زندان به عنوان فضای نمادین ذهن اُ دای سو معرفی میشود. زندان برای اُ دای سو محرکی میشود تا انتقام بگیرد و این هدف و باوری است که در ناخودآگاه او رشد پیدا میکند.
اولین فضای این فیلم که زندان است به عنوان فضای نمادین ذهن اُ دای سو معرفی میشود. زندان برای اُ دای سو محرکی میشود تا انتقام بگیرد و این هدف و باوری است که در ناخودآگاه او رشد پیدا میکند. در کنار آن غریزه او نیز کم کم دچار التهاب و تشدید میشود تا جایی که میل انتقام و غریزه تبدیل به یک عنصر واحد و مشترک شده و آماده ارضا میباشد.
با بیرون آمدن اُ دای سو از زندان وارد فضای دوم فیلم میشویم. فضای جامعه مدرن و متمدن کره جنوبی که اجازه ارضای غرایز و انتقام را به اُ دای سو میدهد.
مردی ولگرد گوشی موبایلی به او میدهد و او برای نخستین بار با زندانبانش حرف میزند و این آغازی است برای تراژدی دردناک اُ دای سو.
پس از آن در رستوران با دختر خدمتکاری به نام می دو آشنا میشود و می دو که حال نامناسب و اوضاع وخیم او را میبیند ، او را به خانهاش میبرد و کم کم همانطور که به کمک هم به دنبال زندانبان میگردند به مرور رابطه احساسی و عاشقانهای بین آن دو رقم میخورد.
محور اصلی فیلم مساله انتقام است و دید پست مدرنی که به عوض شدن جای انتقامجو و قربانی دارد.
در تک تک سکانسهای فیلم این حس انتقام غریزی را میتوان دید. از همان بدو آزاد شدن از زندان که داستان زندگیاش را با تهدید برای مردی درحال خودکشی تعریف میکند و سپس آن مرد خودکشی میکند. آسانسوری که در آن به ساق پای زنی وحشت زده با نگاهی خیره مینگرد. رستورانی که برای اولین بار عشقش می دو را میبیند شروع به خوردن هشت پای زنده میکند. فضای سرد و بی روح پنت هوس ووجین که گویی نماد شخصیت نابود شده ووجین و شخصیت در حال متلاشی شدن اُ دای سو است و بسیاری سکانسهای دیگر که همگی به طور مشترک ارتباط انتقام با اضمحلال روح انسانی نشان میدهد.
به طور کلی شیوه فیلمبرداری فیلم و تدوین آن نیز صحهای بر اهمیت موضوع انسانی انتقام است و خوانشی پست مدرن از مساله دگرگونی غریزی انسانها.
موسیقی فیلم که برگرفته از شیوه کلاسیک آهنگسازی است با تنظیم و سازبندیهای مدرن برای مثال سمفونی معروف ویوالدی واین نوع موسیقی نیز یک تلفیق پست مدرن از دوگانگی است.
در پایان فیلم اُ دای سو همانند جوانیهای ووجین دیگر تاب تحمل زندگی را ندارد و دلیل آن امر این است که درمییابد می دو که عاشقش بوده و با وی رابطه داشته است دخترش است.
او سعی در فراموش کردن خاطرات گذشته توسط هیپنوتیزم میکند. ووجین که دیگر انتقام خود را گرفته است به یاد معشوقش یعنی خواهرش لی سوا خودکشی میکند.اُ دای سو زبان خود را میبرد تا دیگر نتواند حرفی بزند.
در واقع زندان واقعی اُ دای سو تازه آغاز شده است و این تراژدی تنهایی انسان معاصر است که شرایط زندگی او را به خواست خود تغییر میدهد. احساس دوگانگی وجود و عدم وجود. عشق و تنفر. انتقامجویی یا قربانی و پارادوکسهایی از این قبیل که انسانهای معاصر با آن ها در ارتباط هستند.
معین رسولی
There are no comments yet