اقتباس کردن تعهد ادبی ایجاد میکند که بخشی طبیعی است و بخشی هم کاذب است، هرگز یک کتاب را نمیتوان به شکل کامل به تصویر کشید.
اکتای براهنی فیلمنامهنویس و کارگردان سینما است. فیلمهای سینمایی «پل خواب» و «پیر پسر» از ساختههای او در حوزه اقتباس هستند. او چندی پیش در گفتگویی در موضوع فیلم اقتباسی با تاکید بر اینکه ساخت فیلم اقتباسی شهامت جدی میخواهد، گفت: من حتی پیش از ساخت فیلم “پل خواب ” نسبت به این موضوع تا به این حد آگاه نبودم. به هر حال اقتباس کردن تعهد ادبی ایجاد میکند که بخشی طبیعی است و بخشی هم کاذب است. هرگز یک کتاب را نمیتوان به شکل کامل به تصویر کشید اما در عین حال شما به عنوان نویسنده فیلمنامه و سازنده آن باید به سوالات مخاطبان پاسخ دهید. این مسئولیت سنگینی برای شما به همراه دارد و مشکل بعدی اینجاست که خیلی از آدمها وجه اقتباس فیلم را در نظر میگیرند و به وجوه دیگر فیلم خیلی توجهی ندارند.اما در کل باید بگویم که من این تست را کردم و فکر میکنم نتیجه خوبی داشت اینکه یک رمان معروف را به میان عموم بردم. آن هم رمانی که تلقی از آن به شدت روشنفکرانه بود اما در نهایت میان عموم مخاطبان مقبول واقع شد. اینکه رمان معروف یا فلسفی را به صورتی ساده تر به میان مردم ببرید، جذابیت دارد. گفتگوی اکتای براهنی با ماهنامه صبا درباره اقتباس در سینمای ایران را میخوانید.
اکتای براهنی در ابتدای گفتگو با اشاره به دو فیلم اقتباسی خود و اقتباس از یکی از قلههای ادبیات جهان گفت: وقتی تصمیم گرفتم که یک قاتل محق و مظلوم را به تصویر بکشم، فکر کردم باید از تجربههای کسانی که در گذشته این راه را رفتهاند، در کارم بهره ببرم. به دلیل پیشینهای که در خواندن ادبیات داشتم، سعی کردم در آثاری که در گذشته نوشته شده کندوکاو کنم. در این میان داستایوفسکی جزو کسانی است که فارغ از مسئله ادبیات و قصه، در خصوص فلسفه جنایت و انگیزه های ارتکاب به قتل، بسیار کار کرده و به کشفیاتی در وجود شخصیت گناهکار و قاتل رسیده است. در طی ۱۵۰ سال گذشته افراد زیادی از کشفیات او بهره بردهاند. به همین دلیل اساس «پل خواب» را روی رمان داستایوفسکی گذاشتم. در فیلم بعدیام «پیر پسر» از شیوه اقتباسی کاملا متفاوتی استفاده کردم. در واقع «پیر پسر» را از چند متن مختلف به صورت ازاد اقتباس کردم که این شیوه، تجربه ی بسیار تازهای بود.
او در ادامه این گفتگو با اشاره به ویژگیهای یک اقتباس مطلوب گفت: اگر قرار باشد که اقتباس به شیوه عینبهعین انجام شود، بحث دیگری را میطلبد. چرا که سینمای ما اصلا توان ساختن فیلم اقتباسی عینبهعین از رمانها را ندارد. برای مثال اگر من میخواستم از روی رمان تحسین شده «جنایت و مکافات»، واقعا قصه ی جنایت و مکافاتِ داستایوسکی را بسازم، باید زمان وقوع داستان فیلم را به سن پترزبورگ سال ۱۸۷۰ می بردم. تمام فیلمهای دنیا اگر قرار باشد اقتباس نعلبهنعل کنند، به همین شیوه ساخته میشوند. برای مثال فیلم «بیگانگان در قطار» که از این داستان بارها و بارها به همان صورتی که در اصل قصه بوده اقتباس شده، یا فیلم «غرور و تعصب» که کاملا با همان مشخصات خود رمان، در همان شهر و با همان نامها ساخته شده است.
