگیرند و درنهایت نیز باید سربلند از آن بیرون بیایند و همیشه هم پیروز میشوند. یک پایان خوش سادهلوحانه! خط سیر دراماتیک و ملودرام خاصی هم ندارند یک مسیر خطی ساده و چالشهایی بهسادگی همان خط سیر داستان، منجر به سربلندی، تغییر، شکل گیری و تولد دوباره شخصیتها میشوند! قهرمان فیلمهای امروز، خیلی دور خیلی نزدیک و نگهبان شب همگی از این الگو پیروی میکنند.
به همین دلیل هم یک داستان کسلکننده با ریتمی کند و بدون هیچ اوج و فرودی دارند و متعاقباً عدم استقبال مخاطب را انتظار میکشند؛ زیرا هیچ اتفاق خاص و شگرفی در خلال داستان رخ نمیدهد که مخاطب را درگیر کند. داستانیهایی که همگی قابل پیشبینی هستند.
فیلمساز میخواهد بگوید که همه اتفاقها و آدمهای خوب از دل یک زندگی ساده و آرام و تکراری شکلگرفته و متولد میشوند. این آدمها باهم میخندند، گریه میکنند و مرگشان هم بسیار طبیعی است. مشخص نیست فیلمها و قصههایش آیا برشی از زندگی عادی افراد جامعه است؟ داستانی عاشقانه و عاطفی است؟ داستانی عرفانی است؟ یا رنج خوب بودن آدمهای جامعه است؟
آیا بهواقع زندگیهای روتین مردم جامعه اینقدر ساده، سردستی و مشکلات مردم تا این حد سطحی، نرم و قابل پیشبینی است؟ یعنی چالشهای زندگی روتین مردم کوچه و بازار، مشکلات اجتماعی و اقتصادیشان در جامعه همیشه پایان خوب و خوشی را برایشان رقم میزند؟ متأسفانه امروزه زندگی اقشارمرفه جامعه ایرانی اینقدر قابل پیشبینی و یکنواخت نیست تا چه رسد به زندگی اقشار آسیبپذیر جامعه آنهم با بروز مشکلات روزافزون که منجر به نابودی بنیان خانوادههایشان شده است.
الگوی غیرواقعی میرکریمی از زندگی ایرانیان امروز برای مخاطبانش باورپذیر نیست. پس نمیتواند بگوید فیلمهایش برشی از زندگیهای روتین جامعه است. او فرسنگها از زندگی ایرانیان دوراست. گویا در این جامعه زندگی نمیکند و درد و دغدغهاش از جنس مردم زمانه خودش نیست. شاید میرکریمی در فیلمهایش میخواهد زندگی ایدئال خود را برای ایرانیان و روابطشان با یکدیگر را به تصویر بکشد.
از سوی دیگر در فیلمهای میرکریمی شخصیت منفی کلاسیک نیز وجود ندارد. همه آدمها از روی استیصال سر هم کلاه میگذارند. کارفرمای رسول فیلم «نگهبان شب» نیز به همین دلیلی رسول را درگیر ماجرای کلاهبرداری میکند و درنهایت هم با وثیقهای او را از زندان بیرون میآورد. این موضوع به چالش زندگی او تبدیل و پس از ازدواج با دختر معمار متحول میشود.
روایت، قصه و فیلمنامهنویسی این کارگران مؤلف نیز چندان از شیوه درامنویسی تبعیت نمیکند. روند در فیلم «نگهبان شب» نیز همینگونه است. معرفی رسول بهعنوان یک کارگر ساده، خوشدل و سوءاستفاده از او و وجه عشق و تحولش بسیار دمدستی است. عشق همواره در فیلمهای میرکریمی نقطه عطفی است که اساساً درستکار نمیکند. این کارگردان قادر نیست این عشق را بهدرستی و تمام وکمال به منصه ظهور برساند و درنهایت داستانهایش با یک روایت مطول، بیسرانجام رها میشود.
فیلمهای او محتوای اسلامی و اخلاقی دارند که بیشتر حول محور خانواده میچرخند. عشق پسر به پدر، عشق فرزند به مادر و عشق مرد به زن که پایه اصلی شکلگیری یک خانواده هستند به تمامی درک نمیشود. وقتی در شخصیتپردازی، عاشق بودن نقش اصلی درنیاید هر آنچه در فیلم بر پایه آن بنانهاده شده بر باد میرود. عاشق بودن شخصیت دختر در «یک حبه قند»، عاشق بودن رسول به همسرش در «نگهبان شب»، عاشق شدن مرد راننده در «فیلم امروز» همگی موتور محرکه داستان هستند اما میرکریمی آن را خاموش میکند و توقع دارد داستانش بهپیش برود.
در نهایت نیز باید این نکته را در باره آثار این فیلمساز گفت که «رضا میر کریمی» اگرچه سبک و سیاق فیلمسازی خودش را در سالهای اخیر مطرح کرده و متعاقب آن خود را فیلم سازی موالف مینامد؛ اما ویژگیهای فیلمسازیاش درشخصیت پردازی، سناریونویسی و فیلمسازی ضعفهای اساسی و بنیادین در درام نویسی و ساختار فیلم سازی دارد. از این رو تهی از ادعایی است که به آن میبالد.
مهدی قنبر، عضو انجمن منتقدان و نویسندگان خانه سینما
There are no comments yet