«نیمونا»نوجوانی تغییر شکل دهنده است که درعینحال ممکن است همان هیولایی باشد که شوالیه قسم خورده آن را نابود کند.
انیمیشن «نیمونا» اقتباس از رمان گرافیکی و محبوب اندی استیونسون است که داستان شوالیهای را دنبال میکند که بهخاطر جنایتی که مرتکب نشده است در مظان اتهام قرار دارد. تنها کسی که میتواند به او کمک کرده و بیگناهیش را اثبات کند، نیمونا است. نوجوانی تغییر شکل دهنده است که درعینحال ممکن است همان هیولایی باشد که شوالیه قسم خورده آن را نابود کند. اما داستان انیمیشن نیمونا بیشتر بهخاطر لغو آن توسط دیزنی سر زبانها افتاد که پس از تعطیلی استودیو بلو اسکای، ساخت این انیمیشن هم کنار گذاشته شد.
اما درنهایت نتفلیکس با همکاری آناپورنا پیکچرز ساخت انیمیشن نیمونا را احیا کردند تا بالاخره این انیمیشن از یک پایان تلخ برای اثبات اینکه آیا دیزنی در تصمیمش اشتباه کرده است یا نه، بازگردد. منهای دیگر مسائل حاشیهای در مورد انیمیشن، همیشه این سؤال برای من پیش میآمد که آیا تمام توجه به موضوع لغو انیمیشن است یا اینکه انیمیشن واقعا میخواهد بدون درنظرگرفتن این موضوع نشان دهد که تنها نکتهای که آن را خاص نمیکند، داستان لغو و احیای آن است.
انیمیشن «نیمونا» یک موضوع را از همان ابتدا اثبات میکند و آن هم این است که نمیخواهد تمامی امیدش را روی دلسوزی بیننده سر لغو آن توسط دیزنی قمار کند و میخواهد نشان دهد که چرا ارزش تکمیل ساخت را داشته است. داستان انیمیشن تا حد زیادی قابل پیشبینی و کلیشهای است و در آن در ابتدا با شوالیهای از طبقه متوسط و فقیر جامعه آشنا میشویم که به اولین شوالیه در این طبقه قرار است تبدیل شود، اما در زمان اعلام مقامش بهخاطر پاپوشی که برای او ایجاد شده، باعث مرگ ملکه میشود.
شروع انیمیشن شاید آن چیزی که در ابتدا گفتم نباشد و احتمالا فکر کنید خب جادوی انیمیشن دقیقا کجای این شروع کلیشهای قرار دارد که در ادامه او قرار است بیگناهی خودش را اثبات کند و شاید یک پایان با خیر و خوشی باشیم، اما خیلی زود قضاوت نکنید چرا که شروع جادوی انیمیشن از صحنه ورود نیمونا شکل میگیرد. این شخصیت درواقع یک تغییر شکل دهنده است که تقریبا میتواند به هر موجود زندهای تبدیل شود و همچنین باتوجهبه نگاه مردم به او، میخواهد به یک شخصیت شرور تبدیل شود و دستیار شوالیه باشد.
شخصیت نیمونا درواقع شخصیتی در انیمیشن به تصویر کشیده شده است که تلاش میکند همرنگ جامعه شود تا بتواند دوست پیدا کند و از تنهایی در بیاید، اما او هرچقدر تلاش میکند بیشتر از گذشته تنها میشود و همه او را به چشم یک هیولا نگاه میکنند. نیمونا بدون شک ذات بد یا شروری ندارد، اما او هرچقدر تلاش میکند تا خود واقعیاش باشد، همانقدر هم مجبور است از دیگران فاصله بگیرد و حالا شخصیت شوالیه درواقع آخرین سنگر امید این شخصیت با گذشته تلخ و تاریک است.
