بهرام توکلی این بار در سریال مترجم دنیایی سراسر تخیلی و ذهنی را در فرم یک بازی پیچیده در برابر دیدگان مخاطب میگشاید.
سریال مترجم آخرین ساخته بهرام توکلی به تهیهکنندگی سعید ملکان در ژانر درام_رازآلود است. بهرام توکلی این بار در سریال مترجم دنیایی سراسر تخیلی و ذهنی را در فرم یک بازی پیچیده در برابر دیدگان مخاطب میگشاید که چنانچه برای مخاطب تقابلهای روانشاختی کاراکترها در شکل نمادین اجتماعی حائز اهمیت معنایی نباشد، قطعا دست خالی از تماشای این سریال برخواهد خواست.
فارغ التحصیل سینماست و فعالیت خود را از سال ۱۳۷۱در عرصه هنر آغاز کرده است. توکلی در کارنامه هنری خود سابقه فیلمنامه نویسی و کارگردانی تئاتر، فیلم کوتاه، مستند، سینمایی و سریال را دارد. بهرام توکلی در آثار اولیه خود «من دیه گو مارادونا هستم»، «اینجا بدون من»، «بیگانه»، «آسمان زرد کمعمق»، ثابت کرد که به تجربه ساخت آثار متفاوت علاقهمند است. اما دو اثرسینمایی اخیر این کارگردان «تنگه ابوغریب» و «غلامرضا تختی» خیلی با آثار دیگر ارائه شده تفاوت نداشت، و این حس را برای مخاطب متبادر کرد که توکلی از سبک فیلمسازی متفاوت خود فاصله گرفته است. با نگاه کوتاهی به کارنامه متنوع هنری این کارگردان میتوان استنباط کرد که بهرام توکلی تا به امروز سبکها و ژانرهای مختلفی را تجربه کرده؛ از نویسندگی سریال نون خ۳ تا کارگردانی اثر متفاوتی چون من دیه گو مارادونا هستم و تنگه ابوغریب که هیچ تناسب ساختاری و سبکی با هم ندارند. این مدل چرخشهای سبکی و ساختاری در پرونده هنری توکلی حسی از سندروم بیقرار فیلمسازی را از این فیلمساز به ذهن مخاطب متبادر میکند هر چند کفه سینمای خاص با بن مایههای روانشناختی و هنری در آثار او همچنان سنگینی کرده و مخاطب سینما او را بیشتر به واسطه این آثار دنبال میکند. سریال مترجم نشان از بازگشت این کارگردان به فیلمسازی به سبک خاص دارد. توکلی پیشتر به واسطه نگارش فیلمنامه سریال «نهنگ آبی» با شبکه نمایش خانگی همکاری کرده بود؛ سریالی که نتوانست با اقبال چندانی روبرو شود. سریال مترجم، در نقطه شروع تکلیف مخاطبان را با خودش مشخص کرد و نشان داد با اثری به نسبت پیچیده مواجهیم و برای دنبال کردن آن باید ذهنی فعال داشته باشیم و تلاش کنیم در معنا دهی به اثر شرکت کنیم. او با علم به اینکه قسمت اول سریال اهمیت ویژهای دارد، آن را با ریتمی تند پیش برد و بدون فوت وقت شخصیتهایش را معرفی کرد و در حرکتی دایرهوار غزاله شخصیت اصلی داستان را در شمایی کلی از وضعیت و موقعیتی خاص نشان داد.
