ایدهی داستانی انیمیشن «هتل ترانسیلوانیا:دگرگونی » در هیچ بخشی از فیلمنامهی شلختهی آن به پرداخت ویژهای نمیرسد.
در جهان انیمیشنهای هالیوودی گاهی یک اتفاق هیجانانگیز رخ میدهد و مخاطبها را به سفری تازه میبرد. تماشاگر به خود میآید و میبیند ترکیب نوعی از انیمیشنسازی با داستانگویی و اِلِمانهای مختلف ناگهان تجربهای را به وجود آورد که واقعا جالب و متفاوت است. چون به شکلی که شاید فقط یک انیمیشن از پس آن بربیاید، سلایق بسیار متفاوتی را هدف میگیرد.
بااینحال همین اتفاقات کموبیش منحصربهفرد میتوانند انقدر موفقیتآمیز باشند که یک ایدهی موفق و خاص را شدیدا درگیر تکرارها و عادیسازیها کنند. تیم سازندهای که در اولین انیمیشن بهدنبال خلق یک جهان جالب و پرشده از جزئیات خاص بود، پس از موفقیت عظیم محصول میفهمد که در چارچوب همان جهان گیر افتاده است و باید براساس محدودیتهای آن چپ و راست برود. پس طی بسیاری از اوقاتی که با دنبالهی انیمیشنهای خاص پرخرج موفق روبهرو هستیم، دیگر اصلا آن جادوی قسمت اول را در آنها نمیبینیم.
کارگردان بهجای اینکه فکر آفرینش داستانگویی جدید خود باشد، روی به اوج رساندن نکات مثبت آشنای قسمت قبلی متمرکز میشود. نویسنده بهجای اینکه متمرکز روی ارائهی داستان جذاب تمرکز کند، گرفتار خلق لحظات بامزه برای شخصیتهایی خواهد شدکه مردم آنها را دوست دارند. البته که همچنان فیلمسازها و استودیوهای برتری هستند که در زمان درست بتوانند از این تلهها جان سالم به در ببرند. ولی نمیتوان قدرت و امکان تاثیرگذاری منفی آنها را انکار کرد.
هدف پاراگرافهای قبلی این نبود که به خاطرهبازی با جذابیت و شیرینی مثالزدنی انیمیشن« هتل ترانسیلوانیا»، محصول سال ۲۰۱۲ برسیم. اکنون نزدیک به یک دهه از تاریخ اکران آن اثر میگذرد و حتی ذرهای شرح و بسط دادن احساس من در دوران نوجوانی به نخستین هتل ترانسیلوانیا هم جایی در نقد هتل ترانسیلوانیا ۴ ندارد.
راستش را بخواهید، اصلا ماجرا از این قرار نیست که چرا دنبالهها نمیتوانند به اندازهی قسمت اول مجموعه تازگی داشته باشند. بلکه مشکل اینجا است که آنها گاهی انقدر معمولی میشوند که در مقایسه با موفقیت اولین انیمیشن مجموعه، حتی از برخی انیمیشنهای عادی و فراموششدنی دیگر هم آشناتر به نظر میرسند. ماجرا دربارهی گرفتار شدن آنها به تکرارها نیست. بلکه بیشتر به این برمیگردد که دنبالههای انیمیشنی ضعیف یا متوسط استودیوهای پرخرج بعضا توانایی تبدیل شدن به یک اثر تکراری خوب را هم ندارند و در پیادهسازی درست تکرارها شکست میخورند.
دقت به این واقعیت که میان اثر تکراری قابل قبول و اثر تکراری غیر قابل قبول تفاوت اساسی وجود دارد، سازندهی بسیاری از دیدگاههای مخاطبها نسبت به آثار سینمایی و تلویزیونی متفاوت است. از تماشای انیمیشن «هتل ترانسیلوانیا:دگرگونی »لذت بردم؛ شاید بیشتر از همه به این دلیل که مانند بسیاری از مخاطبهای دیگر میدانستم که حتی نزدیک کیفیت، جذابیت و هوشمندی قسمت اول هم نمیشود.
