منتقدان از «سه کام حبس» گفتند:

زنانی که قهرمان نیستند!

مهدی قنبر،بهمن عبداللهی و محمد جلیلوند نظرات خود را درباره «سه کام حبس» می گویند.


بهمن عبداللهی: سه کام حبس؛ قابل تحمل اما فاقد یکدستی

فیلم «سه کام حبس» چهارمین تجربه سامان سالور از سینماگران نسل جوان، اثری است که تلاش می‌کند زاویه جدیدی از معضل اعتیاد به مواد صنعتی در جامعه امروز باز کند. داستان چندان ماجرای متفاوتی ندارد. قصه زن و شوهری جوان است که می‌کوشند با خرده کاری و مشاغل دم دستی پول یک آپارتمان را جور کنند و از منجلاب زندگی در جنوب شهر عبور کنند و در این زمینه شاهد تلاش بسیار زیاد آن‌ها و عشق میان‌شان هستیم تا آنکه معلوم می‌شود مرد خانه دستی بر آتش مصرف و فروش شیشه دارد و از همین جا زن بچه به بغل در پیچ و خم سیاهی جامعه گیر می‌کند و فیلم از این صحنه به بعد به نگاهی تازه می‌رسد.

به عقیده من با وجود ماجراهای شبیه نرگس (رخشان بنی اعتماد)، سگ کشی (بیضایی) و آثار جنوب شهری موجود، نویسنده تلاش کرده آدم‌های داستان را به جای محکوم کردن، نتیجه زندگی در جبر جغرافیا نشان دهد. برای همین است که بر نشانه‌هایی همچون فوران چاهک فاضلاب یا چهره‌های دود زده تاکید زیادی می‌شود. به جای آن آجیل مشکل گشا نقش گشاینده ندارد و تنها پلیس موجود فیلم رشوه بگیر معرفی می‌شود و این موضوع به همه شخصیت‌های مهم اجتماعی فیلم تعمیم پیدا می‌کند.

در واقع بزه شخصیت‌های اصلی فیلم و حتی افراد پیرامونی به شرایط فضای سیاه جامعه منتسب می‌شود. البته بعضی از کنش‌های افراد و رویدادها منطق درست ندارند؛ مثل جابجا کردن دو کیلو جنس با پراید و خرده فروشی کف خیابان توسط زن زخم خورده که از واقعیت به دور هستند.

در وجه ساختاری کارگردان تلاش کرده به زیبایی شناسی تصویر اهمیت بدهد و شخصیت‌ها و وقایع را باورپذیر کند. تا حدی هم نتیجه تلاشش قابل قبول است اما فیلم یکدست نیست. به دلیل آنکه داستان دیر شروع می‌شود. در ادامه گره‌ها خوب ایجاد می‌شوند و در یک سوم نهایی اتفاقات بدون منطق پی در پی رخ می‌دهند و روایت مخدوش می‌شود به طوری که باورپذیری فیلم آسیب جدی می‌بیند.

بازی‌های محسن تنابنده و پریناز ایزدیار حتی بازیگر ضعیفی مثل سمیرا حسن پور خوب است. در مجموع فیلم چهارم سالور گامی به جلو نیست و در میان آثار اجتماعی سینمای ایران به دلیل اینکه حرف تازه‌ای ندارد و نتوانسته مخاطب را با داستان همراه کند، به فراموشی سپرده خواهد شد.

 

محمد جلیلوند: یک تلخی بی‌پایان

فیلم‌های جامعه محور که بخش مهمی از تولیدات سالیانه سینمای ایران را به خود اختصاص می‌دهند، عموما از یک فرمول ثابت منشعب از گونه ملودرام بهره گرفته و بیش از هر چیز بر روی آن مانور می‌دهند. فیلم سینمایی سه کام حبس ساخته سامان سالور هم یکی از آنها است که پس از مدت‌ها در نوبت اکران ماندن، بر پرده سینماهای کشور رفته است.

فیلم درباره زوجی جوان (مجتبی و نسیم) از قشر آسیب پذیر جامعه است که برای کندن از طبقه خود به آب و آتش زده و به سختی کار می‌کنند. سالور در یک سوم نخست فیلم به خوبی روی این موضوع مانور داده و قصه‌اش را با شیب ملایم به سمت نقطه عطف اول پیش می‌برد. جایی که شوکی اساسی به تماشاگر وارد کرده و قصه را وارد فاز تازه‌ای می‌کند: تصادف مجتبی و آسیب مغزی او که به تماشاگر بابت در پیش بودن فاجعه‌ای بزرگ‌تر هشدار می‌دهد. سالور در این سی دقیقه ابتدایی فیلم در کاشت اطلاعات نسبتا موفق هم انجام داده که تماشاگر هنگام تماشای پرده میانی فیلم به آن رجوع می‌کند. برای مثال هم می‌توان به واکنش‌های عصبی مجتبی هنگام توقیف موتورش در کنار بی‌قراری و بی خوابی‌هایش اشاره کرد که ربطی مستقیم به اعتیادش به شیشه دارد. سه کام حبس برای سرپا ماندن در پرده میانی نیاز اساسی به داستانک‌هایی دارد که در نهایت به یک داستانک با حضور پرستار مبتلا به سرطانی که مرفین از بیمارستان می‌دزدد، ختم می‌شود.

