• کد خبر: 6743
  • گروه : اخبار
  • تاریخ انتشار:25 تیر 1402 ساعت: 13:56
بازیگر سریال قصه‌های مجید:

من پسر نداشته کیومرث پوراحمد بودم

مهدی باقر بیگی: کیومرث پوراحمد به من خیلی لطف داشت و بارها به من می‌گفت که همیشه دوست داشتم یک پسر داشته باشم و حالا که ندارم، تو را پسر خودم می‌دانم.


مهدی باقربیگی از بازیگرانی است که با کیومرث پوراحمد و بای در سریال قصه‌های مجید دیده شد و بعدها در فیلم‌های سینمایی «نان و شعر»، «صبح روز بعد»، «شرم» و «سفرنامه شیراز» ایفای نقش کرده است.

قصه‌های مجید از سریاله‌های مهم دهه ۶۰ است که خود را در ذهن بچه‌های آن دوره ماندگار کرده است. مهدی باقربیگی پس از مرگ پوراحمد و در گفتگو با ماهنامه صبا به بازخوانی آن روزها و یادآوری خاطرات پرداخته است. او در مورد چگونگی آشنایی خود با کیومرث پوراحمد می‌گوید: از سال ۱۳۶۹ با کیومرث پوراحمد به صورت مستقیم آشنا شدم. قبل از آن فقط فیلم‌هایش را دیده بودم و هیچ آشنایی قبلی با او نداشتم. در آن دوران زیاد به سینما نمی‌رفتیم چرا که پدرم نظامی بود و تا مدت‌ها در جبهه حضور داشت. در خانه هم مانند اغلب خانه‌های آن زمان، یک تلویزیون سیاه سفید بود که فقط دو شبکه یک و دو داشت. تا سال ۱۳۶۹ که آقای پوراحمد به اصفهان آمده بود و به دنبال مجید می‌گشت. آخرین مدرسه‌ای که به آن سر زد، مدرسه ما بود که پشت خانه بی‌بی بود. من آن زمان ۱۲ سال سن داشتم و دوم راهنمایی بودم.

و ادامه می‌دهد: خاطرم هست سر کلاس درس بودم که من و یکی دو تا از همکلاسی‌هایم را صدا زدند و گفتند به دفتر برویم. ما ابتدا ترسیدیم که چه کار اشتباهی انجام داده‌ایم که صدایمان زده‌اند و با ترس و اضطراب وارد دفتر مدرسه شدیم. دو مرد قدبلند و خوش‌لباس در دفتر حضور داشتند که یکی از آن‌ها کیومرث پوراحمد بود. آنها با ما کمی صحبت کردند و قرار شد بعدازظهر همان روز، برای تست ویدئویی به خانه بی‌بی برویم. البته من به اشتباه فکر کردم که باید روز بعد، برای تست بروم. فردای آن روز به محض رسیدن به مدرسه، همکلاسی‌هایم پرسیدند که چرا برای تست نرفته‌ام، تازه آنجا متوجه اشتباهم شدم.

 

  • من از بچگی آدم امیدواری بودم

دلنگرانی هنوز بعد از این همه سال می‌نشیند روی صدای باقربیگی: ظهر به محض این‌که از مدرسه به خانه برگشتم به پدرم موضوع را گفتم و خواستم تا با هم به خانه بی‌بی برویم و بگوییم که اشتباه کرده‌ایم حالا یا قبول می‌کنند که من امروز تست بدهم یا قبول نمی‌کنند. من از همان کودکی همیشه فرد امیدواری بودم تا به الان هم همین‌طور هستم و معتقدم که آدم باید تا آخرین لحظه تلاش خود را کند.

او ادامه می‌دهد: من و پدرم به خانه بی‌بی رفتیم. خود آقای پوراحمد در را باز کرد و من گفتم که به اشتباه فکر کرده‌ام روز تست، امروز است. پوراحمد ابتدا گفت که تست دیگر تمام شده و فیلم‌بردارمان رفته است. من هم عذرخواهی و خداحافظی کردم که یکباره گویی نظرش عوض شد و به پدرم گفت که او به منزل برود و من آنجا بمانم تا فیلم‌بردارشان بیاید. بالاخره آن روز موفق به انجام تست شدم و آقای پوراحمد گفت ما تا یک هفته بعد خبر می‌دهیم که چه کسی انتخاب شده است.

 

  • توی صورت پوراحمد می‌دیدم که من انتخاب شدم

این بازیگر جوان در نهایت گوی را از دیگران می‌رباید و نظر مساعد پوراحمد را هم: البته من همان لحظه‌ای که این جمله را از دهان کیومرث پوراحمد می‌شنیدم احساس می‌کردم و در دلم این امید را داشتم که من انتخاب شده‌ام. بعد از یک هفته به منزلمان آمد، با خانواده‌ام صحبت کرد و با هم برای صحنه‌های فیلم لباس خریدیم و….