برشی از فیلم
غزاله دختر جوان مترجمی است که به دنبال قاتل برادرش، به یک بازی پیچیده وارد میشود. مرتضی برادر غزاله نیز مترجم بوده که به خاطر ترجمههای ایدئولوژیک جمعی از طرفداران و دشمنان را همواره درکنار خود داشته است. غزاله پس از دریافت پیامکهایی مشکوک مبنی بر ساختگی بودن تصادف و به قتل رسیدن مرتضی به دنبال کشف حقیقت میرود. او این موضوع را با ناهید (همسر مرتضی) در میان میگذارد، ناهید او را به دنبال کردن این ماجرا تهییج میکند و او را برای جنگ تن به تن با مهندس مظنون اصلی آماده میسازد، اما در ادامه با بیشتر شدن تعداد مظنونین به قتل مرتضی، تیمی از طرفداران مرتضی به سرپرستی ناهید و حامد(سردسته کارگردان کارخانه) به صورت بسیار حرفه ای در بدخواهان مرتضی نفوذ کرده و در نهایت ۴ نفر را در شرایطی بسیار ملتهبانه زندانی کرده تا از آنها اعتراف بگیرند و قاتل اصلی را از بین ببرند، تا اینکه مهندس مرموزترین شخصیت این سریال اعتراف به قتل مرتضی میکند و دستور خودکشی خود را با سمی مهلک به ناهید که سرتیم طرفداران است میدهد، ناهید سم را تهیه کرده و…
واکاوی مفاهیم آخرالزمانی در تقابل انسان و انسان
مترجم داستان کارخانهای ورشکسته شده در مکانی نامعلوم است که دیگر نه تولید دارد و نه محصول، اما ناگزیر برای اینکه سهامداران و مردم، متوجه ورشکستگی او نشوند، مدام در حال جریانسازی است، تا به این مستمسک ذهن دیگران را از خبرهایی که برای مسئولین کارخانه پیگرد قانونی دارد، به سمت و سویی دیگر هدایت کند. در این میان حافظه کارگران مطلع نیز با هیپنوتیزم پاک شده است. یکی از اتفاقات مهمی که موتور جریان داستانی سریال با آن به حرکت میافتد، فقدان و حذف فردی آگاه به نام مرتضی است که گویا به صورت تعمدی توسط سهامداران اصلی کارخانه حذف شده است. در ادامه طرفداران مرتضی به خون خواهی او به کسانی که میتوانستند در حذف مرتضی سهیم باشند با نقشهای پیچیده نزدیک میشوند تا با عاملان قتل مرتضی تسویه حساب کنند، کما اینکه در این راه اصالتهای انسانی و عقاید خود را میبینند که رنگ میبازد. تا اینکه در پایان همه متوجه میشوند در اتاق فرار طراح بازی محبوس بوده و در بازی از پیش طراحی شدهای قرار داشتند که هدف طراح آگاه کردن آنها از اموری بود که شاید در تمام این مدت چشمهای خود را به روی آن بسته بودند. در این درام گیج کننده، که در ژانر رازآلود و معمایی ساخته شده، عدهای به دنبال علت کشته شدن منجیای هستند که با ادامه پیدا کردن داستان، هر چه بیشتر نقش خود را در این اتفاق پررنگ میبینند، و به دنبال مقصر اصلی و با خشم و انتقام به تمامی آنچه که به آن اعتقاد داشته و یا به واسطه آن از مرتضی در ذهن خود یک منجی ساخته بودند از بین میبرند. بهرام توکلی در این اثر به دنبال واکاوی مفاهیمی عمیق و آخرالزمانی از تعاملات انسانی است که آنها را در قصهای خیالی از یک کارخانه ورشکسته و با سریالی نمادین تحت عنوان مترجم عینیت میبخشد. او در این راه چنان در مفاهیم زیرمتنی داستانی غرق شده، که اصل قصه گویی و داستان پردازی را فراموش میکند.
مترجم دنیایی را تصویر میکند که در آن منجی مرده است و افراد به جای ادامه دادن راه او، مسیر عصبانیت و انتقام را در پیش گرفتهاند. کما اینکه هر کدامشان خواسته یا ناخواسته در حادثه فقدان منجی و نبود امثال مرتضیها دخیل هستند. بنابراین سریال مترجم تحلیلها و نقدهای خاصه به خود را میطلبد و مقایسه این اثر با آثار دیگر، حتی با آثار قبلی خود کارگردان امکانپذیر نیست. هرچند از نظر مخاطب مقایسه اثر خصوصا با سریالها و محصولاتی که به طور همزمان با اثر در جامعه انتشار مییابند، اجتناب ناپذیر است. شاید یکی از دلایل مهم دیده نشدن سریال مترجم، پخش همزمان این اثر با سریال پوست شیر از برادران محمودی است که به طور کلی و به ما هو، اثری درست در تضاد با مترجم است. هر چند که هر دوی این سریالها در پرداخت از ساختار داستانی طرح و توطئه و سبک معمایی بهره جستهاند، اما در کارکرد و محتوا مانند دو روی متفاوت از یک سکه عمل میکنند و هر کدام به شکلی افراط گرایانه از مسیر منطقی جهان داستانی خود به بیراهه میغلتند.
همان طور که سریال پوست شیر بدون هیچ توجهی به مسائل و چالشهای انسان امروزی با طرح سوژهای به شدت ناموسی و از کار افتاده، با هر ترفندی سعی در قصه پردازی جذاب و غافلگیری داشته و در این راه به هر دستاویزی چنگ میزند، در مقابل سریال مترجم، چنان در نماد پردازی از چالشهای عمیق انسان امروزی در مواجه با اجتماع بحران زده غرق میشود که به کلی داستان پردازی و قصه پردازی را فراموش میکند، و در هر مرحله از پیشروی داستان، مسئله معمایی فیلم را درونیتر به دل زیر متن رفتارها و انتخاب های کوچک و بزرگ کاراکترها میبرد.
