• کد خبر: 6962
  • گروه : اخبار , ویژه ها
  • تاریخ انتشار:2 مرداد 1402 ساعت: 11:28

«بو ترسیده است»؛ فیلمی موثر و مهیب

«بو ترسیده است»، فیلمی موثر که بازیگوشی‌ و ایده‌های گاها قابل توجهش مبدل به سفری دهشتناک در اعماق ذهن و روان شخصیت اصلی‌اش می‌گردد.


 

کسانی که دو فیلم ابتدایی آری استر یعنی موروثی و میدسامر را دیده باشند، بو ترسیده است را کم‌و‌بیش آشنا خواهند یافت. فیلمی که با وجود تفاوت‌های آشکارش با آثار قبلی از همان هسته‌ همیشگی استر متولد می‌شود. فیلمی موثر و مهیب که با بازیگوشی‌های فرمیک و ایده‌های گاها قابل توجهش مبدل به سفری دهشتناک و طاقت‌فرسا در اعماق ذهن و روان شخصیت اصلی‌اش می‌گردد. شخصیتی عجیب اما شاید آشنا که دچار شکل حادی از پارانویا و وحشت و اضطراب است. وحشتی که با روایت فیلمساز از نخستین لحظه‌ی ورود او به جهان هستی و بدو تولدش آغاز می‌شود و به ریشه‌هایش یعنی تروماهای گذشته‌ی او در شکل و شمایل فرویدی‌اش می‌رسد.

ترس‌ها و دلشوره‌هایی که برخی از آن‌ها را گاها خود ما نیز به انحای گوناگون تجربه‌اش کرده‌ایم و از این‌رو به شکلی بطئی و تدریجی همراه او در مسیر پر مخاطره‌ی ذهنی‌اش می‌شویم. از جنس همان دلشوره‌های روزمره و نگرانی‌های به ظاهر کوچک اما به مرور آزاردهنده‌ای که مبدل به عادت‌های فکری عذاب‌آور می‌شوند. در قالب کاراکتری که تقریبا در هیچ نقطه از داستان زندگی‌اش تکیه گاه و امنیتی ندارد.

همین عدم احساس امنیت است که او را در مواجهه با جزئی‌ترین و کم‌اهمیت‌ترین اتفاقات زندگی‌اش می ترساند، دنیای پیرامونش را دفرمه می‌کند و اوهامات اغلب رعب آورش را جایگزین واقعیت جاری می‌کند. البته چنین نگاهی از سوی فیلمساز به هیچ روی نگاه تازه و بکری نیست ( البته که در سینما شاید دیگر به سختی بتوان ایده بکری یافت) اما ویژگی فیلم تازه آری استر لحنی است که او برای اثرش برگزیده که آن را از دو فیلم قبلی‌اش متمایز می‌سازد. لحنی که از ترکیب ترس و رگه‌هایی ظریف از کمدی راه خودش را به جهان فیلم پیدا می‌‌کند. در این میان جدا از تلاش‌های کارگردان برای رسیدن به جهانی نمی‌توان از بازی بی‌نقص و کم‌نظیر خواکین فنیکس عبور کرد. بازیگری بزرگ که به راحتی می‌توان او را بهترین گزینه برای ایفای چنین شخصیت‌های نامتعارفی دانست.

بو ترسیده است در پنج تکه مجزا روایت می‌شود و سر آخر به نقطه‌ای آشنا می‌رسد. همان جایی که به عنوان مثال، پیتر ویر در نمایش ترومن به آن‌جا رسیده بود. بو علاوه بر کابوس‌هایی که در طول روایت فیلم از سر می‌گذراند، در ایستگاه پایانی وحشت‌ناکترین آن‌ها را تجربه می‌کند. جایی که او پی می‌برد همواره و در هر حالی تحت کنترل مادرش بوده است. مادری سرکوب‌گر و کنترل‌کننده که نمونه‌های فراوانی در تاریخ سینما از فیلم روانی هیچکاک تا معلم پیانو ساخته میشاییل هانکه دارد.