باقربیگی در مورد حال و هوای سریال «قصه‌های مجید» هم می‌گوید: طبق گفته خود کیومرث پوراحمد، داستان این سریال تلفیقی از کودکی‌ خودش بود و کتاب «قصه‌های مجید» که با قلم جادویی آقای مرادی‌کرمانی به نگارش درآمده است. کیومرث پوراحمد واقعا برای ساخته شدن آن سریال زحمت زیادی کشید به همین دلیل «قصه‌های مجید» سریالی استثنائی شد. با وجود این‌که ۳۲،۳۳ سال از ساخت آن گذشته و در طول این سال‌ها بارها از تلویزیون پخش شده اما همچنان هر بار که پخش می‌شود، مردم آن را تماشا می‌کنند و همچنان برایم پیش می‌آید که در مکان‌های مختلف هنگام برخورد با مخاطبان، آن‌ها خیلی از دیالوگ‌ها و ماجراهایی که برای مجید پیش آمده بود را برایم بازگو می‌کنند.

 

  • من پسر نداشته کیومرث بودم

او در مورد ارتباطش با کیومرث پوراحمد در این مجموعه می‌گوید: کیومرث پوراحمد به من خیلی لطف داشت و بارها به من می‌گفت که همیشه دوست داشتم یک پسر داشته باشم و حالا که ندارم، تو را پسر خودم می‌دانم و تو پسر معنوی من هستی. این برای من خیلی ارزشمند بود.

باقربیگی همچنین به ادامه همکاری خود و کیومرث پوراحمد اشاره می‌کند: فکر می‌کنم سال ۱۳۷۲ بود که آخرین بخش‌های «قصه‌های مجید» را بازی کردم. بعد از «قصه‌های مجید» تصمیم گرفتم بگذارم مدتی از آن سریال بگذرد تا مردم بتوانند من را در نقش و چهره جدید بپذیرند. به همین دلیل یک وقفه‌ای در بازیگری من افتاد تا دوباره در سال ۱۳۸۵ با خود آقای پوراحمد کار کردم. بعد از آن هم در سال‌های بعد، در فیلم‌های آقای جوزانی و آقای فتحی ایفای نقش کردم که آن‌ها نیز کارگردان‌های بنام و برجسته‌ای هستند و از هر کدامشان چیزهای زیادی یاد گرفتم اما کار با کیومرث پوراحمد برایم یک تفاوت ویژه‌ای با همه داشت. به واسطه این‌که در اولین تجربه بازیگری‌ام  نزدیک به دو سال، هر روز کنار او سر صحنه بودم. او از همان زمان هر چیزی را که فکر می‌کرد به دردم می‌خورد و باعث می‌شود کارم را بهتر انجام دهم به من یاد می‎داد. با این‌که آن زمان ۱۰،۱۲سال بیشتر نداشتم، تمام لنزها را برایم توضیح می‌داد، حساسیت فیلم و دیافراگم و …

 

  • جزئیات را بزرگ می‌دید

حالا مجید سریال از آن روزها و تجربه کار با یکی از حرفه‌ای ترین کارگردانان سینما و تلویزیون ایران می‌گوید: پررنگ ترین چیزهایی که از آن دوره به یاد دارم، تیم شادی بود که همه با علاقه کنار هم کار می‌کردند. کیومرث پوراحمد حتی برای تشکیل گروه ساخت فیلم هم دقت زیادی داشت و سعی می‌کرد بهترین‌ها را دور هم جمع کند. مانند سریال «قصه‌های مجید» که صدابردار، فیلم‌بردارها و همچنین بقیه عوامل فیلم از  بهترین‌های ایران بودند. او از کوچک‌ترین چیزها به راحتی نمی‌گذشت و به جزئیات خیلی ریز کار هم دقت می‌کرد و تلاشش این بود که جزئیات را بزرگ کند. به دلیل این‌که برایش بسیار مهم بود که از خودش اثری خوب به یادگار بگذارد. علاقه و ذوقی که هنگام کار داشت، خیلی برایم جالب بود.

 

  • مرگ دست روی هنرمند بزرگی گذاشته است

ادامه گفتگو به مرگ کیومرث می‌رسد، کارگردان نامی سینما و تلویزیون ایران: کیومرث پوراحمد آدم صادقی بود، و بیش از همه با خودش، اگر فیلمی را می‌ساخت و خوب نمی‌شد، خودش می‌پذیرفت و وقتی با هم صحبت می‌کردیم، می‌گفت که فکر می‌کردم این فیلم خیلی بهتر از این شود و خودم هم از نتیجه‌اش راضی نیستم. او زحمت فراوانی برای حرفه‌اش کشید. واقعا با عشق و علاقه می‌خواست به فرهنگ و هنر کشورمان خدمت کند و به نظرم در رسیدن به این خواسته موفق بود. ای کاش بیشتر می‌توانستیم از وجود او و تجربیات گرانبهایش استفاده کنیم و شرایط برای کار کردن او بیش از پیش فراهم می‌شد.

باقربیگی در پایان گفت: کیومرث پوراحمد آدمی بود که هیچ‌وقت برای پول و مادیات کار نمی‌کرد. فقط دوست داشت که نام نیک از خودش باقی بگذارد و واقعا هم نام نیک از خودش بر جا گذاشت. افسوس که از کنارمان رفت اما نامش و آثارش همیشه در یاد مردم به جا می‌ماند.

کلید واژه:
گروه بندی: اخبار

هنوز دیدگاهی منتشر نشده است