براهنی در ادامه افزود: ما که در ایران قابلیت ساخت فیلمهای پرخرج و استودیی را نداریم. مثلا اگر یک قصهای داشته باشیم که پنجاه سال قبل اتفاق افتاده باشد. طبیعی است که هزینه ها بالا می رود و در یک اقتصاد ورشکسته سینمایی ما ناچاریم لوکیشنها را بسیار محدود کنیم و با حداقل بودجه و وقت بپیش برویم و مدام از اینور و آنور کار و بخصوص صحنه و دکور بزنیم و اینطوری است که در خیلی کارها باورپذیری از دست میرود. در نتیجه در این شرایط نمیتوان به صورت نعلبهنعل اقتباس کرد و بهتر است از شیوههای دیگر اقتباس استفاده شود. مانند «پل خواب» که در آن فلسفه و جوهر قصه اصلی، امروزی شده به عبارتی با شرایط امروز آداپته شده و به شگل بومی ومعاصر به تصویر کشیده شده است.
کارگردان مستند خطاب به پروانهها با برشمردن برخی از چالشها که موجب کمکاری سینماگران در حوزه اقتباس شده، بیان کرد: حقیقت این است که اغلب سرمایهگذاران سینما بیشتر افکار بازاری زود بازده دارند. خیلی از سرمایه گذاران درکی از ادبیات ندارند. اکثر آنها بیشتر دنبال این هستند که با دو بازیگر چهره و چهار تا شوخی و خنده و معمولا چند فرمول جوابپسداده در فیلمنامه؛ گلیمشان را از آب بیرون بکشند.. ایرادی هم ندارد اما متاسفانه این ذهنیت کاسبی همه جا را تحت تاثیر قرار داده است. در چنین وضعیتی هر چقدر هم که فیلمسازان سراغ اقتباس بروند، حتی اگر موفق به ساخت شوند باز هم کسی در اکران به فیلمهایشان به آن صورت بها نمیدهد. نه تنها اقتباس که در کل به فیلم جدی، خیلی کم بها میدهند. متاسفم اما قکر می کنم حتی اقتباس شاید جنبه ی منفی برای سرمایه گذار دارد.
وی تاکید کرد: اینکه روی سرمایه گذار تاکید میکنم به این دلیل است که عملا سینما دست تهیه کنندگان و کارگردانان نیست بلکه دست آنهاست. این افراد مثل تهیه کنندگان و کارگردانان از صنف مشخص و واحدی نیستند. بلکه جزایر متفاوتی هستند که بسیار پراکنده اند و هر کدام برای اهداف مد نظر خود تلاش می کنند و نه برای یک پدیده ی فرهنگی وهنری به اسم سینما. بدتر اینکه اکثر آنها متاسفانه گرایش زیادی به مبتذلات دارند. به بیان دیگر تهیه کنندگان وکارگردانان ما که خود سرمایه ای ندارند. پس نقش کلیدی در انتخاب قصه و فیلمنامه را از دست می دهند.
براهنی که از شرایط محیط سینمای حال حاضر کشور به شدت ناراضی است، ادامه داد: در یک چنین محیطی تمام کارگردانهایی که فیلم جدی میسازند و برای سینما، هنر و فرهنگ کار میکنند، همه در یک جزیره خشک، وسط یک اقیانوس مضحک و مملو از کارهای کمارزش ماندهاند. در این فضای به شدت ابتدایی، اصلا کیست که دنبال اقتباس باشد. سرمایه تصمیم می گیرد. در محیطی که فقط سرمایه و سود کوتاه مدت مادی مطرح است. اقتباس و اساسا سینمای متفکر هر روز کوچک و کوچک تر می شود. کسی حال وحوصله ندارد.
نویسنده فیلم عنکبوت، «سانسور» را از عوامل اصلی دیگر عدم تمایل فیلمسازان به اقتباس میداند، بیان کرد: مسئله دیگری که موجب میشود فیلمسازان ما کمتر به اقتباس فکر کنند، مسئله سانسور است. به هرحال ادبیات یک مقدار از سینما بازتر است و درونیات افراد شرح داده میشود. به طور مثال ما قصههای عاشقانه زیادی داریم که همه چاپ شده و بیرون آمدهاند ولی برای هیچکدامشان نمیتوان پروانه ساخت سینمایی گرفت.
