«المنتال» انیمیشنی کمدی، درام، رمانتیک و محصول سال ۲۰۲۳ آمریکا است که داستان در شهری رقم میخورد که همه عناصر اعم از آب، آتش، هوا و خاک با هم زندگی میکنند.
«المنتال» انیمیشنی کمدی، درام، رمانتیک و محصول سال ۲۰۲۳ آمریکا میباشد که توسط کمپانی والت دیزنی و پیکسار تولید شده است. داستان در شهری رقم میخورد که همه عناصر اعم از آب، آتش، هوا و خاک با هم زندگی میکنند. سه عنصر آب، هوا و خاک به دلیل سازگاری بیشتر در مرکز شهر به سر میبرند اما شخصیتهای آتش در منطقهای جدا (بخاری) از دیگر عناصر زندگی میگذرانند.
داستان منحصرا راجع به عنصر آتش جوانی به نام امبر و ارتباط عاشقانه او با عنصر آب احساساتی به نام وید است. انتخابها و رویاهای این دو خلاف عرف جامعه است. آمبر و وید سعی میکنند به شناخت فرهنگی از یکدیگر برسند.
داستان «المنتال» طوری رقم میخورد که با یک سهل انگاری پیش آمده از عصبانیت، امبر لوله آب مغازه را میشکند و از جریان آب لوله مغازه، وید وارد آنجا میشود. او به عنوان بازرس، جریمهای برای محل کار خانواده امبر مینویسد که کسب و کارشان با تایید این جریمه تعطیل میشود. اما در نهایت آمبر و وید تصمیم میگیرند از بسته شدن دکان لوازم آتیشی جلوگیری کنند و جلوی نشت آب به قسمت آتشی شهر را بگیرند.
در این حین این دو عاشق یکدیگر میشوند اما همانطور که به نظر میرسد هیچ چیز غیر ممکن تر از رابطه آب و آتش نیست. این دو تجربیات جدیدی را با یکدیگر به اشتراک میگذارند اما امبر تصمیم میگیرد که این رابطه بیسرانجام را به پایان برساند. چرا که قصد دارد شغل خانواده خود را ادامه دهد و از رویاهایش دست بکشد تا پدرش را به آرزویش برساند.
شخصیتهای این انیمیشن همانطور که گفته شده به چهار گروه تقسیم میشوند:
آب: آبها اولین شهروندان شهر المنتال بودند. حضور آنها آرام و بی دغدغه است. آبها احساساتی و از قشر مرفه جامعه عناصر هستند. نحوه شکل پذیری آب بسیار منحصر به فرد است. در استادیوم فوتبال، موج آب واقعی را میبینیم ک هواداران عنصر آب تیم فوتبال، آن را درست میکنند. انیمیشن مورد نظر با همچین صحنههایی واقعیت دنیای انسانها را با تخیل عجین کرده و به تصویر میکشد. همچنین آنها میتوانند به عنوان قطرهای کوچک زیست کنند و حتی در اسفنج فرو روند.
شخصیت وید نمونه بارز یک انسان صلح طلب و بیتشویش است. تقریبا هر چیزی او را به گریه میاندازد، از فکر به یک پروانه نصف شده گرفته تا داستان عاشقانه و تعریف خاطرات. شخصیت پردازی وید کاملا با فیزیکش در تناسب است. او لطیف و مهربان است و چشمانش همیشه نکات مثبت زندگی و اشخاص را میبیند.
هوا: دومین پناهندگان به شهر عناصر گروه هوا هستند. ابرهای نرم و بامزهای که زود از کوره درمیروند و عصبانی میشوند و رعد و برق میزنند. آنها کاملا دو قطب مختلف دارند و در آنی تغییر رویه میدهند. نظراتشان ثبات ندارد و دائما در حال تغییر حال و هوا هستند. بدنشان قابلیت تکه شدن دارد و ارتباط خوبی با عنصر آب دارند.
زمین: سومین مسافران کوچ کرده به شهر المنتال خاکها هستند. کاراکتر سازی از خاکها یکی از بامزهترین شخصیتهای ساخته شده در دنیای انیمیشن است. بلوغ آنها با گل دادن نمایان میشود. آنها عناصری بازیگوش هستند و برای شیطنت با یکدیگر از هم میوه میچینند و هم را هرس میکنند و تقریبا با همه عناصر ارتباط خوبی دارند. با گذر زمان بر روی بدنشان جلبک رشد میکند و شهروندان پر ثمری در بین دیگر عناصر به شمار میروند.
چهارمین و آخرین مهاجران به دنیای عناصر آتشها بودند. که اولینشان مادر و پدر امبر هستند. آنها محله آتش را بنا کردند. آتشها تقریبا هیچ ارتباطی با دیگر عناصر ندارند. آنها عصبانی و صریح رفتار میکنند و از آب بسیار متنفرند. مدتها است که ارتباطشان را با دیگر عناصر قطع کردهاند و مانند طرد شدهها از اجتماع، گروه خودشان را تشکیل دادند.
شخصیت امبر خشمگین است و از پس شرایط بحرانی برنمیآید. او که با آتش قدیمی و سنتی آبی تغذیه شده است عصبانیتی افراطی نسبت به دیگر اعضای خانواده دارد. کاراکتر امبر مستقل و قوی است و غم و اندوه را بروز نمیدهد در واقع او هرگز گریه نکرده است.