نیمونا شخصیتی در انیمیشن است که بیشتر بار کمدی آن را به دوش میکشد و همچنین بخش زیادی از انیمیشن روی دوش او است. اگر نیمونا را فاکتور بگیریم، احتمالا نمیتوانستیم واقعا چیز قابلتوجه زیادی در انیمیشن ببینیم، اما این شخصیت به سرعت تبدیل به شخصیت محبوب و دوست داشتنی میشود که رفتارها تا اخلاق خاصش باعث میشود تا بیشتر و بهتر او را درک کنیم. در هر حال شخصیت او میتواند نماینده بسیاری از آدمهایی باشد که تنها بهخاطر متفاوت بودن از جامعه کنار گذاشته میشوند و همه آنها را به چشم یک فرد عادی نگاه نمیکنند.
آنها قصد دارند تا شهر را از وجود چنین آدمهایی ایمن کنند و این موضوع باعث ایجاد اختلاف طبقاتی شود تا شخصیتی مثل شوالیه که از جامعه پایین شهر و فقیر است، برای حضور در جمع نیروهای ملکه با تحقیر و مشکلات زیادی مواجه شود و درنهایت برای اثبات بیگناهی خود مجبور شود تا از قانون فرار کند؛ چون کسی قرار نیست حرف کسی مثل او را که از خانه اشرافی و ثروتمند نیست باور کند. این نکته شاید تعریف و اتفاق آشنایی هم برای شما باشد و همین نکات شاید ریز باعث شود تا داستان انیمیشن کمی قابل لمستر شود.
با اینکه کلیت داستان و شخصیتپردازی انیمیشن کلیشهای است و میتوان بهراحتی پایان آن را پیشبینی کرد و حتی شباهتهایی با انیمیشنهای محبوب دیزنی هم میتواند دید، اما ارائه یک داستان قابل لمس و شخصیتهایی که در هر جامعهای میتوان مانند آن را مشاهده کرد باعث شده است تا انیمیشن بهتر از انتظار ظاهر شود. علاوهبراین شیمی خوب و عالی نیمونا با شوالیه از دیگر نقاط قوت انیمیشن است که درواقع نگاه شوالیه به نیمونا مثل نگاه مردمانی است که به او دارند و رفته رفته شاهد تغییر نگاهش هستیم. این موضوع درواقع در طول داستان رخ میدهد و باعث میشود بیننده واقعا تغییر عقیده و نظر شوالیه نسبت به نیمونا را احساس کند.
همچنین خبر خوب دیگر این است که مسائل حاشیهای قرار نیست ضربه خاصی به کلیت انیمیشن «نیمونا» بزند و این موضوع دقیقا خلاف انیمیشن«دنیای عجیب و غریب»دیزنی است که بخش غیر ضروری آن بود. البته باز هم چنین مسائلی قطعا میتواند باعث حساسیت خانوادهها شود که امری طبیعی است، اما سازندگان حداقل کلیت و کیفیت انیمیشن را فدای این موضوع نکردهاند و تا حدی این قضیه در اینجا قابل تحملتر به تصویر کشیده شده است؛ بهخصوص اینکه انیمیشن پیام مناسبی را ارائه میکند. در هر حال انیمیشن هرگز تلاشی برای زیادهروی نمیکند تا این موضوعات به بحثی آزاردهنده در طول اتفاقات انیمیشن تبدیل شوند، اما باز هم ممکن است گروهی با این موضوع مشکل داشته باشند که منطقی و قابل درک است.
بااینحال سازندگان بهجای اینکه خیلی به مسائل حاشیهای بپردازند به سمت نمایش هرچه بهتر گذشته نیمونا پرداختهاند که درواقع بخشی است که در آن باعث میشود خط داستانی این شخصیت کامل شود و این برگ برنده انیمیشن است و همچنین درنهایت پایانی قابل قبول را ارائه میکنند؛ اگرچه باز هم کمی بیش از حد قابل پیشبینی و کلیشهای است. اما نکته قابلتوجه دیگر انیمیشن «نیمونا» بدون شک آرت استایل و گرافیک خاص و جالبش است. اگرچه در زمان تماشای تریلرهای انیمیشن کمی در این مورد نگران بودم، اما در زمان تماشا انیمیشن کاملا نظرم عوض شد و آرت استایل انیمیشن به یکی از نقاط قوت و برتری این اثر تبدیل شده است.