تماشاگری که سه انیمیشن سینمایی مجموعهی هتل ترانسیلوانیا را میشناسد، قبلا خواسته یا ناخواسته تفاوت واضح دنبالهها با اثر اصلی را درک کرده است. همچنین باید به یاد داشت که در دنیای امروز تعداد قابل توجهی از بینندگان کورکورانه به سمت انیمیشنهای پرخرج معروف نمیروند و حداقل بخشی از تصاویر و ویدیوهای تبلیغاتی آنها را میبینند. در نتیجه پربیراه نیست که فرض کنیم بسیاری از تماشاگرها قبل از آغاز تماشای اثری همچون انیمیشن «هتل ترانسیلوانیا:دگرگونی » به خوبی ایدهی داستانی اصلی و حتی لحن کلی آن را شناختهاند. آنها با این دانش سراغ تصمیمگیری دربارهی تماشا یا عدم تماشای فیلم میروند.
نتیجهی همهی توضیحات میشود همین که وقتی با چهارمین انیمیشن اصلی یک مجموعهی کاملا فاصلهدار از صفت ایدهآل طرف باشیم، استفاده از صفاتی همچون ناامیدکننده برای حمله به اثر عجیب به نظر میآید. زیرا بیشتر از آن که نشاندهندهی کیفیت محصول باشد، به انتظار غیرواقعی مخاطب و امید تقریبا بیاساس او نسبت به محصول اشاره دارد. خلاصه که نقش شرایط ذهنی مخاطب و باورهای القاشده به او توسط خود در مشخص کردن میزان لذت بردن یا نبردن از هتل ترانسیلوانیا ۴ (بخوانید ۱۰۰ها دنبالهی انیمیشنی پرخرج هالیوود) بسیار زیاد است.
هتل ترانسیلوانیا ۴ داستان سادهای دارد که به تلاش جاناتان برای پذیرش کامل در خانواده میپردازد. دراکولا که میخواهد زندگی خود را با اریکا ون هلسینگ شریک شود، باید دیگر از هتل خاص دل بکند و آن را به میویس بسپارد. اما چون سپردن هتل به میویس هممعنی با سپردن آن به میویس و جاناتان است، دراکولا با احساس منفی نسبت به سهلانگاریها و برخی از اشتباهات جاناتان از پس انجام این کار برنمیآید. ادامهی ماجرا هم قصهای نیست جز تلاش خندهآور جاناتان برای تبدیل شدن به هیولا با هدف جلب توجه دراکولا.
ایدهی داستانی انیمیشن «هتل ترانسیلوانیا:دگرگونی » در هیچ بخشی از فیلمنامهی شلختهی آن به پرداخت ویژهای نمیرسد. طرحهای داستانی یکخطی همچون تبدیل شدن جاناتان به هیولا و تبدیل شدن برخی از هیولاها به موجوداتی فانی و غالبا انسانمانند، دقیقا به همان شکلی که فکر میکردیم، مورد استفاده قرار گرفتهاند؛ چه وقتی مخاطب را به خنده میاندازند و چه زمانیکه داستان را جلو میبرند.
این ضعف باعث نمیشود که داستان به شکل قدم به قدم و قابل فهم جلو نرود. انیمیشن از پس معرفی خواستهی کاراکتر و موضوع اصلی قصه برآمده است و سپس با ابزارهای داستانی مختلفی که در اختیار دارد، شخصیتها را در مسیر درست قرار میدهد. زیرا میفهمد که چه تعداد از کاراکترها و قابلیتهای عجیب را در قسمتهای قبلی معرفی کرده است و از آنها به موقع استفاده میکند. حتی تیم سازنده به افشای اطلاعات داستانی بیشتر در اواسط داستان هم فکر کرده است تا بهسادگی از به تکرار افتادن بیش از اندازهی داستانگویی هتل ترانسیلوانیا ۴ جلوگیری کرده باشد.