اکتای براهنی با بیان معذوراتی که فقط گریبان فیلمنامهها را میگیرد، گفت: متاسفانه هرگاه حرف از ضعف سینمای ایران میشود، خیای زیاد پیرامون فیلمنامه صحبت میکنند. درحالیکه مشکل سینمای ما فقط فیلمنامه نیست، مشکل سینمای ما همه چیز است. فقط چون فیلمنامهاش در دسترس است و میشود راجع به قصهاش صحبت کرد، بیشتر به آن می پردازند. برای مثال سینمای ما مشکل تهیه کنندگی و سرمایه گذار هم دارد. وقتی یک نفر پول یک الی ده فیلم را بر اساس سلیقه خود میپردازد به مرور سلیقه آن سرمایه گذار که شاید حتی اصلا چیزی از سینما نداند، داخل محیط سینما میشود. چون تهیه کننده و کارگردان نیازمند پول هستند پس عملا سرمایه گذار مهم ترین فرد در عاقبت ساخت یک فیلم می شود. در نهایت اوست که فیلمنامه را برای ساخت انتخاب خواهد کرد. در حالی که در یک نظام درست حتی استودیویی قدیم هم افراد متخصص تعیین می کردند که چه چیز ساخته شود. یک نقر برای اینکه فیلمنامه بفهمد باید لاقل ده پانزده سال سابقه ی هنری داشته باشد. ابنطوری است که در واقع یک نفر باید ۳،۴ ماه تا حتی ۳ یا ۴ سال بنشیند، رمان را انتخاب کند، بخواند و نقدهای آن رمان را هم بخواند و بعد قصه زندگی نویسنده رمان و یا مصاحبههای او را هم بخواند. بعد بنشیند و آن را با مثلا با تهران امروز منطبق کند و بعد تازه شروع کند و فیلمنامه را بنویسد، و بعد با بدبختی خودش برود سرمایه جور کند، بعد از همه اینها حالا باید درِ دفتر تهیهکننده را بزند، که آن فرد با ارتباطهایی که دارد فیلمنامه را برای برای گرفتن پروانه ساخت به ارشاد ببرد. این شرایط، واقعا شرایط درست برای ساخت یک اثر نیست چه رسد به اقتباس سینمایی. هرگز کسی متوجه نخواهد شد که فیلمسازان واقعا از جان و زندگی شان میزنند که یک کار ساخته شود. خیلی از کارگردانها با نویسنده ها و حتی تهیه گننده ها هستند که چندین وچند سال کار نمیکنند، هیچکس نمی پرسد که اینها چطور و از کجا زندگی می کنند.
او خطاب به افرادی که فیلمنامههای سینمای ایران را ضعیف میدانند، گفت : صحبت من در انتها، در خصوص جمله برخی از افرادی است که در مورد فیلمنامه اظهار می کنند که سینمای ما بیشتر از هر چیز، در بخش فیلمنامه ضعیف است؛ این کمی بیرحمانه است. چون فیلمنامه تنها جایی است که دچار سانسورشدید میشود.
براهنی در این خصوص، توضیح داد: معمولا در فیلمنامه باید یک زندگی در جریان باشد، یک اتفاقی بیفتد که این زندگی را از نظم عادی خارج کند و بعد شخصیتها تلاش کنند تا نظم را دوباره برگردانند و در انتها به نظم جدیدی برسند. درحالی که تمام این موارد با سانسور مواجهاند. چرا که کسی اصلا نظم جدید را قبول ندارد. از طرفی دیگر، آن گرهای که قرار است در داستان بیفتد، معمولا یک حادثه یا فعل غیراخلاقی است. مثلا در یک خانواده خانمی متوجه میشود که شوهرش با زن دیگری در ارتباط است یا پدر و مادری متوجه میشوند که فرزندشان هر روز بهجای مدرسه، به سینما میرود. منظورم این است که در هر صورت باید یک گره غیراخلاقی گذاشته شود. یعنی باید یک جا در قصه یا رمان و یا فیلم سد اخلاق شکسته شود تا قصه راه بیفتد. و بعد در انتها دوباره این اخلاق همآوری شود و دوباره حل شود تا قصه به تزکیه ی اخلاقی و پایان کار برسد.
این کارگردان تاکید کرد: متاسفانه می بینیم که هر گرهای که در قصهها می افتد بحث های پیچیده ای می سازد. یا اجازه نمیدهند یا آنقدر این گره را شل میکنند که دیگر قصه بیمعنی میشود. سختگیری شدید دیده می شود. در شرایط حاضر واقعا خیلی ار کارگردانها و نویسندهها ناامید هستند.
حقیقت این است که اغلب سرمایهگذاران سینما بیشتر افکار بازاری زود بازده دارند. خیلی از سرمایه گذاران درکی از ادبیات ندارند. اکثر آنها بیشتر دنبال این هستند که با دو بازیگر چهره و چهار تا شوخی و خنده و معمولا چند فرمول جوابپسداده در فیلمنامه؛ گلیمشان را از آب بیرون بکشند
سینمای ما مشکل تهیه کنندگی و سرمایه گذار هم دارد. وقتی یک نفر پول یک الی ده فیلم را بر اساس سلیقه خود میپردازد به مرور سلیقه آن سرمایه گذار که شاید حتی اصلا چیزی از سینما نداند، داخل محیط سینما میشود.
ندا روزبه
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است