آرت استایل انیمیشن باعث شده تا با اثری خوش آب و رنگ و همچنین با صحنههای زیبا و جذاب طرف باشیم و ترکیب آن با قدرتها و تواناییهای نیمونا به جذابیتهای آن افزوده است. بهصورت کلی در نگاه اول بهنظر میرسد که آرت استایل انیمیشن درواقع برای کاهش هزینهها انتخاب شده باشد، اما در ادامه شاهد اجرای به مراتب بهتر آن نسبت به آثار اخیر استودیو بلو اسکای هستیم که نشان میدهد سازندگان درک خوبی داشتهاند و توانستهاند آرت استایل متفاوت و بهتری برای انیمیشن خود انتخاب کنند.
همچنین این مورد در مورد طراحی شخصیتها هم صدق میکند، اما اینجا یک نکته منفی هم وجود دارد. طراحی نیمونا و شوالیه نقطه قوت انیمیشن هستند، اما در مورد مابقی شخصیتها میتوان احساس کرد که انگار اکثر شخصیتها با یک کانسپت کلی طراحی شدهاند و تفاوت خاصی ندارند. این موضوع تا حدی میتواند آزار دهنده باشد؛ چرا که برخی از صحنهها کمی سخت است که تفاوت شخصیتها را خیلی راحت تشخیص دهیم و سازندگان میتوانستند حداقل در مورد بیشتر شخصیتهای اصلی زمان بیشتری را بگذارند.
با اینکه انیمیشن نیمونا دارای موسیقی نیست که پس از پایان در ذهن باقی بماند، اما در مجموع شاهد موسیقی خوب و پر هیجانی در طول انیمیشن هستیم که تنها مشکل آن ماندگار نبودن آن است. موسیقی انیمیشن بهخصوص در صحنههای مبارزه نیمونا باعث میشود این صحنهها به مراتب جذابتر شوند، اما در هر حال جا برای بهتر شدن داشت و بخش کاملا بینقصی را شاهد نیستیم.
اما مورد پایانی انیمیشن «نیمونا» بدون شک صداپیشههای آن است که دقیقا مانند موارد دیگر است. کلویی گریس مورتس اجرای بسیار خوبی در نقش نیمونا دارد و بهخوبی از پس نقش خود برآمده است. مورتس قبلا هم نشان داده بود که توانایی بالایی در صداپیشگی دارد و اینجا هم دوباره این موضوع را ثابت میکند و حتی عجیب نیست بگویم که جز کارهای برترش از نظر صداپیشگی میتواند باشد.
در نقطه مقابل ریز احمد هم کیفیت خوبی در اجرای نقش خود دارد و شاید به درخشش مورتس نباشد، اما مانند مورتس باعث شده تا شخصیت شوالیه کیفیت به مراتب بهتری در زمان اجرای او داشته باشد. اما در مقام مقایسه در مورد مابقی صداپیشگان نمیتوان همین حرف را تکرار کرد و مانند موسیقی و طراحی شخصیتها تا حد زیادی احساس میشود که انیمیشن کم کاری کرده است. مشکل عدم وجود نامهای بزرگ نیست، بلکه اجرای بسیاری از بازیگران تقریبا متوسط است و چیز خاصی نمیتوان در آن مشاهده کرد.
درنهایت هیولا چه کسی است؟ این جوابی است که انیمیشن نیمونابه آن پاسخ میدهد اما به نحوی میتوان آن را استعارهای از رفتار دیزنی با آن هم توصیف کرد. آخرین اثر بلو اسکای میتوانست نردبان نجات استودیو باشد، اما دیزنی به آن فرصت نداد و در عوض نتفلیکس توانست پس از آثار موفقی مثل انیمیشن«کلاوس»، انیمیشن «آپولو ده و نیم»، انیمیشن«میچل ها در مقابل ماشین ها»، انیمیشن«من بدنم را از دست دادم»و انیمیشن«جانور دریا» صاحب انیمیشن موفق دیگری شود.
منبع:زومجی
هنوز دیدگاهی منتشر نشده است