قرار گرفتن نسیم در یک موقعیت مالی بغرنج (تامین هزینه سنگین جراحی مغز مجتبی)، ایده‌ای کلیشه‌ای و تکراری اما امتحان پس داده برای نجات فیلم است که سالور آن چنان که باید از آن استفاده نکرده است. جایی که نسیم متنفر از چیزی به نام مواد مخدر که باعث از هم پاشیدن زندگی‌اش شده، مجبور به خرده فروشی همان شیشه‌ای می‌شود که مجتبی پول خانه پیش خریدی‌شان را بالای آن داده است!

یک پیچ جذاب در فیلمنامه که مخاطب جدی سینما را امیدوار به تماشای اتفاقی نو در سینمای ایران از دریچه کنش قهرمان فیلم (نسیم) می‌کند اما این اتفاق رخ نمی‌دهد. جایی که نسیم می‌توانست به واسطه شوک ناشی از مواجهه‌اش با اعتیاد و موادفروشی شوهرش، به اصطلاح پوست انداخته و به موجودی به مراتب هولناک‌تر از مجتبی تبدیل شود. اما یک چنین توقعی از سازندگان ملودرام‌های اجتماعی سینمای ایران، اساسا انتظار زیادی است. همان طور که قصه فرعی مربوط به پرستار بیمارستان هم سرسری گرفته شده و با چند دیالوگ گل درشت و مستقیم به آخر می‌رسد.

سالور در پرداخت شخصیت‌ها نیز آن چنان که باید عمل نکرده و به سمت تیپ‌های آشنا و امتحان پس داده رفته است. به همین خاطر هم نه مجتبی و نه نسیم آن عمق لازم را پیدا نکرده و تماشاگر با فاصله نسبت به آنها می‌ایستد. در این بین، نسیم بهتر از مجتبی از کار درآمده که بیش از هر چیز از انتخاب غلط بازیگرش (محسن تنابنده)، لطمه خورده است.

استفاده از نماد در سینما اتفاق تازه‌ای نیست و عمری طولانی در سینمای جهان دارد که سینمای ایران هم از آن مستثنا نیست. سالور هم از این امر تبعیت کرده اما نه به شکلی ظریف و به گونه‌ای که در تاروپود فیلم تنیده شده باشد. بلکه به شکلی اغراق شده و گل درشت که مخاطب امروزی آن را پس می‌زند. نمونه شاخص آن هم گرفتگی چاه آشپزخانه خانه مجتبی و نسیم است که بار اول آن قابل قبول است اما تکرار آن در یکی از پرتنش‌ترین سکانس های فیلم، زائد و تحمیلی جلوه می‌کند. همان طور که تعلقات مذهبی نسیم که فیلمساز در یک سوم ابتدایی فیلم روی آن مانور زیادی داده و در نقطه مقابل بی قیدی مجتبی را به نمایش گذاشته، بی هیچ نتیجه‌ای رها شده و در آخر به یک کنش سطحی توسط نسیم ختم می‌شود.

مهدی قنبر : زنانی که قهرمان نیستند

در فیلم «سه کام حبس» بر خلاف آنچه به نظر می‌رسد زنان قهرمان نیستند، در تمامی این موارد زنان ناخواسته پایشان به یک تجارت کثیف باز می‌شود و مورد سوءاستفاده قرار می‌گیرند. آنها آسیب‌پذیر هستند. زمانی که مرد خانه معتاد است آن‌ها چاره‌ای جز ورود به این بازی ندارند و در این میان قربانیان اصلی هستند.

فیلم سینمایی «سه کام حبس» جدیدترین ساخته سامان سالور فیلمی با موضوع معضل اعتیاد و تأثیرات آن بر روابط اجتماعی و خانوادگی معتادان است. به شکل مشخص سه خانواده از سه‌طبقه اجتماعی متفاوت و متوسط جامعه را به نمایش می‌گذارد؛ اما در میان نقش زنان در تمام این سه خانواده و طبقه اجتماعی شخصیت زنان متفاوت‌تر و پررنگ‌تری است. سالور از این شخصیت‌ها نه به‌عنوان زنان قهرمان که می‌کوشند خلأ وجود مردان معتاد خود را پر کنند بلکه به‌عنوان قربانیان این خانواده‌ها یاد کرده و آنان را آسیب‌پذیرترین بازیگران این بازی مرگبار معرفی می‌کند.