در همین حین، پایهی احساسی انیمیشن هم آن را در یک دور تماشا برای مخاطبهای قرارگرفته در سنین مختلف قابل پذیرش میکند. تعداد زیادی از انسانها تلاش برای اثبات خود را میفهمند و انجام کارهای احمقانه به هدف بهتر دیده شدن را درک میکنند. نگرانی پدر از رها کردن زندگی همیشگی و سپردن آن بهدست جوانهای هیجانزده به مانند اهمیتی که رخ دادن این اتفاق برای شخصیت میویس دارد، همگی الگوهای داستانی آشنایی هستند که هتل ترانسیلوانیا ۴ کار عجیبوغریبی با آنها انجام نمیدهد. ولی در عین حال، این انیمیشن آنها را خراب نکرده است و پیادهسازی عناصر مورد بحث در قصه را به شکل قابل قبول انجام میدهد؛ حتی اگر ذات این پیادهسازی، پیش پا افتاده به نظر برسد.
زمانیکه همراهی سطحی و کلی مخاطب هدف با اثر شکل گرفت، سازنده میتواند روی ارائهی سرگرمیهای ساده و خوب به او متمرکز باشد. انصافا هم انیمیشن «هتل ترانسیلوانیا:دگرگونی » لحظاتی بامزه و سرگرمکننده دارد که بهلطف صداگذاریهای خوب افرادی مانند اندی سمبرگ و استیو بوشمی باعث لذت بردن بیننده میشوند. کاترین هان در نقش اریکا همان عملکرد قابل قبول قبلی را دارد، جیم گافیگان یک ون هلسینگ خندهدار است و در آخر میویس با صداگذاری سلنا گومز همچنان آن کاراکتر دوستداشتنی مجموعه میماند.
از اتفاقات داستانی جالب تا انیمیشنسازیهایی که دیدن آنها به خودی خود لبخند را به لب بیننده میآورد، لحظات گوناگون اثر را تشکیل دادهاند. این در حالی است که نمیتوان به چالش کشیده شدن تیم سازنده را انکار کرد. استودیو به خاطر مواردی همچون قرارداد عظیم آدام سندلر و کوین جیمز با نتفلیکس، دو صدای محبوب مجموعه را از دست داد. سندلر هم بازیگری نیست که عدم حضور او در اثر اصلا احساس نشود. ولی تمرکز خط داستانی کنت دراکولا روی جلوهی انسانی و آسیبپذیر او سبب شد که برایان هال بتواند تمام تلاش خود برای نقشآفرینی مناسب را به خرج بدهد.
«انیمیشن سونی پیکچرز» با آثاری همچون انیمیشن«میچل ها در مقابل ماشین ها»، انیمیشن Vivo و ا«نیمیشن مرد عنکبوتی» دیگر واقعا ثابت کرده است که تسلطی مثالزدنی روی پیادهسازی جذاب انواعواقسام تصویرسازیها دارد. اعضای این استودیوها همواره در خلق لحظات عالی و بامزه برای مجموعهی هتل ترانسیلوانیا درخشیدهاند و اینجا هم کار خود را به خوبی انجام میدهند.
در لحظاتی اغراقآمیز همچون به تصویر کشیدن رفتار مهماندارهای هواپیمای هیولاها موقع بد شدن حال یک نفر، قدرت انیمیشنسازی تیم سازنده نشان میدهد که چرا چنین محصولی میتواند در ثانیههای خالی از دیالوگ هم بامزه و سرگرمکننده باشد. پس چهقدر خوب که تیم سازنده ایدههای تصویرمحور متفاوتی دارد و تا آخرین سکانسها در ارائهی تصویرسازیهای جالب شکست نمیخورد.
بسیار بعید به نظر میرسد که یک تماشاگر بزرگسال چند هفته بعد از دیدن انیمیشن« هتل ترانسیلوانیا:دگرگونی» حتی بخشی از آن را به یاد بیاورد. همزمان بسیار بعید است که کسی با شناخت کامل مجموعهی هتل ترانسیلوانیا و به هدف کسب یک سرگرمی فراموششدنی و قابل قبول سراغ انیمیشن «هتل ترانسیلوانیا۴» برود و ناامید شود؛ بماند که چهقدر بچهها میتوانند در دل جهان خوش رنگولعاب چنین اثری رویا ببینند.
منبع:زومجی
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است