ستر داستان عذاب دائمی بو را در قالب پنج تکه گوناگون روایت می‌کند و در لا‌به‌لای هر یک از این صحنه‌ها نقبی به گذشته بو، خاصه رابطه عجیب او و مادرش می‌زند. (آن مجسمه‌ی سفید کوچکی که بو برای مادرش خریده و در اویل فیلم می‌شکند و تکه تکه می‌شود به درستی گویای رابطه‌ی دچار گسست شده میان او و مادرش است) جدای از این او برای سر و شکل دادن به این کابوس‌ها پایان هر کدام از این صحنه‌‌ها (منهای واپسین تکه) را با اتفاقی که برای بو رخ می‌دهد و منجر به بی هوش شدن او می‌شود، پیوند می‌زند. رویکردی که جدا از اتصال این صحنه‌ها کارکرد مهم دیگری هم دارد. انگار قرار است بو با پایان یافتن یک کابوس، کابوس دیگری را تجربه کند و به قول معروف دائم بمیرد و زنده شود. نکته دیگری که شاید بتوان آن را به عنوان یکی از ویژگی‌ها کار استر قلمداد کرد، فضاسازی فیلم‌های او و شیوه تصویر کردن جهان رعب آور آثار اوست.

بر خلاف کلیشه اغلب آثار نازل و بی مایه هالیوود برای به تصویر کشیدن فضایی ترسناک که عموما از مکان‌ها متروکه، خلوت و موکدا شب بهره می‌گیرند، استر ایده‌هایش را در فضایی روشن و در میانه ازدحام انسانی و جریان عادی زندگی به تصویر می‌کشد. چنین ایده‌ای که پیش‌تر در مید سومار و در آن مکان بهشت گونه شاهدش بودیم در این‌جا کارکرد مناسب‌تر و صحیح‌تری پیدا کرده است. به این ترتیب که قسمتی از شخصیت مضطرب بو یعنی تنهایی و بی پناهی‌اش را بهتر و عمیق‌تر درک می‌کنیم.

گویی تمام جهانی که در آن زیست می‌کند علیه او بسیج شده‌اند تا او را به ورطه‌ی نیستی بکشانند. از مادرش و روان‌شناسی که از اعتماد او سوءاستفاده می‌کند تا تنها تجربه او در عشق به جنس مخالف یعنی الینا. تنها جایی که او از چنین جهنمی کمی فاصله می‌گیرد صحنه رفتن او پیش کسانی است که در حال اجرای تئاتر هستند. هر چند که در آن‌جا هم آرامشی کوتاه را تجربه می‌کند و باز به همان جهنم همیشگی باز می‌گردد.

اما آثاری از این دست که مرتبا و به شکلی دائمی مرز بین واقعیت و رویا را مخدوش می‌کنند، گاهی همانند شمشیر دو لبه عمل می‌کنند. به این صورت که همان‌گونه از ویژگی روایت ذهنی و گاهی جریان سیال ذهن یعنی بدون مرز بودن آن‌ها و نداشتن گستره‌ای مشخص و واضح بهره می‌گیرند به همان میزان می‌توانند به اثری سردرگم، فاقد هدف و جهان‌بینی تبدیل شوند. چنین قصه‌هایی معمولا به توقعات ذهنی وچارچوب‌های فکری تماشاگر وقعی نمی‌گذارند و در فضای لایتناهی و بی‌پایانی که مشخصه اصلی آن‌هاست حرکت می‌کنند. به همین دلیل می‌توانند در حکم حربه‌ای برای فرار فیلمساز از نداشتن یک نقشه راه و اسلوب معین عمل کنند.

فیلم آستر البته این چنین نیست اما به نظر می‌رسد او همانند فیلم قبلی‌اش که به واسطه ذوق‌زدگی بیش از حد در مقابل ایده‌هایش (کلیت فیلم برداشتی آشکار از فیلم درخشان مرد حصیری ساخته رابین هاردی است. فیلمی که در سال ۲۰۰۶ نیز نسخه‌ای از آن توسط نیل لابیت ساخته شد) نتوانسته بود از زمان طولانی فیلم و کش آمدگی آن چشم‌پوشی کند، در این جا هم با همان مشکل دست به گریبان بوده است. فیلم به وضوح دارای شاخ و برگ‌هایی اضافی است که می‌توانستند از فیلم حذف شوند تا با فیلمی تماشایی‌تر و جذاب‌تری روبرو باشیم.

اما با تمام این‌ها، فیلم در شکل کنونی‌اش هم فیلم مهم و قابل توجهی است که می‌توان هم از تماشایش لذت برد و هم از خلال آن به بررسی فیلمساز تازه‌واردی به نام آری استر و ویژگی‌های سینمای او در قیاس با خیل آثار بی‌ارزشی پرداخت که در قالب آثار ترسناک و روان‌شناختی هر ساله ساخته و روانه‌ اکران می‌شوند.

منبع سینماتیکت/نویسنده:بهمن شیر محمد

کلید واژه:
گروه بندی: اخبار , ویژه ها

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است