موضوع اصلی فیلم «سه کام حبس» مقوله اعتیاد است. این موضوع در سال‌های اخیر بارها به اشکال مختلف مورد برسی قرارگرفته است  این نگاه و موضوع  به‌ویژه  پس از فیلم‌های سعید روستایی و چندین کارگردان دیگر آن‌چنان متداول شد و موردتوجه قرار گرفت که در مقطعی موج‌بلند آن بخش عمده‌ای از سینمای کشور را با خود برد. سوژه‌هایی که شخصیت‌ها و داستان‌های آن در دل کوچه‌پس‌کوچه‌های جنوب و حاشیه تهران پا می‌گرفتند و داستان آن‌ها با ورود پلیس و کش‌وقوس‌های تعقیب گریز و در مواردی اعدام قاچاقچی پایان می‌گرفت؛ اما فیلم سالور اگرچه از همین قانون و قواعد پی روی می‌کند و بر همان موج‌سوار می‌شود اما تفاوت‌هایی هرچند جزئی دارد. یک ویژگی که شاید بتوان آن را اندکی با گونه دیگر این فیلم‌های در سال‌های اخیر متفاوت کرد.

در این فیلم جدای از ورود معدود و سکانس‌های کوتاه پلیس در هیچ کجای دیگر فیلم اثری از پلیس و حتی خودرو پلیس در لحظاتی که مخاطب احتمال ورود آن‌ها را در داستان می‌دهد نمی‌بینید. شکل قهری پلیس بسیار کم و کوتاه دیده می‌شود. ازاین‌رو می‌توان گفت فیلم نگاهی آسیب شناسانه به مقوله اعتیاد  و تأثیر آن بر خانواده و به‌ویژه زنان دارد. فیلم تنها بر این نکته تأکید دارد که این معضل اجتماعی اگر با ورود پلیس و مددکاران اجتماعی و قتل‌ها و اعدام‌های همراه نگردد بازهم معضلی خانمان‌برانداز است که به‌خودی‌خود می‌تواند داستانی پرفرازونشیب را طی کند. روندی که ممکن است پای افراد و شخصیت‌هایی را که از این موضوع و معضل متنفر و یا فراری باشد و اساساً با آن مخالف‌اند را به داستان بکشاند.

ممکن است مادری مذهبی و متدین را بر آن دارد تا برای فرزندش مواد مخدر تهیه کند، زنی که از پول کثیف مواد مخدر متنفر است را به فروش مواد مخدر و توزیع آن در جامعه وادارد؛ و یا دختری را به دزدی و قاچاق دارو کشاند. به‌این‌ترتیب اعتیاد پتانسیل آن را دارد که همه اقشار جامعه را در این باتلاق گرفتار کند. در تمامی این موارد نیز زنان هستند که ناخواسته پایشان به این تجارت کثیف باز می‌شود و یا مورد سوءاستفاده قرار می‌گیرند و آسیب‌پذیر هستند.

زمانی که مرد معتادی در خانواده باشد آن‌ها چاره‌ای جز ورود به این بازی ندارند و در این میان قربانیان اصلی آن نیز هستند. این زنان هیچ‌کدام ناجی و قهرمان نیستند. آن‌ها همگی با تأسف از کاری که مجبور هستند انجام دهند یاد می‌کنند اما از سر استیصال مجبور به ورود به آن و خرید فروش مواد برای رهایی مشکلات همسر، پسر و هم‌خانه خود می‌شوند.

در نقطه مقابل آن‌ها مردان داستان متهم شماره یک نابودی این کانون گرم خانواده هستند. آن‌ها با جاه‌طلبی‌هایشان همسران و مادرانشان را به کام نابودی می‌کشانند. به نظر این کنتراست اگرچه جای بحث دارد اما موضوعی است که سالور قصد دارد در فیلمش بر آن تأکید کند و اگرچه همه شخصیت‌ها به‌نوعی خاکستری هستند اما مردان این خانواده‌ها سیاه‌تر هستند و انگشت اتهام را به‌سوی آن‌ها نشانه می‌رود.

کارگردان اما شخصیت اصلی زن قصه را در پایان و از میان هفت‌خان اتفاق‌های شکننده، فساد و اضمحلال شخصیت همسر و اطرافیان چنان متحیرانه به زنی تبدیل می‌کند که تردیدهایش را کنار گذاشته و به مادر و همسری تبدیل‌شده که تلاش دارد خانواده را حفظ کند. یک تحول بزرگ در شخصیت تعجب انگیز است. چگونه یک شبه این شخصیت مردد و متزلزل تصمیم می‌گیرد تاتوی خود را که نشانه خصوصیات رفتاری متفاوت او از نگاه شوهر است را پاک کند؟ اتفاقی که با اطلاعات وداده‌های قبلی از او در فیلم بسیار دور از ذهن است و اساساً  باورپذیر نیست.

 

 

کلید واژه:
گروه بندی: اخبار , ویژه ها

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است