انیمیشن «المنتال» یک کاراکتر سازی مدرن و جدید را به مخاطب ارایه میدهد و به طور خارقالعادهای مفاهیم خودشناسی را در تمام شخصیتها میگنجاند. همچنین عاشقانه غیر ممکن را طوری باور پذیر رقم میزند که شیمی متفاوت عنصر آب و آتش را مکمل یکدیگر جلوه دهد.
با این که ارتباط بین دو کاراکتر اصلی در تضاد با چهارچوبهای قومی و نسلی است اما آنها احساساتی مقاومت ناپذیر نسبت به یکدیگیر را تجربه میکنند. دقیقتر بگویم دیدن عاشقانههای این دو، دهها برابر بهتر و طبیعی تر و دلربا تر از پرنسسها و شاهزادههای دیزنی است.
اما نکته جالب در ارتباط وید و امبر جدای از عاشقانه بودن، انسانیت و شرافت است که کانون توجه قرار میگیرد. این دو با احترام متقابل به عنصر متفاوت خودشان، یک رابطه شادی بخش و بی ضرر را به ثمر میرسانند که از لوس و کلیشهای بودن ارتباطات عاشقانه دیگر آثار دیزنی و پیکسار جدا میشوند.
این دو، شخصیتهای قوی اما متفاوتی نسبت به یکدیگر دارند. تضاد بین آنها چیزی است که انیمیشن «المنتال» را دیدنی و سرگرم کننده میکند. در واقع امبر و وید یکدیگر را متعادل میسازند. درست وقتی که یکدیگر را لمس میکنند بیشتر و دقیق تر مخاطب متوجه این موضوع میشود.
انیمیشن خیره کننده المنتال که لبریز از فرهنگهای متفاوت و رنگارنگ عناصر است، بسیار روان و رسا سعی در رساندن پیام و مضمون اثر دارد. «المنتال» بیشتر از آنچه که باید به جزیئات دقت میکند، هم از نظر بصری و هم از نظر محتوایی تمام تلاش خود را به کارگرفته تا بتواند پاسخهای دندان شکنی به درگیریهای اجتماعی و قومی از جمله عشق، مهاجرت، فشار روانی خانواده و اراده آزاد هر فرد بدهد.
همه چیز، از طرحهای رنگارنگ در پسزمینه گرفته تا تعامل شخصیتها با محیط و دیگر عناصر شهروند و نحوه برخورد هر عنصر با احساسات و درونیاتش جالب توجه، نو و به یادماندنی رقم میخورد. موسیقی «المنتال» نیز به نسبت احساسات کاراکترها متغییر است. موسیقی درجه یکی که با المان ویالون تعریف میشود.
آهنگها ارتباطات و حس عناصر به یکدیگر را تعریف میکنند و بر شگفتی این انیمیشن میافزایند. نگاه واقع بینانه همراه با ملودی بی نظیر روابط را طوری به تصویر میکشد که شانس خوشبختی را به شخصیتها واگذار میکند و نه دست سرنوشت. در واقع به مخاطب نشان میدهد که یک ارتباط داغ و در حال انفجار چه طور با عاطفه و علاقه خنک و متعادل میشود.
از جنبههای خندهدار و کمدی فیلم کم صحبت شده اما قطعا قابل تامل است. اصطلاحات عامیانهای که در زمان و مکان اشتباه از دهان وید خارج میشود، مسبب خندیدن مخاطب آن هم با صدای بلند است. مثلا در سکانسی وید در کنار امبر احساس گرما میکند و به جوش میآید و بدون منظور از کلمه هات و اسموکی استفاده میکند که در اصطلاح به معنی جذاب است.
دیالوگهای این چنینی در تمام زمان انیمیشن «المنتال» رد و بدل میشوند. شیوه بروز احساسات هم یکی از نکات کمدی این انیمیشن است. به ویژه وقتی خانواده آب با هر مسئلهای میزنند زیر گریه یا خانواده آتش از فرط عصبانیت برافروخته میشوند. نویسندگان این انیمیشن گفت و گوهای طنز را به خوبی مناسب با شخصیت عناصر نوشتند و حتی به جزییترین مسائل در طنزپردازی دقت کردند.
جدای از این موضوع حتی سکانسهای تراژیک هم در انتها به کمدی بی عیب و نقصی تبدیل میشوند. برای نمونه اواخر انیمیشن که تصور میشد از گرمای آمبر، وید بخار شده و از بین رفته من گریستم اما بعد میفهمیم که چند قطره از وید بر سقف باقی مانده و آمبر با گفتن حرفهای غم انگیز او را به گریه میاندازد تا دوباره از قطرات زیاد اشک، وید زنده شود. در اینجا سکانس تراژیک در آنی موجع به خندادن مخاطب میشود.
نکته دیگر فرزندان آمبر و وید است. بچههای ابر به پرواز در میآیند، کودکان آب در خانههای استخری جست و خیز میکنند، فرزندان خاک با روییدن گل و چمن بر سر و بدنشان از یکدیگر پیشی میگیرند و در نهایت فرزندان آتش هم با برافروختن زمان میگذرانند اما این انیمیشن هیچ توضیحی در ارتباط با فرزند آب و آتش به مخاطب نداده است. آیا عنصر جدید از این دو متولد میشود یا آنها هرگز موفق نمیشوند که مثل دیگر عناصر زندگی عادی داشته باشند؟
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است