در ادامه طی کردن این راه پر زحمت و همراهی با درام، برای مخاطب اثر را به ورطه بیمعنایی و بیهدفی میاندازد. چرا که مخاطب برای پیدا کردن قاتل اصلی مرتضی از نیمه دوم سریال باید به صورت ریزبینانه روی رفتارهای ریز و درشت شخصیتها و انتخابهای کوچکشان متمرکز شود.
مسئله بیهدف شدن داستان سریالی مترجم و بی انگیزه شدن مخاطب در تماشای این سریال کاملا در کاراکتر مهندس که نقش آن را صابر ابر بازی میکند، نمود پیدا کرده است. نقشی به شدت جذاب که با نقش پردازی منحصر به فرد صابر ابر تبدیل به شخصیتی خاص و مورد تائید برای مخاطب میشود و در همان ابتدای سریال به عنوان قهرمان پیش برنده پذیرفته میشود. چنانچه، قسمت پنجم سریال که به طراحی اتاق فراری از جانب شخصیت مهندس مربوط بوده، از جذابترین و پرکشش ترین قسمتهای این سریال شده است. اما در ادامه سریال با نمایش حذف تدریجی مهندس به عنوان یک قهرمان پیش برنده و کنشمند و خالی کردن شانههای او از حوادث پیش رو، انگیزه مخاطب را برای دنبال کردن ماجرا فرو میکاهد، به خصوص اینکه مدام در اینکه کدام شخصیت در این ماجراها نقش پیش برنده را دارد، بیجواب میگذارد و این عنصر مهم که چه کسی پیش برنده این جریان است، مدام میان نقشهای دیگر به موازات پاس کاری میشود.
تا اینکه با اعترافات دم مرگ مهندس آنچه که مخاطب در میانه سریال از دست داده بود، به او داده میشود. اما خیلی دیر و بینتیجه! چرا که مخاطبی در همان نیمه میانی در ورطه بیهدفی رها شده است. ناگفته پیداست که اصولا در سریال سازی آنچه که بسیار مهم و تاثیر گذار است پایان بندی درست و به جاست اما نباید از نیمه میانی داستان که وظیفه مهمتری را به عهده دارد، جا ماند. در هر صورت پایان بندی این سریال در غیر قابل پیشبینی بودن موفق عمل کرد اما پاسخ روشنی به آن حجم از پیچیدگیهای روانی و درونی سریال نداد. پاسخی که بتواند همه احتمالات و سوالات گشوده شده در طول سریال را جوابگو باشد.
هادی مومنی منتقد فیلم و سینما معتقد است: «تاکید کارگردان برای پیچیده کردن ماجرا باعث شد که مخاطب با اثر همراه نشود و سریال در میانه دچار بیهدفی شد و حسی از یک هیاهویی بسیار برای هیچ را برای مخاطب القا کرد. این سریال علیرغم اینکه از نظر ساختاری شروع خوبی داشت در ادامه با عدم تعادل معنا و فرم مواجه میشود. توکلی در مترجم در دام فرم گرفتار می شود، او با آمیختن مسائل روانشناختی در فرم معمایی، به هم ریختگی نامتناجسی را نمایش میدهد که باعث شکست سریال می شود. روانکاوی و هنر یکی از مهمترین علاقههای این کارگردان صاحب سبک و نگاه است. او در آثار مختلف قبلی خود نشان داده بود که روانکاوی را میفهمد و نسبت وثیق آن با سینما را به درستی دریافته است. در سریال مترجم نیز خواهر غزاله(بازیگر نقش اصلی) روانکاو است و همسرش بازیگر تئاتر. این موضوع باعث میشود که مخاطب به شکلی آشکار به هر دو موضوع سرک بکشد. اما بیشک مهمتر از این اشارات رویکرد روانکاونهای که در ساختار و متن سریال مترجم مستتر بود که نتوانست پاسخ روشنی به جهان داستانی سریال بدهد.»
بهرام توکلی در این اثر به دنبال واکاوی مفاهیمی عمیق و آخرالزمانی از تعاملات انسانی است که آنها را در قصهای خیالی از یک کارخانه ورشکسته و با سریالی نمادین تحت عنوان مترجم عینیت میبخشد
تاکید کارگردان برای پیچیده کردن ماجرا باعث شد که مخاطب با اثر همراه نشود و سریال در میانه دچار بیهدفی شد و حسی از یک هیاهویی بسیار برای هیچ را برای مخاطب القا کرد. این سریال علیرغم اینکه از نظر ساختاری شروع خوبی داشت در ادامه با عدم تعادل معنا و فرم مواجه میشود.
سمیه خاتون
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است